انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

واژه‌های فارسی در زبان روسی(۱)

بخش اول

مقدمه

زبان‌های ایرانی و اسلاوی عضوِ خانواده زبان‌های هندو اروپایی و دارای وجوه اشتراک و همانندی‌های ساختاری و واژگانی‌اند. با این همه، درباره ماهیت و خاستگاه مشترک این دو گروهِ زبانی نظریه واحدی وجود ندارد. به نظر تروباچِف (Trubachev 1992, II, p. 23) ، برخورد ایرانیان و اسلاوها به نیمه نخست هزاره اول قبل از میلاد بازمی‌گردد. قوم اسلاو، در برخورد با سکاها و احتمالاً هند و آریائی‌ها در منطقه دانوب، عناصری از اقوام ایرانی را به عاریت گرفت (Trubachev 1983, pp. 249-250) که از جمله آنها می‌توان به زبان اشاره کرد. واژه‌های مشترک زبان‌ها حاکی از واقعیات گوناگون‌اند؛ از جمله خویشاوندی یا اشتراک در کهن‌الگوها، اشتراک در وضع، مشابهت الگویی از ریشه‌ای واحد و با عناصر ساختاری واحد، وام‌گیریِ مستقیم یا از طریق زبان واسط. ضمناً شباهت صوری واژه‌ها همواره دالّ بر هم‌ریشه بودن آنها نیست و چه بسا تصادفی باشد.

در تعامل زبان‌های خویشاوند در دوران کهن، احتمال دارد، علاوه بر وام‌گیری واژگانی، واژه بومی، تحت تاثیر زبان دیگر، تغییر شکل آوایی یا معنایی پیدا کرده باشد. از این‌رو، در بررسی واژه‌های مشترکِ دو یا چند زبان، پژوهشگران برداشت‌های متفاوتی دارند. گاه واژگان مشترک را واژه‌های بومی خویشاوند و بازمانده میراث کهن یا واژه‌های قرضی از خاستگاه‌های گوناگون، که مستقیماً یا به واسطه وارد زبان شده‌اند، تلقی می‌کنند. بی‌گمان تحلیل ریشه‌شناختی هر جفت از واژه‌های مشابه در دو زبان، به منظور تشخیص سمت، زمان و مکانِ وام‌گیری، به بررسی دلایل پیش و پس از وام‌گیری و نیز بررسی تاریخ واقعی اقوام و تحلیل زمینه‌های فرهنگِ قومی نیاز دارد.

در مقاله حاضر، به بررسی واژه‌هایی پرداخته شده که از فارسی وارد زبان روسی شده‌اند و در فرهنگ‌های معاصر روسی آمده‌اند.

اِدِلمان (Edel’man 2002, p. 179 ff.) به راه‌های نفوذ واژه‌ها از زبان‌های ایرانی به زبان روسی اشاره کرده است. به نظر او، برخی از این واژه‌ها در قرون میانه، بعضاً از طریق زبان واسط، وارد زبان روسی شده و به ادبیات عامیانه آن نفوذ کرده‌اند. این واژه‌ها متعاقباً، بر اثر ترجمه آثار فارسی مانند هزار و یک شب، از طریق حکایت‌های ایرانی و آثار نویسندگان فارسی‌زبان به زبانِ ادبیِ روسی نیز راه یافته‌اند (Edel’man 2002, p. 179 ؛ در این باره، نیز ( Toporov 1969, 1978 ). بسیاری از اصطلاحات تجاریِ فارسی مانند واحدهای پول، اوزان و واحدهای اندازه‌گیری نیز، بر اثر مراوده‌های تجاری، که یکی از مناطقِ عمده آن کناره‌های دریای خزر بوده، وارد زبان روسی شده است. (Edel’man, Ibid← )
در این مقاله تلاش شده است، بر اساس برخی فرهنگ‌های روسی، مانند فرهنگ ریشه‌شناختیِ فاسمِر و مآخذ دیگر، شرح ِ مختصری درباره گزیده‌ای از لغات دخیل ارائه شود. فرهنگ ریشه‌شناختی زبان روسیِ فاسمِر، به زبان آلمانی، در هایدِلبِرگ (۱۹۵۰-۱۹۵۸) منتشر شد. سپس تروباچف، در سال‌های
۱۹۶۴-۱۹۷۳، فرهنگ فاسمِر را تکمیل و در چهار جلد به زبان روسی ترجمه کرد. ویرایش چهارم این فرهنگ، حاوی حدود ۴۰۰۰ مدخل، در سال ۲۰۰۴ در چهار جلد منتشر شد. در این فرهنگ، برای ریشه‌شناسیِ بسیاری از واژه‌های دخیلِ فارسی، برابرهای کهن، مانند ایرانی باستان، فارسی باستان و فارسی میانه آمده و از آثار دانشمندانی مانند هُرن(Horn) ، هوبشمان(Hübschmann) ، لوکاچ(Lokotsch) ، و لیتمان( Littmann) استفاده شده است.

منبع دیگری که در این مقاله برای ریشه و خاستگاه واژه‌های روسی و معنی آنها، از آن، استفاده شده فرهنگ چهار جلدی روسی به روسی (SRYa) است که در ۱۹۸۱ منتشر شده است. در این فرهنگ، به واژه‌های دخیل از زبان‌های دیگر نیز اشاره شده؛ امّا، در بسیاری از موارد، منشاîِ فارسیِ بسیاری از آنها ذکر نشده است.
گروهی از واژه‌های روسی را، به رغم شباهت آنها با واژه‌های فارسی، نمی‌توان دخیل دانست؛ زیرا این واژه‌ها در زبان فارسی و نیز سایر زبان‌های ایرانی و اسلاوی حاصل تحول صورت کهن‌تری است و هر یک، به اقتضای تحولات آوائیِ خاص، به گونه‌ای در آمده است. از این جمله است واژه بغ در فارسی و (bog) در روسی، که هر دو از ریشه مشترک *-bheg هندو اروپایی است. شمار این واژه‌ها بسیار است و در این مقاله به آنها اشاره‌ای نشده است. امّا اِدِلمان (Edel’man 2002 ) ، به تازگی، درباره روابط تاریخیِ زبان‌های ایرانی و اسلاوی کتابی منتشر و، در آن، مشابهت‌های زبان‌های ایرانی و اسلاوی را بررسی کرده است. افزون بر این، او به مقایسه تطبیقیِ آواشناسی، واج‌شناسی، صرف، نحو، و واژگان هر دو زبان که حاصل برخورد آنها در دوره‌هایمختلف بود، پرداخته است. در این اثر، درجه خویشاوندی زبان‌های ایرانی و اسلاوی نیز بررسی شده است. امّا، در فصلی از این کتاب مختصّ بررسی تطبیقی واژه‌های ایرانی و اسلاوی، به وام‌واژه‌های فارسی در زبان‌های اسلاوی اشاره‌ای نشده است.
ضمناً واژه‌های فارسی دخیل در روسی را می‌توان، بر اساس آنچه در اینجا فهرست شده، به چند دسته تقسیم کرد:

الف) واژه‌های فارسی که از طریق زبانِ واسط به روسی رفته‌اند، که خود به چند دسته زیر تقسیم می‌شوند:
۱. آنچه از طریق زبان‌های اروپایی وارد روسی شده است، مانند киоск (kiosk) (قس کوشک).
۲. واژه‌هایی که از طریق زبان‌های ترکی و نیز ترکی عثمانی وارد زبان روسی شده‌اند. با توجه به فرهنگ فاسمِر، بیشترین واژه‌های دخیل فارسی در روسی در این گروه جا می‌گیرند. درباره خاستگاه وام‌واژه‌ها و زبان‌های واسط، نظر فاسمِر را قطعی نباید دانست؛ زیرا او، در بسیاری از موارد، بدون اشاره به فارسی بودن واژه، آن را برگرفته از ترکی دانسته است؛ مانند واژه аршин (arshin) «اَرَش» که فاسمِر آن را وام‌واژه‌ای ترکی می‌داند. اِدِلمان (Edel’man 2002, p. 179) به این معنی اشاره و اظهارنظر کرده است که این واژه ایرانی از طریق زبان ترکی وارد روسی شده، و صورت آوائیِ آن، که حاصل تحوّل فارسی باستان -araڑni از صورت پیش ایرانی *aratni- «آرنج» است، از نظر دور مانده است. افزون بر این، فاسمِر واژه‌های دیگری از فارسی را نیز برگرفته از ترکی دانسته است.

ب) واژه‌هایی که مستقیم از فارسی وارد زبان روسی شده‌اند. از میان واژه‌های فهرست‌شده در این مقاله، فاسمِر فقط واژه канаус (kanaus) «قناویز» را بدون ذکر واسط قید کرده است.
بدین سان، دو فرهنگِ یادشده، در موارد متعدد، چه از حیث درج خودِ واژه‌های دخیل و چه در باب راه ورود آنها، اختلاف دارند.

فهرست شماری از واژه‌های دخیل از زبان فارسی به زبان روسی

алыча (alycha) «آلوچه». فرهنگ‌های ریشه‌شناسیِ روسی این واژه را برگرفته از آذربایجانی aluèa «نوعی آلویِ باغی» یا ترکیِ عثمانی دانسته‌اند. این واژه برگرفته از واژه فارسی آلوچه است. در زبان روسی، از همین واژه صفتِ алычовый ساخته شده است.
амбар (ambar) «انبار». روسی کهن инбар ، онбар . به نظر فاسمر (۱: ۷۵) این واژه از ترکی، قپچاقی، کریمه‌ای-تاتاری، تاتاری (قس. ambar) و نیز آذری، آلتایی و قزاقی (قس. anbar) اخذ شده ‌است و در آثارِ روسی از قرن شانزدهم به‌کار رفته است. انبار در زبان عربی نیز رایج و برگرفته از فارسی «انبار» است. قس. فارسی میانه hambār CPD,40). نیز← SRYA 1: 34; Tsobolov 48‌ ؛Tsyganenko 20؛ از همین واژه صفتِ амбарный «انباری» نیز در زبان روسی رایج است.
арбуз (arbuz) «هندوانه». ظاهراً این واژه در حدود قرنِ پانزدهم، از طریقِ زبانهای قپچاقی (قس. xarbuz) و ترکی، کریمه‌ای- تاتاریِ (قس. karpuz) وارد روسی شده است. این واژه‌ها برگرفته از فارسی خربزه هستند (Fasmer 1: 83, 84). اشتقاق این واژه را معمولا از хar «خر» ( حیوان) وفارسی میانه būèjīna «خیار» دانسته‌اند. آبایف افزوده ‌است که جزء پیشین این واژه یعنیхar-‌ ، در اینجا و در برخی دیگر از کلمات ممکن است به ‌معنی «بزرگ» باشد (Abaev, 4: 141, 142). از همین واژه، صفتِ арбузный نیز ساخته شده است.
bazar (bazar) «خرید و فروش، خرده‌فروشیِ خوار و بار در میدان یا مکانی خاص؛ بازارِ فصلی». در زبانِ محاوره، به معنی «گفت و گوی نامفهوم، سر و صدا» نیز به کار می‌رود (SRYa, 1:55) . فاسمِر ۱:۱۰۵,۱۰۶), ۱۰۶) ، علاوه بر معنی رایج این واژه، معنیِ «کارِ خیر، برگزاری تجمعاتی برای فروش کالا که عواید آن صرف امور خیریه شود» را نیز آورده است. به نظر او، معنای اخیر از طریق زبان فرانسه یا آلمانی وارد زبان روسی شده است. وام‌گیریِ این واژه ظاهراً بر اثر رواج داستان‌های هزار و یک‌شب بوده است. بازار در معنای رایجِ آن از قرنِ پانزدهم در زبان روسی به کار رفته (Tsyganenko 1970, p. 31) و از طریق زبان‌های ترکی (قس bazaar)؛ ترکی عثمانی، آلتایی و اویغوری (pazar) وارد روسی شده است. از این واژه فعل базарить «فروختن چیزی در بازار؛ اسراف کردن» و صفتِ базарный «بازاری» در روسی رایج است.

баклажан (baklazhan) «بادنجان» این واژه از قرن نوزدهم وارد فرهنگ‌های روسی شده است (Tsyganenko 1970, p. 31) . به نظر فاسمِر (۱:۱۱۰) ، این واژه از طریق ترکی (قس( patlyd‍an ) و زبان‌های ترکی شرقی (قس patingän )، که خود برگرفته از عربی ـ فارسی است، وارد زبان روسی شده است.

бакшиш (bakshish) «پیشکش، رشوه؛ هدیه به مهمان؛ انعام» (SRYa, 1:56). این واژه برگرفته از فارسی ـ ترکی baxڑyڑ است، قس ترکی ڑbahڑiڑ, bahڑy «هدیه، صدقه، انعام» (Fasmer, 1:111) . صورتِ فارسی آن بخشش است. به نظر صادقی، با توجه به اینکه حرف x در زبان روسی وجود دارد، این واژه از طریق زبان‌های غربی وارد روسی شده است که خود آن را از ترکی یا فارسی گرفته‌اند. واژه bakchich از سال ۱۸۵۰ وارد زبان فرانسه شده است.
балаган (balagan) «بنای موقت، معمولاً چوبی، برای تماشاچیان تئاتر در بازار و گردشگاه‌ها در اوایل قرن ۱۸ تا اوایل قرن ۲۰». کاربردِ این واژه در این معنا منسوخ و اکنون به معنی «غرفه (در بازار)» رایج است (SRYa, 1:57) . به نظر فاسمِر (۱:۱۲) ، این واژه، از طریقِ ترکی، (قس äbalaxan ) از واژه فارسی بالاخانه، گرفته شده است. همین واژه از مسیرِ دیگری وارد زبانِ فرانسه (barbacane) و انگلیسی (barbican) شده است. به قول صادقی، فرهنگ‌ها منشا barbican را نامعلوم دانسته‌اند. از همین واژه، صفت балаганный «(مربوط به) نمایش ِ کمدی» اسم балаганщик . «۱.شُومَن، .۲ دلقک، بذله‌گو» و فعل балаганить «دلقک‌بازی درآوردن» نیز ساخته شده است.

бахча (bakhcha) «جالیز». این واژه از طریق ترکی (baمèن)، برگرفته از واژه فارسی باغچه، وارد زبان روسی شده است (Fasmer, 1:11) . در فرهنگ‌های روسی از قرن هجدهم به بعد به این واژه اشاره شده است (Tsyganenko 1970, p. 37) . از این واژه، صفت و اسم‌هایی مانند бахчевод «جالیزکار»، бахчеводство «جالیزکاری»، бахчевой «جالیزی» نیز ساخته شده است.

баштан (bashtan) «باغچه، جالیز» (SRYA, 1: 66). به نظر فاسمر این واژه برگرفته از زبان ترکی وارد زبان روسی شده است( ۱: ۱۳۹) . اصل آن بوستان فارسی است
best) لهٌٍ) «بَست، جایی که مردم برای ایمن ماندن از تعرض یا دادخواهی به آن پناهنده می‌شوند» (RPS, 37) . این واژه از فارسی بستن گرفته شده است و، با آن، عباراتی مانند ٌàنèٍüٌے â لهٌٍ «بست نشستن» âûُîنèٍü èç لهٌٍà «بست شکستن» در فرهنگ‌های روسی آمده است

پایان بخش اول – ادامه دارد