بخش دوم
булат (bulat ) «فولاد منقّش؛ شمشیر؛ تیغه فولادی» (SRYa, 1:123) . این واژه از طریق زبانهای ترکی شمالی (bulat) ، قپچاقی (bolat) ، آذری (polat) وارد زبان روسی شده است Fasmer,1:238) ). در روسی، از همین واژه، صفتِ булатный «فولادین» ساخته شده است.
نوشتههای مرتبط
дервищ (dervish)«درویش، فقیر». به نظر فاسمِر (۱:۵۰۰) ، صورتِ روسی معاصر این واژه احتمالاً برگرفته از آلمانی Derwisch یا فرانسه derviche است و صورتِ کهنتر آن، یعنی дербищ (derbish’ از طریق زبان ترکی، کریمهای ـ تاتاری därviš یا مستقیماً از فارسی (درویش) وارد زبان روسی شده است.
дехканин (dekhkanin) «دهقان» (در ازبکستان و تاجیکستان). در SRYa ، این واژه، برگرفته از زبانهای ترکی، dihqan دانسته شده است. لغت روسی Дехканин وامواژهای است که از زبان فارسی، مستقیماً یا شاید از طریقِ زبانهای ترکی، وارد روسی شده است. از همین لغت، صفتِ дехканский «دهقانی» نیز در روسی ساخته شده است.
див (div) «در اسطورههای ایرانی، همان اهریمن» (SRYa, 397) . روسی کهن див . فاسمِر (۱:۵۱۲) را «هدهد، پرنده پیامآور شومی و بدبختی» دانسته است. به نظر او، احتمالاً این واژه از طریق یکی از زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده است.
диван (divan) «کاناپه». به نظر فاسمِر (۱:۵۱۲) ، این واژه در روسی، از نظر معنایی، بیشتر وامواژهای غربی است تا برگرفته از اصل فارسی ـ ترکیِ divan . این واژه، در معنای کنونی، در قرن هجدهم، از زبان فرانسه وارد روسی شده است. فرانسویان نیز آن را از اعراب، و اعراب نیز آن را از ایرانیان گرفتهاند (Tsyganenko 1970, 129) . دیوان در زبان ترکی و فارسی به معنی «شورای دولتی؛ تالاری که این شورا در آن تشکیل میشود» بوده است. بعدها این نام را بر محلی نسبتاً مرتفع اطلاق کردند که برای نشستن شرکتکنندگان در این شورا اختصاص داشت. معنای کنونی واژه دیوان به معنی «کاناپه» در زبان روسی و نیز در بعضی زبانهای دیگر از همین جاست. از همین واژه ترکیباتی مانند диван-кроват «تختخواب» диванная «اتاق نشیمن» نیز در روسی ساخته شده است.
(zhasmin) жасмин «یاسمین» (SRYa, 1:473). این واژه نخست از طریق زبان فرانسه (jasmine) وارد زبان آلمانی (Jasmin) و سپس از طریق آلمانی وارد زبان روسی شده است. فاسمِر (۲:۲۳) ریشه این واژه را از عربی ـ فارسی jāsamīn دانسته است. اصل آن همان یاسمن/ یاسمین فارسی است (نیز ← برهان قاطع). از این واژه، صفاتی مانند жасминный «یاسمنی»، жасминовый «یاسمن بو» در زبان روسی ساخته شده است.
зурна (zurna) «سورنا، ساز شرقی به شکل نی» (SRYa, 1:624) . این واژه از طریقِ ترکی (zurna) وارد زبان روسی شده است (Fasmer, 2: 108, 109) . در زبان روسی، اشتقاقاتی مانند , зурнист зурнач «سورنا زن» از آن ساخته شده است.
изумруд (izumrud) «زمرد». این واژه، که از سال ۱۴۶۲ به متون روسی راه یافته، از طریق ترکی عثمانی zümrüt) ) وارد آن شده است. صورتِ ترکی آن برگرفته از عربی ـ فارسی زمرّد است. اصل این واژه یونانی σμάραγδος است (Fasmer, 2:123, 124) و آن از طریق فارسی وارد زبان روسی شده است (SIS, p. 187). یادآور میشود که به سرِ واژههای بیگانه دخیل در روسی که با صامت z آغاز میشوند، مصوّتِ i افزوده میشود. از این واژه، صفت изумрудный «زمردین، (سبز) زمردی» نیز ساخته شده است.
инжир ((inzhir «انجیر». این واژه از ترکی، کریمهای ـ تاتاری، تاتاری و قپچاقی anǯir, inǯir گرفته شده است (Fasmer, 2, 133). امّا در( SRYa 1:667) ، این واژه برگرفته از فارسی انجیر دانسته شده است. این واژه فارسی از طریق ترکی وارد زبان روسی شده است. در زبان روسی، صفت инжирный «انجیری» از آن ساخته شده است.
канаус (kanaus) «پارچه ابریشمی با بافت محکم؛ پارچه ابریشمی ارزانقیمت». به نظر فاسمِر (۲:۱۷۸) این واژه برگرفته از فارسی قناویز «پارچه ابریشمی معمولاً به رنگِ سرخ» است. قس گرجی qanaozi ؛ آسی qanawy)) (Abaev, 2:263)
караван (karavan) «کاروان» (SRYa, 2:31). این واژه از طریق زبان فرانسه (caravane) وارد زبان روسی شده و اصل آن واژه فارسی کاروان است که به بسیاری از زبانهای اروپایی راه یافته است. از همین واژه، صفتِ караванный «کاروانی» نیز ساخته شده است.
караван-сарай ((karavan-saraī «کاروانسرا». این واژه نیز از طریق زبان فرانسه (caravansérail) یا آلمانی (Karawanserai) وارد زبان روسی شده و برگرفته از کاروانسرای فارسی است. (Fasmer, 2:190)
) кафтан kaftan) روسی کهن кавтань، кафтань «لباس روی قدیمی و بلند مردانه» که برگرفته از واژه فارسی خفتان است (SRYa, 2:41) . صورتِ آوائیِ این واژه در زبانِ روسی نشان میدهد که آن از طریق زبانهای ترکی وارد روسی شده است. همین واژه از طریق زبان عربی نیز وارد بعضی از زبانهای اروپای غربی شده است. (Fasmer, 2:212)
) киоск ((kiosk «کیوسک». به نظر فاسمِر (۲:۲۳۵) ، این واژه از طریق زبانهای اروپایی (آلمانی Kiosk یا فرانسه kiosque ) وارد روسی شده نه از طریق زبان ترکی köšk . فاسمِر، با استناد به لیتمان (Littmann 1924, 111) ، منشاِ عربی ـ آرامی برای آن قایل است. امّا در SRYa 2:49))و (SIS (p. 228 آمده است که این واژه در اصل فارسی است و از طریق زبان فرانسه وارد روسی شده است. به نظر آبایف (۱:۶۴۳) ، واژه کوشک از زبان ترکی و فارسی به زبانهای اروپایی راه یافته و ریشه آن ایرانی میانه gošak* ، فارسی گوشه است. در روسی، از همین واژه اسمهایی مانند киосёр «کیوسکدار (مرد)»؛ кискёрща «کیوسکدار (زن)»، ساخته شده است.
кисет (kiset) «کیسه بنددارِ توتون و تنباکو». این واژه از کیسه فارسی گرفته شده است (SRYa,2:51) . به نظر فاسمِر (۲:۲۳۹) این واژه، با توجه به معنای آن، نمیتواند برگرفته از زبان فرانسه cassette «جعبه، صندوق» باشد. فاسمِر درباره ریشه آن اظهارنظر نکرده است. ظاهراً کیسه فارسی مستقیماً یا از طریق زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده است. در SRYa (2:51) ، واژهКисa «کیسه چرمی یا ماهوتی بنددار» نیز مدخل شده است. این واژه در زبان روسیِ معاصر منسوخ شده و آن را برگرفته از زبانهای ترکی دانستهاند. فاسمِر نیز آن را برگرفته از ترکی عثمانی، کریمهای ـ تاتاری käsä ؛ تاتاری ـ قزاقی kisä و از منشا عربی kīsدانسته است. امّا، همانگونه که پیش از این گفته شد، کیسه فارسی از طریق زبانهای ترکی به زبان روسی راه یافته است. (Abaev, 1:613)
кишмиш (kišmiš) «نوعی انگور ریز، شیرین و بدون هسته؛ کشمش» برخلافِ نظر فاسمر (۲:۲۴۳)، که این واژه را برگرفته از ترکی عثمانی، تاتاری، جغتایی kišmiś میداند، در (SRYa, 4: 53 )آمده این لغت برگرفته از فارسی «کشمش» است.
мат (mat)، این واژه در SRYa (2:23) افزون بر ترکیب shakhmat ، مستقلاً نیز مدخل گشته و برگرفته از فارسی šāhmāt دانسته شده و دو معنی برای آن ذکر شده است: «موقعیتِ باخت در بازی شطرنج؛ مات و مبهوت شدن، نابودی (مرگ) و وضعیت چارهناپذیر» با توجه به شواهد موجود، احتمالاً این واژه از طریق زبان فارسی وارد برخی از زبانهای اروپایی از جمله روسی شده است.
миткаль (mitkal) «پارچه پنبهای با بافت محکم». برگرفته از فارسی متقال(SRYa, 2:278) . این واژه از طریقِ جغتایی (mutkal) وارد زبان روسی شده است (Fasmer, 2:629 ؛ SIS, 317 ). از همین واژه، صفاتی مانند миткалевый «ساختهشده از متقال» و миткальный «متقالی» ساخته شده است. این واژه به صورت مثقالی نیز در فرهنگهای فارسی (فرهنگ فارسی معین، ذیل متقال و مثقالی) ضبط شده است.
мишень (mishen) «صفحه هدف در تیراندازی؛ هدف، نشانه» در گذشته به معنی «مُهر، اثر؛ صفحه گرامافون» نیز به کار میرفته است. فاسمِر (۲:۶۳۰) ، بدون اشاره به اصل فارسی این واژه، آن را برگرفته از ترکی (ترکی عثمانی nišan) دانسته که در قرن چهاردهم میلادی وارد زبان روسی شده است. امّا، در بعضی از فرهنگهای روسی از جمله SRYa 2:278)) ، به درستی، آن را برگرفته از نشان فارسی دانستهاند. از همین واژه صفت мишенный نیز ساخته شده است.
мускус (muskus) «مُشک، ماده معطر که از غده برخی از حیوانات به دست میآید و نیز در ریشه یا تخمِ برخی از گیاهان موجود است». به نظر فاسمِر (۳:۱۶) ، این واژه از طریقِ یونانی μόσχος یا لاتینی muscus وارد زبان روسی شده است که، به نوبه خود، برگرفته از فارسی مشک است؛ از آن، صفتِ мускусный نیز ساخته شده است.
оранжевый ((oranzhevyī «نارنجی». این واژه از طریق فرانسه orange «پرتقال» وارد زبان روسی شده است (SRYa, 2:636) . اصل این واژه نارنگ فارسی (معرّبِ آن نارنج) است. از نیمه دوم قرن نوزدهم در فرهنگهای روسی به این واژه اشاره شده است. فاسمِر (۳:۱۴۸) آن را واژهای فارسی ـ عربی میداند که ریشهاش را باید در هندی nāraŋgas «درخت پرتقال» جست.
парча (parcha) در زبان روسی، با تخصیص معنایی، «پارچه ابریشمیِ زربافت» را گویند. به نظر فاسمر(۳:۲۰) این لغتِ روسی از تاتاری раrčа گرفته شده این واژه ظاهراً از زبانهای ترکی کهن است. واژه قرقیزی barča نیز از همان ریشه است در ( SRYa,(3:28 آمده این واژه برگرفته از فارسی پارچه است.
перкаль (perkal’) «نوعی پارچه پنبهای، پرگال». این واژه از طریق زبان فرانسه (percale) یا اسپانیائی (percal) وارد زبان روسی شده است و اصل آن واژه فارسی پرگاره است که «نوعی پارچه متقال» را گویند (Fasmer, 3:242) . در بعضی از فرهنگهای فارسی، از جمله برهان قاطع، پرگاله «پارچهای ریسمانی است مانند مثقالی» ضبط شده است.
персик persik)) «هلو». در SRYa (3:111) آمده است که این واژه برگرفته از یونانی است. فاسمِر (۳:۲۳۴) احتمال میدهد که این واژه از طریق آلمانی میانه سفلی (Persik) نیز لاتینی malum persicum «سیب فارسی» وارد زبان روسی شده است. این واژه از نیمه دوم قرن هجدهم وارد فرهنگهای زبان روسی شده است. یونانی آن (persikos) حاکی از آن است که این میوه از سرزمین پارس به دیگر کشورها رفته است.
пижама pizhama)) «پیژامه، لباس ِ خواب». در SRYa (3:120) ، آن را برگرفته از واژه انگلیسیِ pyjamas دانسته است. امّا به نظر فاسمِر (۳:۲۵۹) این واژه از طریق Pyjama آلمانی یا صورتِ مشابه انگلیسی آن وارد زبان روسی شده که به نوبه خود برگرفته از هندی рă еjāmа (صورت فارسی :پایجامه) است.
плов (plov) «پلو، غذای شرقی از برنج پخته با روغن و ادویه». (SRYa (3:142 آن را برگرفته از فارسی (پلو) دانسته است. پلو به صورتِ pilav نیز در فرهنگهای روسی مدخل شده است، که این صورت، به نظر فاسمِر (۳:۲۶۱) ، ظاهراً از طریق ترکی пилов (pilav) وارد زبان روسی شده است. فاسمِر صورتهای pilov و plov را گویشی دانسته است. اصل این واژه هندی است. (Mayrhofer, 2:314).
рокировка (rokirovka) «رخ، قلعه». در (SRYa (3:728 ، این واژه برگرفته از فارسی رخ دانسته شده است. فاسمِر (۳:۴۹۷) درباره صورت فعلیِ این واژه рокировать «به قلعه رفتن» اظهارنظر کرده که اصل آن فارسی (رخ) است و از طریق زبان آلمانی rockieren یا مستقیماً از زبانِ فرانسه roquer:roc وارد زبان روسی شده است.
самшит (samshit) «شمشاد». به نظر آبایف (۳:۳۰۰) ، این واژه برگرفته از شمشاد فارسی است. از این واژه، صفت самшитовый نیز ساخته شده است.
сарай (saraī) «انبار، انبارِ علوفه؛ خانه و محل بزرگ امّا نامناسب». این واژه از قرن هفدهم در آثار زبان روسی راه یافته است (Tsyganenko 1970, p. 410). به نظر فاسمِر (۳:۵۶۰) ، این واژه از طریق ترکی، قپچاقی، اویغوری، تاتاری ( sarai «خانه، کاخ») واردِ زبان روسی شده و اصل آن فارسی (سرای) است؛ از این واژه، صفت و اسم مانند сарайный و сарайный «سرای کوچک» نیز ساخته شده است.
сарафан (sarafan) «سارافون، لباس ملی زنان روسی که پیراهنی بلند و بدون آستین است» (SRYa, 29) . این واژه از طریق زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده و اصلِ آن ظاهراً سراپای فارسی «لباس ِ فاخر» است (Fasmer, 3:561) . بعدها واژه سارافون «نوعی جامه زنانه» وارد زبان فارسی شد و، از این رو، فرهنگهای فارسی آن را برگرفته از روسی پنداشتهاند. از این واژه صفت сарафанный نیز ساخته شده است.
сафьяан (saf’yan) «چرم، چرم بز». در SRYa (4:30) آمده است که این واژه بیواسطه از فارسی گرفته شده است. امّا، به نظر فاسمِر (۳:۵۶۶) ، آن از طریق زبانهای ترکی (ترکی، بلغاری saxtijan ؛ کریمهای ـ تاتاری، قپچاقی saktyjan ) واردِ زبان روسی شده است. واژه فارسی سختیان به برخی از زبانهای اروپایی مانند آلمانی (Saffian) نیز راه یافته است. از این واژه، صفاتی مانند сафянныйو сафяановый نیز ساخته شده است.
сераль (seral’) «کاخ؛ اندرونیِ سرای؛ حرم» (SRYa, (4:78 . صورتِ آوائیِ این واژه نشان میدهد که، هرچند اصل آن واژه فارسی سرای است، از مسیر دیگری یعنی فرانسه (sérail) وارد روسی شده است.
стакан (stakan) «ظرف شیشهای استوانهایشکل بدون دسته مخصوص آشامیدن؛ نام قطعات مخصوصی که کاملاً استوانهایشکلاند؛ بدنه موشک» (SRYa, 4:246) . این واژه از آغاز قرن هجدهم وارد فرهنگهای روسی شده است (Tsyganenko 1970, p. 449).به نظر فاسمِر (۳:۷۴۳) این واژه در روسی کهن достоканъ بوده است. سابالِوسکی واژه کهن روسی را برگرفته از дъскa «تخته» دانسته است و فاسمِر (Ibid)آن را برگرفته از زبانهای ترکی میداند: جغتایی tostakan «کاسه کوچک چوبی»، قزاقی tustaγan «استکان»، ترکیِ عثمانی dost-kāni «قدحِ شراب». امّا، به نظر تروباچِف، واژه стакан ، روسیِ کهن достокань از ترکی به روسی راه یافته و برگرفته است از فارسی باستان *-dastaka «دستی (در این صورت ‘ ظرف` معنی میدهد)» از صورت فارسی باستان- dasta «دست (پنجه)».
در فرهنگهای فارسی این واژه را وامواژهای روسی دانستهاند. امّا، به نظر گیوناشویلی (۱۳۷۶، ص ۲۹۱، )۲۹۲، واژه достокань، که از اوایل قرن شانزدهم در منابع تاریخیِ روسی به کار رفته، در واقع، همان دوستگانی «نوشیدن شراب با دوستان؛ جام بزرگ شراب؛ شرابی که از روی دوستی در نوبت خود به دیگری میدادند» فارسی است که از راه زبانها و گویشهای ترکی وارد زبان روسی شده و سپس به صورت تحولیافته آوائیِ آن در قرون هجدهم و نوزدهم بار دیگر وارد زبان فارسی شده است. از این واژه، صفت стаканный و اسم مصغّر стаканчик نیز ساخته شده است.
(sur’ma) сурьма «آنتیموآن؛ سورمه». به نظر برخی از منابع روسی، این واژه از زبان فارسی گرفته شده است (SIS, 480; SRYa, 4:309) . امّا، به نظر فاسمِر (۳:۸۰۹) ، این واژه از ترکی عثمانی، کریمهای ـ تاتاری sürmä و تاتاری sørmä از ریشه sür- «رنگ کردن» است. از این واژه، صورتهای فعلی و صفتی сурьмить «سرمه کشیدن»؛ сурьмянистый «حاوی آنتیموآن»؛ сурьмяный نیز ساخته شده است.
(sur’ma) сурьма