نشست یکصد و شصت و نهم یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ
با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
نوشتههای مرتبط
یکشنبه ۱۹ خرداد ۹۸ ساعت ۱۶ الی ۱۹
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
موضوع: حق به شهر و تهران
عنوان: «همه علیه سلطه نوفئودالیسم بر شهر تهران»
سخنرانی کمال اطهاری (پژوهشگر اقتصاد شهری)
سلام میکنم به جمع. فرصتی مغتنم است این جلسات که انسانشناسان برگزار میکنند. من این فیلم برای بار چندم است که میبینم و هربار هم خیلی لذت میبرم. به خصوص که اعضاء این فیلم همه همکارهای من بودند و اساساً از خانم اعتماد، خانم خاتم، مینو سعیدی و میدانید ما یک کتابی را هم تدوین کردیم در نقد همین طرح نواب. در این فرایند از ابتدا حضور داشتم. و در عین حال بحثی هم با این جمع داشتم که به نوعی شاید این مقدمه، خوب باشد که ببینید من میخواهم چه بگویم. همانموقع با یکدیگر بحث داشتیم. من به خانم خاتم گفتم که کار شما، مینیاتوری است و این مینیاتور، زیر ضربه این جریان دوام نمیآورد. آنها هم میگفتند که تو همیشه میخواهی چیزها را کلبینی کنی و یک حرفی که یکی از این فرانسویها زد که تو همه چیز را میخواهی واحد ببینی، و ما میخواهیم تکثر ببینیم. همان موقع گفتم واحد معنا ندارد، من میخواهم جامع ببینم. هنوز هم میخواهم جامع ببینم. این انتقاد را هم به آنها داشتم که شما، امر جامعهای (سوسیتال)را به امر سوسیولوژی تقلیل میدهید امر جامعهای جامع است و شما جامعهشناس را میخواهید جایگزین کل دانش موجود برای تحول شهر کنید. این بحثها را ما همواره با هم داشتیم. و در عین حال با همدیگر هم کار میکردیم به شدت هم کار میکردیم، هیچ افتراقی هم در کار و در عمل بینمان به وجود نیامد همیشه هم به هم پیوند خورده بودیم. و من میخواهم بگویم که چیزی که من میخواهم ببینم اقتصاد سیاسی است. اقتصاد سیاسی، سیاست نیست، پیوند جامعهشناسی با اقتصاد است. از این زاویه ببینیدش. یعنی جامعهشناسی تاریخی است به یک معنا اقتصاد سیاسی و چیزی است که در مکتب کارکردی نهادگرا هم همین امر را میبینید. یعنی میخواهد بین جامعه و اقتصاد پیوند دهد. نهادگراهای جدید را عرض میکنم قدیمیهایش را هم همینطور. مثل وب لند ، برای مثال مارکس. مارکس را نهادگرای قدیم هم به او میگویند. به هر صورت سعی من در این است که این پیوند را مابین خرد و کلان برقرار کنم. بدون اینکه بخواهیم واحد ببینیم. به قول هانری لوفور ، یک مقالهای دارد که من ترجمهاش کردم و در نشریه قم چاپ شد. علوم گسیخته و واقعیت اجتماعی. میگوید که همه وقتی که همه رشتهها جمع میشوند، هر کدام جداگانه میخواهند بگویند که شهر را من درست تفسیر میکنم، اقتصاددانان میگویند من شهر را میبینم جامعهشناسان میگوید من میبینم و من فکر میکنم به مقطعی رسیدیم بعد از تجربهای که این فیلم را برای مثال یکی از آن تجربههاست که هماکنون باید جامعیت را جایگزین علوم گسیخته بکنیم. علوم گسیختهای که شهر را تجزیه میکنند. این میخواهد اقتصاد مبتذلی باشد بر اثر رانتی که بر شهرداری حاکم شده است، حتی نوکلاسیک هم نیست. من شهر دیدمش. و میخواهد جامعهشناسی باشد میخواهد معماری باشد، ما هرکدام وقتی که به خصوص شرکتهای مشاور، شهرسازان و معمار هرکدام که حاکمیت پیدا کردند سعی کردند که آن یکی را از میدان به در بکنند. بعد به نظر من همین گسیختگی است که در جامعه مدنی هم وجود دارد و دولت از آن سوء استفاده میکند و تا ما نتوانیم یک جامعیتی به شهر بدهیم و برنامه جایگزین را برای شهر خودمان تدوین کنیم نمیتوانیم دولت را مجبور به تبعیت از خودمان کنیم. من همیشه این مثال را میزنم که الگویمان را دوباره باید روشنفکران مشروطه قرار دهیم نگاه کنید که اینها برای همه چیز برنامه داشتند. من یک نقدی به کار میلانی کردم که در مورد همین کتاب شاهش میگوید شاه کرد این کرد او کرد در صورتی که این را روشنفکران مشروطه داشتند ارسنجانی که در این جلسه شاه به او گفت که چه شب ننوشت برنامه اصلاحات ارضی را، یا مصدق در دوره شش ماه اختیاراتی که گرفت، برای مثال شما میبینید به صورت کاملی یک مجموع قوانینی دارد ارائه میکند از قانون کار گرفته قانون محدودیت اراضی احیاء اراضی موات از میدان سپه تا ۵۰ کیلومتر نقش یک بورژوازی ملی را ببینید به چه خوبی مشخص میکند که مانع از حرکت سرمایه به طرف بخش مستغلات شود. مجموعه قوانینی که اینها داشتند هر موقع که فرصت داشتند چون برنامه وجود داشته مایه یک درجه جلو رفتن جامعه شده . برای این گسیختگی را که روشنفکران ما داشتند و دارند من در متن کارم به این موضوع بیشتر میپردازم که امیدوارم طول نکشد که باعث شود حوصله شما سر برود. و جهتگیری من به طرف این است که ما بتوانیم با جامعیت بیشتری نگاه کنیم. این را هم بگویم وقتی اینجا فرانسوی حرف میزنند آخرین نسخه تاریخی خودشان یا ناهمزمانی پدیده همزمان به آن میگویند. این اتفاق بسیار برای ما افتاده است. خلاف باز روشنفکران مشروطه که دانش زمانشان را بسیار بومی میکنند. برای مثال به گونهای قوانین پیشرفته اروپا را با فقه در قانون مدنی با فقه اسلامی پیوند میدهند که هنوز در جمهوری اسلامی نمیتوانند این را جراحی کنند. این قدر عمیق از هردو شناخت دارند. قانون مدنی ایران یک شاهکار بزرگ است. چون قانون مدنی ژاپن و آلمان و اینها را مخصوصا مطالعه کردم. به خصوص که همه اینها اخیراً ترجمه شدند را دیدم. قانون مدنی از ژاپن بسیار پیشرفتهتر است. و خلاف این حرفهای آجودانی و مشروطه ایرانی و نمیدانم از این حرفهای سیاه یا کاتوزیان و غیره، این حرکتی که اتفاق میافتد بسیار عمیق است نه شورش است به قول کاتوزیان، چون کاتوزیان مشروطه را شورش میگوید. و نه به قول آجودانی این حرف بسیار سخیف که میگوید که از آنجایی که اسلام را با قانون اروپا پیوند دادند ما دچار این مصیب شدیم. مثل اینکه هماکنون برای مثال زمین انگلستان که نود و نه ساله به اصطلاح داده میشود در فقه ما هم همین است. و تمام قوانین اروپا برآمده از فقه مسیحیت است. که آن زمان یک جوابی برای آن دادم. به آجودانی گفتم که نگاه کن سکولاریزم ناب فرانسه بعد شد امپراطوری. دو بار امپراطوری شد بعد از فرانسه. پس معلوم است که آنها هم دچار یک مشکل بزرگی بودند. در صورتی که برای ما، حداقل این اتفاق نیفتاد و سیاهنماییهایی که صورت میگیرد من نمیگویم حتما ، بعضی وقتها هم فکر میکنم عمدی است ولی من فکر میکنم ما الگوهای کافی هم داریم برای اینکه بتوانیم بر این گسیختگی اندیشه خودمان که به نظر من مایه اصلی این قدرت گیری ، این نوفئودالیسم در ایران است و این به اصطلاح نوع انحصارطلبی تو خالی در ایران است باید به این فائق بیاییم و ما باید بتوانیم آن هژمونی را تبدیل کنیم به ضدهژمونی اینها واژگان گرامشی است ما از ضد هژمونی صحبت میکنیم. برای مثال در اتوبوسی نشسته باشی ببینی که راننده خواب است و اگر اینجوری رانندگی کند به دره سقوط خواهید کرد. ولی اگر رانندگی بلد نباشی تو نیز آن را به دره خواهی برد. و روشنفکران مشروطه این را بلد بودند که این حرکت را ما در تمام دوره بعد از انقلاب تا جمهوری اسلامی میبینیم. ولی من معتقدم ما بلد نیستیم. باز این نکته را بگویم، که به آن فرانسویها برمیگردم. ببینید کاری که فرانسویها کردند و خیلی آن موقع در موردش فخر میفروختند چون من با آنها در ارتباط بودم . شورشهای بعدی که هماکنون دارد در فرانسه صورت میگیرد برای چیست؟ برای آن جامعیت ندیدن است همانی است که میگوید من واحد نمیخواهم ببینم. چون آنجا هم به قول پیکتی نئوفئودالیسم حاکم شده است. کار پیکتی را درباره خود فرانسه ببینید میگوید ما نئوفئودالیسم. من این واژه نوفئودال را به کار میبرم برخی انتقاد میکنند که تو داری اشتباه تحلیل میکنی. جواب آنها را هم در متن کارم ارائه میکنم. یا بورژوازی مشارکتی در برزیل. چه کسی توانست حزب کارگران برزیل را سرکار بیاورد وقتی که برای پیشبرد امر عدالت، لولا پول چاپ کرد. و آن تورمش افتاد به گردن روسف که پارتیزان بود روسف. گویا خیلی هم اقتصاد نمیدانست. بدین شکل که پری آندرسون این را تحلیل به خوبی تحلیل کرده است. و مایه این است که اینها نتوانستند آنترگلوبالیزیشن را عرضه کنند و فقط به آنتی گلوبالیزیشن یا ضد جهانی شدن نه بدیل شدن جهانی شدن را نتوانستند در برزیل عرضه کنند، این دیکتاتور که به جای آنکه قبلا کاسترو را دعوت میکردند برای مراسم تحلیف ریاست جمهوری نتانیاهو و دیوانه ترامپ را دعوت کردیم یعنی کافی نیست شما در محل و حتی یک قالب مشخصمشارکتی داشته باشید اگر غفلت کنید از امر همان چیزی که من عرض میکنم اقتصاد سیاسی و برنامه جامعه و برنامه جایگزین، نصیبی بهتر از چیز به شما نمیرسد این را هم تاکید کنم هماکنون کارشان را بورژوازی مستغلات خیلی خوب یاد گرفته وقتی به امر نهادسازی میرسد و میخواهد بزند کنار باید چند تا از این بچهها که به آنها میگویند نوجماعتگراها یا پست مدرنها را میآورد ضد نهادسازی حرف میزنند به اسم برنامه واحد، چون بسیارند در ده سال اخیر با آنها در شهرداری در دوره احمدی نژاد و بعد در این دوره با آنها مواجه بودم در وزارت مسکن. تا اینکه نهادسازی نکنند. همانطوری که در این مورد هم نکردند. در همین مورد، بنا بود که وقتی به میان آن رسید من گفتم که با این طناب کوتاه شما در این چاه بروید، بیاعتمادی سوء ظن نهادینه مردم را بیشتر میکنید باید دولت به این تعهد بدهد که این کار را انجام میدهد. همان تعهدی را که اینها میخواستند و سراسیمه بچهها با آن روبرو بودند و من گفتم بعد شما وسط کار رها کنید تا اینجا رفتید تا مردم به دولت بدگمان شوند نه به شما. وگرنه شما هم برای همیشه نزد مردم رسوا میشوید و من این رسوایی را نمیخواهم بپذیریم. و من از این پروژه خودم را بیرون کشیدم با اینکه تا وسطهای آن به نوعی در برنامهریزی آن دخالت داشتم. یعنی همکاری داشتم دخالت که چه عرض کنم. و همین اتفاق هم افتاد. نه وام را تصویب کردند چون اگر وام مقاومسازی را تصویب میکردند رانت تخریب این خانهها و قیمت زمین و بازی با زمین گرفته میشد. همه این اتفاق در محله سیروس افتاد. یک فیلم دیگری هم مینا سعیدی در این باره در محله سیروس دارد آنجا آخوند محله تا آن فیلم مینا سعیدی هم خیلی زیباست. یک بار این فیلم را نشان بدهید. چون آنجا شیمیایی هست جانباز هست تعاونی تشکیل دادند. همه این کارهایی که اینها میخواستند کنند را اینها پیشرفتهترش را انجام دادند و آن تعاونی آنها را از بین بردند. با اینکه از آن آخوندهای قدیمی چون محله سابق من است سیروس کاملاً آن آدمها را اگر هم نشناسم آن آخوند را میشناسم و این است که میخواهم دعوت کنم که به هر صورت من در امر اقتصادی سیاسی میروم. میخواهم بروم و آن برنامه واحد را بدهم. من میخواهم برنامه جامع را بدهم. یا یک گامی در این راه با همدیگر برداریم. آن حرف لوفبور است که آرزوها در زندگی روزمره با لهیب آتش سرمایه و قدرت خاکستر میشوند و باز در زندگی روزمره آرزوها مثل ققنوس میان آتش برمیآید. ما کارمان همین است و به یمن کسانی مثل ناصر که همیشه خاکستر است به هر صورت وجود دارد. بگذارید یک نگاهی کنیم جلوهی نئوفئودالیسم را در ایران ببینیم. و اهمیت بحثی که من میکنم. برای ما واقعا نئوفئودالیسم واقعی است. ۵۰۰ هزار واحد مسکونی خالی در شهر تهران است. که برآوردی که من انجام دادم در حال حاضر ۵۵۰ هزار میلیارد تومان ارزش پیدا کرده متری هم ۱۱ میلیون تومان من گرفتم یعنی مخصوصا دست پایین میگیریم. هماکنون بین منطقه ۲۲ قیمتش به صورت تقریبی متری ۳۰ میلیون تومان نه مدرسه دارد نه هیچ چیزی ندارد منطقه ۲۲. دیدید منطقه ۲۲ را. هیچ چیزی ندارد. ظرف یک سال که این افزایش ۱۰۰ درصدی بهای مسکن ۱۱۰ درصدی البته بنا به بانک مرکزی عنوان میکند، این چیزی حدود ۲۲ میلیارد دلار رانت برای به حساب اینها آمده به حساب چه کسی میرود این بانکهایی که انصار و غیره و ذلک که قرضالحسنه بودند که آنجا پول دادند در جیب آن ها میرود و البته همانجا هم فریز میشود. چون میخواهد ادغام شود با بانک سپه. داراییهایشان را مخصوصا با معاملات صوری آوردند بالا، چون کل معاملات پایین آمده، کل معاملات سی درصد تنزل کرده ولی قیمتها دو برابر شده و این فرایند ببینید با چه قدرتی دارند و چگونه هم این بازیهایی که هماکنون در جلسات میکنند با یک واژه وقاحت را فقط میتوانیم به کار ببریم که گوشههای شهرداری و نه خود شهردار که آدم درست حسابی است خود شهردار ولی به هر صورت اینها احاطه شده که این کار را انجام میدهند، و این درنظر بگیرید که اگر که در منطقه ۲۲ ببینید متری ۲۰ میلیون تومان رانت نصیبشان شده افزایش قیمت ساخت را من آخرین قیمتها را باز هم دست بالا گرفتم این میزان رانتی است که در بخش مسکن دارد تولید میشود. آن را مقایسه کنید با سرمایهگذاری در کشاورزی. یازده میلیارد تومان فقط. و صنعت و معدن ۴۶ هزار میلیارد تومان. با این میزان رانت مقایسه کنید. یعنی این رانت در سیستم هم برنمیگردد و به صورت ارز از مملکت خارج میشود و به دوبی میرود. حداقل، برآوردهایی که میشود خود این انبوه سازهایی که من را برای مشاوره برای مثال ۱۰- ۲۰ سال پیش دعوت کردند که دو سه ماه بیشتر نتوانستیم با همدیگر حرف بزنیم. رفتم که پول بگیرم دیدم موجودات وحشتناکی هستند آن موقع من هنوز نمیدانستم اینها چه قدر وحشتناک هستند به این میزان نمیدانستم. اینها سالی ۲۰ میلیارد خارج میکنند. واقعا خارج میکنند. صحبتهای خودشان بین خودشان. و با این میزان رانتی که در ۵۰۰ هزار واحد مسکونی است تقریبا میشود کل زمینهای زراعی ایران را خرید. متری ۵ هزار تومان. زمین زراعی آبی آگهی آن را شما میتوانید اگر پول دارید و علاقه دارید میتوانید بروید بگیرید کشاورزی کنید. بعد فقط این میزان سرمایهگذاری ایران مال دو برابر بحث کشاورزی ایران است. ۲۲ هزار میلیارد . اعلام خودشان بود. که اگر این بخواهد به فروش برود، که تجاری در تهران حداقل متری ۶۰ میلیون تومان است ببینید که کل یعنی دو سه برابر بخش مولد ایران رانت است. فقط رانت. سرمایهگذاری در بخش مولد، این جلوههای نوفئودالیسم است هیچ چیز دیگری نیست. قابل مقایسه نیست با نظام سرمایهداری بیشترهم در این باره باید صحبت کنم. این برآورد کل ببینید برای اولین بار شاید این بچهها این را کارکردند برای ارزش اضافی در بخش صنعت، ارزش اضافی در بخش صنعت ساخت ۵۰ میلیارد بیشتر نیست. و شما رانتی را که تولید میشود را با این مقایسه کنید و این میزان ارزش اضافی که در این بخش تولید میشود را با آن رانتهایی که من در بالا محاسبه کردم. من خیلی نمیخواهم اعداد و ارقام را شرح بدهم این میتواند باشد و بعد بگذارند روی سایت اگر تمایل دارید اعداد و ارقام را خودتان بعداً میبینید. نوفئودالیسم یک بازی مجموع منفی است سرمایهداری بازیش یا مجموع صفر است یا مجموع مثبت است. برای مثال در چین هم اکنون بازی مجموع مثبت است. در عرض ده سال، چیزی حدود دویست میلیون نفر در چین، از زیر خط فقر میآیند بالا، آمار حتی بانک جهانی است. بازی مجموع مثبت است. هرچند شکاف طبقاتی در آن بیشتر شده در آمریکا بازی مجموع صفر است یعنی آن ارزش افزایی میشود ولی چون بازی مجموع صفر است یا در فرانسه که این شورشها شده برای مثال دوست من که جزو سندیکاهای معلمان در فرانسه است میگفت ده سال است در فرانسه، حقوق بازنشستهها را بالا نمیبرند. تورم سالی یکی دو درصد که هست. برای همین جلیقه زردها به خیابان آمدند. همان که پکتی میگوید آن نوفئودالیسم البته نئوفئودالیسم برای فرانسه لقب است یعنی یک نوع توصیف است یک نوع نقد است. در ایران من نشان میدهم که بیشتر از نقد است یک شکلبندی اقتصادی اجتماعی شکل گرفته است. این بازی مجموع منفی است. یعنی رانت نمیگذارد که مولد حرکت کند مثل همین ارقامی که گفتم. و همین است که ما رتبهمان پیوسته در حال پایین آمدن است به خصوص به این شاخص پیچیدگی نگاه کنید. شاخص پیچیدگی بین ۱۳۴۵ تا ۶۵ – ۶۶ است آن موقع که ما ذوب آهن داشتیم، خیلی کشورهای جهان سوم نداشتند. آن موقع که کارخانه اتومبیلسازی یعنی پیکان آن موقع کره جنوبیها همین هیوندا و غیره و ذلک آمدند برای آموزش کارگرانشان تکنسینهایشان در ایران ناسیونال آن زمان. در سال ۱۳۳۸، که ارج و آزمایش تاسیس شدند در ایران، سامسونگی وجود نداشت. هماکنون آنها ورشکسته شدند هردو ورشکسته شدند و همه کشورها کره جنوبیها که هیچی ، همه کشورها صاحب ذوب آهن شدند، پتروشیمی شدند . شاخص پیچیدگی ما به درجهای رسیده که میبینید. یعنی تنوع اقتصادی ما کمتر شده دیگر ما تولیدکننده لوازم خانگی نیستیم و حداقل پیشرو نیستیم. چون پیکان آن موقع، از کارخانه هیلمن همان را تولید میکرد. سن ما میرسد. هیلمن انگلیس بود هماکنون چیزی را که در ایران تولید میشود، دست چندم کره جنوبی پراید است. یعنی پیوسته پیش پا افتادهتر هم میشود. این دو تا شاخص ترکیبش این را نشان میدهد. و همین ورشکستگیهاست که میبینیم بین ۱۳۶۵ میگویم ۸۵ تا ۹۰ به این سرعت سیصد هزار شغل در تهران از دست رفته است. بقیه شهرهای بزرگ ایران هم همین است. برای مثال شیراز ، ۵۰ هزار تا و برای اینکه ما وارد عرصه دانش نشدیم من بارها این را را گفتم شاید در مصاحبههایم ما وارد دوران قاجار شدیم. برای اینکه آن موقع جهان وارد صنعتی شدن میشد و ایستاده بودند. آن اقتصاد، هماکنون جهان وارد دوره پساصنعتی یا دوره اقتصاد دانش شده و ما ایستادیم. برای همین همه کارخانههای ماورشکسته میشود. چون، وارد آن دور جدید نشدیم. و اینها بسیار مهم است برای اینکه عدالت را شما باید با مازاد اقتصادی برقرار کنید نه با چاپ پول. حتی یک حزب بسیار قوی مردمیترین حزب بود در جهان، یعنی این را کاملاً از لحاظ اعضاء در آکادمیک است ادعای خود حزب کارگران بلژیک به این ترتیب شکست به این سنگینی را میخورد وقتی که برای برگزاری عدالت یا اجرای عدالت پول چاپ میکند. این هم قوانینی که نقض شده و ما دچار به آن «کپچراستیت» یا «کپچر ریگولیشن» یعنی اسارت قانونگذاری. اسارت دولت. وقتی که قوانین میگذارد که این قوانین، قانونفروشی است. از سال ۱۳۶۸ قانونفروشی اتفاق افتاد. قانونفروشی عین نوفئودالیسم است. چون قانون را وضع میکنند و سپس می قروشند. مثل تیولداری شود. قانونفروشی مثل تیولداری. برای یک سری خدمات تیول میدادند. یعنی قوانین را امتیازی میگرفتند طرف را نمیکشتند. چون صاحب قانون همان دولت بود. هماکنون کمی رنگ و لعابش بهتر شده و وقتی که کرباسچی این کار را انجام داد، که من در درگیریهای سختی با این حادثه هستم، ولی با این وجود یک بار علیه قانونفروشی حرف نزد. در حقوق شهروندی منشور هم دادند اما علیه این حرف نزدند. تراکمفروشی. تو نمیخواهد حقوق شهروندی به ما اعطا کنی، قانون را نفروش. قانون شهری را به اسم مقوله اقتصاد میفروشند. چنین چیزی وجود ندارد. تو قانون را نفروش نمیخواهد مالیات بر عایدی بگیری. مسخره بازی بزرگ این است که میخواهد مالیات بر عایدی بگیرد یعنی میخواهند بیایند جلوی خانه شما، سال بعد چون قیمت را بردند بالا به صورت صوری، بعد مالیات بگیرند. بگویند تو عایدی پیدا کردی. عایدی گین است دیگر توی سیستمی که قانون نمیفروشد شما میتوانید مالیات بر عایدی بگیرید. بعد چه کسانی، مقاومت نیوز، نیوز همه آنها که وابسته به دولت هستند، و کارگزارشان هم میشوند برای مثال بعضی از نهادگراهایی که جامعیت را ندارند دید را ندارند که من با بعضی از آنها به درگیر شدم به دلیل اینکه گفته مالیات عایدی را من ۱۳۶۸ در قانون برنامه اول توسعه وارد کردند که من نویسنده برنامه اول بخش مسکن بودم. و از آن زمان تاکنون اجرا نکردند. هماکنون که تحریم شدند میخواهند مالیات بر عایدی را وارد بازی کنند. بدون اینکه بدانند که این بازی چه قدر مشکل است. میخواهم بگویم که بازی تا چه اندازه مشغول این بهرهبرداری وحشتناک هستند و اگر شما با جامعیت به آن سیستم نگاه نکنید و مقابلش نایستید آن زمان حقوق شما بر باد میرود و بعد آنها از شما استفاده میکنند و میگویند بروید در چند محله ، نمیدانم یک پیاده راه بساز که تو هم سرگرم باشی. و من نهاد را که قرار بود بسازم ، فرصت پیدا میکنم همان کار را ادامه بدهم و تو هم بیفت به جان اینهایی که میخواهند جامعه ببینند. از زاویه برای مثال پست مدرن و یا نوجماعتگرایی. این رقم را ببینید. این رقم ۸۶فرض کنید من مدیر بخش اقتصادی در جامع مسکن بودم، طرح جامع تهران بودم. و در یک پروسه دو ساله این را به تصویب رساندیم. و من برای تصویب این حتی به مرکز استراتژیک سپاه میرفتم چرا که مظنون بودند به اینکه آینده این طرح چه خواهد شد. آن تصویب شد قالیباف چانه میزد که من یک ساله نمیتوانم. یعنی ما تا این اندازه از لحاظ فکری. قدرت پیدا کرده بودیم آن زمان که در حال تصویب این طرح بودیم. همان تیم چون از بدنه کار ۲۲ مشاوره با یکدیگر همپیمان شده بودند، حتی کسی مثل قالیباف جرات نداشت که این را تکان بدهد. گفت این را ۹ و ۱ کنید که تا دولت به من آن امکاناتی را که شما میگویید بدهد ما برسیم به محاسبه کنید که چه قدر طول میکشد. گفتیم دو سال طول میکشد آن ۹ و ۱ بعد به این توافق رسیدیم. آن مردک آمد کرد ده و نیم میلیون، و این متن در قانون طرح جامع تهران، ببینید طرح جامع به عنوان قانون ابلاغ می شود. به شهرداری. و این ابلاغ را هماکنون بعضی از مشاورهای طرح جامع از آن ابتدا میگفتند ما باید جمعیت تهران را به یازده میلیون برسانیم، من میرفتم به یک مرکز استراتژی که با آنها جدل کنم، که یازده میلیون یعنی نابودی و شما نمیتوانید به جایی برسید که بتوانید مقابله کنید تا بتوانید فضای لازم را برای اقتصاد دانش شدن داشته باشید. و آن زمان آنها مخالفت میکردند. هماکنون با وقاحت تمام میگویند که ما از همان اول میدانستیم که طرح جامع نباید برسد. با وقاحت. دو هفته پیش من به جلسهای که یکی از اعضای شورای شهر مرا دعوت کرده بود با اکراه رفتم ، با وقاحت آمده بودند یک عده را هم جمع کرده بودند، درست صحنه آرایی بزرگ که از همین بچههای نوجماعتگرا که ما از اول میدانستیم که اینطور میشود. بعد آنها هم میگفتند بله، ما باید همه چیز را زیر و زبر کنیم. بعد شما نه راستگراها را میبینید نه نهادگراها را میبینید. نه خود دولتیها، و نه در خود شورای شهر که اجرا نشدن این قانون را قالیباف را و احمدی نژاد را اگر یک چنین چیزی را به این وقاحت کسی بنویسد که برای جلوگیری از رکود بازار مسکن، من جمعیت را به ده و نیم میلیون نفر میرسانم. این قابل پیگیری است. چون نقض قانون است. و سرگرمی این که من میان مردم میروم، زمانی که از بالا همه چیز را غارت میکند، شما آن سرگرمی را ببینید که چه بلایی بر سر خود میآورد و وقتی یکپارچه نیست چیزی را که میخواهد یعنی برای جامعه خودش کاری بکند یعنی روشنفکر ارگانیک میخواهد برای جامعه خودش کاری کند ببینید این شعار آن بالا درست چیزی بود که من میرفتم از آن دفاع میکردم، تهران شهری دانش پایه و هوشمند و جهانی است. دانشپایه، یعنی همین وارد یک دنیای جدید مثل صنعتی شدن میماند. دوستانی بودند، نام نمی برم، که میگفتند از چپ بودند میگفتند این شعارهای شما جعلی است. منظورش آخری بود جهانی، بقیه را هم میخواستند تخریب کنند. در صورتی که دانش پایه یک دورهای مثل صنعتی شدن است. هوشمند هم دو معنا دارد اینتلیجنت است. کسانی که هوشمندی را به اسمارت ، اسمارت را به هوشمندی ترجمه میکنند، اشتباه میکنند. اسمارت یعنی زبده و هوشمندی یعنی اینتلیجنت دو معنا دارد، یکی معنای دموکراتیک دارد شهری که دموکراتیک نباشد هوشمند نیست، چون دانش رشته رشته شده و فقط دموکراسی به معنای کرامت انسان نیست. دموکراسی به منظور اینکه از همه دانش بتوانی استفاده کنی و دوم این دیجیتال بودن سیستم یعنی شبکه داشتند که شرط شکستن در عین حال دموکراسی هم هست. به آن میگویند با این شبکهها «تیرانیآف اسپیس» یعنی استبداد فضا میشود. جهانی شدن هم اجباری است. به این دلیل که هیچ کالایی دیگر نمیشود تولید کرد که بتوانی فقط ملی مصرفش کنی. آن شرح میدهم از چه تفکر غلطی، لابیگری خوبی بورژوایی داشته که ما را به نئوفئودالیسم از پایههایش درآمده، مارکس در سال همان پیش از کمون پاریس هشدار داده بود به کارگرهای فرانسه که میگوید نمیتوانید انقلاب سوسیالیستی کنید، پرچم سرخ را هنوز نمیتوانید بلند کنید، قبل از کمون پاریس اینها را میگوید. باید زیر پرچم سه رنگ فعالیت کنید. چون شما تا ا ین کار را کنید بقیه اروپا، تولید صنعتی شما را تحریم میکند و نابود میشوید، سوسیالیسم یک امر جهانی است، منظور من هم به یک معنایی همان حرفی که هماکنون خیلی رایجتر شده دگر جهانی شدن(آلتر گلوبالیزیشن) یا به قول سمیر امین جهانی شدن توافقی. اینها معانی است که اگر شماها به صورت راهبردی با آن حرکت نکنید، نمیتوانید مردم کارگرها را نجات بدهید، شغلهایتان را از دست میدهید، اگر دلت برای کارگرها میسوزد، اگر برای مثال مثل هپکو میسوزد اگر اینها ماشینآلاتی نتوانند تولید کنند که بتواند در مترو مصرف شود ورشکسته میشود. همین که پیش آمده است. واگنسازی و… همه ورشکست میشود. یا مثل اگر که تولید ارج جهانی نشودچون جهانی نشده بود، و نتوانست به جهان عرضه کند ورشکست شد. اینها، دلسوزی برای مردم ایران نیست. به هر صورت اینها بخشی از قوانینی بود که به شهرداری ابلاغ شده و اینها را هم کنار گذاشتند. این هم جلوه قانونی این نقض حق شهر توسط نوفئودالیسم است. نگاهی به این کنید به هر صورت این فضایی که ما داریم، تجلی روابط اقتصادی اجتماعی ما است. این فضا روابط نوفئودال را در ایران بازتولید میکند. فضایی است که آلوده است، کارخانههایش تعطیل میشود. فضاهای عمومی را تبدیل به برجسازی میکنند، همین منطقه ۲۲ بنا بود که در آنجا دانشگاه و مراکز پیشرفته پژوهشی ایجاد شود، به مشاور آن فشار آوردند تا طرح را عوض کرد، که من اسمش را نمیآورم، و هر زمان که به او میگوییم خجالت میکشد ولی اجبار کردند، مثل اینکه آدمی را شکنجه کنی. چون شرکتی که دارد ورشکست میشود، ۴۰ نفر آدم دارد وقتی که به او میگویند که این را عوض کن، میروند سراغ یک آدم خوشنامی هم بالاخره دارد شرکتش ورشکست میشود، مثل شکنجه، گویی فرزندش را میخواهند پیش چشمش قربانی کنند. حرف میزند و به این ترتیب ما شکلگیری تلههای فضایی فقر را در این جریان داشتیم که ما هم دستهایمان آلوده است برای همین هم، میبایست این نوع رویکردمان را عوض کنیم. اگر یک مدل جامع توسعه نداشته باشی نهادها ناقص میشوند نهادها که ناقص شد به فساد میانجامد، نهادهایی که روشنفکرهای مشروطه درست کردند نه اینکه فساد نداشت، ولی فساد مانع رشد نمیشد. میدانید رشد در دورهای که زیربناها آماده شد در دهه ۱۳۴۰ تا ۵۰ ، سالی ۱۵ درصد ایران در بخش صنعت رشد داشت ، این به دلیل نهادهای برای آن زمان کاملی بود که ساخته بودند روشنفکرهای مشروطه و شاگردهایشان، از تسلیمطلبترینشان هویدا بود، هویدا شاگرد آنها بود دیگر. گفت من وقتی آمدم کبریت یک قران بود میرفتم هم یک قران بود. شاگرد همانها بود در همان مکتب بود. تسلیمطلبترینشان او بود. وقتی که شما دستگاه ذهنی داشته باشید تسلیم هم شوید تبدیل میشوی به کسی که از سطح بازی از یک حدی پایین نمیآید که تا این اندازه به توده مردم، به هر صورت ما هم رنج میبریم ولی رنج گرسنگی، دست زدن به دزدی و به این چیزها نیست. تلههای فضایی که در ایران درست شده، من برای نهادهای غیررسمی خیلی کار کردم، عضو تدوینکننده صنعت ملی توانمندسازی بودم، که به صورت وقیحانه آن را به بازآفرینی تبدیل کردند برای اینکه نهادهایی که آن قوانینی تعریف شده از بین رفت، همه قوانینی که برای سکونتگاههای غیررسمی شده بود با این واژه ساماندهی بود. همه آنها دود شد و به هوا رفت. در این جلسه شنیدم که میخواهند بروند یک طرح ملی مسکن را در بیاورند. ما دو طرح جامع مسکن دادیم، یکی از آنها را احمدی نژاد کنار گذاشت یکی دیگر را آخوندی. میگویند ما میخواهیم طرح ملی مسکن را درست کنیم. راه افتادند آقای فضلی و اسلامی این دو هم به مجلس بروند تا دوباره یک رانتشویی جدیدی را سامان بدهند. این کل سیستان و بلوچستان، کشاورزیهای ایران، الگوهای توسعهای که در ایران شد همه به دلیل نهادهای ناقص بود. انحلال شرکتهای سهامی زراعی، و تقسیم دوباره زمین انقلابیگری خرده بورژوایی با مدلهای ناقص که من همواره و همواره گفتم برای اینکه بالا یک سری رانتخور داریم، دستهای ما هم آلوده است. در تقسیم دوباره زمین و انحلال شرکتهای سهامی زراعی انحلال کشت و صنعتها و غیره. نه اینکه به شیوه این راستها حرف بزنیم. که تراکم فروشها را تایید میکنند. بعد میگویند باعث همه اینها شما بودید. و از آن طرف حماقتهای آنها را نباید ما را غره کنند به اینکه ماها منزهیم و به دامن کبریایی چپ هیچ گردی نمینشیند یا بعضیها به من میگفتند که شما بعضی وقتها این چپ را نیز زیر سئال می برید، گفتم شما چرا مثل این فیلمهای وسترن را دیدید سرخپوستها با چند تا از این ابزار راهنمایی میکنند از کنار قبرستان سرخپوستها رد میشوند آن یانکیها و کابوییها که میخندند و حرف میزنند سرخ پوستها میگویند هیس ارواح ما، اینجا روحشان سرگردان میماند. شما هم اینجوری هستید. بنا است چپ دنیای نو را عرضه کنند نه اینکه سکوت کند برای اینکه ارواح گذشتگانش در گورستانها سرگردان نشود. به هر صورت این ابعاد مورد نظر است. چون من سکونتگاههای غیررسمی را کار کردم، از آن مسکن من کار کردم، در سال ۱۳۵۵، دو و نیم درصد واحدهای مسکونی در شهرهای ایران با مصالح نامتعارف ساخته شده بود. تا ۵ درصد. یعنی سکونتگاههای غیررسمی چنین ابعادی داشت. برای مثال تهران، بزرگترین سکونتگاههای غیررسمی آن ۵۰ هزار نفر بود. اسمش شادی شهر بود که بعدا بعد از انقلاب شد اسلامشهر. هماکنون در عرض ده سال برای مثال جمعیت این گلستان بهش میگویند سلطان آباد ، از حدود ۱۰ هزار نفر رسید به ۱۵۰ هزار نفر. در عرض ده سال. سکونتگاههای غیررسمی. و اینها همش بر اساس نهادسازیهای ناقص است. و ما که به این نهادسازیهای ناقص دچاریم، به تدریج، در جهانی که دارد دگرگون می شود به طرف نئوفودالیسم میرویم. اولین بار والرشتاین در نظام جهانیش یک هشداری میدهد. شاید اولین بار خود مارکس هشدار داد. گفت اگر که شما بخواهید در یک کشور یک سوسیالیزم تخیلی را اجرا کنید ، دچار کمونیسم محلی میشوید و در نهایت به شکل پلشتتری از سرمایهداری میرسی. و والرشتاین این را در دوران جدید در نظام جهانیش میگوید. میگوید کسانی که خودکفایی در انزوا میرسند ؛ به سمت نئوفودالیسم میروند. یعنی این انتخاب راهبرد رابطه جهانی هست برای همین هم جهانی شدن به قول مارکس معنا پیدا میکند. موضوع این است که معمولا خیلیها که مارکس را درست نخواندند و این فرایند را و دانششان را هم سعی نمیکنند اضافه کنند به همان کتب استالینی تکیه میکنند. متوجه نمیشوند که شیوه تولید یک لایهبندی تاریخی انتزاعی مارکس میگوید در ایدئولوژی آلمانی که شما نباید این لایهبندی شیوه تولید را مرجع قرار دهید این انتزاعی فلسفی است و آن را جایگزین واقعیت نکنید. منظورم شکلبندی اقتصادی اجتماعی است وقتی میگویم نئوفئودالیسم این شکلبندی در آن رانت تولید و بازتولید میشود. بعد دولت ما حداقل تا دوره اول در دوره جنگ یعنی دولت موسوی، دولت توسعه بود ، کم و بیش در دوره خاتمی خواست دوباره به دولت توسعه تبدیل شود. از دولت احمدی نژاد تبدیل به دولت رانتی شد که درآمد نفت میگویند دولت موضع. مثل همین دولتهای خلیج فارس. اینها موضع رانت هستند. احمدی نژاد هم الگویش این بود. کاملا الگوش این بود تعجب نکنید. من که با آن ها در محلات جنوب شهر معاشرت داشتم، این را میگفتند که ما باید مثل این عقبماندههایشان، مثل عربستان شویم. توزیع کنیم. آنها توزیع میکنند که جامعه مدنی شکل نگیرد دیگر، دولت موضع برای انحصار توزیع میکند. که یک تودهای باشد سیستم کنونی شورایاری ما درست سیستم نئوفئودالی است. من یک نقد را به دوستانی مثل پرویز پیران دوست عزیزم کردم در همان جلسهی یک ماه پیش بود، گفتم شما وقتی سلسله مراتب شورایاری را ندادید، شورا تبدیل میشود به شهردار انتخابی که دارند به این سو میروند، یک شهردار انتخابی، که دیگر شورا هم همین شورای نیم بند هم با آن کاری نداشته باشد ، شورای ما ۲۱ نفر است دیگر، شورای بلدیه ۳۱ نفر بود، و از هر محله، یک نفر. کاملاً یک سیستم پیشرفته آن زمان، شورای انجمن بلدیه قانون مشروطه جز اولین قوانین ۱۲۸۶ درآمده، این است که از هر محله بنا به وسعت و جمعیتش یک نفر، آن موقع جمعیت تهران، ۲۰۰ هزار نفر بوده بعد ۳۱ نفر را به آن محلهها تقسیم کنید، هماکنون، که کل شورای ما ۲۱ نفر با ۸ و نیم میلیون، ده نفر هم کم شده است، و شما تفاوت یک سیستمی را که یک سری شورایاری است که در آن هم میروند برای مثال همستان تشکیل میدهند، آن همستان این بدنهای را که این شوراها این پایین است و آن بالا، و هیچ ارتباطی هم بین بالا و پایین هم نیست و این یک نهاد ناقص دموکراتیک است. و شما هیچ امکانی ندارید برای قیم مآبی کامل است. فئودالیسم هابرماس را کارهایش را بگوییم، کاملا میگوید اینها از لحاظ سیستم برخورد فئودالی است. در آن پایین، وقتی ما میرویم میگوییم برای مثال آقای شورا شما باید این کارها را انجام دهید به جای این شعارها، و طرح جامع تهران را انجام بدهید آنها ساکت میمانند و این نوجماعتگراها، شروع میکنند که تو باز میخواهی برنامه واحد کلان به ما بدهی؟! کم کم فر ایزدی به ژن برتر تبدیل میشود، فرهنگ آن را هم به اندازه کافی دیدید. این مجموعهای که ایجاد شده به هیچ وجه شهری شدن سرمایه نیست. این شهری شدن رانت است. در منطقه ۲۲ قانون فروخته میشود عوض میشود قانون فروشی میشود تا اینکه بتوانند رانت کلانی را که ارقامش را گفتم ببرد. این شهری شدن سرمایه نیست. شهری شدن سرمایه، سازمان پیدا میکند. از دیوید هاروی حرف شهر شورشی را میشنویم، در آن شور حسینی غلبه نکند. این یعنی این شهر سامان پیدا میکند که تولید ارزش اضافی در کل شهر صورت بگیرد نه فقط در کارخانه. یعنی باید این سیستم به گونهای باشد که بتواند نوآوری کند. این سیستم باید به گونهای باشد که به طبقه کارگر آسایش بدهد برای اینکه بتواند فکر مولد و رقابتی داشته باشد. ولی اگر قرار باشد که تو پولت را در بانک بگذاری ۲۰- ۳۰ درصد بگیری هیچ کدام از اینها را نیاز نداری و میتوانی شهر را غارت کنی. اگر قرار باشد در یک سال با قانون فروشی بتوانی صد در صد سود ببری، رانت ببری، نیازی به ساختن فضا نداری. این سازماندهی فضای ایران از رانت نفت میآید و به صنایع نفت می رود. پراید قراضه تولید و عرضه می کند چراکه با همان پول تولید میکند .هماکنون که ارز کم شده نمیتواند تولید کند، صادرات تهران در نهایت یک و نیم میلیارد دلار است. حداقل ۱۵ میلیارد دلار ارزبری اش است. برای اینکه کارخانه آن بچرخد، برای ماشینهای لوکس و اینها هم نه، برای غذای روزمره چون ما ۶۰ درصد از لحاظ غذایی وابسته به خارج هستیم. برای مثال خربزه و هندوانه در ایران، ۲۰۰ هزار هکتار را میپوشاند که آب این خربزه و هندوانه ۲۵ برابر ذخیره سد کرج آب میبرد، ولی شما سویا تولید نمیکنی که بتوانی دام و طیورت را تغذیه کنی. تا موضوع تحریم و فروش نفت میرود گوشت میشود خدا تومان. همه اینها را من حساب کردم ، تهران ۱۵- ۲۰ میلیارد ارزبری اش است. بعد ۱ و نیم میلیارد است. تنها کره جنوبی، ۱۵ سال پیش صنایع الکترونیک سئول ۳۰ میلیارد دلار صادرات داشت. فقط صنایع الکترونیکیش. شما این سیستم را میبینید که چگونه فضا را میخورد برای اینکه رانت تولید کند و این نکته ای که گفتم یک به سرعت این را هم برای شما بگویم. نزد گرامشی این واژگان گرامشی بسیار به درد ما میخورد. نزد گرامشی، روشنفکر ارگانیک کسی است که میتواند عقل سلیم مردم را به عقل ممیز تبدیل کند. بخشی از آن را دوستان در آن فیلم به خوبی نشان دادند. سعی میکردند انجام بدهند. اما وقتی که شما کانترهژمونی تولید نکرده باشید، به آنتی هژمونی بسنده کنی، که همه ما آنتی هژمونی حرف میزنیم نسبت به همه چیز، وظیفه ما این است که بگوییم دولت بد است. راننده تاکسی یک فحشی هم میدهد. این حزب اعتماد ملی مرا دعوت کردند لطف کردند پیش از عید به من گفتند که بیا آنجا صحبت کن. بعد نقد و تحلیل دی ماه بود که مردم در خیابان آمده بودند. گفتم شما ۴۰ سال است دانشگاهها را دستتان دارید جزو اصلاحطلبها هستید. یک برنامه جامع نتوانستید تولید کنید. ما هم به عنوان روشنفکرهای غیررسمی نتوانستیم. شما ولی وظیفهتان بود که تولید کنید. چون قدرتش را داشتید. ما خودمان را می گوییم ، واکنش داشتیم اما در اثر بخشی از کارهای شما کمی گیج شده بودیم. اما شما تولید نکردید. مردم شما را در حاکمیت فرستادند که چیزی را تولید کنید. برنامه به آنها بدهید. بعد میبینند که برنامه ندادید. دائم دولت را نقد میکنید. میگویند که ما نقد میکنیم خودمان هم در خیابان می آییم دو تا فحش هم رویش میگذاریم حداقل دلمان خنک شود. شما که کاری برای ما انجام نمیدهید. بعد این نقش روشنفکر ارگانیک من بارها به این دوستم هم گفتم ما به عنوان یک روشنفکر غیررسمی فکر میکردم وقتی دارم آن طرح جامع را میدهم دارم طرح جامع مسکن را میدهم دارم طرح صنعت ملی توانمندسازی را مینویسم دارم شما را تقویت میکنم برای اینکه یک درجه جامعه جلو برود. هماکنون میدانم که شما از پسش برنمیآیید. بعد خود جامعه مدنی روشنفکر ارگانیک غیررسمی برنامه جامع بدهد. حداقلش این است که یا شماها گوش میدهید من عین این حرف را به خود مسئولین زدم. یا گوش میدهید یا نمیدهید. اگر گوش ندهید که سرنگون میشوید، و جامعه هم حتما راهش پردرد و رنجتر میشود اگر که سرنگون شدید لااقل جامعه میداند که چه میخواهد یعنی وظیفه ما این است، مثل روشنفکرهای مشروطه، که خیلی شرایط سختتری داشتند از شرایطی که ما داریم. در یک جامعه به شدت استبدادی، به شدت فقیر، به شدت بیسواد، در حال تجزیه. روس تزاری آن میزان از برنامه جامع را دادند. مگر چه کار میکردند؟ در هر روز شکنجه، کشتن ، فیلم احتشام را هم که دیدید، حتی یک اصلاح طلب هم دوام نمیآورد یا تاب نمیآورد. ما باید این آنتی هژمونی را هست دیگر، برای مثال از دختر انقلاب گرفته تا موسیقی و بیحجاب شدن افراطی گرفته، یا اعتراضی آنتی هژمونی است. این آنتی هژمونی را باید کانتر هژمونی کنیم. مثال برزیل را زدم. کانتر مثل آلتر گلوبالیزیشن. آلترگلوبالیزیشن را ایجاد نکنی با بورژوازی مشارکتی هم نمیتوانی بقا پیدا کنی. نمیگویم بورژوازی مشارکتی نباید باشد ولی باید بتوانیم انتر هژمونی را ایجاد کنیم. کار اساسی لوفور هم این بود و آخرین تزش این است که میخواهد کانترهجژمونی تولید کند. چون میدانید لوفور به شدت از لحاظ فلسفه سیاسی پیرو گرامشی است. حق بر شهر بر همان زمینه جنگ مواضع و ایجاد کانترهژمونی مطرح میکند. این را در نظر داشته باشید. نه برای شهر شورشی. به نظر من، مواضعی را که دیوید هاروی اخیرا گرفت برای کتابهای اولیه اش مثل عدالت و شهر و غیره وذالک یک مقدار آب و تاب قضیه را بیش از حد به طرف جنگ رو در رو برده و من موافق آن به خصوص در جهان سوم نیستم. و برای اینکه ما برویم به اهمیت این اثار دانش را برای آینده که ما تمدنمان زیر سئوال است. تا سال ۲۰۲۵ تجارت جهانی با دوازده تا فناوری نوین، ۳۳ تریلیون دلار افزایش پیدا میکند. هماکنون تجارت جهان ۳۰ تریلیون است . و وارد این بازی نشویم و فقط به اینکه این فاسد است و زنجانی و بازیهای کوچک و غیرموثر غیرساختاری بسنده کنیم و در نهایت به دو پیادهروسازی تمدنمان را میبازیم. یعنی ما در حد روشنفکرهای مشروطه هم نمیتوانیم ظاهر شویم. این جریانی که می بایست همه علیه جهان و نوفئودالیسم را در این متن و آن بحثی را که در مورد شهر شورشی کردم. شعار دیوید هاروی چیست؟ میگوید همه علیه حزب والستریت یک شعاری است که به نظر من، یک مقدار موهومی است. همه اینها را نوشتم. همه علیه حزب والستریت یک شعار موهومی است. حزب والستریتی وجود ندارد. سرمایه مالی در آمریکاست. و شعار اینها که آمده بودند جلوی والستریت یک شعار به قول ماها همه خلقی بوده یعنی چه؟ یعنی نمیگوید علیه سرمایهداری میگوید همه علیه والستریت. همه خلقی است دیگر. بعد شعار اصلی ما میشود شهر شورشی. به من برای انتخابات یک بیانیهای نوشته بودند برای مثال بچههایی که برای مثال عدالتخواه بودند، یک بیانیهای نوشته بودند که ما میخواهیم شهر را از سرمایهداری نجات بدهیم، بعد من گفتم بیانیه شما را امضاء نمیکنم. گفتند چرا؟ مگر تو چپ نیستی؟ گفتم: هر حرفی که چپ نیست. وقتی شما میگویی علیه سرمایهداری یعنی میخواهی سوسیالیسم در یک شهری ایجاد کنی، سوسیالیسم در کشور شوروی پیروز نشد، فرو پاشید، بعد سوسیالیسم در یک شهر چه معنا دارد؟ مگر متوجه نیستی که داری چه شعار تخیلی میدهی؟ و همه علیه والستریت میگویند بله دیوید هاروی گفته شهر شورشی. میگویم شهر شورشی دیوید هاروی میگوید همه علیه حزب والستریت شما میگویی علیه سرمایه داری. بعد این تفکر نمیتواند برنامه بدهد. این تفکر نمیتواند علیه سلطه نوفئودال بر شهر بایستد. چون سوسیالیسم تخیلی است. به قول مارکس مانیفست را بخوانید. ۵ نوع سوسیالیسم تخیلی را معرفی میکند. بخوانیدش. کدام نوع از سوسیالیسم تخیلی است. زمانی که در شهر تهران میخواهی شورای شهر شوی، شورای شهر هم نه میتواند با پول اقدامی کند و نه میتواند تغییری ایجاد کند، شعارت هم این نیست که تراکم فروشی نکنید. شعارت این باشد که من میخواهم علیه سرمایهداری بجنگم، سوسیالیسم تخیلی فوق تخیلی است. یعنی مثل این فیلمهای ساینس فیکشن فوق ساینس فیکشن است بعضی ها هستند مثل ستارگان که همه انگلیسی حرف میزنند. عین آن است. همه موجودات مثل زنبور برای مثال انگلیسی حرف میزنند. آنچه در اینجا داریم این مجموعه است. یعنی وقتی ما میخواهیم دانش پایه شویم میخواهیم توافقی در یک جنگی برای جهانی شدن وارد شویم و میخواهیم مسائل دموکراسی مان را هم به درستی حل کنیم. این را هم بگویم قبل از اینکه ناصر برای ۲۰۰ جلسه دیگر من را دعوت کند هماکنون ۱۹۰ تا بود ۲۰۰ تا دیگر طول میکشد من را دعوت کند. دموکراسی مشارکتی، برای دموکراسی مفید است ولی همانطور که گفتم آن را نجات نمیدهد. ما انواع مشارکت را هم میتوانیم تعریف کنیم. یعنی در مدلهای من، در نهادسازی که کار میکنم آخرین ورژن پیشرفته کشور را نمیشود به همین شکل در نظر گرفت. من بارها این را گفتم مثل این میماند که شما موتور پورشه را بگذارید رو شاسی پراید. هم موتور و هم شاسی نابود میشود. همین اتفاقی که برای ما افتاده است. باید بتوانی این فرایند را تعریف کنی. این نوجماعتگرایی را جایگزین چیزی نمیتوانیم بکنیم یعنی ما سیستم آرمانی مان این است ولی همه اینها را باید به کار بگیری و باید نقشه راه برای آن تدوین کنی. تا بتوانی علیه آن پیش بروی یعنی ما باید این نردبان را آهسته آهسته بپیماییم. ناگهانی نمیتوان جهش کرد. مارکس در ابتدای کتاب سرمایه، در چاپ دومش می گوید که من این کتاب را نوشتم برای اینکه نشان بدهم که جهش ممکن نیست. ما همه فکر میکنیم که مارکس برای این نوشته که نشان بدهد که جهش ممکن است. میگوید من این را نوشتم که نشان بدم جهش ممکن نیست. این نردبان را شما باید بتوانی بپیمایی. و این وجوه مختلف آن را بتوانی ببینی. بودجهریزی مشارکتی هم اسمش را میکنی دو تا، یکی موضعی است جغرافیایی است اینها نیاز را میگویند. دو بال دارد این طرف توسعهای است. یعنی باید بورژوازی را بیاوری، نه اینکه وقتی میخواهی بودجهریزی مشارکتی کنی همه شعار میدادند، بعد میگفتند میخواهیم سرمایهداری را نابود کنیم. آخر این گونه نیست، آن هم در یک شهر، آخر شورا پول دارد؟ شورای شهر فقط فضا در اختیار است. چگونه میخواهد مگر اینکه بخواهد زیر خاک کند در این بوژوازی، میآید برای همین هم در این انتخابات برنده شد. چون به بورژوازی راه دادند. حزب کارگران برزیل. نگفتند شعار شهر شورشی. دیگر از آنها که انقلابی تر نیستیم. کاسه داغتر از آش از حزب کارگران برزیل نمیخواهیم بشویم. باید یک کمی بخوانی، برنامهات را حتی مشارکت هم بخواهی تعریف کنی، این برنامه باید جامع باشد. موضوع برنامه واحد نیست. این برنامه واحدی که من میان مردم میآیم ، ببینم مردم چه میگویند، به آنها میگویم مردم اگر میدانستند چه میخواهند به شما و این دولت احتیاجی نداشتند. و کارشان را انجام میدادند. اینها انواعش است، یعنی شما باید بتوانی انواع مشارکت بخش خصوصی و بخش دولتی و نقش شهرداری را مدیریت کنی. اولین برنامه توسعه شهری را برای شیراز من ارائه دادم خوشبختانه شورای شهر تصویب کرد فرمانداری هم تایید کرد. این کاری است که من تا اندازه ای چراغ خاموش انجام دادم. ولی تهران در همین حد است که برای مثال شورای شهر بعد از مدتها ما را دعوت کند یک دو تا نوجماعتگرا را جلوی ما بگذارد که برای مثال مجبور نشود وارد دور اقتصاد دانش بنیاد بشود. آنها بگویند بله میان مردم، مردم باید بگویند ما چه میخواهیم. تو شورا شدی با شعار اینکه میخواهی سرمایهداری را سرنگون کنی، وقتی که بناست که یک کار حداقلی انجام بدهی دو تا از بچهها را برمیدارد به کاری میکشد. این کارهایی است که من میخواهم بگویم که بورژوازی ملی و بورژوازی مولد علیه رانتخوارهای ما است. همه ما علیه نوفئودال باید باشیم. و یکی از کارهای خوبی که ما میتوانیم انجام دهیم این جمع میتواند انجام دهد، تشکیل شهروندان داور است. به جای این شورایاریها که یک کمی نئوفئودال شده این سیستم هابرماسی ارتباط جمعی را شکل میدهد کار هابرماس را حتما راجع به این موضوع بخوانید، حوزه عمومی را نابود میکنند و تبدیل میشود به این سیستم نوفئودالی. این شهروندان داور را در محلات تشکیل دهید. برای گام اول، یعنی از اینجا رفتید بیرون من در جلسه بعدی، ۲۰۰ جلسه بعدی که آمدم، گزارش بگیرم که شماها شهروندان داور، این واژه را جستجو کنید، جوانهایی که هماکنون اهل جستجو هستند. اگر هم دسترسی ندارند من چند تا پاورپوینت را توانستم جستجو کنم با وجود کج کار کردنم در این امر. خیلی ممنونم از همه شما با اینکه خسته شده بودید، حوصله به خرج دادید. در خدمت شما هستیم.