انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

“وارد کردن مردان به جریانسازی جنسیتی”؟: سوالاتی در باب جنسیت و توسعه در قرن بیست و یکم: بخش دوم

سیلویا چانت و متیو س. گوتمان برگردان هما مداح

مشکلات مداخلات انحصارا-زنانه

اگر “بحران مردانگی” عنوان کلی مجموعه ای از دلائل لزوم تفکر دربارۀ مردان در چارچوب “جنسیت و توسعه” باشد، این واقعیت که رویکردهای انحصارا-زنانه مشکلاتی دارند، دلیل دیگر است. آنچنان که فرنسودن و رونکوئیست (۱۹۹۹: ۹۰) می نویسند:توجه اخیر به مردان و مردانگی امکان افزایش علاقۀ مردان به مشارکت در جنسیت و توسعه را فراهم می کند، چون {قبلا} منافع و موقعیتهای مردان در هنگام بحث در مورد مسائل جنسیتی به یکباره در خطر قرار می گرفت. با این حال مردان هنوز برای مشارکت در فعالیتهای جنسیتی نیاز به تشویق دارند، چون زنان احساس می کنند همچنان در زمینۀ بحث و فعالیت در باب مسائل جنسیتی دارای نوعی برتری معرفت شناختی هستند. این چالشی بزرگ هم برای مردان و هم برای زنان در جهت ترویج برابری جنسیتی در آینده است.

یکی از تبعات بزرگ حذف مردان از پروژه های رویکرد “جنسیت و توسعه”، این است که می تواند منجر به ظهور یا تشدید خصومت میان زنان و مردان در سطح محلی شده و مقاومت و کارشکنی در برابر اقدامات معطوف به ارتقای زندگی و معاش زنان را به دنبال داشته باشد.بررسی پروژه های درآمدزایی برای زنان در هندوراس، یونان و کنیا توسط سافیلیس-روتشیلد (۱۹۹۰) نشان می دهد که برای نمونه پروژه هایی که هدفشان افزایش دسترسی زنان به درآمد است چنانچه در بسترهایی اجرا شوند که مردان در آن با مشکلاتی در زمینۀ نان آوری مواجه هستند، اغلب ناموفق خواهند بود. واکنش مردانی که برای مدتهای طولانی تحت فشار ناامنی در زمینۀ اشتغال قرار داشته اند، به آنچه “تهدید” می دانند و و به واسطۀ بهبود در وضعیت اقتصادی زنان بر آنها تحمیل می شود، مصادرۀ پروژه ها، کنترل درآمد حاصل از آنها و/یا افزایش اقتدار و کنترل شان در درون خانه است (نگاه کنید به Gutmann,1998)

علاوه بر واکنشهای عمدی از جانب مردان “بیرون مانده”، نتیجۀ اصلی حذف مردان از پروژه های جنسیتی افزایش احتمال فشار کاری و مسئولیتی بیشتر بر زنان است. آنچنان که سوییتمن (۱۹۹۷: ۲) به اختصار بیان می دارد، تمرکز بر زنان تنها منجر به “اضافه کاری و خستگی” می شود. از زمان آغاز بحران بدهی و بازسازی نئولیبرالی در دهۀ ۱۹۸۰، هدف گرفتن زنان تبدیل به راهبردی دلخواه برای نیل به کاربری اقتصادی و توسعه ای شده است. با این وجود شواهد، برای نمونه در کاستاریکا، نشان می دهند که تمرکز بر زنان سرپرست خانوار در سیاستگذاری اجتماعی و بخصوص در برنامه های امحای فقر، می تواند مردان را از قبول مسئولیتهای خانوادگی دورتر هم بکند (Chant,2000b). عدم مشارکت مردان همچنین می تواند بدین معنا باشد که نتایج پروژه های انحصارا-زنانه بسیار محدود خواهد بود. نتایج اولین برنامۀ مربوط به زنان سرپرست خانوار در کاستاریکا که در ۱۹۹۶ و توسط دولت [خوزه ماریا] فیگورس آغاز شد، به شکل قابل ملاحظه ای کمتر از حالتی بود که مردان هم در آن حضور داشتند. علیرغم وجود پیشنهاداتی برای افزودن یک بخش “اجتماعی شدن نقشها” با حضور مردان در برنامه، این پیشنهاد بدلیل سختی اجرا حذف شد. به جای آن، کارگاههای آموزشی مربوط به حقوق، اعتمادبنفس و مانند اینها تنها محدود به زنانی شد که همچنان در زندگی شخصی خود با مردان فاقد حساسیت و در عرصۀ عمومی و خصوصی با ساختارهای پدرسالارانه دست و پنجه نرم می کردند (Budowski and Guzman, 1998). اثرات این رویکرد به اندازه ای کوچک و محدود بود که بعضی از زنان به طور خاص از برنامه ریزان می خواستند تا اقوام مذکرشان نیز در آنها مشارکت داده شوند (Chant, 2000a).

در جاهای دیگر، درخواست زنان محلی برای مشارکت دادن مردان در پروژه های متمرکز بر جنسیت واقعیت پیدا کرده، برای نمونه در سازمان غیردولتی سیساس (مرکز اطلاعات و خدمات بهداشتی) در نیکاراگوئه (نگاه کنید به Sternberg, 2001) و سازمان غیردولتی سالو اجنرو (سلامت و جنسیت) در مکزیک. سالواجنرو در بدو تاسیس در ۱۹۹۲ در زمینۀ ارتقای سلامت زنان کار می کرد. با این حال متعاقبا مردان را نیز در برنامه های خود مشارکت داد تا رویکردی کلی نگرانه تر نسبت به مشکلات بهداشت با دلائل یا نتایج جنسیتی- همچون اعتیاد به الکل و خشونت و سکسوالیته- داشته باشد (de Keijzer, 1998). آنها همچنین روی مردانگی به عنوان یک عامل خطرزا کار کردند. در واقع، رفتار به شیوه ای که انگار مردان ربطی به کل ماجرا ندارند و فاقد جنسیت هستند، فشاری بر زنان وارد می کند که آنها قادر به تحمل آن نیستند و عواقبی جدی در پی دارد. عدم شمول مردان در فعالیتهای مربوط به “جنسیت و توسعه” به طور ضمنی به این معناست که زنان تنها افراد مسئول در زمینۀ مشکلاتی همچون خشونت خانگی و پیشگیری از بارداری هستند. برای نمونه، در مورد مسائل بهداشتی، علاوه بر نیاز به پرداختن به مسائل خاص مردان همچون سرطان پروستات و بیضه، اساس آموزش مردان این فرض بود که همکاری مردان با شرکای جنسی شان در قبول مسئولیت رابطۀ جنسی، پیشگیری و مراقبتهای بهداشتی برای مقابله با نابرابری های رشیه دار الزامی است. بحث و آموزش در مورد موضوعاتی همچون استفادۀ از کاندوم و وازکتومی که در مرکز فعالیتهای چارچوب “جنسیت و توسعه” قرار دارد، باید با مشارکت مردان انجام شود.

علاوه بر این ملاحظات، وود و جیوکز (۱۹۹۷: ۴۵) اشاره می کنند که دلیل غفلت از مردان، فرضیات اشتباهی، برای نمونه، در این باره است که “زنان بر بدن خود کنترل دارند و به همین دلیل می توانند به بهداشت جنسی دست پیدا کرده و آن را حفظ کنند.” چنین فرضیاتی شاید بیش از هر جا در چارچوب ختنۀ زنان، ایدز و دیگر مریضی های مقاربتی از اهمیت برخوردار باشند (UNICEF, 1997; Foreman, 1999; Wasser, 2001) برای نمونه و آنچنان که مدیر انجمن جهانی والدگری برنامه ریزی شده (۱) در مصاحبه به ما گفت:

شما می توانید زنی را به دلیل بیماری مقاربتی هر روز درمان کنید، اما اگر شریک جنسی او این بیماری را داشته باشد و درمان نشود، باز هم به آلوده کردن او ادامه می دهد. بنابراین از نظر اپیدمولوژیک، درمان انحصاری زنان، تلف کردن دارو است (مصاحبه با جودیت هلزنر، مدیر بخش سلامت جنسی و باروری، سازمان بین المللی والدگری برنامه ریزی شده، منطقۀ نیمکرۀ غربی، نیویورک، ۱۱ ژوئن ۱۹۹۹).

از این حرف نتیجه می گیریم که شرکت دادن مردان، همانند زنان، می تواند مداخلات را به زندگی روزمره نزدیکتر کند و به این ترتیب شانس موفقیت آنها را افزایش دهد. بعلاوه، تلاشهای موثر برای مشارکت مردان در پروژه های جنسیتی نه تنها به امحای نابرابریهای جنسیتی کمک می کند که مردان را وادار می کند تا برای تغییر شرایط فعلی، مسئولیت بیشتری بپذیرند. برای نمونه، یکی از پروژه های یونیسف برای پیشگیری و کنترل سیفلیس مادرزادی و ارثی در زامبیا، در پی شکستن چرخۀ سیفلیس از طریق ترغیب مردان به انجام درمان بود. این موضوع باعث شد تا مشارکت مردان در درمانگاهها از ۶-۸ درصد به ۶۰-۸۰ درصد افزایش یابد، چه همۀ آنها می خواستند کودکانشان سالم به دنیا بیایند (UNICEF, 1997: 32).

یک پروژۀ دیگر یونیسف در ارتباط با سلامت کودک در ویتنام، از طریق اتحادیۀ زنان ویتنام به مردان دسترسی پیدا کرد تا به آنها آموزشهایی در مورد اقدامات پیشگیرانه برای نوزادان و کودکان بدهد. این ابتکار نه تنها باعث شرکت ۴۷ هزار مرد شد، بلکه موجب افزایش استفاده از او آر اس به میزان ۶۰ درصد و رسیدن آمار واکسیناسیون به ۹۰ درصد در کمتر از یکسال گردید (UNICEF, 1997: 32). مثال دیگر، پروژۀ آزمایشی “استپینگ استونز”در اوگانداست که متمرکز بر آموزش مردان جوان حول آگاهی در باب اچ آی وی/ایدز، مسائل جنسیتی و مهارتهای ارتباطی است. این پروژه تنها بعد از ۱۶ ماه مشارکت مردان، موجب کاهش خشونت خانگی و مصرف الکل شد (Large, 1997: 28).

 

راههای شمول مردان در “جنسیت و توسعه”

شاید یکی از استراتژی های مهم برای افزایش مشارکت و مسئولیت پذیری مردان افزودن تعداد بیشتری از کارمندان مذکر به پروژه های توسعه ای باشد. به نظر می رسد که در انواع بسترهای فرهنگی، مردان به حرف مردان دیگر بهتر گوش می دهند بخصوص وقتی صحبت از جنسیت باشد […]. برای نمونه، در زمینۀ آموزشهای جنسیتی در آفریقای شمالی، اوبوته جاشوا (۲۰۰۱: ۳۸) به این نکته اشاره می کند که “…”مشروعیت” صدای زن مربی کمتر از مردی است که در حال آموزش دیدن است، همین طور تحصیلات و دانش او”. ممکن است مردان دیگر در ابتدا مربی مرد را تحقیر کنند یا به او اعتماد نداشته باشند، اما در مقایسه احتمال موفقیت آنها در برقراری ارتباط و ترویج مفاهیم جدید در باب جنسیت بیشتر است (Obote Joshua, 2001: 38). مشابه تجربۀ شرق آفریقا در برنامه های بهداشت باروری در بنگلادش نیز دیده می شود. در آنجا دولت در پی آموزش رهبران مذهبی بانفوذ در مورد مزایای کنترل موالید بوده است، به این امید که بدین ترتیب مردان قانع شوند از وسائل پیشگیری استفاده نموده یا اجازۀ استفاده از آنها را به همسرانشان بدهند (Obote Joshua, 2001: 38). به همین ترتیب، سازمان غیردولتی “پونتوس د انکونترو” در نیکاراگوئه برنامه ها و کارگاههایی را برای مردان ترتیب داد تا از خشونت آنها علیه زنان پیشگیری کند (Montoya Tellerı´a,1998)

[…]

اگر تجربیات مربوط به سراسر دنیا تا به امروز را خلاصه کنیم می بینیم که هیچ شکل سازمانی خودکاری برای پرداختن به این مسائل وجود ندارد. در بعضی از زمینه ها، مانند برنامه های بهداشت و بهداشت باروری، درمانگاههای جداگانۀ زنانه و مردانه بیشترین تاثیر را داشته ، در حالیکه در باقی موارد وضع برعکس بوده است. در زمینۀ ارائۀ دسترسی برابر یا متفاوت به تسهیلات باید انعطاف پذیر باشیم. برای نمونه در غنا ( نگاه کنید به International PlannedParenthood Federation [IPPF], 1996)، بعضی از پروژه هایی که ابتکارات تحصیلی و بهداشتی برای مردان را در ذهن داشته اند، در داخل کارخانه ها اجرا شدند. با این حال آن چنان که وگنر و همکارانش (۱۹۹۸: ۲) می نویسند:

…سیاستگذاران، مدیران برنامه ها، بهیاران و دیگر افراد شاغل در سازمانهای خدمات رسان می توانند مانع از مشارکت مردان شوند. دلیل این امر می تواند ارزشهای فرهنگی و سیاسی محافظه کارانه و خرد عمومی در اینباره باشد که مردان علاقه ای به امور مربوط به بهداشت باروری ندارند یا ساده تر از آن این پیش فرض که کنترل موالید وظیفۀ زنان است.

 

جدای از مطلوبیت شمول مردان در قالب ذینفعان و کارکنان در برنامه های “جنسیت و توسعه”، ایجاد محتوای مردانۀ حساس به جنسیت در نهادهای توسعه ای می تواند تاثیری فراگیر داشته باشد و باعث تضعیف ارزشهای پدرسالارانه در فرهنگ سازمانها شود. پرداختن به این مسائل هر چه قدر هم که دشوار باشد، می دانیم که در کل یکی کردن جنسیت با زنان موجب ایجاد قسمتی ضعیف، حاشیه ای و فقیر به لحاظ بودجه ای شده، بخصوص در سازمانهایی که تنها زنان متخصص یا بخشهایی که در احاطۀ زنان است به این موضوع می پردازند. بنابراین، “زن زدایی” از برنامه ریزی جنسیتی می تواند در طولانی مدت منجر به کسب منابع بیشتر برای پروژه های “جنسیت و توسعه” و تعهد مشتاقانه و پایدار به کاهش نابرابریهای جنسیتی شود […]. همانطور که فورمن (۱۹۹۹: ۳۵) پیشنهاد داده:” چالش {ما} در آینده خلق جوامعی است که در آن قدرت زنها به پتانسیل حداکثری خود برسد بی آنکه منجر به بی اعتنایی به مردان شود”.

با توجه به اینکه […] مردان نیز همانند زنان مشکلاتی با “فرهنگ جنسیتی” (White, 1994:108) دارند و بخصوص در زمانه ای که بسیاری آن را دوران “بحران مردانگی” می دانند، این ایده که شاید مردان بتوانند ساختار “هژمونی مردانگی” را به لرزه بیندازند جذاب به نظر می رسد (رابرت کانل (۱۹۹۷: ۱۸۶)، “هژمونی مردانگی” را نوعی مردانگی ایده آل، مسلط و دگرجنس خواه تعریف می کند که با ارجاع به زنان و مردانگی های فرودست تعریف می شود و ارتباط نزدیکی با ازدواج دارد.) آنچنان که فورمن (۱۹۹۹: ۱۴) خلاصه می کند :” مردانگی مزایایی را همراه خود دارد و در بسیاری از جوامع زنان از بسیاری از آزادیها محروم اند. با این حال همین مزایا، مسئولیتهایی را نیز تحمیل می کند.” شاید مذاکرۀ مجدد دربارۀ معنای جنسیت بخصوص از منظر مردانی مطلوب باشد که از سلطه، همجنس هراسی و خشونت از جانب دیگر مردان رنج می برند.[…] همچنین مردانی که در نتیجۀ فشار اجتماعی و ایدئولوژیک حول مردانگی در چنبرۀ اعمال خشونت بار و جنگهای مسلحانه گیر افتاده اند […].

با این حال جالب است که آنچنان که سارا وایت (۲۰۰۰: ۳۵) مشاهده می کند، اغلب در زمان بحث در مورد مردانگی ، مسائل مهمتر فراموش می شوند:

 

در واقع نوعی عدم تفارن در رویکرد به زنان و مردان در ادبیات جنسیت به چشم می خورد. “توسعه و جنسیت برای زنان” امری کاملا مادی و متمرکز بر روابط اجتماعی است بخصوص اینکه آنها چگونه حقوق و مسئولیتها در کار، مصرف و خانوار را تعریف می کنند. یعنی اینکه بوسیلۀ بررسی ذهنیت های زنانه تعیین نشده است. بالعکس، “جنسیت و توسعه برای مردان” بسیار فردی تر و شخصی تر است و مشغولیت بسیار بیشتری با “خویش” دارد.

شاید کسی ادعا کند که منطق اصلی چنین تاکیدی بر ذهنیتهای مردانه از تلاشها برای جلب حمایت از “جنسیت و توسعه” بوسیلۀ ارائۀ انگاره های کوتاه نظرانه از منافع مردانه سرچشمه بگیرد. یعنی اینکه شاید ، با تلاش برای اجتناب از پرداختن به موضوع نابرابری جنسیتی، چالش تحول روابط اجتماعی به شیوه ای درست مورد بررسی درست قرار گیرد. حالا که به این موضوع اشاره کردیم، بگذارید بگوییم که پیش فرضهای این چنینی منجر به چیزی می شوند که کورنوال (۲۰۰۰:۲۱) آن را گفتمان “پروبلماتیک مذکر” خوانده، گفتمانی که در آن تضادها میان مردان و زنان- که مردان را بی فایده، بی ربط، انگل و مانند آن و زنان را یا قربانی و یا قهرمان در نظر می گیرد- فارغ از بستر یا تنوعات درون گروهی، نوعی هنجار در نظر گرفته می شوند. بعلاوه، برساخت مردان جهان سومی به مثابه موجوداتی “بیکار” و ” بی مسئولیت” را می توان در بررسی برنامه های کاری شمل-جنوب و توضیح اموری مانند این به کار بست که چرا اصلاحات نئولیبرال بی فایده هستند (نگاه کنید به بحث وایتهد (۲۰۰۰) در مورد “مرد تنبل” در کشاورزی در آفریقا).

 

 

نتایج

با اینکه تردیدهای فراوانی در مورد نحوۀ شمول مردان به مثابه موجوداتی صاحب جنسیت در برنامه های “جنسیت و توسعه” وجود دارد، بسیاری از صاحب نظران مشتاق حرکت رو به جلوی بحثها و اقدامات در این زمینه هستند […]. مشخصا تحقیق خود ما بر روی افراد شاغل در سازمانهای توسعه ای نشان می دهد تعداد زیادی از ۴۱ مطلع و پاسخ دهندۀ ما تمایل به ادغام مردان در کار خود دارند. آنطور که یکی از مصاحبه شوندگان شرح می دهد:

فکر می کنم خیلی مثبت است که حالا فشار همه جانبه ای برای نگاه کردن به مردها بوجود آمده. این امر به دلائل سیاسی و همچنین عملی الزامی است. چون همه می دانیم چطور پروژه ها به دلیل آنکه مردان را حذف کردند، موفق نشدند. (مصاحبه با هلن اوکانل، هماهنگ کنندۀ بخش آموزش و سیاست گذاری، {سازمان} وان ورلد اکشن، لندن، ۸ ژوئیه ۱۹۹۹)

در حال حاضر سردمداران حیطۀ ابتکارات جنسیتی با تمرکز بر مردان، سازمانهای درگیر در کنترل موالید، بهداشت و/یا خشونت خانگی هستند، اما تحقیق ما نشان داد که برنامه های مربوط به آموزش، خانواده، اعتبارات خرد و اشتغالزایی نیز می توانند از قدم گذاشتن ورای تمرکز سنتی بر زنان سود ببرند[…]. شکی نیست که همه از یافتن راههایی برای ادغام واقعی مردان در پروژه های “جنسیت و توسعه” در کل حمایت می کنند. با این حال تا به امروز تلاشهای اندکی به دستیابی به این هدف صورت گرفته. ما به شدت نیازمند تعیین ابزارهای انجام این کار و همچنین بسط مجموعه ای از اهداف سیاستی هستیم که به مشارکت بیشتر مردان در پروژه های توسعه ای کمک کنند.

این نگرانی که زمانی که دروازه های کار توسعه ای به روی مردان باز شود، زنان از آن محو خواهند شد در میان بسیاری از کارگزاران توسعه رواج دارد. آنچنان که منیرا سالم-مردوک از سازمان یو اس اید در مصاحبه اش می گوید:

دلیل تمرکز ما بر زنان- که واقعا از تجربۀ ما نشات می گیرد- این است که تجربه به ما نشان داده اگر بر چیزی تمرکز نکنید، اگر بر چیزی تاکید نکنید، اگر آن را مشخص نکنید، آن وقت بیشتر اوقات اصلا آن چیز به حساب آورده نمی شود. و شما نمی توانید بدون حضور نیمی از جامعه کار توسعه را به پیش ببرید… زمانی که نیاز به تمرکز بر مردان در جنسیت و توسعه برسد، من از این موضوع استقبال خواهم کرد، چون بدین معناست که زنان نه تنها به برابری دست یافته اند که ورای آن نیز قدم گذاشته اند. و من بسیار خوشحال خواهم شد که چنانچه مردان فرودست باشند مشخصا بر آنها تمرکز کنم. کاملا!. اما تا آن زمان نیازی به تمرکز مشخص بر مردان نمی بینم (مصاحبه با منیرا سالم-مردوک، یو اس اید، واشنگتن دی سی، ۷ ژوئن ۱۹۹۹).

 

مطالعۀ مردان و مردانگی چه در دانشگاه و چه در فضای عملی توسعه، هنوز در مرحلۀ طفولیت خود قرار دارد. در این حیطه از مطالعات که از تحقیقات و فعالیتهای فمینیستی الهام گرفته، جز عقاید عامیانۀ گسترده، هنوز دانش نظام مند اندکی در باب مردان و عقاید و رسوم جنسیتی آنها در اختیار ماست […]. هرچند هنوز باید روی مسائل تاکتیکی کار کنیم و چنین فرآیندهایی را نمی توان یک شبه به انجام رساند، اما متقاعد شده ایم که “وارد کردن مردان به جریانسازی جنسیتی” می تواند ابزاری مهم برای “جریانسازی” از جنسیت باشد (Chant and Gutmann,2000). این امر به نوبۀ خود منجر به ابقا و توسعۀ دستاوردهای مروجان “جنسیت و توسعه” [ در قرن بیست و یکم ورای آن] خواهد شد.

 

یادداشتها:

International Planned Parenthood Federation
منابع:

Barker, G. 1997: Emerging global trends related to the role of men and families. Briefing notes for a Brown Bag Discussion organised by the Chapin Hall Center for Children at the University of Chicago, October.

 

Budowski, M. and Guzma´n, L. 1998: Strategic gender interests in social policy: empowerment training for female heads of household in Costa Rica. Paper prepared for the International Sociological Association XIV World Congress of Sociology, Montreal, 26 July–۱ August.

 

Campbell, C. 1997: Migrancy, masculine identities and AIDS: the psychosocial context of HIV transmission on the South African gold mines. Social Science and Medicine 45(2), 273–۸۱.

 

Castells, M. 1997: The power of identity. Oxford: Blackwell.

 

Chant, S. 1997: Women-headed households: diversity and dynamics in the developing world. Houndmills, Basingstoke: Macmillan.

Chant, S. 2000a: From ‘woman-blind’ to ‘man-kind’: should men have more space in gender and development? IDS Bulletin 31(2), 7–۱۷.

 

Chant, S. 2000b: Men in crisis? Reflections on masculinities, work and family in northwest Costa Rica. European Journal of Development Research 12(2), 199– ۲۱۸.

 

Chant, S. and Gutmann, M.C. 2000: Mainstreaming men into gender and development: debates, reflections, and experiences. Oxford. Oxfam.

 

Chant, S. and McIlwaine, C. 1998: Three generations, two genders, one world: women and men in a changing century. London: Zed.

 

Connell, R.W. 1997: Gender and power: society, the person and sexual politics. Standford: Stanford University Press.

 

Corner, L. 1996: Women, men and economics: the gender-differentiated effects of macro-economics. New York: UNIFEM.

 

Cornwall, A. 2000: Missing men? Reflections on men, masculinities and gender in GAD. IDS Bulletin 31(2), 18–۲۷.

 

de Keijzer, B. 1998: El Varo´ n como Factor de Riesgo, Familias y Relaciones de Ge´nero en Transformacio´ n: Cambios Trascendentales en Ame´rica Latina. Mexico

City: Population Council/EDAMAX. Escobar Latapı´, A. 1998: Los hombres y sus historias:

reestructuracio´n y masculinidad en Me´xico. La Ventana 5, 122–۷۳.

 

Farnsveden, U. and Ro nquist, A. 1999: Why men? A pilot study of the existing attitudes among

SIDA’s staff towards male participation in the promotion of gender equality in development. Unpublished Masters dissertation, Peace and Development Research Institute, Goteborg University, Sweden.

 

Foreman, M. 1999: AIDS and men: taking risks or taking responsibility. London: Panos Institute.

 

Greig, A., Kimmel, M. and Lang, J. 2000: Men, masculinities and development: broadening our work towards gender equality. Monograph No. 10. New York: UNDP/GIDP.

 

Guendel, L. and Gonzalez, M. 1998: Integration, human rights and social policy in the context of human poverty. In UNICEF, editor, Adolescence, child rights and

urban poverty in Costa Rica. San Jose´: UNICEF/HABITAT, 17–۳۱.

Gutmann, M.C. 1996: The meanings of macho: being a man in Mexico City. Berkeley, CA: University of California Press.

 

Gutmann, M.C. 1998. Mamitis and the traumas of development in a Colonia Popular of Mexico City. In Scheper-Hughes, N. and Sargent, C., editors, Small wars: the cultural politics of childhood. Berkeley, CA: University of California Press, 130–۴۸.

 

Gutmann, M.C. 1999: A manera de conclusio´ n: solteras y hombres, cambio e historia. In Gonza´ lez de la Rocha, M., editor, Divergencias del modelo tradicional: hogares de jefatura femenina en Ame´rica Latina. Mexico City: CIESAS, 163–۷۲.

 

International Planned Parenthood Federation (IPPF) 1996: Africa link: just for men: involving men in sexual and reproductive health programmes. London: IPPF.

 

Jimenez, R. 1996: Adios al patriarca. In Instituto Latinamericano de Naciones Unidas para la Prevencio´n y Tratamiento del Delincuente (ILANUD), Construccio ´ n de la identidad masculina. San Jose´: ILANUD, 43–۴۶.

 

Kabeer, N. and Subrahmanian, R. 1996: Institutions, relations and outcomes: framework and tools for gender-aware planning. Discussion Paper No.357. Brighton: Institute of Development Studies University of Sussex.

 

Kaztman, R. 1992: Por que´ los hombres son tan irresponsables? Revista de la CEPAL 46, 1–۹.

 

Large, J. 1997: Disintegration conflicts and the restructuring of masculinity. In Sweetman, C.,

editor, Men and masculinity. Oxford: Oxfam, 23–۳۰.

 

Lumsden, I. 1996: Machos, maricones and gays: Cuba and homosexuality. Philadelphia/London: Temple University Press/Latin America Bureau.

 

Montoya Tellerıa, O. 1998: Nadando contra corriente: buscando pistas para prevenir la violencia masculine en las relaciones de pareja. Managua: Puntos de Encuentro.

 

Moore, H. 1994: Is there a crisis in the family? Occasional Paper 3,World Summit for Social Development. Geneva: UNRISD.

 

Morrell, R. 2001: The times of change: men and masculinity in South Africa. In Morrell, R., editor, Changing men in Southern Africa. Pietermaritzburg/London: University of Natal Press/Zed, 3–۳۷.

 

Moser, C. and McIlwaine, C. 1999: A guideline on conceptual and methodological issues for designing and analysing the results of participatory urban appraisals, PUAs, in the context of violence. Mimeo.Washington DC: LCSES, World Bank.

 

Neaz, A. 1996: Converting Bangladesh’s influential religious leaders. In International Planned Parenthood Federation (IPPF), Challenges: men’s needs and responsibilities.

London: IPPF, 38–۴۰.

 

Obote Joshua, M. 2001: Gender training with men: experiences and reflections from East Africa. In Sweetman, C., editor, Men’s involvement in gender and development policy and practice. Oxford: Oxfam, 35–۴۳.

 

Pineda, J. 2000: Partners in women-headed households: emerging masculinities. European Journal of Development Research 12(2), 72–۹۲.

 

Rathgeber, E. 1995: Gender and development in action. In Marchand, M. and Parpart, J., editors, Feminism/ postmodernism/development. London: Routledge, 204–۲۰.

 

Rivera Fuentes, C. 1996: Todas locas, todas vivas, todas libres: Chilean lesbians 1980–۹۵. In Reinfelder, M., editor, Amazon to Zami: towards a global lesbian feminism. London: Cassell, 138–۵۱.

 

Safa, H. 1995: The myth of the male breadwinner: women and industrialization in the Caribbean. Boulder, CO: Westview.

 

Safa, H. 1999: Women coping with crisis: social consequences of export-led industrialization in the Dominican Republic. North-South Agenda Paper No. 36.

Miami FL: North-South Center, University of Miami.

 

Safilios-Rothschild, C. 1990: Socio-economic determinants of the outcomes of women’s income-generation in developing countries. In Stichter, S. and Parpart, J., editors, Women, employment and the family in the international division of labour. Houndmills, Basingstoke: Macmillan, 221–۲۸.

 

Silberschmidt, M. 1999: ‘Women forget that men are the masters’: gender, antagonism and socioeconomic change in Kisii District, Kenya. Uppsala: The Nordic

Africa Institute. Sternberg, P. 2001: Challenging machismo to promote sexual and reproductive health: working with Nicaraguan men. In Sweetman, C., editor, Men’s involvement in gender and development policy and practice. Oxford: Oxfam, 59–۶۷.

 

Sweetman, C. 1997: Editorial. In Sweetman, C., editor, Men and masculinity. Oxford: Oxfam, 2–۶.

 

Sweetman, C. 1998: ‘Sitting on a rock’: integrating men and masculinities into gender and development. Paper presented at ESRC Seminar ‘Men, Masculinities and Gender Relations in Development’, Development Project and Planning Centre, University of Bradford, 8–۹ September.

 

Sweetman, C., editor, 2001: Men’s involvement in gender and development policy and practice: beyond rhetoric. Oxford: Oxfam.

 

UNICEF [United Nations Children’s Fund] 1997: The role of men in the lives of children. New York: UNICEF.

 

UNESCO [United Nations Educational, Scientific and Cultural Organisation 1997]: Male roles and masculinities in the perspective of a culture of peace. Report, Expert Group Meeting, Oslo, Norway, 24–۲۸ September. Paris: UNESCO.

 

Wasser, N. 2001: Male involvement in perpetuating and challenging the practice of female genital mutilation in Egypt. In Sweetman, C., editor, Men’s involvement in gender and development policy and practice: beyond rhetoric. Oxford: Oxfam, 44–۵۱.

 

Wegner, M.N., Landry, E., Wilkinson, D. and Tzanis, J. 1998: Men as partners in reproductive health: from issues to action. Family Planning Perspectives 24(1), 1–۹.

 

White, S. C. 1994: Making men an issue: gender planning for the other half. In MacDonald, M., editor, Gender planning in development agencies: meeting the challenge. Oxford: Oxfam, 98–۱۱۰.

 

White, S. C. 2000: ‘Did the Earth move?’ The hazards of bringing men and masculinities into gender and development. IDS Bulletin 31(2), 33–۴۱.

 

Whitehead, A. 2000: Continuities and discontinuities in political constructions of the working man in rural Sub-Saharan Africa: The ‘lazy man’ in African agriculture. European Journal of Development Research 12(2), 23–۵۲.

 

Wood, K. and Jewkes, R. 1997: Violence, rape and sexual coercion: everyday love in a South African township. In Sweetman, C., editor, Men and masculinity. Oxford: Oxfam, 41–۴۶.

 

بخش اول:
http://www.anthropology.ir/node/24993

 

پرونده ی «زنانگی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9983

پرونده ی «فمینیسم» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/6623