حامد حسینی
در این نوشتار به توضیح مفهوم هیچ و نیستی می پردازیم.دوکلمه هیچ، و نیستی در بسیاری اوقات به جای هم به کار می روند.و اغلب از هر دو برای اشاره به موجود نبودن و در معنای حضور نداشتن چیزی استفاده می شود.هر چند در مکالمات شاید تفاوت محسوسی میان آنها یا آنچه به آن اشاره می کنند نباشد اما این دو کلمه به مفاهیمی متفاوت اشاره دارند.و تفاوتی اساسی میانشان هست.
نوشتههای مرتبط
در صورت بندی کلی برآنیم که توضیح دهیم (هیچ) ، توضیح فقدان فیزیکی است.و نیستی اشاره به نبودن محض و مطلق فلسفی دارد.
هرچند به دلیل آنچه گفته خواهد شد نیستی توضیح پذیر نیست.اما در نزدیک ترین امکان برای صحبت در مورد آن از توضیح ریاضیاتی و دنیای اعداد به عنوان پایه ای ترین سطح هستی استفاده می کنیم.
تا مدتها بشر شمارش را از یک آغاز می کرد و البته هنوز هم چنین است و به ازای هر افزایش یک واحدی به عدد بعدی می رسید.یعنی شمارش معمول یک ، دو ، سه و … .این زنجیره اعداد زنجیره اعداد طبیعی نام دارد.سپس مجموعه ای از اعداد را در دسته های به طور مثال سه تایی یا پنج تایی دسته بندی می کرد.و مثلن سه دسته سه تایی یا سه دسته پنج تایی عدد را می شمرد.در آن ایام ( نبودن ) و وجود نداشتن علامتی نداشت.اما با اختراع صفر توسط هندیها دستگاه دهدهی به شکل تازه ای وارد ریاضیات شد.از این پس صفر دو کاربرد اصلی پیدا کرد.صفر ابتدای زنجیره اعداد و پیش از یک که ما آن را صفر خالص می نامیم و صفر بعد از عدد که برای نشان دادن مرتبه ای عددی کاربرد دارد و اشاره به مفهومی عینی دارد.مثلن عدد ده با ده عدد سیب قابل نمایش است و ده در عالم بیرون متناظر دارد.اما صفر خالص متناظر بیرونی ندارد و مقدار عددی را در بر نمی گیرد.به عبارتی مقدار پذیر نیست.این صفر در حقیقت به نبودن اشاره دارد.به قبل از یک اشاره دارد.یکی، که اولین تجلی شمارشی است.این دایره بسته با عنوان صفر نمادی از نیستی است.البته شاید درست تر بود که برای نیستی اساسن علامتی وجود نمی داشت تا کامل ترین بیان از آن باشد.اما بهرحال برای قابل رویت بودن یک دایره بسته سمبل این مفهوم شد.صفر خالص می گوید که اصلن عددی نیست.یا به عبارتی سطح پیش از هستی با این علامت مشخص می شود.جایی که هنوز عدد شکل نگرفته است.
در عین حال صفربه عنوان مبدا در هندسه و ریاضیات هم کاربرد دارد.صفر خالص نقطه ای است، که بعد از آن سرزدن و هست شدن آغاز می شود.و اعداد قبل از آن با نماد منفی به نمایش در می آیند.و می دانیم که هیچ عدد منفی در جهان تناظر بیرونی ندارد و نمی تواند داشته باشد.بلکه علامت منفی یک مفهوم مختصاتی به معنای عقب تر یا پیش از مبدا فرضی قرار داشتن است.پیش از مبدا البته در معنای محوری و مختصاتی و نه وجودی.
صفر خالص به عنوان تنها نماد نیستی با مفهوم هیچ، یکی نیست.هیچ مفهومی فیزیکی است و سطحی از هستی است که از مورد مطلوب حتا یک عدد در آن نیست اما خود هیچ وجود دارد.و اساسن (هیچ )، بستر اولیه وجود است.هیچ همچون فضای خالی ای است که وجود دارد، اما در آن چیزی نیست.
ریاضیات در پایه ای ترین کاربردش به شمارش موجودها می پردازد.یعنی شمارش آنچه هست پذیرفته است.اما (هیچ) ، فقدان بودن متجلی است، که از امکان هستن برخوردار است.وقتی می گوییم هیچی نیست، هستی در کنار آن متصور و حاضر است.به این معنا که هیچی از چه چیزی نیست؟ در واقع از چیزی یا امکان وجود داشتن آن باخبریم اما آن را به هیچ شکلی نمی یابیم پس می گوییم هیچی نیست.از سویی یک هیچ مطلوب و غایی و ارزشمند در بعضی مکاتب و اندیشه ها حضور دارد.و مفاهیمی به صورت میل به هیچ شدن بسیار روایت شده است.یعنی هیچی که در انتها قرار می گیرد و یک نهایت ارزشمند است.این هیچ از اساس باید باشد و بودن داشته باشد، که ارزشمند و قابل دستیابی باشد. پس از جنس چیزها و هستن است.این هیچ در مسیر شدن قرار می گیرد.
اما در مورد نیستی اصلن ایده ای نداریم.و نمی توانیم داشته باشیم.و این عدم توانایی مطلق و همیشگی است.و در نزدیک ترین توصیف ممکن چیزهایی شبیه این رخ می دهد؛ از آنچه نمی دانم چند تا نیست، یا نمی دانم چه نیست.یعنی در هیچ سطحی از مشاهده یا خیال و فکر و هر امکان شناختی دیگری نیست.پس حتا نمی توان گفت نیستی، نیست.چرا که در گفتار در هر نفی هستی به نیستی می رسیم.مثلن اگر می گوییم گربه قرمز نیست یا هیچ گربه قرمزی نیست ، یعنی سطحی از گربه قرمز دست کم در تخیل یا ذهن هست ولی متجلی نیست.اما در مورد نیستی نباید چیزی گفت.و نمی توان چیزی گفت.این کامل ترین بیان است.تنها و تنها سکوت.نیستی توضیح ندارد.حتا کلمه نیستی برای آن اضافه است.در مثالی دیگر با اغماض می توان گفت:اگر زنجیره اعداد طبیعی را از ابتدای آن یعنی یک، روی کاغذی بنویسیم.اعداد تجلی ها و صور هستی هستند.صفحه خالی کاغذ به عنوان بستر نوشتن سمبل هیچ است.چرا که وجود دارد اما عددی بر آن نوسته نشده است.اما نمی دانیم صفر کجاست و نمی دانیم کجا نیست.هیچ، یک جای خالی است که تمام هست ها در آن رخ می دهد.اما نیستی حتا ایده پذیر نیست.در حالی که درهیچ قابلیت تجلی پنهان است.و می توان گفت:هیچ، نسبت به نیستی مقداری هست دارد.اما توضیح نیستی تنها یک مکث عمیق است.
این مطلب متعلق به ویژه نامه نوروز ۹۸ است.