انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به مستند دیماه ۵۹ در بوشهر

فیلم مستند دیماه ۵۹ در بوشهر به کارگردانی محمد تهامی نژاد همانگونه که از عنوانش پیداست در مناطق ساحلی بندر بوشهر اتفاق می‌افتد. فیلم می کوشد تا گوشه هایی از زندگی مهاجران جنگی را ثبت کند تا تصویر رنج شان در خاطرۀ زمان بماند. آنها که یا در فرهنگ و دمام بوشهری غرق می شوند و یا در بازار شهر. این فیلم مستند در اولین جشنواره فیلم جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۰ به نمایش در آمد. سال ۱۳۷۸ در جشنواره فیلم های اجتماعی و انسان شناختی ایران ( سینما دورئل) در پاریس نیز نمایش داده شد و جز آن نمایشی نداشت. این اثر تحسین‌برانگیز از جمله فیلمهای مستند محمد تهامی نژاد است که با نگاهی واقع‌گرا به مسائل و مشکلاتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می پردازد که مرتبط با جنگ هستند و در طی آن و یا پس از آن اتفاق می افتند و گریبانگیر مردمانی می شوند که هیچ نقشی در بروز این فاجعه عظیم بشری نداشته‌اند. فیلم به طور خاص در مورد آوارگان جنگی است که پس از حملات نیروهای نظامی عراق به مناطق مرزی جنوب غرب ایران و به گونه ای اجباری به شهر، بندر و مناطق روستایی بوشهر مهاجرت کرده اند. مهاجران جنگی که با تکه ای هیزم ، با گم کردن عزیزی و از کف دادن یادگارهای خود آمده اند، یا در خانه های اقوام و نزدیکان خود ساکن می شوند که از ماهی دریا سهمی به آنها میرسد و یا باید به سکونتگاه های اجتماعی و شلوغ واتاق هایی که با پرده به دوقسمت تقسیم شده، تن در دهند و برای زنده ماندن هر طور شده از منابع عمومی سهمی دریافت کنند.

جنگها با شروع خود جابجاییهای جمعیتی و مهاجرتهای اجباری را بوجود میآورند و این جابجاییها و مهاجرتها نیز پیامدهای جمعیتی و اجتماعی را موجب میشوند. جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران که در حدود هشت سال به طول انجامید، دارای جابجاییهای اجباری جمعیت و مهاجرتهای زیادی بوده است. مردمی که در مناطق جنگی زندگی میکنند برای دوری از خطر و حفظ جان و مال خود، به مهاجرت به مناطق امن‌تر اقدام می‌کنند. بنابراین جنگها به دنبال خود مهاجرتهای ناخواستهای را برای مردم مناطق جنگی ایجاد می‌کنند. در چنین شرایطی، مهاجرت که همواره با خود حتی در شیوه معمولش آثار و پیامدهایی برای مهاجران و مقاصد مهاجرتی به همراه دارد، برای مهاجران جنگی بواسطه اجباری بودن، پیامدهای دوچندانی را به دنبال دارد. حال با توجه به حذف انگیزه‌های متداول مهاجرت و ورود اجبار و مهیا نبودن زیربناها و شرایط در مقصد مهاجرت و عدم آمادگی ذهنی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و … مهاجران، این پیامدها شکلی فاجعه‌بار خواهند داشت.

در جنگ تحمیلی ۸ ساله تخریب وسیعی که با تجاوز ارتش عراق به خاک ایران صورت گرفت موجب شد تا موج گسترده‌ای از اهالی این مناطق با از دست دادن زندگی خود، آواره و ناگزیر به ترک دیار شوند. آنها به صورت گروهی یا خانوادگی، در شهرکهایی که از قبل و با عجله آماده شده بود، اسکان یافتند و به تدریج به سمت مناطق امنتر کشور مهاجرت کردند. به دلیل این شرایط بحرانی، بیش از ۵ میلیون نفر خانه و شغل خود را از دست دادند و ۵/۲ میلیون نفر مجبور به مهاجرت به مناطق غیرجنگی شدند. بر اساس آمارهای بنیاد امور مهاجران جنگ تحمیلی، یک میلیون و دویست هزار نفر از مهاجران مستقیما در ۳۶۰ اردوگاه در ۲۷ استان کشور ساکن شدند و قریب به یک میلیون نفر نیز در محل‌های امن دیگری با مساعدت آشنایان و خویشاوندانشان جای گرفتند. این موج گسترده مهاجرتها، لاجرم اثرات و پیامدهایی اجتماعی، جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی هم بر مهاجرین و هم بر مبادی و مقاصد مهاجرتی و در کلیت جامعه ایرانی داشته است. نکته حائز اهمیت این که حرکتهای جمعیتی و اجتماعی عالوه بر زمان وقوع اتفاقات، در درازمدت نیز بر ساختار جمعیتی- اجتماعی جامعه تأثیرگذار است و حتی ما امروزه میتوانیم شاهد این اثرات باشیم (رستمعلیزاده، اردهایی، ۱۳۹۰).

سکانس ابتدایی فیلم با تصاویری از ساحل بوشهر و دریای خلیج فارس آغاز می‌شود و لنجها و قایقهای شناور روی آب را نشان می دهد که نشانگر جریان روزمره و همیشگی زندگی و کار در این سواحل است. آواز مرغهای دریایی و رنگ آبی دریا طراوت و شادابی را به بیننده منتقل می کند و به یکباره حس اینکه ای کاش همان لحظه در کنار ساحل دریا می‌بودیم و به تماشای زیبایی‌های طبیعت و گوش سپردن به امواج دریا می‌نشستیم.

برادلی برت در سفرنامه ی خود درباره بوشهر مینویسد: اگر شهری را بتوان دریایی نامید به درستی که آن شهر بندر بوشهر است. این شهر در چنان سطح پایینی واقع شده که گویی همه جای شهر را آب گرفته است. منظره ی شهر آمیزه ای از رنگهای سفید و زرد و قهوه ای است، درست به یاقوتی ارغوانی میماند که در دریایی از نقره کار گذاشته اند . خانه های شهر به گونه ای فشرده و تنگاتنگ به هم چسبیده اند و بامهای منازل نیز به صورت در هم آمیخته و نامرتب دیده میشوند، با این همه، همه جای شهر صاف و یکنواخت و همرنگ شنهای صحرایی است( هاولی، ۱۳۷۹: ۱۷۶).

فیلم در ادامه با دنبال کردن یک مرد ماهیگیر و پسر همراهش که به نظر فرزندش است به محل زندگی آنها، که از بومیان شهر بوشهر محسوب می شوند، و خانواده های جنگ‌زده می رسد. از این پس محور اصلی فیلم از طریق پخش تصاویر مستند و مصاحبه و گفتگو با ساکنین این بخشها و برخی از مسئولین، پرداختن به دغدغه ها و مصائب و مشکلاتی است که این قشر از ساکنین بوشهر به آن مبتلا هستند. به گفته یکی از مسئولین که از جمله مصاحبه‌شوندگان در فیلم محسوب می‌شود، امر اسکان مهاجرین بر طبق آمار رسمی ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر مهاجر جنگ‌زده وارد بوشهر شده اند که از این میان نزدیک به ۴۵ هزار نفر از آنها داخل شهر ساکن شده اند. محل زندگی این خانوارها که در این قسمت از بندر بوشهر اسکان یافته‌اند، متشکل از حیاطهای بزرگ و بی آب و درختی است که در آنها تعداد زیادی اتاق بالکن‌دار وجود دارد که همگی مملو از جمعیت هستند. فضای داخلی اتاقها فاقد تقسیم بندیهای از پیش تعیین شده است و این نوع فضاسازی از سوی خود خانواده ها و توسط پرده و اسباب و اثاثیه منزل صورت می‌گیرد. در واقع این خانه ها و یا به بیانی بهتر سلولها فاقد حریم خصوصی برای خانواده های مجزا و یا اعضای یک خانواده است. خانواده های آواره و جنگ‌زده ای که در فیلم دیده می شوند اغلب از مناطق جنوب غرب ایران و بویژه خرمشهر، آبادان و اروندکنار به این منطقه مهاجرت کرده اند. تقریبا ۳۰ خانوار در هر یک از این ساختمانها زندگی می کنند و هر خانوار تا ۱۵ نفر جمعیت دارد که همگی در یک اتاق ساکن شده اند. خانه ای که در مجموع فاقد کمترین امکانات اولیه برای داشتن یک زندگی تا حدی سالم است. این ساختمانهای یک یا دو طبقه که توسط بانک مسکن و بنابر ضرورت و خیلی فوری ساخته شده اند بین ۵ تا ۶ هزار نفر مهاجر جنگ‌زده را در خود جای داده اند. تعداد قابل ملاحظه ای از مهاجران نیز در خانه اقوام و خویشان خود ساکن هستند و مشکلات مختص به خود را دارند.

بر طبق آنچه از صحبت با مهاجران برمی آید در این ساختمانها امکانات اولیه برای زندگی وجود ندارد، خانواده ها فاقد غذا، جا، رختخواب، پوشاک و البسه مناسب و گرم هستند. اتاقهایی که در آنها سکونت دارند از هر گونه امکان روشنایی از طریق برق بی‌بهره هستند و هر خانواده برای تمامی کارهای روزمره خود، از شستشو و بهداشت گرفته تا تهیه خوراک، هر روز فقط میزان بسیار اندکی آب تصفیه شده سهمیه دارد. می‌توان گفت مهمترین مشکل در این خانه‌ها وضعیت بهداشتی اسفناک و نبود آب آشامیدنی کافی و سیستم فاضلاب است. در جای جای شهر زباله ها روی زمین ریخته شده‌اند و خانه ها نیز از نظر بهداشتی در شرایط کاملا غیرسالم به سر میبرند. در چنین فضا و هوای غیر بهداشتی و الوده ای کودکان خیلی زود دچار انواع بیماریها می‌شوند و شرایط بحرانی دیگری را برای خانوارها ایجاد می کنند که مستلزم وجود تعداد کافی درمانگاه و بیمارستان است. چنانچه کادر دوربین به تصویر می‌کشد می توان این کودکان ریز و درشت را در جای جای ساختمانها مشاهده کرد، کودکانی که سرگرم بازی هستند و برداشت بسیار اندکی از جنگ، جنگ‌زدگی، مهاجرت اجباری و مصائب و مشکلاتی دارند که خود و خانواده‌شان با آنها مواجه شده اند.

در تصاویری که از سطح شهر و بندر بوشهر گرفته شده است خانه های قدیمی و رو به ویرانی، ساختمانهایی که آوارگان در آنها ساکن هستند و همچنین خیابانها و کوچه هایی را می بینیم که اغلب خاکی و نیمه‌ساخته هستند. در این تصاویر تا حد کمی شاهد بافت معماری تاریخی بندر بوشهر که از بافتهای بی نظیر شهری به شمار میرود هستیم، بافتی که سبک معماری میلانی و کرانه ای را در والاترین حد زیبایی خود نمایش میدهد ولی در گذر زمان و رشد پرشتاب توسعه ی شهری، رو به ویرانی گذاشته است. البته با توجه به اینکه رسالت اصلی فیلم پرداختن به مسائل و مشکلات مهاجرین آسیب‌دیده و جنگ‌زده است بنابراین به چارچوب کشیدن معماری سنتی و زیبای شهر بوشهر نگاهی زیباشناسانه و تبلیغاتی را در فیلم می‌طلبد.

در طول فیلم مصاحبه های کوتاهی با ساکنین این بخش از بندر بوشهر انجام می شود و پیام اصلی فیلم که همانا رساندن صدای این مردم دردمند به سایر هموطنان و مسئولین مربوطه و دولتمردان است، از خلال همین صحبتها صورت می‌پذیرد. نوای غمگین و جانگداز خواننده بوشهری که آوازی محلی را سر میدهد در بخشهایی از فیلم پخش می شود و همگام با تصاویر رنج و اندوه این مردمان را به بیننده منتقل میکند. به علاوه مستند “دیماه ۵۹ در بوشهر” از زبان مسئولان مرتبط با سازماندهی خیل عظیم جمعیت مهاجر، به بیان مشکلاتی می پردازد که بر سر راه شهرداری، شورای شهر و استانداری قرار دارد. مشکلاتی که مربوط به کمبود بودجه دریافتی از مرکز، اسکان مهاجرین به گونه ای مناسب حال آنان، تأمین مایحتاج اغلب ضروری مهاجران و اهداء کوپنهایی است که از سوی تعاونی ها بین مردم توزیع می شود. انبوه جمعیتی از زنان و مردان که در صفهای کوپن و مایحتاج اولیه زندگی خود هستند و اغلب نیز تا ساعتها در این صفوف باقی می مانند، نشانگر عدم سازماندهی و مدیریت مناسب منابع مالی و انسانی است. البته این شرایط گاه غیر قابل تحمل مقتضای وضعیت جنگی در کشوری است که به تازگی انقلابی عظیم را پشت سر گذاشته است و با مسائل و فراز و نشیبهای بسیاری در راه تأمین منابع و بودجه و همچنین واردات و صادرات کالاهای اصلی مواجه است.

اتاقهای بسیار کوچک برای اسکان این اهالی آواره که بیشتر جایگاهی برای یک خواب غیر آسوده است سبب شده بالکن، حیاط و کوچه و خیابانها پر باشد از تعداد کثیر جمعیت مهاجرین اعم از زن، مرد، کودک و پیر و جوان. بیشترین میزان این حضور را می توان در مراسم عزاداری که در سکانسهای انتهایی فیلم به تصویر کشیده شده، مشاهده کرد. فیلم با همین موسیقی عزاداری و صدای سنج و طبل و پخش تصاویری از مردمان بوشهر (اعم از مهاجر و بومی) که مشغول آمد و شد و خرید در بازار شهر هستند و بدین ترتیب به زندگی روزمره خود ادمه می دهند، و همچنین پرواز مرغهای دریایی بر فراز ساحل و دریای بندر بوشهر، به پایان می رسد. یکسان بودن سکانس ابتدایی و پایانی فیلم یک چرخه را نشان می دهد که گویای تداوم و جریان داشتن زندگی با وجود همه سختی ها و دشواری ها است.

 

منابع:

هاولی،دونالد(۱۳۷۷). دریای پارس و سرزمینهای سواحل متصالح (امارت متحده عربی کنونی)، ترجمه حسن زنگنه، بوشهر، موسسه فرهنگی همسایه

رستمعلیزاده، ولی الله؛ قاسمی اردهایی، علی (۱۳۹۱). آثار و پیامدهای جمعیتی – اجتماعی مهاجرتهای جنگ تحمیلی در جامعه ایران، پژوهشنامه دفاع مقدس، سال اول، شماره ۲

 

مشخصات فیلم

عنوان: دی‌ماه ۵۹ در بوشهر

کارگردان: محمد تهامی نژاد

مدت زمان فیلم: ۴۰ دقیقه