هانری لوفبور نظریهپردازیست که حوزه مطالعات شهری را در پی مطالعات انتقادی ادامه میدهد و با نقد رهیافتها و مفاهیم موجود در شهر، مسائل شهری را مجددا طرح مسئله میکند. لوفبور با بازتعریف معنای شهر به رویکرد اقتصاد سیاسی فضا نزدیک میشود. ضمن این بازتعریف لوفبور معتقد است که سرمایهداری بیشتر از هر فضای دیگری از طریق «شهر» رشد میکند. لوفبور معتقد است که دوران جدیدی برای سرمایهداری ایجاد شده است. دورانی که سرمایهداری به جای تولید کالا به سمت تولید فضاهای شهری حرکت میکند. درواقع سرمایهداری برای حفظ جریان سرمایهدارانهی تولید به سمت تولید فضا پیش میرود. درنتیجه فضا از نظر لوفبور امری سیاسی است و به هیچ وجه خنثی نیست و با روابط قدرت درآمیخته است (گاتدبنر،۱۳۹۵: ۲۱ و۲۰). اما لوفبور در توضیح این امر که سیاست چگونه از طریق فضا اعمال قدرت میکند، یک طرح سهتایی مطرح میکند که این طرح علاوه بر نشاندادن رابطه قدرت و فضا (گاتدبنر،۱۹۹۳) بر مشکل نابرابری فضایی بین شهروروستا و یا شهر و حومه متمرکز است، همچنین طرح سهتایی او نسبت نوسازی کلانهشرها را در برابر محلههای کوچک شهری را در چارچوب تحلیلی قدرت-فضا نشان میدهد:
۱. همگنی
نوشتههای مرتبط
اولین تکنیکی که سیاست از طریق آن بر فضا اعمال سلطه میکند «همگنی» است. درواقع قدرت سرمایهدارانه سعی دارد فضاهای شهری را به همدیگر شبیه کند. با شبیهسازی هرچه بیشتر اعمال قدرت و کنترل اداری تسهیل میشود. لوفبور معتقد است که در این فرایند همگنی ما وارد جهانی از ترکیبها میشویم و تمامی اجزا و مولفههای سازندهاش مشخص است. نظامهای همارزی[۱] و نوسازیهای همشکل در فضا حک میشوند و وجودی معین و محسوس در فضا پیدا میکنند. این فضای همگنی که تولید شده مانند پوششی عمل میکند که همه تفاوتها را میپوشاند. حتی چشماندازهای طبیعی نیز شبیهسازی میشوند و به امری همگن فروکاسته میشوند. درواقع هرچیزی در این فضا در عین همگنبودن تکثیر میشود و در نهایت «نوعی یگانگی فضای جهانی» تولید میشود (لوفبور، ۱۳۹۵: ۵۲ و۵۱).
۲. تلاشی/ تجزیه[۲]
دومین استراتژی «تلاشی/تجزیه» است. تجزیهسازی به معنای تفکیکسازی هرچه بیشتر و اعمال دوگانهسازیها به فضاست. به این شکل که جریان شهریشدن و نوسازی، هر فضا را به فضاهای جداگانهای تجزیه میکند به طوریکه هر خردهفضا کارکردهای منحصربهفرد خود را دارد اما در نهایت مانند شبحی یکپارچه به نظر میرسند. این فضاهای تفکیک شده در نهایت در برابر چشم ما مانند وهم[۳] شهرنشینبودن به نظر میآید. هرکدام از پارههای فضا از هم مستقل میشود و ضمن کارکردهای مشخصی موجودیت پیدا میکند. لوفبور معتقد است که این فضای تکهتکه شده مانند پول به شدت کمّی است و خود فضا نیز به کالا تبدیل میشود و خاصیت موهومی یک کالا را پیدا میکند که تشریفاتی است و درگرو مالک خویش است (لوفبور، ۱۳۹۵: ۵۵ و۵۴). درنهایت پارههای متعدد فضا یک شبح مشترک فضایی میسازد، لوفبور مینویسد:
«فضا حالا به کالایی مانند دیگر کالاها تبدیل میشود… این تنها پودرسازی امری اجتماعی به افراد بیارتباط و فردیتهای متخاصم و بیزار (از همدیگر) نیست، بلکه تقسیمِ شبهبیپایانِ چیزی است که جامعه را «در بر میگیرد» (لوفبور، ۱۳۹۵: ۵۵).
برای مثال تفکیک فضاهای مردانه و زنانه و یا فضاهای اشرافی و فقیرانه از این دست تکههای فضایی است. شهر تجزیهشده به مرور از اختیار شهروند خارج میشود و به ساکنانش تعلق ندارد. تجزیهسازی فضاها مرزهای طبقاتی و نابرابری اجتماعی را نمایانتر خواهد.
۳. سلسلهمراتبی کردن
آن دسته از فضاهایی که در امر همگن تجزیه شدهاند، در سلسلهمراتب جای میگیرند. فضاهای متعدد برحسب اهمیتشان در سلسلهمراتب مشخصی قرار میگیرند. یکی از مهمترین وجوه سلسلهمراتبی کردن «پروژههای مسکن عمومی» است که شهر را در مرزهای مسکنهای لوکس، پروژه مسکن مهاجران و بومیان و پروژههای مسکن طبقات اجتماعی مختلف طبقهبندی و جداسازی میکند. بهطوریکه شهر شبیه به یک پلکان میشود که اشرافیت شهری در کنار فقر شهری معنا میبابد. در فرایند سلسلهمراتبی تضاد بین مرکز و حاشیه بسیار مشهود و نیرومند است(لوفبور، ۱۳۹۵: ۵۶). مرزی که بین مرکز و حاشیه شهر وجود دارد علاوه بر اینکه تمایز کالبدی و فیزیکی در شهر ایجاد میکند، فرایند کنشگری و کنشپذیری را هم در این مناطق نسبت به هم متمایز میکند. لوفبور معتقد است امری که باعث میشود تا فضاهای تفکیکشده، همگن نیز باشند فرایند اعمال سلطه است. به این شکل که سلطه مرکز بر مناطق مغلوب، ویژگی همگن فضا را تضمین میکند. از این مرکز میتواند در همه ابعاد قضایی، اداری، مالی، پلیسی و غیره مراکز تجزیهشده را کنترل کند (لوفبور، ۱۳۹۵: ۵۷ و۵۶). در شهرسازی و شهرک سازی چند راهبرد کلی وجود دارد. یکی از استراتژیهایی که در شهرک سازی وجود دارد عدم دسترسی افراد بیخانمان به فضاهای شهری به طور اعم و شهرکها به طور اخص است. دقیقا این امر نحوه عملکر خصوصیسازی را نشان میدهد که در تلاش است با مدلسازی افراد ثروتمند را از فقرا تفکیک کند و چنین امری به طور کلی معانی اجتماع را از بین میبرد. حتی در مقام معماری بنا نیز یک تکثر گزینشی و انتخابی در فضا اعمال میشود. یکی دیگر از مبناهای مقبول اعمال سیاست در فضا ذیل مفهوم کنترل اتفاق میافتد. کنترلسازی به عنوان یک مبنای مقبول در برنامهریزی شهری پذیرفته شده است. کنترل در نوع خود آرمانی لیبرالی است که تاکید دارد فضاهای شهری مانند مراکز خرید، پارک ها و غیره باید قابل تشخیص باشند و براساس نظم مشخص ساخته شوند. در فضاسازیهای متعدد پیوسته تلاش میشود تا مجموعهای از قوانین را بر فضا مسلط ساخت. برای مثال برای افراد ساکن در شهرکها سطحی از آزادی و انتخابگری به وجود میآید که مشروط به مجموعهای از قوانین است. به طوریکه ساکنین شهرکها باید برگهای از مجموعه قوانین را امضا کنند که در آن جزییات ظاهری فضا مانند رنگ پرده ها، ارتفاع درختچه ها تا ممنوعیت پارک وانت در خیابان و ممنوعیت داشتن بیش از یک پارکینگ لحاظ شده است. مجموعهی این اعمال باعث میشود که ساکنین احساس کنند که سرمایهگذاری امنی انجام دادهاند. اما در سطح دوم بحث، این سطح از آزادی عمل نیزی به شدت محدودکننده است. در واقع محدودیت هایی که در رنگ حصارها هم اعمال می شود، نمودی از تمامیتخواهی نوینی است که به عنوان یک اصل در شهرسازی عمل میکند. در واقع همه چیز تحت نظارت و قاعده مند است. محدودیتها و قوانینی که به فضا اعمال میشود در این معنا فرم کارکرد انسانی را مشروط میکند. حتی گزینشهای سنتی که در ساخت فضا حضور دارند نیز به نفع نوستالژیای به شدت قاعدهمند و گزینشی عمل می کنند (مایلز، ۱۳۹۲: ۱۷۵-۱۶۴).
درنتیجه میتوان گفت فضای اجتماعی یک تولید اجتماعی است، فضا فینفسه وجود ندارد بلکه تولید میشود (اشمید، ۱۳۹۳: ۳۸). تحلیل روندهای مدلسازی، خصوصیسازی و تجزیهسازیهای سرمایهدارانه نشان میدهد که ما از تولید چیزها در فضا، به تولید خود فضا رسیدهایم. درواقع تولید در فضا به تولیدِ فضا گذر کرده است و این امر نشان میدهد که تولید فضا نشانه رشد نیروهای مولد و به دلیل مداخله مستقیم دانش در تولید مادی است. آنچیزی که از این دانش به دست میآید درنهایت دانشی درباره فضاست. درنتیجه فرایند تولید در فضا ناپدید نمیشود بلکه جریان میابد و بیش از بیش در فضا تثبیت میشود (لوفبور، ۱۳۹۵: ۳۱). درواقع لوفبور با تاکید گذاشتن بر فضا حساسیت نوینی را در حوزه مطالعات شهری وارد میکند. از نظر لوفبور امرشهری از سه مفهوم کلی تشکیل شده است، فضا، زندگی روزمره و بازتولید روابط اجتماعی (سوندرز، ۱۳۹۴: ۲۶۴-۲۶۱). از نظر او فضا در روابط اجتماعی نفوذ میکند، از طریق آن تداوم پیدا میکند، روابط اجتماعی را خلق میکند و دوباره از طریق آنها شکل میگیرد. فضا درون رابطه اجتماعی شکل میگیرد و به رابطه اجتماعی هم شکل میدهد. درنتیجه یک رابطه دیالکتیکی بین فضا، روابط اجتماعی و قدرت وجود دارد. لوفبور مینویسد:
«روابط اجتماعی در فضا نفود میکند، و نه تنها با روابط اجتماعی تدام مییابد (یا پشتیبانی میشود)، بلکه افزون بر این، روابط اجتماعی را تولید نیز میکند و خود به واسطه روابط اجتماعی تولید میشود» (لوفبور، ۱۳۹۵: ۳۲).
لوفبور فضا را محصول دیالکتیک «پرکتیسهای فضایی»، «بازنماییهای فضا» و «فضاهای بازنمایی» میداند. این سهگانه را میتوان در پاسخ به این پرسش مطرح کرد که فضای (اجتماعی) چگونه تولید میشود؟ تولید فضا را میتوان بر اساس این سه بُعد که بر مبنای رابطه دیالکتیکی عمل میکنند، تقسیم کرد. لوفبور این سهگانه را سازانهها یا لحظههای تولید فضا میداند(اشمید، ۱۳۹۳: ۳۹).
۱. پرکتیس فضایی
پرکتیس فضایی بخش مادی، محسوس و فیزیکی فضاست و مرتبط با جریانهای مادی و فیزیکیِ (مانند افراد، گروهها و کالاها) گردشها و انتقالهاست. مکانها، ترکیبها و آرایشهای خاص فضا که تولید و بازتولید اجتماعی را ممکن میکنند و به روابط اجتماعی سازمان میبخشند در مولفه پرکتیس فضایی جای میگیرند. علاوه بر این انواع متفاوت ساختمانها، شکلها و ساختار چشماندازهای شهری را نیز شامل میشود (ژلنیتس، ۱۳۹۳: ۱۲۰) درواقع میتوان پرکتیس فضایی را محیط مادی بیرونیشده دانست (گاتدینر، ۱۳۹۳: ۲۰). لوفبور معتقد است پرکتیس فضایی تداوم و میزانی از انسجام را در فضا تضمین میکند. در فرایند دیالکتیکی مفروض، پرکتیس فضایی فضای جامعه را پیوسته تولید میکند و آن را به پیش میراند. درنتیجه بعد مادی فعالیت و تعامل اجتماعی در گرو پرکتیس فضایی است که نمایانگر نظامی از مفصلبندی و اتصال عناصر و فعالیتهاست (اشمید، ۱۳۹۵: ۵۲). پرکتیس فضایی را میتوان به نوعی موازی با نمود درکشده دانست.
۲. بازنماییهای فضا[۴]
مولفه دوم بازنماییهای فضا بخش ذهنی و تصویری فضاست که اعمال قدرت در آن بیشتر است. این مولفه تعریفی که از فضا ساخته میشود و تصویری که از آن ارایه میشود را در بر میگیرد. درواقع بازنماییهای فضا، فضا و خوانش مسلط شهر است و راوی نظمی است که بر روابط شهری تحمیل شده است. بازنماییهای فضایی حتی به سان گفتمان درباره فضا عمل میکنند. میتوان گفت که بازنماییهای فضایی شکلهای ایدئولوژیک و محتوای آنها را در قالب رمزها، نظریهها و تصاویری در دست دارد که مرتبط با روابط تولیدی مسلط است (ژلنیتس، ۱۳۹۳: ۱۲۲). لوفبور نیز از بازنماییهای فضا در قالب فضای مفهومپردازیشده، فضای دانشمندان، مهندسان و تکنوکراتها نام میبرد. این مولفه را نیز میتوان با بُعد تصورشدهی فضا موازی دانست و آن را مدل مفهومی برای هدایت پرکتیس در نظر گرفت (گاتدینر، ۱۳۹۳: ۲۰). درنتیجه میتوان گفت بازنماییهای فضا تصویری از فضا ارایه میدهد و فضای مشخصی را روایت میکند، درنتیجه از این حیث دارای ماهیتی است که در سطح گفتمان و کلام ظهور میکند. بنابراین بازنماییهای فضا را میتوان در اشکال زبانی مانند توصیفها و تعریفها به دست آورد. علاوه بر این بازنماییهای فضا نقشهها، طرحها و اطلاعات تصویری را در بر میگیرد (اشمید، ۱۳۹۵: ۵۲).
۳. فضاهای بازنمایی[۵]
فضاهای بازنمایی، فضاهای زیستشده و تجربهشدهی اجتماعی هستند که کنشگر اجتماعی در حال تجربه آن است که میتواند با درک غالب و مسلط تصورشده در شهر متفاوت باشد. فضاهای بازنمایی را میتوان در زمره ابداعات ذهنی مانند رمزگانها، نشانهها، چشماندازهای خیالی، محیطهای ساختهشده خاص، موزهها و نقاشیها در نظر گرفت. درواقع فضاهای بازنمایی امکانهای جدیدی دارند که به واسطه آن پرکتیس فضایی تصور و تخیل میشود. فضای بازنمایی همان فضای زندگی شده است درنتیجه میتوان آن را همان فضای زندگی روزمره دانست که در تقابل فضای نظمیافته و مسلط عمل میکند. به همین دلیل میتوان در فضاهای بازنمایی مداخله کرد. چراکه فضاهای بازنمایی پتانسیل به چالشکشیدن پرکتیس فضایی را داراست. فضای بازنمایی میتواند ادارکهای فضایی مسلط را به چالش بکشد، آنها را تغییر دهد و به استفاده خلاقانه از فضا دست یابد (ژلنیتس، ۱۳۹۳: ۱۲۴ و ۱۲۳). فضای بازنمایی از نظر لوفبور فضایی است که زیسته میشود و این زیستهشدن از طریق پیوندها، تصویرها و نمادها برای ساکنان و استفادهکنندگان فضا شکل میگیرد. فضای بازنمایی به طور خلاصه،رابطه اجتماعی زیستشده استفادهکنندگان فضاست (گاتدینر، ۱۳۹۳: ۲۰). فضای بازنمایی را در بحث لوفبور میتوان بُعد نمادین دیالکتیک او در نظر گرفت. این بُعد از فضا راجع به خود فضا نیست بلکه راجع به دلالتهایی است که میتواند از فضا شکل بگیرد. دلالتهایی مانند زنانه یا مردانه بودن. درواقع فضای بازنمایی این امکان را دارد که فرایند دلالتگری فضا را به وجه مادی آن پیوند بزند (اشمید، ۱۳۹۵: ۶۴).
بنابر نظریه تولید فضای لوفبور میتوان گفت که بررسی سازماندهی فضایی جامعه اهمیت ضروری دارد. از این جهت که از نظر لوفبور، فضا بهسان یک واقعیت اجتماعی است که در همه روابط اجتماعی و شکلهای کنشی حضور دارد و امکانها و پتانسیلهای مشخصی را برای برهمکنش اجتماعی فراهم میکند. میتوان گفت که فضا بر روابط اجتماعی دلالت دارد و قابل تقلیل به یک چیز نیست بلکه مجموعهای از روابط بین چیزهاست (اشمید، ۱۳۹۵: ۶۸). فضا علاوه بر اینکه بخشی از روابط اجتماعی است، بخشی از روابط اجتماعی «تولید» و یکی از نیروهای تولیدی است. لوفبور معتقد است که فضا یکی از وسایل تولید است و در سطحی فراتر معتقد است که مبارزه طبقاتی در تولید فضا مداخله زیادی دارد. در جامعه مدرن بیش از هر زمان دیگری میتوان منافع طبقاتی را درون فضاهای شهری اجرا نمود (لوفبور، ۱۳۹۵: ۳۵ و ۳۴).
همانطور که پیشتر اشاره شده، تعریف و تصوری که از فضا توسط مهندسان شهری و برنامهریزان توسعه شهری شکل میگیرد بخشی ضروری از فرایند تولید فضا را میسازد. اما تصویری که از سمت برنامهریزان شهری برای شهر ساخته میشود، تصاویری مدرن و گاها نامتناسب با خواستها و نیازهای مردم است. مهندسان شهری سعی دارند تصاویر بینظیری از شهر بسازند، اما ساکنان محلهها و شهروندان واقعی فضاها چگونه این فضاها را تجربه و توصیف میکنند؟
– اشمید، کریستین (۱۳۹۳) نظریه هانری لوفبور درباره تولید فضا به سوی دیالکتیک سهبعدی، در کتاب فضا، تفاوت، زندگی روزمره خوانش هانری لوفور، ترجمه افشین خاکباز و محمد فاضلی، تهران: تیسا (نسخه تحت وب)
– ژلنیتس، آندری (۱۳۹۵) تولید فضای هانری لوفور، ، از کتاب درآمدی بر تولید فضای هانری لوفبور، ترجمه آیدین ترکمه، تهران: تیسا
– سوندرز، پیتر (۱۳۹۴) نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ترجمه محمود شارعپور، تهران: تیسا
– گاتدینر، مارک (۱۳۹۵) مارکس زمان ما: هانری لوفور و تولید فضا، از کتاب درآمدی بر تولید فضای هانری لوفبور، ترجمه آیدین ترکمه، تهران: تیسا
– لوفبور، هانری (۱۳۹۵) فضا: فرآورده اجتماعی و ارزش مصرفی، از کتاب درآمدی بر تولید فضای هانری لوفبور، ترجمه آیدین ترکمه، تهران: تیسا
– مایلز، مالکوم و مایلز، استیون (۱۳۹۵) شهرهای مصرفی، ترجمه مرتضی قلیچ و محمدحسن خطیبی بایگی، تهران: تیسا
[۱] Equivalence
[۲] Fragmentation
[۳][۳] Phantom
[۴] Representation of space
[۵] Spaces of representation