مسعود عربشاهی یکی از درخشانترین چهرههای هنر معاصر و مدرن ایران در هشتاد چهار سالگی درگذشت.
هنرمندان و ناقدان هنری درباره او بسیار نوشته و بسیار خواهند نوشت: سبک و سیاقی خاص که او را از دهه چهل تا امروز در یک خط مداوم در هنر های تجسمی همراهی می کرد و از مهم ترین دلایلی بود که امکان دادند نقاشی و مجسمه سازی مدرن در چند دهه اخیر بتوانند به عرصه های عمومی، بر دیوارها و نماها و درون ساختمانهای شهری راه یابند. آوانگاردیسم عربشاهی از این ویژگی بزرگ برخوردار بود که نه در سال های پیش از انقلاب و نه پس از آن به دنباله روی و اسنوبیسم و تقلید از سلیقه عمومی یا بازار کشیده نشد و درست برعکس توانست نشان دهد که تا چه حد می توان در مرهای نوآوری و تخیل شاعرانه و تاریخی با رنگ ها و خطوط و با استفاده از اشیا و ترکیب های بی اندازه گوناگون پیش رفت.
نوشتههای مرتبط
اما سوای همه این نکات که در روزها و سال های آینده بسیار درباره آنها سخن خواهد رفت. عربشاهی انسانی ارزشمند بود. نقاشی بیشتر خاموش. کمتر درباره موضوعات غیر هنری حرف می زد و چندان باور به آن نداشت که باید احساس ها و حتی خاطرات خود را به دست زنجیره های گفتاری بدهد. گویی تمایل داشت که همه ذهنیت خلاقش را درون رنگها و خطوط و اشیاء هنری که خلق می کرد بریزد و از فرو رفتن در قاب و قالب زبان پرهیز کند. بسیار تمایل داشتم با او که گاه، به ویژه در دوستی مشترکمان با استاد جلال ستاری، بسیار نزدیک بودیم ، گفتگو بکنم تا خاطراتش را ثبت کند و خاطراتش را از زندگی پربارش با دیگران به اشتراک بگذارد. اما هرگز تمایلی و اعتقادی برای این کار نداشت. عربشاهی نه با زبان که با چشمها و دست ها و حرکات بدنی که با بالا رفتن سن به کندی و سُستی کشیده بودند، سخن میگفت. حضورش همیشه فروتنانه و دوستانه بود. بسیار کم سخن میگفت و بیشتر شنونده بود مگر وقتی صحبت از هنر و نقاشی و مجسمه سازی بود .برعکس در سایر مسائل،کاملا می توانستی درک کنی که چندان برای وقایع و رویدادهایی که برای بسیاری بزرگ جلوه می کنند، دغدغه نداشت. دغدغه او ، اما، آنجا که پای هنر و خلاقیت و تاریخ و فرهنگ به خصوص ایران مطرح می شد به شکل بی نهایت محسوسی خود را جلوه می داد. و می توانست بسیار و با دقتی حیرت آور و با عشقی آکنده، درباره اجزای یک اثر هنری صحبت کند. جهان او جهان رنگها بود عاشق تصاویر و هنرمندانی که تحسینشان می کرد، بود و به خصوص بسیاری از جوانان که سخاوتمندانه کار آنها را شایسته قدردانی می دانست. دیدار و همنشینی چند ساله ای که با او داشتم، برای همیشه برایم خاطرهای شیرین و زنده باقی می ماند. نام و یادش همیشه زنده .
ناصر فکوهی ۲۷ شهریور ۱۳۹۸