انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به کتاب رازوری زنانه

کتاب «رازوری زنانه» تالیف بتی فریدان؛ رکوردهای زیادی را در زمان انتشار در سال ۱۹۶۳ شکست. این کتاب به سرعت پس از اولین چاپ توانست به چاپهای متعدد بعدی برسد و به زبانهای زنده بی شماری ترجمه شود. رتبه هجدهم پرفروش ترین کتاب غیرداستانی دنیا در میان ۱۰۰ کتاب برتر، درخشانترین وجه موفقیت این کتاب در حوزه انتشار است. «رازوری زنانه» در ایران به همت خانم دکتر فاطمه صادقی و گروه مترجمان و توسط نشر «نگاه معاصر» وارد بازار نشر شده است. اما اعتبار این کتاب تنها به حوزه نشر ختم نمی شود. ایده ای که نقطه مرکزی تالیف این کتاب کلاسیک است آنقدر ساده، به جزئی از زندگی روزمره زنان تبدیل شده که کمتر کسی را به فکر نقدش می اندازد. بتی فریدان که بسیاری، نقش او را در راه اندازی موج دوم جنبش فمینیسم نقشی برجسته می دانند، موسس سازمان ملی زنان آمریکا نیز هست که یکی از مهمترین اهدافش تامین سرمایه های مالی برای تحصیل دختران و زنان آمریکا است. اما آنچه سبب شده تا از او به عنوان یکی از چهره های شاخص قرن بیستم و یکم نام برده شود، تالیف همین کتاب «رازوری زنانه» است.

بتی فریدان که بیشتر روزنامه نگاری می کرد به طور اتفاقی و در دیدار با هم کلاسان خود دریافت که بسیاری از آنان از زندگی خود به عنوان زن در جامعه خشنود نیستند. او با تمرکز بر ناخشنودی زنان خانه دار طبقه متوسط آمریکا و البته به ظاهر خوشبخت، دریافت که اکثر آنان از مشکل رازآلودی رنج می برند که به طور مطلق ریشه های روان شناسانه ندارد و از شرایط آنان در خانه و خانواده ناشی می شود. او با مصاحبه های بیشتری که اکثریت مطلق زنان مصاحبه شونده در آن از نارضایتی فردی در زندگی خانوادگی یاد کرده و تاکید کرده بودند که انجام امور روزمره خانه و خانه داری نه تنها آنها را راضی نمی کند بلکه دایما” در خلوت، آنها را با این سوال مواجه می کند که “آیا همه اش همین است؟” دریافت که ساز و کار اجتماعی آن روز جامعه آمریکا زنان خانه دار را با مشکلی روبرو کرده که به رغم وجود داشتن، نام خاصی ندارد.

مشکل بی نام، هسته اولیه تالیف کتاب «رازوری زنانه» بتی فریدان شد. پنج سال پژوهش، مصاحبه و مطالعه فریدان در مورد وضعیت زندگی زنان خانه دار آمریکایی به اثری کلاسیک برای زنان تبدیل شد که از نظر بسیاری از اندیشمندان، تاثیراتش کم از کتاب «جنس دوم» سیمون دوبوار نبود.

کتاب «رازوری زنانه» در چهارده گفتار، بحران هویت زنان خانه دار آمریکایی را مورد موشکافی قرار می دهد و با طرح بحثهایی همچون طرح ماهیت مسئولیت خانگی به گونه ای که جای مسئولیت اجتماعی را بگیرد، زن خوشبخت یعنی زن خانه دار با داشتن چند فرزند قد و نیم قد، نظام آموزشی جنس گرا در دانشگاهها، ساز و کار نظام حاکم، در ساختن ابزار آلات پیچیده تر خانه داری و … سامان یافته است.

فریدان در گفتار «خودباوری جنسی زیگموند فروید» ضمن انتقاد از روان شناسی فرویدی که بر زیست شناسی بیش از فرهنگ تاکید می کرد، بر این باور بود که فروید عمیقا در راه تلاش برای شکل دادن به نظریه زیست شناسانه ای بوده که جز غریزه پایه های دیگری ندارد در حالیکه بسیاری از پژوهش های اخیر ثابت کرده که فرآیندهای فرهنگی در شکل دادن به خواسته ها و نیازهای بشری نقشی موثرتر از غریزه های بشری دارند.

گفتار «تصلب کارکردی» کتاب به کارکردهای از پیش تعیین شده ای می پردازد که نقشهای جنسی دختران و پسران را به آنان تلقین کرده و با همین روال، راه پیشرفتهای اجتماعی دختران و زنان را سد می کند. فریدان در مقابل این کا?%B!کردها می پرسد: قابلیتهای نهفته در تفاوتهای جنسی چیست؟ اگر پسربچه ها بدانند که هیچ وقت قادر به خلق یک نوزاد نخواهند بود و در مقابل، این خصوصیت ذاتی، قطعی و بی چون و چرای زنان است، آنگاه این دانایی چگونه آنها را بلندپروازتر، خلاق تر و متکی تر به کسب موفقیت خواهد کرد؟ در دختر بچه ها محدودیت حس جاه طلبی که به در پیش گرفتن رفتار جبرانی آرامش مادری ختم می شود، چه قابلیتهای مثبتی وجود دارد؟ تاکید بر انسان بودن زنان_ انسانهایی منحصر بفرد و نه مردانی که دچار فقدان هستند_ پاسخی است که فریدان به این سوالات خود می دهد.

«مربیان جنس گرا» نام گفتار دیگری از کتاب است که فریدان در آن از نظم موجود در نظامهای آموزشی و به ویژه نظامهای آکادمیک انتقاد می کند. اینکه محیطهای دانشگاهی و مربیان آنها به زبان ساده دائما به دختران القا می کنند که نیازی نیست «خیلی خودشان را برای درس هلاک کنند» و یا اینکه «برای یک دختر خیلی جالب نیست که باهوش باشد»؛ تنها نمونه هایی از رفتارهای مربیان جنس گرایی است که برای دختران دانشجو؛ آرزویی جز ازدواج، خانه داری و شتافتن به سوی خانه به جای پرداخت حرفه ای تر به رشته تحصیلی شان باقی نمی گذارد.

ز نظر فریدان همان مبارزه تبلیغاتی ناشناخته ای که در نظم جاری به زنان اعتبار خانه داری را اعطا کرده است، هر روز با اختراع وسیله ای جدید به کمک خانه داری ?%۸%ی آید. اختراع انواع ماشینهای ظرفشویی، کف شوی آشپزخانه، ماشینهای خشکشویی در لحظه موکتها و مبلها، تنها نمونه هایی هستند که قرار است تا در انجام امور خانه به زنان کمک کنند، وقت کمتری از آنها بگیرند و به قولی کارها را آسانتر کنند. اما این مزایا در اصل اتفاق نمی افتند چرا که هر قدر زنی در حد خود از فعالیت اجتماعی بیشتری محروم شده باشد، کارهای خانه و وظایف مادری و همسری اش بیشتر می شود و او در مقابل به پایان رساندن کارهای خانه و مادری و بیکار ماندن، مقاومت بیشتری به خرج می دهد و در فقدان هر نوع دغدغه بیرونی دیگر، یک زن مجبور است به صورت تمام وقت، خود را صرف کارهای بی اهمیت خانه کند و این چنین است که کار بزرگ می شود تا زمان موجود را پر کند و باز هم این چنین است که حتی با وجود تمام لوازم خانگی که در زمان صرفه جویی می کنند، زن خانه دار مدرن احتمالا زمان بیشتری را در قیاس با مادر بزرگش برای خانه داری صرف می کند. در واقع ساختار اختراعات جدید ابزارهای خانه داری به گونه ای بنا شده که با گرفتن وقت بیشتر از کاربران، ماهیت مسئولیت خانگی را به گونه ای اشاعه می دهد که جای مسئولیت اجتماعی را بگیرد.

زنی که تمام ساعات روزش صرف برق انداختن کف آشپزخانه، عوض کردن ملحفه ها، شستن ظرفها، پختن غذا، رساندن بچه ها به مدرسه، خرید کردن از میوه فروشی محله و کارهای مشابه دیگر در چارچوب خانه می شود، حالا نیاز دارد تا کودکانی داشته باشد؛ کودکانی که وابستگی بسیار زیادی به آنان دارد و در مقایسه با مادران شاغل در تربیت آنها ضعیف تر ظاهر می شود. در واقع پناه آوردن به خانه داری مفرط ودقت دیوانه ار و وسواس گونه در انجام کارهای خانه، نشان می دهد که زنان هزینه های روحی- روانی و حتی فیزیکی سنگینی را بابت گریز خود از پیشرفتهای اجتماعی می پردازند. سیستمی که برای آنان جا انداخته «بچه دار شدن از گرفتن نمره خوب آسانتر است»، آنان را به سمت چارچوبهای خانه ای سوق داده که صاحبان اصلی اش یعنی زنان خانه دار درآن هر روز بیشتر از روز قبل تلاش می کنند آن را بزرگ، تمیز، تزئین شده و مدروزتر نگه دارند و از این رهاورد خود را زن خوشبخت نشان دهند.

چنین وضعیتی زنان خانه دار را به تلاش هرچه بیشتر برای «زن واقعی»، «همسر و مادری خوب» وا می دارد. زنی که همه چیز را در چهار دیوار خانه تحت تسلط دارد، با دستی آهنین همه کارها را انجام می دهد، به دخل و خرج وارد است اما بازهم همه این توانمندیها تنها منحصر به مرزهای همان خانه است و نه گامی بیشتر در حد گذر کردن از دیوارهای خانه اش.
فریدان با بیماری خواندن وضعیت راکد میلیونها زن خانه دار آمریکایی بر این باور است که این خویشتن ضعیف شده حتما به فرزندان این زنان نیز منتقل خواهد شد و فرزندان این زنان نیز به همان جریان انسان زدایی تدریجی می پیوندند. فریدان استدلال می کند چنین چارچوبهای خانگی که تاثیر آن، از بین رفتن هویت اجتماعی زنان است، خانه ها را به اردوگاههای کشتار جمعی مرفهی تبدیل می کند که حس تهی بودن، وجود نداشتن و هیچ بودن را در زنان نهادینه می کند.
مولف با تشبیه شرایط خانه د?%A’ری زنان آمریکایی و وضعیت اسیران در اردوگاههای نازیها بر این باور است که سازگاری زنان با نقش زیست شناسی باعث شده که زنان خانه دار، چارچوب داوری بالغ خد را کنار بگذارند تا در سطحی نازل، از غذا و اشیاء زندگی کنند. کار خانه به عنوان کاری یکنواخت، بی پایان و بی پاداش، روح و ذهن زنان را به سمت مرگ سوق می دهد و از آنان مردگان متحرکی می سازد که اکثر اسرای اردوگاههای نازی نیز به آن دچار شده و به این ترتیب با پای خود به استقبال مرگ رفته بودند. وضعیت اسرایی که موفق به حفظ هسته درون خود شده بودند، ارتباط خود را با دنیای بیرون از دست نداده بودند و از توانایی های خود برای اهداف خلاق استفاده کرده بودند، حالا خود را در لباس زنان جان دار و باهوشی نشان می دادند که «سازگاری» با خانه داری را نپذیرفته اند.

«طرح زندگی جدید برای زنان» نام گفتار آخر کتاب فریدان است. او در این فصل از اعتبار دادن به خانه داری به عنوان ابزاری برایزنده به گورکردن زنان نام برده و گفته: «اگر به تربیت میلیونها مادر جوانی ادامه بدهیم که بدون هیچ هویت فردی و هیچ تعریفی از توانمندیهای شخصی شان، تنها محصور در چارچوبهای خانه هستند و به این دلیل درکی از بنیاد ارزشهای فردی نداشته و قادر نیستند این مهم را به فرزندانشان نیز انتقال دهند، به سادگی در دام از دست دادن فضای انسانی افتاده ایم».

فریدان کتاب ارزشمندش را که فقط سه سال پس از انتشار تا سه میلیون نسخه به فروش رسید را با سوالاتی به پایان می رساند که اندیشیدن به پاسخ آنها ثابت می کند برای کودکان فرقی نمی کند که چه کسی زمین آشپزخانه را برق انداخته است. فریدان کاهش تعهد به خارج از خانه را دلیل اصلی از دست رفتن هویت زنان خانه داری می داند که با روال محدودکننده زندگی و نادیده گرفتن آینده حرفه ای سازگار شده اند. روالی که ازدواج و خانه داری را هدف اول زندگی زنان جلوه می دهد در حالیکه زنان هم درست مثل مردان فقط می توانند هویت اصلی خود را با انجام کارهایی که تمام ظرفیتهای فردی آنها را به کار می گیرد، به دست آورده و شکل دهند.

او معتقد است ایدئولوژی پذیرش نقشهای جنسیتی، خود، دلیل به وجود آمدن همان سوال اصلی زنان بعد از یک روز خانه داری، در خلوت از خودشان است که: «آیا همه اش همین است؟»

 

رازوری زنانه، بتی فریدان، مترجم ویراستار دکتر فاطمه صادقی- گروه مترجمان هما مداح، مهدی مجتهدی، یاشار گرمستانی، حسین ورجاوند وعلی عبدی، نشر نگاه معاصر، چاپ اول، ۱۳۹۲ ، ۳۷۱ ص، ۱۶۰۰۰۰ ریال