وینیتا سینا استاد انسان شناسی و جامعه شناسی دانشگاه ملی سنگاپور است. او نمونه ی زنده ی یک محقق زن فمینیست است که میان زندگی حرفه ای، اجتماعی و خانوادگی اش موازنه ای باورنکردنی برقرار کرده است. او که در سن ۵۰ سالگی دو فرزند بالای بیست سال دارد خود را قبل از هر چیز یک جامعه-انسان شناس می داند. زمانی که از او در مورد مشغله های مادری سوال کردم پاسخ داد: مادر بودن هم نیاز به انسان شناسی دارد.
وینیتا یکی از اساتید برجسته ی سنگاپور و عضو فعال انجمن جامعه شناسی بین المللی است. او در لابراتوار دانشجویان دکتری انجمن بین المللی جامعه شناسی در جولای سال ۲۰۱۳ (برگزار شده در در دانشگاه سیدنی) به عنوان مدرس برای برگزاری کارگاه آموزشی برای دانشجویان دکتری منتخب انجمن جامعه شناسی بین المللی دعوت شده بود. این نوشتار گزارش کوتاهی از گفته های سینا در این کارگاه است که نگارنده نیز در آن شرکت کرده بود.
نوشتههای مرتبط
سینا در این کارگاه آموزشی دغدغه ی خود را در مورد آموزش نظریه ی اجتماعی و به خصوص نظریه های انسان شناسی در بافت های ناهم خوان مطرح کرد. بحث اساسی او این بود که سال هاست نظریه ی اجتماعی در زمینه های متعدد به شکل مشابهی آموزش داده می شود. این مساله کاملا فارغ از مولفه های فرهنگی ای است که ممکن است برداشت ها از نظریه ها را متفاوت سازد. کتاب های نظریه ی اجتماعی که معمولا در زمینه ی اجتماعی غربی (با سلطه ی آنگلوساکسون ها در چندین سال اخیر که جایگزین محوریت فرانسه و آلمان و اسپانیا در دوره های قبلی شده است) تولید شده است هیچ تشابه اساسی با نظام اندیشه در سایر زمینه ها ندارد. آموزش نظریه نیز تنها با توضیح دادن محتوای نظریه ها، ذکر برخی مثال های برای روشن کردن محتوای یاد شده (که معمولا باز هم ربطی به زمینه ی مورد بررسی ندارند) و گاهی حتا روخوانی از متون بزرگانی که این متون را تهیه کرده اند انجام می شود. ضمن این که تمرکز بر نظریه های متعدد و تاکید بر یادگیری برخی مفاهیم کلیدی نمی تواند نگرشی عمقی نسبت به یادگیری نظریه ایجاد کند.
آموزش نظریه های انسان شناسی و جامعه شناسی بدین سبک در زمینه ی اجتماعی ای که هیچ تشابهی به زمینه ی پیدایش نظریه ها ندارد چندین مشکل به همراه دارد. برخی از مشکلاتی که سینا در این زمینه مطرح کرد به اختصار در زیر آورده شده است:
اول این که درس نظریه ها اساسا درسی بنیادی است و درک آن برای دانشجویان علوم اجتماعی ضرورتی غیر قابل انکار دارد. تدریس نظریه ها به این سبک و سیاق معمولا درک عمیق از نظریه ها ایجاد نمی کند و دانشجویان را بعدها با مشکلات عمده ای رویارو می کند. علت خواب آلودگی دانشجویان در کلاس های درسی نظریه های اجتماعی معمولا از همین جا ریشه می گیرد.
نظریه های اجتماعی تولید شده در غرب گاهی با بنیان های اندیشه ی زمینه های دیگر اجتماعی تفاوت و گاه تناقض دارد. کمااین که هنوز مشکل برخی گروه های مذهبی با نظریه ی داروین حل نشده است و مناظره ها در برخی اجتماعات مبنی بر این که اصلا نظریه ی داروین (که برای انسان شناسی حیاتی است) باید در کلاس ها تدریس شود یا خیر مطرح است. با توجه به این که این مباحث برای علوم اجتماعی بنیادی است باید راه حلی برای تدریس کارامدتر آن ها یافت.
مطالعات گسترده بر آثار اندیشمندان بزرگ علوم اجتماعی مانند مارکس و وبر نشان داده است که نظریه های این بزرگان خالی از برخی پیش داوری ها نیست. به عبارتی نباید این نظریه ها را نسخه ی تمام و کمال تبیین واقعیت های اجتماعی دانست بلکه باید همواره نگاهی تحلیلی و انتقادی را نسبت به آن ها حفظ کرد.
بیشتر کلاس های نظریه های اجتماعی به خصوص در کشورهای آسیایی از روی متون ترجمه شده ای تدریس می شود که خودشان خالی از اشکال نیستند. ترجمه های نادرست یا کم دقت گاهی منشا مشکلات بسیاری در درک نظریه ها شده اند. بنابراین به نظر می رسد مدرسین باید پیش از تدریس نظریه ها اشراف کامل نسبت به نظریه داشته باشند که گاهی ممکن نیست.
دروس نظریه ها و مبانی معمولا میان اساتید محبوبیت ندارد و بیشتر اساتیدی که قدرت کافی در سیستم آموزشی دانشگاهی پیدا کرده اند از تدریس کردن آن ها سرباز می زنند. علت این امر تنها محبوبیت نیست. این اساتید معمولا در شاخه های خاصی تخصص دارند و غیر از افرادی که اساسا بر نظریه تمرکز دارند، دیگران ترجیح می دهند که در شاخه های به خصوصی که در آن فعالند مشغول به کار شوند. این مساله باعث شده است که کلاس های نظریه ها در اختیار دانشجویان دکتری یا اساتید کم سابقه تر قرار گیرد. این مساله به خودی خود مشکل زا نیست زیرا نیروی جوان دانشگاهی بیشترین انگیزه و گاه توان (دست کم جسمی!) را برای تربیت دانشجویان دارد اما اگر میزان دانش و تجربه ی تدریس در این مدرسان کافی نباشد، کلاس های نظریه ها که پیش از این نیز چندان طرفداری نداشت به عذاب آورترین درس در دوره ی تحصیلات دانشجویان تبدیل خواهد شد.
به نظر می رسد که مسائل مطرح شده توسط سینا در نظام آموزش دانشگاهی در ایران نیز معتبر باشد. کلاس های نظریه ی اجتماعی برای تمام شاخه های علوم اجتماعی معمولا جزو مشکل سازترین و غیرمحبوب ترین کلاس ها هستند. نمونه ای که سینا در مورد نظریه ی داورین مطرح کرد را نگارنده در یکی از کلاس های مبانی مردم شناسی به شخصه تجربه کرده است. به نظر می رسد که ما هم از نسخه ی آموزشی ای پیروی می کنیم که سینا به شدت با آن مخالف است و معتقد است که با استفاده از آن دانشجویان را بی انگیزه، بی سواد و منزجر می کنیم.
سینا و اتلس در مقاله ای که در سال ۲۰۰۱ چاپ کرده اند (نسخه ای از این مقاله به پیوست این نوشتار در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد) آموزش تحلیلی – انتقادی نظریه ی اجتماعی در دانشگاه ملی سنگاپور را که حاصل تجربه ی شخصی شان در کلاس هاست معرفی کرده اند. این مقاله با استفاه از روش انتوگرافی در کلاس های درسی نظریه نوشته شده است. در این مقاله تاکید نگارندگان بیش از هرچیز بر خوانش انتقادی و تحلیلی و دوری از نخبه گرایی در مطالعه ی سردمداران علوم اجتماعی است.
سینا محققین را در دفاع از سردمداران علوم اجتماعی مقصر می داند و این مساله را باعث ایستایی علوم اجتماعی می داند؛ او معتقد است که درک دانشجویان بر اساس زمینه ی اجتماعی ای که در آن قرار دارند، درکی معتبر از نظریه ی اجتماعی است؛ بنابراین اگر این ادراک وبر را قوم مدار تلقی می کند نباید این ادعا بدون مباحثه رد شود. بلکه باید مصداق هایی از آن در متون نوشته شده توسط وبر همراه با توضیحات لازم درخواست شود و بعد دانشجویان دعوت به اظهار نظر در مورد صحت و سقم ادعای مطرح شده شوند. این جا باز به مساله ی شماره ی ۵ در مورد نظریه ها بر می گردیم و این که آیا مدرسین اساسا خودشان توان بحث در مورد چنین مسائلی را دارند یا نه.
یک راه حل دیگر، در کنار آموزش تحلیلی و انتقادی، استفاده از نظریه های بومی است. این مساله ای است که در ایران نیز مدت هاست مورد بحث است. بحث سینا البته این نیست که به زور از هر محقق بومی ای نسخه ی اجتماعی استخراج شود؛ او اشاره به محققین اجتماعی دارد که در مورد مسائل اجتماعی زمینه ی اجتماعی مشابه اظهار نظر می کنند. این مساله در مورد نظریه ی فمینیستی خیلی بارز است. پیدا شدن یک جریان فمینیستی در کشورهای عرب خیلی از مسائلی را که در این کشورها به دلیل خوانش های غربی از فرهنگ این مناطق ایجاد کرده بود حل کرد. این جریان که گاهی فمینیسم اسلامی هم نامیده شده نسخه ی بسیار علمی تر و عملی تر و غیرپیش داورانه تر از فمینیسمی بود که قبلا در کشورهای غربی تولید شده و توسط نخبگان به این کشورها وارد شده بود.
به نظرم می رسد مسائل مطرح شده در مورد آموزش نظریه ی اجتماعی در آسیا در ایران نیز موضوعیت دارد و راه حل های مطرح شده توسط سینا شاید بتواند گرهی از مشکلات آموزش نظریه در ایران نیز بگشاید. در ارتباط با راه حل دوم، بحث بومی سازی در ایران بحث داغی است که طرفداران و مخالفان خود را دارد. بومی سازی اگر با رویکرد سینا همراه باشد، می تواند مزایایی همراه داشته باشد؛ هر چند که به اعتقاد نگارنده آموزش نظریه های موسسان رشته های علوم اجتماعی همواره باید در چهارچوب مباحث آموزشی نگه داشته شود.
لینک هایی در مورد ویتینا سینا:
http://www.isa-sociology.org/cv/cv_vineeta_sinha.htm
http://www.fas.nus.edu.sg/sas/people/vineeta.html
E-mail ladan rahbari at rahbari.ladan@gmail.com