انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به بررسیهای صورت گرفته در زمینه فرهنگ سیاسی

تصویر: ماکیاولی

برای پی بردن به فرهنگ سیاسی هر گروه یا جامعه و یا اینکه چه ویژگی و شاخص فرهنگ سیاسی دارند و بینش و درکشان از عالم سیاست و امر سیاسی چه می باشد و در کنار این، چه شده است که به این درک رسیده اند، کم و بیش از دوران فلاسفه یونان باستان تا به امروز به این مسائل پرداخته اند ولی نحوه و نوع بررسی ها ی صورت گرفته در طول تاریخ متنوع بوده است که در این مقاله به صورت کوتاه به بیان گفته ها و نظریات مختلف در زمینه فرهنگ سیاسی از فیلسوفان یونان باستان تا متفکران دوران مدرن و اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی می پردازیم.

فیلسوفان یونان باستان و اسلامی

نخستین نشانه های تأمل دربارۀ فرهنگ سیاسی به فلاسفۀ یونان باستان تعلق دارد و دید گاههای این اندیشمندان نقطه آغاز بحث و کشمکش های پایداری دربارۀ فرهنگ سیاسی به شمارمی آید. یونانی ها ویژگی ذهنی متفاوتی برای آتنی ها، اسپارتی ها و بربرها قائل بودند، سقراط از تفاوت های فرهنگی و بازتاب این تفاوت ها در فرهنگ ها و نظام های سیاسی جوامع مختلف آگاه بود و زمینه تفاوت های ماهوی میان دنیای یونان و غیر یونان را در ذهنیت متفاوت مردمان متعلق بر این دو دنیای متفاوت جستجو می کرد (گل محمدی ۱۳۸۶، ۱۰۸) . در کنار این ارسطو برای نوشتن کتاب سیاست ، قانون اساسی ۱۵۸ دولت را مورد بررسی قرار داد و از لحاظ توجه به تاریخ دولتها، «رعایت سنت و آداب و رسوم» را ضروری دانست؛ به ویژه تغییر قوانین به بهانه پیدا شدن مقتضیات تازه در نظر او کار زیان آوری بود (شاید به خاطر تغییر یک دفعی سنت ها و آداب امکان ناپذیر است) … بعلاوه به عقیده ارسطو، سنت و عرف بدان سبب شایسته احترام و رعایت اند که در اجتماع وقتی عمل می کنند هیچ منطقی از آنها پشتیبانی نمی کند اما اگر در نهاد آن ها خرد و حکمتی نبود اساساً پدیدار نمی شدند (عالم، ۱۳۷۶، ۱۹).

در کنار این برخی نشانه ها نیز بر آگاهی افلاطون و ارسطو از پدیدۀ فرهنگ سیاسی و اهمیت تأمل دربارۀ آن حاکمیت دارد. افلاطون اصطلاحی را به کار می برد که معادل آن disposition به معنای خلق و خوی است… افزون بر این، در آثار افلاطون و همچنین ارسطو به اصطلاح دیگری برخورد می کنیم که یکی از وجوه پدیدۀ فرهنگ سیاسی معطوف است: حالت ذهن یا state us of mind … از دید گاه این دو فیلسوف برجسته غرب، حالات مختلف ذهن واقعیت هایی هستند که پندار کردار سیاسی افراد را به اشکال مختلف شکل می دهند و به همین دلیل، درک درست پدیده های سیاسی مستلزم توجه به این گونه حالات است. او به ویژه بر این نکته تأکید می کنند که حالات ذهن را می توان از عوامل مؤثر در ثبات سیاسی و یا انقلاب به شمار آورد و در این زمینه اهمیت دارد(گل محمدی ۱۳۸۶، ۱۰۹).

در کنار این ها، توجه ارسطو به طبقات متوسط نیز ناشی از روحیات ، خلقیات و تمایلات آن ها است که معرف یک دولت مختلط و حامی منافع طبقات بالا و پایین جامعه هستند (سریع القلم ۱۳۸۶، ۱۸).

در میان دانشوران مسلمان، از جمله فارابی در آرا اهل مدینه فاضله، فرهنگ ملت را ترسیمات ذهنی یا خیالی آن ملت که نفوس و عقول آن ، مندرج گشته، به صورت جوامع سیاسی خودنمایی می نماید، معرفی می کند. خواجه نصرالدین طوسی در اخلاق ناصری با تأثیر از فارابی، ضمن تشریح مفصل لایه ها و ویژگی های مختلف فرهنگی، جوامع سیاسی متفاوت را مبتنی بر روحیات، باورها و الگوی رفتاری متفاوت می داند (آل غفور ۱۳۷۵ – ۱۱۵).

دوران مدرن
در دوران مدرن نیز نیکولو ماکیاولی نیز روحیه و تمایلات را در مدیریت حکمرانان با اهمیت می داند. او می گوید:
«امروز به جز سلطان ترکیه، عموم حکمرانان لازم می دانند که مردم را در مقام مقایسه با سربازان [ارتش] راضی کنند؛ زیرا قدرت مردم از سربازان بیشتر است»
او سپس اظهار می دارد:
« من آن دسته از حکمرانی را که فکر می کنند با احداث پادگان می توان اعتماد ایجاد کرد و در عین حال مردم نسبت به آن ابزار کنند. محکوم می کنم.» (سریع القلم ۱۳۸۶،۱۹۰).
همچنین در مورد علت ثبات و یا بی ثباتی یک جامعه معتقد است که: «تا حدودی زیادی بستگی به درجه سازگاری، هدایت سیاسی ، عادات اخلاقی شهروندان و هنجارهای رفتاری که توسط قانونی سازی تجویز شده دارد.» (آل غفور، ۱۳۷۵، ۱۱۵). در این جا می توانیم ، به اهمیت داشتن و اندیشیدن در مورد خلق و خوی و اخلاق شهروندان یا مردمان یک جامعه اشاره کردند که از نظر ماکیاول باید از نظر حکومت مداران دور نباشد و به آن توجه داشته باشند.
منتسکیو در این زمینه، در پی کشف قانونمندی های تعامل عوامل محیطی و اراده انسان ها بود، به عقیدۀ او نحوۀ عملکرد این عوامل، رفتار اجتماعی و فرهنگ اقوام و ملل را می سازد. به همین دلیل او به دنبال کشف رویدادهایی بودکه مربوط به زندگی فرهنگی و اجتماعی ایشان است و می خواست رابطه موجود میان انسان، طبیعت و نیز رابطه قوانین ساخته بشر و قوانین طبیعت را مدنظر داشته باشند… منتسکیو علاوه بر عوامل ثابت جغرافیایی و اقلیمی ، رفتار فرهنگی انسان ها را تابع اخلاق ، آداب و رسوم و قوانین موجود در اجتماع می داند و نوع رفتار سیاسی و اجتماعی هر انسان را ترکیب و آمیزه ای از این سه در نظر می گیرد که باید میان آنان تناسب وجود داشته باشد (مقدم گوهری ۱۳۸۰، ۲۵۳). بنابراین منتسکیو در نگارش «روح القوانین» خود، «فرهنگ» را از جمله عوامل مؤثر بر محتوای قوانین حکومت ها و دین معرفی می نماید.
ژان ژاک روسو و دیوید هیوم از تفاوت های موجود در ارزش های و نگرش های (سیاسی) افراد و جوامع مختلف سخن می گویند. روسو آداب و رسوم (mores) اشاره می کند و فیلسوف انگلیسی اصطلاح آداب و رفتار (manners) را به کار می برد (گل محمدی ۱۳۸۶، ۱۰۸). علاوه بر این روسو با بیان عبارتهایی جون «روحیه ساکنان» و «معنویت، سنت و اعتقادات آنها» فرهنگ سیاسی را تقدیر می نماید ( سریع القلم ۱۳۸۶، ۱۹) .
دو اثر ماندگار الکسیس دوتوکویل را می توان نوعی فرهنگ سیاسی پژوهشی به شمار می آورد: «دمکراسی در آمریکا» به بررسی باورها، هنجارها و ارزشهای مردم امریکا می پردازد و «رژیم کهن و انقلاب» نیز در واقع تحلیل نگرش های سیاسی دهقانان ، بورژوازی ، اشراف فرانسه در آستانه انقلاب است (گل محمدی ۱۳۸۶، ۱۱۰). او در کتاب پیرامون دموکراسی در آمریکا، رابطه میان آداب و سنت ها از یک سو و نتیجه سیاسی آن یعنی دموکراسی را از سوی دیگر اینگونه تصویر می کشد:
«آداب مردم شاید یکی از دلایل تعیین کننده عمومی نسبت به حفظ یک نظام دموکراتیک در آمریکا قابل اطلاق باشد. مردم در اینجا لغت سنت ها را به کار می برم که قدیمی ها در همین رابطه واژه اصالت یک جامعه را استفاده می کردند . من این لفظ را نه تنها به آداب اطلاق می کنم، بلکه به «عادات قلب» و در حقیقت به دیدگاه های مختلفی که میان انسان ها وجود دارد و در واقع کاراکتر ذهنی آن ها را شکل می دهد، اشاره می کنم. من در زیر مجموعه این لفظ عادات قلب کلیت شرایط اخلاقی و ذهنی یک جامعه را مطرح می نمایم» (سریع القلم ۱۳۸۶، ۲۰).
دوتوکویل با سفری که به آمریکا داشت، به بررسی هنجارها و ارزش های مردم آمریکا پرداخته و آن را تأثیر گذر بر دمکراسی که در آمریکا وجود دارد مورد بررسی قرار داده.
اما در قرن بیستم تحلیل و تبیین فرهنگی سیاست، در دهه ۳۰ یا شکل گیری رهیافت «خصیصه ملّی» ادامه یافت. در زمان مورد بررسی، رواج برخی مطالعات در چارچوب روانشناسی سیاسی به این تصور انجامید که سیاست کلان هر جامعه از ویژگی های غالب روانی – فرهنگی اعضای آن تأثیرمی پذیرد. به بیان دیگر تصور می شد که شخصیت ها غالب یا الگو در هر جامعه تعیین کنندۀ فرایندهای سیاسی ان هستند و می توان این رابطه را شناسایی و درک کرد . بنابراین اندیشمندان مانند لاسول خواهان گسترش دادن حوزه پژوهش سیاسی شدند تا ویژگی بنیادی سیستم فرهنگی را نیز در بر بگیرد. چنین تصورات و تقاضاهای به شکل گیری رهیافت «خصیصه ملّی» موجی از مطالعات معطوف به شناخت خصیصه ملّی انجامید (گل محمدی، ۱۳۸۶، ۱۱۰).
تا اینکه مطالعات در زمینه فرهنگ در نیمه های دهۀ ۵۰ به رهیافت جدیدی در عرصه علم سیاست رسید .آلموندووربا در کتاب خود «فرهنگ مدنی» به جهتگیری احساسی، ارزشیابی، و شناختی اهمیت زیادی می دهند و این را به خوبی از تعریفی که از فرهنگ سیاسی در این کتاب ارائه دادند به خوبی نمایان است:
«فرهنگ سیاسی مجموعه ای از تمایلات شناختی، تحلیلی (ارزشیابی) و احساسی است که نسبت به پدیده های سیاسی ابراز می شود» (سریع القلم ۱۳۸۶، ۲۱).
و در جای دیگر این کتاب این موضوع به خوبی مطرح شده است، «زمانی که از فرهنگ سیاسی یک جامعه صحبت می کنیم به نظام های سیاسی، آن چنان که در شناخت، احساسات و ارزشیابی افراد آن نظام درونی شده اند، بر می گردیم» (ایمانی، بوستانی ۱۳۸۲، ۱۲).
بر این اساس آن ها برای پی بردن به فرهنگ سیاسی هر گروه یا جامعه می بایست به این سه نوع جهت گیری بر می گشتند و زمانی که این سه نوع جهت گیری به سمت نظام سیاسی تنظیم شوند، شکل خاصی از فرهنگ را به نام فرهنگ سیاسی به وجود می آید. از این جهت آن ها گونه شناختی فرهنگ سیاسی را از ترکیب انواع جهت گیری های درونی شده و اهداف این جهت گیری را بیان می کنند. که در کل سه نوع فرهنگ سیاسی را بازشناسی می کنند:
فرهنگ «ده کوره» : مبتنی بر بی تفاوتی و جهل نسبت به دولت ملی و سر فروبرده در واحدهای محلی متعلقه مثل : قبیله یا روستا.
فرهنگ انقیادی: که برعکس با آگاهی از نظام سیاسی ملی همراه است ولی مردم نسبت به آن حالتی کاملاً انفعالی دارند. در اینجا افراد نسبت به نظام احترامی توأم با ترس دارند بر این باورند که قادر به مشارکت در عملکرد آن نیستند.
فرهنگ مشارکتی: که برعکس بر اراده شهروندان و اعمال کامل حقوق و تکلیفشان در تصمیمات سیاسی استوار است ( و یا می توان ترکیبی از این سه گونه وجود داشته باشند).
نویسندگان با یادآوری این که هیچ یک از این انواع در حالت خالص خود وجود ندارند، نتیجه می گیرند که نوع سوم بهتر از سایر انواع و یا دمکراسی های یا ثبات سازگار بوده و در نتیجه مشخصه پیشرفته ترین نظام های سیاسی اند (بدیع ۱۳۷۹- ۵۹).
تقریباً از اوایل دهه ۷۰ اعتبار این نظریه زیر سؤال رفت و فرهنگ سیاسی به مانند متغیر تبیین گر، جایگاه برجسته خود را کم کم از دست داده. تقریباً حدود یک دهه طول کشید، اعتبار این رهیافت بار دیگر احیا شد و مرحله دیگری در تحلیل و تبیین فرهنگی سیاست شکل گرفت … تقریباً ۲۵ سال پس از انتشار «فرهنگ مدنی» که با انتقادهای مختلفی همراه بود ، مجموع مقالاتی به عنوان «بازاندیشی در فرهنگ مدنی» منتشر شد که آلموند و وربا ویراستاری کرده بودند. افزون بر ایشان ، اندیشمندان و نظریه پردازان دیگری نیز بر این مهم همت گماشتند که آرون ویلداوسکی ، رایرت باتنام، و ریچارد ویلسون از چهره های برجستۀ این گروه به شمار می آیند. در این اثر هر چند به نقد رویکرد فرهنگ مدنی داشتند ولی در کل همان منش کلی کارهای آلموندو وربا مورد تاکید بود(گل محمدی ۱۳۸۶، ۱۱۲- ۱۱۳).
اینگلهارت در مدل جدید نوسازی خود، در کل توسعه اقتصادی را زمینه ای برای گذار تدریجی از ارزش های معطوف به بقاء به ارزش های معطوف به ابراز وجود می داند و بر اساس همین امر جوامع برحسب تأکید بر «ارزش های معطوف به بقاء » یا «ارزش های معطوف به ابراز وجود» با یکدیگر تفاوت دارند. احتمال پا گرفتن دمکراسی در جوامعی که تأکیدشان بر ارزش معطوف به ابراز وجود است ، بیشتر است (اینگلهارت ۱۳۸۱، ۹۴) که همان طور که اشاره این زمانی است که زمینه های مثل توسعه اقتصادی- اجتماعی در این نوع جوامع فراهم شده باشد.
اما در زمینه ربط این مباحث به فرهنگ سیاسی مردم،اینگلهارت در ادامه بحثهای، آلموندووربا و نظریه پردازی از نسل اول نوسازی مثل ارنر در زمینه فرهنگ سیاسی که به مسئله کارگزاری و بقاء نهادهای دمکراتیک در سطح نظام به نگرش های ارزش سطح فردی ارتباط بسیار دارد، و اینکه سرنوشت نظام سیاسی ، عمدتاً به وسیله نگرش های سیاسی و ارزش مردم ارتباط دارد (اینگلهارت و ولز ۱۳۸۹، ۳۲۳) .
اینگلهارت در ادامه بحث آن ها تغییر نگرش ها سیاسی و ارزش مردم را به مدل نوسازی جدید خود ربط می دهد و اینکه مردم زمانی به ارزش و نگرش های که آلموند و وربا و یا لرز می گویند زمانی می رسند که مدل توسعه اقتصادی و انسانی او را رعایت کنند.
توسعه اقتصادی با گرایش به تحول در ساختارهای اجتماعی ، گسترش شهرنشینی ، آموزش و پرورش همگانی تخصصی شدن مشاغل، گسترش شبکه های سازمانی، برابری بیشتر درآمدها و گستره ای از تغییرات مرتبط به این ها همراه است که مشارکت سیاسی توده وار را بر می انگیزد. گسترش فزاینده ای تخصصی شدن مشاغل و آموزش و پرورش ، نیروی کار تازه را می پرورد که از استقلال فکری مهارت های تخصصی برخوردار هستند و این ویژگی های بر قدرت چانه زنی آن ها در برابر نخبگان و حکومت مداران می افزاید (اینگلهارت ۱۳۸۱، ۱۰۸) .
در این نوع الگو، بر هر حال توسعه سیاسی (که فرهنگ سیاسی جزئی از آن است) تابعی از گسترش شهرنشینی و اقتصاد و یا عوامل دیگر تلقی می شود. این دیدگاه، دیدگاهی مکانیکی است و بر تابعیت مطلق توسعه سیاسی و اولویت تعیین کننده عوامل اقتصادی و اجتماعی در این فؤآیند تأکید می گذارد. در این توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و ارتباطاتی شرایط لازم برای توسعه سیاسی را فراهم می آورند، چندان نمی توان تردید کرده اما چندان کافی نیست. در این برداشت به نقش عوامل سیاسی، ساختار قدرت، دولت و دیوانسالاری توجهی نشده است (بشریه ۱۳۸۰، ۱۸).

نتیجه گیری
با توجه به مطالب گفته شده تا اینجا در زمینه اهمیت مفهوم فرهنگ سیاسی از نظر دوره باستان تا در چند سده گذشته، می توان به این نکته اشاره کرد که معمولاً فرهنگ سیاسی چه به صورت نگرش، آداب و رسوم، ترسیمات ذهنی یا خیال و … به عنوان الگوی جدا مورد بررسی قرار نگرفته بلکه به عنوان بخشی از یک نظریه کلی یا فلسفه سیاسی مورد توجه این اندیشمندان و فیلسوفان قرار گرفته بود. اما در نیمه دوم قرن بیستم بود که فرهنگ سیاسی به عنوان یک موضوع خاص مورد مطالعه آلموندو وربا در رشته علوم سیاسی قرار گرفت و پس از آن ها در رشته های مختلف و اندیشمندان مختلف مورد توجه قرار گرفت و دربارۀ آن به نظریه پردازی پرداختند که هرکس و هررشته ای با توجه به نوع متدلوژی و رویکرد خود به بحث فرهنگ سیاسی پرداختند.

منابع:

آل غفور، سید محمد تقی، نقش فرهنگ در ساختار سیاسی ایران معاصر، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۷ و ۸، بهار ۱۳۸۶.

اینگلهارت، رونالد، فرهنگ و دمکراسی، ترجمه سید علی مرتضویان، فصلنامه ارغنون، شمار ۲۴، تابستان ۱۳۸۱.

اینگلهارت، رونالد و ولز، کریستین، نوسازی، تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعغوب احمدی، تهران: انتشارات کویر ۱۳۸۹.

ایمانی، محمد تقی و بوستانی، داریوش، بررسی تطبیقی مؤلفه های فرهنگ سیاسی مردان و زنان بالای ۲۰ سال شهر شیراز، فصلنامه نامه پژوهش، شماره ۷، پاییز ۱۳۸۲.

بدیع، برتان، فرهنگ و سیاست، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران: نشر دادگستر ۱۳۷۶.

بشیریه، حسین، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران:گام نو ۱۳۸۰.

گل محمدی، احمد، درآمدی بر تبیین فرهنگی سیاست (نگاهی به رهیافت فرهنگ سیاسی در علم سیاست)، فصلنامه پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره ۶، بهار ۱۳۸۶.

سریع القلم، محمود، فرهنگ سیاسی ایران، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ۱۳۸۶ .

عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی ۱۳۷۶.

مقدم گوهری، هادی، تعامل فرهنگ و حقوق، فصلنامه اندیشه حوزه، شماره ۲۹، مرداد و شهریور ۱۳۸۰.

com.yahoo@separdeh