انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

هویت شهر ازنظر کریستوفر الکساندر

کریستوفرالکساندر درانگلستان متولد شد. وی ازپیشروان رویکرد کلیت در ساختار شهر است. بر اساس این رویکرد شکل به تنهایی قادر به ایجاد کلیت نیست، بلکه این فرایند است که در شهر کلیت می آفریند. کلیت، نتیجه یک فرایند است. وی از روش شناسی زیته و لینچ اقتباس کرد تا حس هویت تاریخی را به شیوه ای جدید احیا کند. الکساندر، درنوجوانی یک نوگرای تکنوکرات محافظه کار بود که با فلسفه تائوگرایی آشنا شد و کتابهایی را در این زمینه معرفی ساخت و لیکن پس از مهاجرت به امریکا خلاقیت خود را در “زبان الگو” نشان داد. ارائه راه حل الکساندردردهه”۱۹۶۰″مطرح شد. وی شهرهارا به دودسته طبیعی و مصنوعی تقسیم می کرد. که براساس این ساختارها خصوصیات متفاوتی دارند. از نظر اوشهرهای طبیعی به طور خود جوش شکل گرفته اند و بر همین اساس درگذشته زبان الگو در فرهنگ موجود بوده وهمه با آن آشنا بوده اند و محیط زندگی بر اساس آن شکل می گرفته است، لیکن شهرهای مصنوعی به دست برنامه ریزان و طراحان ساخته شده است و به خاطر همین موضوع، نابودی زبان الگورا شهرهای کنونی شاهد هستیم. بر اساس این نظریه وی درجستجوی اصول متفاوت و غالب در شهرهای گذشته وکنونی بر می آید.مهمترین چیز غالب درشهرهای گذشته از نظراو نظم حاکم بر آنها و هم چنین کلیت شهرها است. شهرها درگذشته “کل” بوده اند که بقیه اجزای شهر بر اساس آنها شکل می گرفته است. این کلیت و ساختار،هویت خاصی را به شهرهای گذشته داده است که انسان بر اساس همین نظم، تعادلی را میان اجزای طبیعت و نیازهای کل احساس می کرده است. در نتیجه سازماندهی در شهرهای گذشته یک سازماندهی نیمه شبکه ای بوده است که هر واحد بدون نیاز به تماس به مرکز با سایر قسمتهای شهر در تماس بوده است. درشهرهای گذشته حتی در جزئیات نیز می توان کلیت را مشاهده کرد. ولیکن شهرهای کنونی فاقد این کلیت است. اجزای شهرها هرکدام به صور ت یک کل جدا درشهر مستقل هستند و هرکدام فقط به واسطه اتصال با مرکز می توانند با سایر قسمتها رابطه برقرار کنند. این ساختار ازنظر الکسااندر یک ساختار درختی است که هر کدام از شاخ و برگها بدون توجه به کلیت به طور مستقل به رشد خود ادامه می دهند. جمله معروف “شهر درخت نیست” را الکساندر برای تاکید بر این نکته اظهارکرد که، شهرها سلسله مراتبی نیستند و اگر شهرسازان تصور کنند شهرها چنین هستند، طبق برنامه ریزیشان شهرهای وحشتناکی ایجاد می کنند که در آن ها سلسله مراتب خیابانها مناطق تجاری و فضاهای بی فاید ه طراحی می شود. وی معتقد است که نه معماران و طراحان و نه برنامه ریزان شهر در برابر این کلیت احساس وظیفه نمی کنند. به عنوان مثال از نظر الکساندر یک ایستگاه اتوبوس فقط یک محل توقف در طول مسیر نیست بلکه در جایگاه خرید رفتن، قدم زدن، منتظر شدن ،صحبت کردن و….نیز قرار می گیرد.براساس این تفکر وی نه به نفع شهر های کنونی ، بلکه به نفع شهرهای ارگانیک قدیمی رای داد. وی شروع به یافتن راه حلی برای شهرهای کنونی کرد. اصل مهم او برای ایجاد وحدت درشهر ” خلق یک مرکز” است ومعتقد است هر کل باید مرکزی درخود داشته باشد و شبکه از مراکز دراطراف خود ایجاد کند. قانون مهم او عبارت از افزایش ساخت و سازها باید از طریق فرایندی با هدف واحد به ایجاد کلیت در محیط منجر شود.وی در مقاله خود بیان میکند تئوری جدید طراحی شهری به دنبال روشی است که ازطریق آن به شهر اجازه دهد به تدریج به کل تبدیل شود. وهفت قانون را آن ایجاد می کند که عبارتند از۱- رشد تدریجی و ذره ذره کردن ۲- رشد کل های بزرگتر ۳ – ژرف نگری دید ۴- قاعده اصلی فضای شهری مبت ۵- آرایش ساختمانهای بزرگ ۶- ساختمان شکل گیر در مرکز. الکساندربا این روش به دنبال ایجاد شهرهایی است که حس هویت را نه تنها خود داشته باشد بلکه به ساکنان نیز القاء کنند.از نظر او هویت در محیط زمانی تجلی پیدا می کندکه ارتباط طبیعی و منطقی بین فرد و محیط بومی حاصل شده باشد. وی معتقد است بین فرد و محیط زندگی اش ارتباط و احساس تعلق خاطر به وجود نخواهد آمد مگر آن که قادر به شناخت عمیق محیط و تشخیص آن باشد و توان درک تمایز آن نسبت به محیطهای دیگر را نیزداشته باشد و بداند در چه زمانی و به چه صورتی پاسخ مناسبی به کنشهای انجام یافته آن محیط بدهد .تنها به این ترتیب است که نظم خاصی که نتیجه آن بروز ظهور هویت در محیط کالبدی است به وجود خواهد آمد واین زمانی حاصل می شود که شهرها باایجاد کلیت دردرون خود این حس هویت را به ساکنان القاء کنند. بااین نظر الکساندرمحکوم به آرمان شهر گرایی شده است. زیرا اومی پندارد درروابط تولید میتواند بدون توجه به توسعه فن آورانه ، نیروهای تولید رابه عقب براند. همچنین مغایرت روشهای اجرایی کنونی نظیرمنطقه بندی قوانین املاک شهری و اقتصاد شهری با روشهای کاربردی است وهم چنین می توان درس هایی را استنباط کرد، از جمله در نظر گرفتن فضاهایی برای توسعه آینده است.

منابع
۱-تولایی ،نوین ، “شکل شهر منسجم”، نشر امیرکبیر، تهران ۱۳۸۶
۲) قاضی زاده؛ ندا، “کاربرد زبان الگو”، تهران ۱۳۸۸

روی اینترنت:

آلکساندر در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Christopher_Alexander

سایت آلکساندر
http://www.patternlanguage.com/

سایت همسایگی
www.livingneighborhoods.org/ht-0/bln-exp.htm