مفهوم جریانها (flows) نه تنها در کار آپادورای جایگاهی مرکزی در تبیین جهانیشدن دارد، بلکه خود این مفهوم در مطالعات جهانیشدن از مفاهیم اصلی به حساب میآید و در کار بسیاری از نظریهپردازان این حوزه وجود دارد. کار آپادورای نیز، ارائهی خوانشی از «جریانها» است که مخصوص نظریهی او است. درنتیجه، در اینجا ضمن مرور معنایی که این مفهوم در مطالعات جهانیشدن دارد، به معنای خاص آن در کار آپادورای (۱۹۹۰) خواهم پرداخت.
مفهوم جریانها در نظریه آپادورای در ارتباط با مفهوم دیگری است که در نظریهی او جایگاه مرکزی دارد: چشمانداز. چشماندازها و جریانها هر دو به پنج بُعدی اشاره دارند که آپادورای جهانیشدن را از خلال آنها مشاهده و تبیین میکند: ابعاد قومی، مالی، تکنولوژیک، رسانهای و فکری در کار آپادورای هم چشمانداز به حساب میآیند و هم جریان. در یادداشت هفته قبل به مفهوم چشمانداز در کار آپادورای پرداخته شد، در این یادداشت این پنج بعد را از حیث جریان بودن بررسی میکنیم.
جاناتان خاویر ایندا، انسانشناس و ویراستار کتاب انسانشناسی جهانیشدن (۲۰۰۲)، در مدخل «جریانها» در دانشنامه جهانیشدن (۱۳۹۵) این مفهوم را با مفهوم «فشردگی فضا – زمان» توضیح میدهد. درواقع، جریانها، جریان مردم، کالا، پول، ایدئولوژی و…، «به طرز معناداری جهانی سخت بههمپیوسته را میسازند – جهانی که مرزها و موانع در آن بیش از پیش نفوذپذیرتر میشود و قالبریزی مردمان و فرهنگهای هرچه بیشتر را در پیوندی فشرده و بیواسطه با یکدیگر امکانپذیر میسازد». جریانها آن نیرو و عاملی هستند که سبب تحقق و به پیش راندن جهانیشدن میشوند. فرایندهای بیشماری که (۱) در مقیاس جهانی عمل میکنند؛ (۲) پیوسته مرزهای ملی را درمینوردند؛ و (۳) فرهنگها و اجتماعات را در ترکیبهای نوینی از فضا – مکان قرار میدهند و به هم پیوند میدهند. حاصل این جریانها، احساس کوچکتر شدن جهان و کوتاهترشدن فاصلهها است که ما در زندگی روزمرهی خود آن را درک میکنیم.
نوشتههای مرتبط
خاویر ایندا برای نشان دادن نحوهی عمل این جریانها سه نمونه را مطرح میکند. نمونهی اول، کارخانهی مونتاژ پوشاک صادراتی در گواتمالا است. این کارخانه، نمودار جریان سرمایه و تکنولوژی در جهان است. «همزمان با اینکه فناوریهای ارتباطی و حمل و نقل، سرمایه را هرچه بیشتر متحرک میسازند، …جستجو برای کاهش هزینههای تولید، شرکتها را به دوردستها هدایت میکند و به انتقال شتابندهتولید صنعتی و کارهای خدماتی کاربر در ایالات متحد، ژاپن و اروپای غربی به ساختگاههای نوین و بسیار پراکنده با دستمزد پایین در سراسر کره میانجامد». جریان سرمایه و تکنولوژی برای تولید ارزان تنها بخشی از این جریان است. نمونههای دیگری به ویژه در «شهرهای جهانی» وجود دارند که ابعاد دیگری از جریان سرمایه و تکنولوژی را نشان میدهند.
نمونهی دیگر، جریان مردم و جمعیت است. از بارزترین نمونههای این جریان، جریان مهاجرت از کشورهای «در حال توسعه» به کشورهای «توسعهیافته» پس از جنگ جهانی دوم است. خاویر ایندا، حضور مسلمانان ترک در قلب شهرهای آلمان را نمونهای از این جریان میداند. حضور جمعیتهایی از فرهنگهای متفاوت در یک بستر فضایی مشخص به فضاهایی برای مجاورت و اختلاط تبدیل میشود، فضاهایی که فرهنگهایی نامتناسب غالبا در شرایطی کاملا نابرابر در کنار یکدیگر زندگی میکنند. ادغام این جمعیتها در جامعهی مقصد یا ایجاد یک «جامعه موازی» در دل جامعهی مقصد از اشکال متفاوت حضور این جریان است.
نمونهی دیگر، جریان کالاها است. کالاهای فرهنگی، خوراکی، پوشاک تا موسیقی و معماری. یافتن کالاهایی همچون کوکاکولا و مکدانلد در تقریبا بیشتر دنیا، و مصرف انبوه این نوع «کالاهای جهانی» به میانجی اصلی در ارتباط متقابل بین مردمان و فرهنگهای دنیا تبدیل میشود.
نوآوریهای تکنولوژیک قرن بیستم و بیستویکم در تکنولوژیهای حملونقل و ارتباطی بر سرعت و شتاب این جریانها افزوده است. با این حال، در تحلیل جریانهای جهانی مردم، کالا، سرمایه، تکنولوژی، تصویر و ایده باید محتاط بود. به عبارت دیگر، محدودیتهایی برای تحرک و پیوند جهانی وجود دارد. «این نکته الزماً صادق نیست که جهان برای همه کس و در همه مکانها فشرده شده است. تجربه جهانیشدن فرایندی کمابیش دشوار و نابرابر است». دسترسی به تکنولوژیهای حملونقل و ارتباطی که به واسطه آنها جریانهای جهانی تحقق مییابند، و همچنین امکان پرداخت هزینههای آنها وابسته به توزیع منابع اقتصادی و سیاسی است که توزیعی نابرابر دارند. از جهتی دیگر، پهنههای گستردهای در روی زمین هستند که مسیرهای ارتباطی و حملونقل آنها را دور میزنند یا از روی آنها میجهند. آفریقا نمونهی خوبی در این زمینه است. درنتیجه، شبکههای ارتباطی و شبکه جریانهای جهانی، در برخی از مکانها تجمع بیشتری دارند و در برخی دیگر، تجمع به مراتب کمتری دارند. شهرهای جهانی از نمونهمکانهایی هستند که در آنها جریان مردم، کالا، پول، تکنولوژی و فکر در بالاترین سطح خود قرار دارد (ساسن،۱۹۹۱، ۲۰۰۷). «پس نکته اینجاست که اگرچه جهان ممکن است آکنده از جریانها و پیوندهای پیچیده باشد، ولی تعداد بسیاری از مردم و مکانها نیز هستند که تجربه آنان از تحرک و پیوندها به حاشیه رانده شده و یا حذف شده است. درواقع، هرکس و هرجا به صورت برابر در مدارهای ارتباطی که جهان را درمینوردد، حضور ندارند، به این دلیل که بسیاری از فرایندهایی که جریانها و پیوندها را تولید میکنند، بیتحرکی و حذف و عدم ارتباط را نیز بیشتر میکنند» (خاویر ایندا، ۱۳۹۵).
در کار آپادورای (۱۹۹۰)، مفهوم جریاندر ترکیبهایی همچون «جریانهای جهانی»، «سیاست جریانهای فرهنگی جهانی»، «ابعاد پنجگانه جریانهای فرهنگی جهانی»، «جریانهای پول»، «جریانهای مالی و سرمایهگذاری که دو اقتصاد را از طریق شبکه جهانی پول و سرمایه به هم متصل میکند» و… آمده است. ترکیب دیگری نیز وجود دارد که بازنمای نظریهی خاص آپادورای در باب جریانهای جهانی است: «جریانهای گسستی» (disjunctive flows). آپادورای جریانهای جهانی قومی، مالی، تکنولوژیک، رسانهای و فکری را جریانهایی میداند که در تضاد و گسست با یکدیگر قرار دارند. آپادورای تمرکز رویکردش را در مفهوم «گسستها» قرار میدهد. «من مجموعهای از مفاهیم را به کار گرفتهام (منظر قومی، منظر مالی، منظر فنی، منظر رسانهای و منظر فکری) تا بر جریانهای متفاوتی تاکید کنم که همراه با کالاهای فرهنگی از میان مرزهای ملی حرکت میکنند. من همچنین در پی نشان دادن این نکته هستم که این جریانهای مختلف (یا چشماندازها، از وجه ثابت هر کدام از آنها در دنیاهای تخیلی) در گسست بنیادین در نسبت با یکدیگر قرار دارند». آپادورای سپس منظور خود از گسست میان این پنج بعد را بیان میکند: «این بحث ترمینولوژیکی که در آن پنج اصطلاح را جعل کردم مبنایی برای یک فرمولاسیون تجربی درباره شرایطی است که تحت این شرایط جریانهای جهانی رخ میدهند: آنها در و از طریق گسستهای روبهرشد میان منظرهای قومی، منظرهای فنی، منظرهای مالی، منظرهای رسانهای و منظرهای فکری رخ میدهند. این فرمولاسیون، هسته مدل من از جریان فرهنگی جهانی به توضیحاتی نیاز دارد. نخست اینکه در حال حاضر مردم، ماشینها، پول، تصویرها و ایدهها مسیرهای به طور فزاینده ناهمسانی را دنبال میکنند؛ البته در تمام دورههای تاریخ بشر، گسستهایی در این جریانها وجود داشته، اما اکنون سرعت، مقیاس، و اندازه هر یک از این جریانها بسیار بزرگتر است به صورتی که این گسستها نقشی مرکزی در سیاست فرهنگ جهانی یافته است». از این نقل قول، میتوان این گونه نتیجه گرفت که آپادورای گسست میان این پنج جریان را، که به معنای مسیرهای ناهمسانی است که طی میکنند، نقطه ثقل فهم جهانیشدن میداند.
منابع:
خاویر ایندا، جاناتان (۱۳۹۵) جریانها، ترجمه مهدی داودی؛ در ریتزر، جورج (۱۳۹۵) دانشنامه جهانیشدن، ترجمه مرادی و مهاجر، انتشارات علمی و فرهنگی: تهران.
ساسن، ساسکیا (۱۳۹۰) جامعهشناسی جهانیشدن، ترجمه کرباسیان، نشر چشمه: تهران
Appadurai, A. (1990). Disjuncture and difference in the global cultural economy. Theory, culture & society, 7(2-3), 295-310.
Sassen, saskia (1991) the global city, Princeton, NJ: Princeton University Press.