آثار هدایت را می توان به پنج موضوع طبقه بندی کرد: داستان، ترجمه، تحقیق، نمایشنامه و سفرنامه. هنگامی خواسته باشیم با رویکردی اجتماعی نگاهی به زندگی و آثار یک نویسنده داشته باشیم خواه ناخواه تاریخ و شرایط اجتماعی در مرحله ی اول برایمان اهمیت خواهد داشت و هرگز نمی توانیم صرفا نگاهی ادبی به آثار داشته باشیم و زبان نویسنده را مورد بررسی قرار دهیم. از خلال رویکرد اجتماعی ادبیات فقط کاربرد زبان نیست. شاید به شکلی گفت جایگاه ادبیات مفهوم است. مفهوم را چگونه می توان تعریف کرد؟ یعنی نویسنده قادر است که برانگیختگی احساسات را همراه با تغییر مفاهیم یک جامعه که در حال گسترش ارتباطاتش هست، درک کند. آثار یک نویسنده می توانند نمودی از ساختارهای یک جامعه در زمانی خاص باشند. نویسنده قادر است تغییر مفاهیم یک جامعه را با ساخت داستان نشان دهد. مفاهیم حرکت دارند و تغییر می کنند از آن جا که روش شناسی یک جامعه که از خلال آن جهان و انسان تعریف می شوند، با گسترش ارتباطات و تغییرات فضایی و اقتصادی آرام آرام دگرگون می شوند. بنابراین ما در ادبیات در پی شناخت تغییرات ظاهری مثل تغییر تکنولوژی یا رفتارهای افراد نیستیم بلکه می خواهیم با تغییرات عمیق تر یعنی تغییر مفاهیم یک جامعه که ما را برای رسیدن به یک شناخت از نزدیک هدایت می کنند، روبرو شویم. دقیقا این برانگیختگی احساسات است که ما را از حرکت مفاهیم در طول تاریخ با خبر می سازد وگرنه وقتی انسان احساساتش برانگیخته نشود در رابطه با خودش و تغییرات اطرافش حساس نخواهد شد. البته بدیهی است که تنها برانگیختگی احساسات نویسنده را یاری نخواهد کرد که تغییر مفاهیم یک جامعه را همراه با گسترش ارتباطات نه تنها درک کند بلکه آن در چارچوب نوشتن ارائه دهد. البته برانگیختگی احساسات نیز می تواند انسان ها را به گونه ایی دچار هیجان یا تحریک عواطف کند که آن ها حالا آگاهانه یا ناخودگاه مانع و سدی برای درک تغییر مفاهیم باشند و علاوه بر آن خواهان حفظ مفاهیم گذشته شوند تا مبادا به لحاظ روانی «خود» را در برابر تغییرات بیرونی از دست بدهند. اما در مقابل نویسنده هر چقدر حساس تر باشد برانگیختگی احساساتش در رابطه با تغییرات بیرونی بیشتر خواهد بود و حالا برای دور شدن از درد درونی که به خاطر برانگیختگی حس می کند ناچار می شود به تعریفی دیگر از مفاهیم گذشته با توجه با تغییرات بیرونی و شناخت مفاهیم جدید که از جوامع دیگر می توانند قرض گرفته شده باشند، برسد. اما اگر مشکلات اجتماعی دیگر هم وجود داشته باشد این پروسه سخت تر خواهد بود. بالطبع نویسنده به تنهایی و به دور از شکل گیری یک گفت و گوی منسجم بین گروهی که خواهان نوشتن هستند به راحتی قادر نخواهد بود به روش شناسی خاصی برای درک تغییر مفاهیم جامعه شان برسند. البته در حال حاضر مدرنیته فرصتی را ایجاد کرده است که افراد وابسته به مکان های محلی نخواهند بود و گفت و گو می تواند به فراسوی ملیت های خیالی گسترش پیدا کند. اما به هر حال برای شناخت حرکت مفاهیم یک جامعه ناچار به رسیدن به یک گفت و گوی منسجم بین افراد با هدفی مشترک هستیم در غیر این صورت حداقل فرد به لحاظ روانشناختی ناچار است به تنهایی با دردی که از خلال برانگیختگی احساساتش حس می کند روبرو شود. هنگامی می گوییم گفت و گو منظور یک گفت و گوی رو در رو صرفا نیست. به هر حال افراد با داشتن یک هدف مشترک ملزم به تعریف مشترکی از مفاهیم کلی خود هستند وگرنه هر فردی با توجه به تعریفی که خود دارد کار خود را انجام می دهد. برای همین با توجه به آثاری که در چارچوب ادبیات وارد بازار می شوند می توان گفت که نویسندگی بیشتر تعریفی فردی دارد و هر کس گویی خواهان است کار خودش را انجام دهد برای همین می بینیم از نظر عده ایی ادبیات حتی می تواند پرداخت خاطرات زندگی روزمره هم باشد.. دقیقا می توان در این جا به آسیب های اجتماعی اشاره کرد که اجازه ی شکل گیری یک گفت و گو بین افراد با هدف مشترک را نمی دهند.
و در این بین ممکن است فرد برانگیختگی احساسات خویش را صرف زندگی روزمره ی خویش نه درک تغییر مفاهیم کند. به هر حال هنگامی تغییرات از بیرون صورت بگیرد برانگیختگی احساسات زمانی اتفاق می افتد که افراد قادر نیستند به راحتی نیازهای روزمره ی خویش را همانند گذشته برآورده کنند چون مفهوم لذت و درد خواه ناخواه در حال تغییر خواهد بود. بنابراین دوره ی زندگی یک نویسنده مهم انگاشته می شود که می توان با شناخت آن به چگونگی برانگیختگی احساسات افراد آن جامعه پی برد.
مشروطه مهم ترین رویداد دوره ی زندگی هدایت است. جامعه ی ایران از خلال این رویداد خواهان قانون خواهی به نام آزادی شد. در این جا تغییر اساسی در مفاهیم گذشته ی ایرانیان صورت گرفت. اما می توان این موضوع را نیز مد نظر گرفت از آن جا که تغییر ناگهانی و از بیرون صورت گرفته است افراد به راحتی نتوانسته باشند ارتباط مفاهیم گذشته و جدید را که وام می گرفتند درک کنند. در این جا افراد خیلی راحت مفاهیم گذشته و جدید را در کنار هم قرار می دهند و آن ها را به صورت مطلق در زمان ها و مکان های مختلف به کار می برند و برای آن ها تنها رفع نیازهای روزمره شان مهم خواهد بود و نه درک تغییر مفاهیم. درک مفهوم قانون خواهی برای جامعه ایی مانند ایران که به شاه حس تعلق دینی داشته اند ساده نبوده است آن ها بایستی از حس گناه در برابر خداوند دور می شده اند تا می توانستند مفهوم قانون خواهی که یعنی هر انسانی مسوول زندگی خویش است را درک می کرده اند. در این بین می تواند از مفاهیم زیادی از گذشته افسون زدایی شود و عده ایی حتی دچار ذهن گرایی کاذب شوند و تصور کنند مثلا جامعه برخلاف گذشته دیگر مذهبی نیست. در حالی مذهب یک مفهوم است که دارای اجزایی متفاوتی است. در این جا برانگیختگی احساسات مهم است. مثلا افراد ممکن است دچار ترس و هیجان شوند که احساس تنهایی کنند که قادر نیستند خودشان مسوول زندگی شان باشند چون به لحاظ روانی دیگر مجبورند در جهانی زندگی کنند که روبرویشان دیگر قانون وجود دارد نه فردی به نام شاه، خان، پدر که می تواند از یک سو مهربان باشد و از سوی دیگر دچار خشم.
نوشتههای مرتبط
هدایت این مساله تغییر مفاهیم را با توجه به تغییرات ناگهانی درک کرده است و در داستان هایش آن ها را نشان می دهد. در این بین ما می توانیم چگونگی برانگیختگی احساسات هدایت را نیز پیگیری کنیم. اما هدایت نویسنده ایی است که جایگاه ادبیات را مفهوم می داند نه نقل خاطرات شخصی یا پرداخت موضوع های پراکنده. هدایت هنگامی احساساتش دچار برانگیختگی شده است آن را در زندگی و نیازهای روزمره اش جست و جو نکرده است، از آن جا که دچار سوالات فلسفی در رابطه با مرگ و تولد انسان بوده و خواهان این شده که لذت و درد را دوباره با توجه به تغییرات اطرافش تعریف کند.