بعد از پایان جنگ جهانی دوّم، در سال ۱۹۴۶، رهبری اتحاد شوروی برنامهای تصویب کرد برای تشویق و سازماندهی مهاجرت انبوه ارامنه کشورهای مختلف جهان به ارمنستان. این برنامه به طور طبیعی شامل ارامنه ایران هم میشد. بین دولت وقت ایران و شوروی توافق به عمل آمد تا طبق برنامهریزی معین ارامنه از مناطق روستایی و شهری کشور به ارمنستان مهاجرت کنند. طبق آمار گوناگون حدود بیست هزار نفر از ارامنه ایران در سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸ به ارمنستان مهاجرت کردند. در مناطق روستایی بیشترین مهاجرت از روستاهای فریدن صورت گرفت و سپس از روستاهای ارمنی نشین چهارمحال. از شهرهای تبریز، تهران، اراک، قزوین، همدان و اصفهان نیز گروههایی به ارمسنتان رفتند. کمیتههای مخصوص نرگاقت در تهران و شهرها تشکیل شد که از روستاییان ثبت نام میکردند، آنها را با کامیون به تهران میآوردند و از آن جا از طریق جلفای قدیم با قطار یا از طریق انزلی-باکو با کشتی راهی ارمنستان میکردند. این رویداد که در زندگی ارامنه ایران نقش مهمی داشته است از جهات گوناگونی قابل بررسی است:
کلمه نرگاقت از دو جزء تشکیل شده است. گاقت ( gaght ) به معنای مهاجرت است و نِر ( ner ) به معنای درون. یعنی مهاجرت به درون. یعنی بازگشت. به همین سبب این برنامه به نام «بازگشت به وطن» (هایرِنادارتسوتیون hayrenadardzootyoon ) هم مشهور بود. و این نکتهای است که برای برخی از ایرانیان قابل فهم نیست. آنها این مهاجرت را مهاجرت به بیرون میدانند. حتی بعضیها فکر میکنند این مهاجرت اجباری بوده است. همان طور که میدانیم در علوم اجتماعی رویدادهای واقعی به مثابه آزمایشگاهی به حساب میآیند برای شناخت جامعه. برنامه نرگاقت و این که چطور تعداد کثیری که سالها در روستاها و شهرهای ایران زیستهاند، به محض این که فرصتی برای بازگشت به سرزمین اصلی پیش میآید داوطلب رفتن میشوند، برای شناخت روحیه و احساس جامعه ارامنه بسیار مهم است. البته این را هم باید به یاد داشت که در آن دوره شوروی کشور زحمتکشان و رنجبران به حساب میآمد و این امر جذابیت مهاجرت به ارمنستان شوروی را دو چندان کرده بود.
نوشتههای مرتبط
برنامه نرگاقت نیمهکاره رها شد. بسیاری از روستاییانی که برای رفتن به ارمنستان به تهران آمده بودند در تهران ماندند. آنها بعدها در محلههای نارمک، وحیدیه، زرکش، ویلا و بهجتآباد اسکان داده شدند و تفاوت ارامنهای که در این محلات زندگی میکردند و بیشتر روستایی و فقیر بودند با ارمنیهای تهرانی قدیم که در محلات مرکزی شهر بودند، به عنوان اختلاف طبقاتی نقش مهمی در رویدادهای سیاسی و اجتماعی سالهای بعد بازی کرد.
سرنوشت گروههایی که مهاجرت کردند نیز از جهات دیگری قابل بررسی است. آنها در ارمنستان در سازگاری با شرایط محلی مشکلات جدّی پیدا کردند. شرایط اقتصادی بد بود و ارمنستانیها از آمدن کسانی که باید امکانات محدود موجود را با آنها قسمت میکردند دل خوشی نداشتند. ارمنی-ایرانیهای مهاجر راه و چاه زندگی در کشور کمونیستی را نمیشناختند و سالها طول کشید تا به دوز و کلکهای لازم برای زندگی در آن شرایط خو بگیرند. بسیاری از آنها در سالهای آتی هر گاه امکان مهاجرت به اروپا و آمریکا پیش آمد رخت سفر را بستند و از ارمنستان رفتند.
انگیزه استالین در شروع برنامه نرگاقت نیز قابل تامل است. نخست این که جمعیت ارمنستان در طول جنگ کاهش یافته بود و مهاجرت ارامنه دیاسپورا میتوانست مشکلات ناشی از کاهش جمعیت را تا حدودی جبران کند. امّا مهمتر از آن این بود که شوروی میتوانست با اتکاه به میل ارامنه به بازگشت به سرزمینشان خواهان بازپسگیری بخشهایی از ارمنستان غربی شود که جزئی از خاک ترکیه شده بود.
نرگاقت نقطه عطفی در تاریخ معاصر ارامنه ایران است. هنوز در مکالمات ارامنه خیلیها برای اشاره به سالهای بعد از جنگ به دوره نرگاقت یاد میکنند. بازگشت به ارمنستان در سالهای دهه پنجاه و شصت میلادی نیز به طور منظم ادامه پیدا کرد. تعداد مهاجران هر سال کمتر بود امّا برنامه سالیان درازتری طول کشید.
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دوهفته نامه “هویس” شماره ،۱۴۷، ۱۱ خرداد ۱۳۹۲