آیا جامعه ایران و گفتار حاکم دو مسیر متفاوت را میپیمایند؟ چند ماه پیش بود که مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت اعلام کرد که در سیاستهای جدید جمعیتی هر خانوار ایرانی به طور متوسط باید سه فرزند داشته باشد؛ صحبتهایی که با واکنشهای گسترده کاربران سایتهای خبری مواجه شد: « الان ده ساله ازدواج کردم با این وضع درآمد جرئت بچه دار شدن ندارم چی میگی شما سه تا بچه بیارین!»، « من سه تا بچه دارم دوساله بیکارم مستاجرم وکلی مشکلات دیگه، تاحالا سری به امثال من زدید. لطفا اگه خوبه خودتون دست بکار شید کاری به مردم نداشته باشید، چون با بی تدبیری امثال شما فقط آمار بیکارهای سالهای بعد رو زیاد میکنید.»، « وزارت بهداشت و مدیرانش بهتره به جای تعیین تکلیف برای مردم به نحوه ارایه خدمات بیمارستان ها، عدم پاسخگویی پزشکان متخصص، بیمههای آبکی، نظام پزشکی یکسو نگر(منافع پزشکان) و … اظهار نظر و اقدام جدی کنن»، « هزینه های دوره بارداری و زایمان، تهیه پوشاک و غذا، تحصیل و زدگی روزانه و… را چکار کنند؟»، اینها بخشی از واکنشهای مردم به این سخنان بوده!
در تمام دنیا بعد از جنگ جهانی دوم و از دهه ۱۹۷۰ شاهد کاهش جمعیت جهان بودهایم، البته این کاهش مربوط به آمارهای رشد جمعیت است و گرنه درسال ۱۹۵۰ جمعیت دنیا حدود پنج میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر بوده، در سال ۲۰۱۴ از مرز هفت میلیارد انسان گذشته و در سال ۲۰۵۰ به نه میلیارد و ۱۰۰ میلیون نفر میرسد. طبق آخرین اطلاعات جمعیت ایران حدود ۷۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است و ایران از لحاظ جمعیتی در رتبه ۱۸ دنیا و ۱۰ آسیا قرار دارد و در منطقه نیز سوم است. در گذشته هر مادر ایرانی به طور متوسط شش تا هفت فرزند داشت که دلیل عمده آن مرگ و میر بالای کودکان و نوزادان بود؛ ولی امروزه بسیاری از شرایط اجتماعی تغییر کرده است. معاون رییس جمهور در در امور زنان و خانواده میگوید: «امروزه با تغییر نقشها و الگوهای خانواده بخشی از کارکردهای خانواده دچار اختلال شده و با گسترش شهرنشینی خانواده هستهای رواج بیشتری یافته است و نقش تعیین کننده مرد در معیشت از انحصار او بیرون آمده و شاهد ورود انبوه زنان به کارهای خارج از خانه هستیم که از جمله دلایل این امر افزایش سلامت و امنیت اجتماعی و بالا رفتن سطح دانش آموختگی زنان از یک سو و مشکلات اقتصادی و ضرورت حمایت مالی و کمک به اقتصاد خانواده و گرایش زنان به استقلال اقتصادی میتوان اشاره کرد و ایران نیز در حال تجربه تغییرات سریع اجتماعی و اقتصادی است». با این حال همچنان در مناطق حاشیهای فرودست زنان بیشتر به چشم میخورد، یک تحقیق میدانی در سالهای اخیر در روستاهای سه منطقه شهرری، ورامین و اسلامشهر نشان میدهد که ۵۶ درصد زنان زیر ۱۸سال ازدواج کرده و باردار شدهاند که بیشترآنها درسن ۲۵،۲۴ سالگی پنج یا شش فرزند دارند. ۶۱ درصد این مادران نیز بی سوادند که دلیل عمده این بیسوادی، عدم دسترسی به آموزش و نداشتن شناسنامه است. در حال حاضر به طور متوسط در جامعه ایران سطح تحصیلات دختر و پسر افزایش یافته و سن ازدواج بیشتر شده و با کاهش نرخ باروری و تغییر در نگرش روابط دختر و پسر مواجه هستیم، تغییرات اجتماعیای که موجب نگرانی مسئولان شده است. کارشناسان معتقدند هر چند که کشور ما یکی از جوانترین کشورهای دنیا است ولی با روند کنونی در بیست سال آینده با پدیده سالمندی جمعیت مواجه خواهیم شد. در سال ۲۰۱۰ و در گزارشی که صندوق بین المللی توسعه جمعیت سازمان ملل متحد منتشر کرد اعلام شد اگر رشد جمعیت در ایران به همین صورت ادامه یابد و برنامه ای برای تعادل آن نداشته باشد در ۸۰ سال آینده جمعیت ۳۱ میلیونی را تجربه خواهد کرد که ۴۷ درصد آن را افراد سالمند بالای ۶۰ سال در برمی گیرد و این درحالی است که در خاورمیانه کشورهای عربستان و قطر دارای بیشترین رشد جمعیتی در میان سایر کشورهای منطقه هستند.
نوشتههای مرتبط
براساس این گزارش کشور ایران در میان ۱۰ کشور اول جهان که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است، درجایگاه ششم قرار دارد. نگرانیها تناسبی با عزم و اراده جدی مسئولان برای مقابله با کاهش نرخ باروری ندارد، دادن سکه به ازای هر فرزند جدید یا پرداخت هزینه زایمان را نمیتوان بسته تشویقی قابل قبولی دانست تا وقتی زیرساختهای ضروری مثل بهداشت، آموزش و پرورش، رفاه و مشارکت اجتماعی وجود ندارد. جایگزینی کتاب دانش خانواده به جای کتاب تنظیم خانواده هم از جمله اقدامات بینتیجهای است که در سالهای اخیر مطرح بوده است. در حال حاضر ۱۱ میلیون جوان در آستانه ازدواج قرار دارند ولی ازدواج و در ادامه آن باروری با چالشی جدی روبرو است.
کاهش میزان ازدواج، کاهش میزان باروری و افزایش طلاق، تک علیتی نیست، دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد ولی در این یادداشت برای ریشهیابی این مسئله گریزی بر بحث کیفی و کمی نیروی کار در ایران میزنیم. ارزانسازی و انعطاف پذیر ساختن نیروی کار در دو دهه اخیر دو عامل مهمی است که در شتاب بخشیدن به تغییرات ساختار خانواده در ایران نقش مهمی ایفا میکنند.
هر سال با اعلام نرخ جدید حداقل دستمزد که همواره از میزان تورم در جامعه کمتر است عملاً با فقیرتر شدن طبقه کارگر در ایران مواجه هستیم، به طور مثال در سال ۹۱ و در پی شوکهای تورمی، معیارهای تعیین مزد دگرگون شد، از یک سو نرخ تورم طبق اعلام دولت به ۳۲ درصد رسید و از سوی دیگر بهای تمام شده سبد هزینه خانوار تا ۶۴ درصد افزایش یافت. این همه در حالی رخ داد که با فرمول محاسبه دستمزد شورای عالی کار، دستمزد کارگران برای سال ۹۲ به گونهای تعیین شد که تنها کارگران حداقل بگیر بتوانند با ۲۵ درصد، بیشترین افزایش درآمد را تجربه کنند. از طرفی نیروی کار در ایران به سرعت، قدرت و اختیار خود را از دست میدهد، با لغو قانون استخدام دائم در دهه هفتاد خورشیدی، کارگران قراردادی از قدرت چانهزنی کمتری برخوردار اند و امنیت شغلی خود را از دست دادهاند. ضعیف شدن نیروی کار، در نبود امنیت شغلی و جریان هر روزه ارزان سازی نیروی کار سبب پدید آمدن زلزلهای اساسی در روابط پایدار انسانی در چارچوب خانواده میشود. متوسط نرخ سالانه رشد جمعیت شهرنشینها از ۲/۳ در سال های ۷۵-۶۵ به ۲/۰ در سالهای ۸۵-۷۵ کاهش یافت و در همین حال میزان طلاق از۰۷/۱ به ۱/۹ درصد افزایش پیدا کرد.
عدم تعهد اجتماعی دولتها (در خصوص ایجاد اشتغال، صندوق بیکاری، بیمه درمانی، و…) نسبت به شهروندان خود در سالهای اخیر بسیاری از جوانان را برای ازدواج دچار تردید کرده است. در واقع روابط اجتماعی بنا به جبر مادی دچار دگردیسی شده است. امروزه صحبت از افزایش «ازدواج سفید» در بین جوانان است. همخانه شدن زوجهای جوان بدون ثبت رسمی راهی برای دور زدن تعهدات دست و پاگیر ازدواج سنتی، که ازدواج سفید نام دارد! در شرایطی که مسئولان تشویق به فرزندآوری بیشتر میکنند، جامعه به سمت و سویی دیگر میرود.
**
ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳
http://www.anthropology.ir/node/22280
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139