انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به جایگاه دارالفنون در تاریخ فرهنگی ایران مدرن

محمد صادقی

دارالفنون در سال ۱۲۳۱ هجری شمسی توسط ناصرالدین شاه افتتاح شد. ایده ساخت مدرسه از امیرکبیر بود که چند روز پیش از افتتاح دارالفنون از تمام مناصب حکومتی خلع شده بود و چند روز پس از افتتاح، به قتل رسید. امیرکبیر مسئولیت طراحی بنای دارالفنون را در سال ۱۲۲۹ به “میرزا رضا خان مهندس تبریزی” سپرد. همچنین زمینی در جوار ارگ حکومتی ناصرالدین شاه، در محلی که مخصوص آموزش نظامی سربازان بود، جهت احداث دارالفنون انتخاب شد. این زمین در فاصله میان میدان توپخانه و در اندرون از سویی و از سویی دیگر بین دو خیابان الماسیه و ناصریه قرار داشت. ساخت بنا نیز بر عهده محمدتقی معمار باشی بود. میرزا رضا ، مترجم و طراح، از فرستادگان عباس میرزا به اروپا، در رشته توپخانه و فن استحکامات تحصیل کرده بود. علاوه بر طراحی دارالفنون، وی طراحی و ساخت سد ناصری را هم در کارنامه خود دارد. نقشه ای که وی برای ساخت دارالفنون تهیه کرد از سربازخانه ای انگلیسی به نام ویلچ الهام گرفته بود. بنای اولیه شامل پنجاه اتاقِ مربعی شکل یکسان، که در چهار طرف حیاط قرار می گرفت بود. جلوی این اتاق ها ایوانی قرار داشت و یک حوض آب نیز در وسط حیاط جاداشت. همچنین دارالفنون صاحب یک چاپخانه و کتابخانه می شود. کتابخانه ای که به مرور با ترجمه های اساتید و دانشجویان کامل تر می شود. در سال های بعد یک سالن تئاتر مخصوص شاه به مجموعه اضافه می شود. آنچه از خلال توصیفات از معماری اولیه بنا بر می آید آن است که فضای دارالفنون کاملا یادآور یک سربازخانه است.

در نوشته های امیرکبیر به این مرکز آموزشی جدید، نام خاصی اطلاق نشده اما روزنامه وقایع اتفاقیه همزمان با افتتاح، از آموزشگاه جدید با عنوان “دارالفنون” یاد می کند. نام این مجموعه جدید در واقع ترجمه ای از پلی تکنیک ploytechnique است. همانطور که از نام دارالفنون پیداست مدرسه قرار است محلی برای آموزش فنون و تکنیک ها باشد، خود این کلمه گویای آن است که در این موسسه جدید علوم انسانی هیچ جایگاهی ندارد. قاجاریان پس از شکست های سنگین نظامی و سیاسی از اروپاییان، استفاده غربیان از علوم جدید را موجب سیادت فرنگیان در جهان جدید می دانستند و بنابراین برای مقابله با آن ها چاره را در مجهز شدن به همین علوم می دانستند. شاید بتوان ریشه های تفکر نیاز به علوم تجربی برای آنچه که آبادانی و شکوهمندی مملکت خوانده می شد را تا گفتگوهای عباس میرزا ،ولیعهد و فرمانده سپاه ایران در جنگ های ایران و روسیه، با فرستاده ناپلئون بناپارت دنبال کرد. عباس میرزا به ژوبر فرستاده ناپلئون بناپارت می گوید: “چه توانایی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است؟ دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است؟ شما هنر حکومت نمودن، هنر فیروزی یافتن، هنر به کار انداختن همه وسایل انسانی را می دانید در صورتی که ما گویی محکوم شده ایم که در لجنزار نادانی غوطه ور باشیم و به زور درباره آینده خود می اندیشیم.” ] [۱ چند سال بعد ازاین پرسش ها عباس میرزا هیاتی را برای عذرخواهی از قتل سفیر روسیه در ایران به دربار تزار می فرستد. یکی از اعضای این هیات امیرکبیر است. گویا امیرکبیر پاسخ این پرسش ها را در حین سفر خود به مسکو، در ایجاد نهادی برای آموزش علوم تجربی در ایران می یابد و پس از صدراتش مصرانه و پیگیرانه به دنبال اجرای این طرح است. این طرح خود از این واقعیت ناشی می شد که مستشاران فرنگی در لحظات حساس ، نظیر آنچه در جنگ هرات شاهد آن هستیم، به درخواست حکومت های خود از اجرای فرامین حکومتی ایران سرباز می زدند. پس امیرکبیر چاره را نه اعزام دانشجو به فرنگ و نه استخدام مستشار، که در تربیت متخصصین ایرانی درون خود ایران می یابد. برای آموزش دروس هفت استاد اتریشی به استخدام درآمدند که در رشته های پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، طب، جراحی و داروسازی که می توان همه را از نیازمندی های نظامی کشور دانست، مشغول آموزش شدند. بعدها رشته نقاشی نیز به دارالفنون اضافه شد. شاید بتوان دلیل آن را علاقه شخصی ناصرالدین شاه به نقاشی دانست. زبان های خارجی نیز جایگاه مهمی در آموزش دانشجویان داشت. تولوزان که معلم طب دارالفنون بود به عنوان پزشک مخصوص ناصرالدین شاه هم خدمت می کرد. این واقعیت در کنار عناوین درسی و ساخته شدن یک سالن تئاتر جهت سرگرمی پادشاه و موقعیت جغرافیایی دارالفنون ، بیانگر آن است که پدید آورندگان دارالفنون آموزش عالی را مثابه بخشی از یک سازوکار می دیدند که بنا بود کاملا در خدمت سلطنت باشد. در واقع خود واقع شدن دارالفنون در ارگ حکومتی به سادگی نشان می دهد که آموزش عالی بخشی از دستگاه حکومتی به حساب می آمد، بخشی از دستگاه که قرار بود نیروی انسانی مورد نیاز جهت احراز مناصب حکومتی و نظامی را فراهم آورد. دانشجویان دارالفنون که در هنگام افتتاح تعدادشان به صد و سی نفر می رسد با وسواس تمام از بین فرزندان مذکر اعیان و خوانین و اشراف انتخاب شدند. مدیریت دارالفنون نیز مستقیما زیر نظر شاه است و مدیران علاوه بر منصوب شدن از جانب شاه، هر هفته به وی گزارش هایی راجع به اوضاع دارالفنون می دهند. ناصرالدین شاه خود نیز هر ماه یک بار در دارالفنون حضور می یابد و شخصا پیگیر وضعیت تحصیلی دانشجویان است. پس از اتمام تحصیلات و گذراندن امتحانات نهایی در صورت رضایت شاه، به دانشجویان منصب داده می شد.

با ایجاد دارالفنون برای اولین بار در تاریخ ایران است که آموزش عالی مدرن با المان های وارد از غرب جای خود را به آموزش های سنتی مکتب خانه ها می دهد. دانشجویان یک برنامه منظم درسی و ساعت های منظم کلاسی و از پیش برنامه ریزی شده دارند، این زمان ها با زنگ مدرسه هماهنگ می شود. همه دانشجویان لباس همسان می پوشند و در اتاق های مربعی شکل همسان به تحصیل می پردازند. برای اولین بار در ایران است که ویژگی های کارخانه ای یعنی همزمان سازی و همسان سازی وارد آموزش در ایران می شود.

بر خلاف آنچه قاجاریان انتظار داشتند، همین دانشجویانی که در فضایی سربازخانه ای، علوم نظامی و تجربی فراگرفته بودند در سالهای بعد به صف انقلابیون انقلاب مشروطه در می آیند. سیر وقایع تا آن جا پیش می رود که دانشگاهی که در درون ارگ حکومتی قاجاریه ساخته شد میزبان جلسه انقلابیون برای نوشتن نظام نامه اولین انتخابات مجلس شورای ملی است. واقعه ای که نقش دارالفنون را به موجز ترین شکل ممکن بیان می کند. مساله قابل توجه این است که چگونه چنین نهادی با هدف و برنامه درسی و آموزش مشخص، که قرار بود نیروی انسانی مورد نیاز برای کادر خدمت کننده به سلطنت مطلقه را فراهم کند، مقابل سلطه ی سلطنت مطلقه قرار می گیرد؟ این پرسش را می توان راجع به دوره های بعدی تاریخ ایران نیز مطرح کرد. چگونه گروه ۵۳ نفر- تحصیل کردگانی که عمدتا در رشته های علوم طبیعی در دانشگاه تهران یا خارج از کشور آموزش دیده اند – در مقابل رضاخان و هرگونه سلطه قرار می گیرند؟ چگونه دانشجویان دانشکده فنی در ۱۶ آذر مقابل سیاست های کودتاگران و پهلوی دوم قرار می گیرند؟ سوالی که پاسخ به آن از دایره هدف این متن خارج می شود.

بنای دارالفنون به دلیل فرسودگی در سال ۱۳۰۸ تخریب می شود و ساخت مجدد آن به مارکف، معمار روس، سپرده می شود. پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ دارالفنون به دانشگاه تهران الحاق می شود. نیلی احمدآبادی ،رییس دانشگاه تهران، امسال در مراسم استقبال از وروری های جدید دانشگاه گفت: “دانشگاه تهران میراث دار دارالفنون است.” [۲] شبح دارالفنون هنوز حضور دارد.

 

 

۱ مسافرت در ارمنستان و ایران، پ. آمدی ژوبر، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم،انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷ ص ۱۳۷

۲ http://ut.ac.ir/fa/news/3525/

منابع: در انسان شناسی و فرهنگ محفوظ است