انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نویسندگان فرانسوی: آلبر کامو

نوشته جان کرویکشانک(۱)، استاد دانشگاه ساسکس انگلستان برگردان پگاه دودانگه

تصویر از : مجموعه عکس‌های روزنامه New York World-Telegram and the Sun Newspaper / آرشیو کنگره، واشنگتن دی.سی.

آلبرکامو (متولد ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در موندوی الجزایر- متوفی ۴ ژانویه ۱۹۶۰ در سانس فرانسه)، رمان‌نویس، مقاله‌نویس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی است که شهرت وی به خاطر رمان‌هایی چون بیگانه(۲) (۱۹۴۲)، طاعون(۳) (۱۹۴۷)، سقوط(۴) (۱۹۵۶) و همچنین به سبب آثارش دربارۀ آرمان‌های چپ‌گرایانه است. او در سال ۱۹۵۷ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد.

سال های نخست زندگی

کمتر از یک سال پس از تولد کامو، پدرش که کارگری فقیر بود، در نبرد نخست مارن (۵) جنگ جهانی اول کشته شد. مادر اسپانیایی‌تبارش، برای ادارۀ خانواده در منزل دیگران کار می‌کرد. کامو و برادر بزرگش لوسین (۶) به همراه مادرشان به منطقه‌ای کارگرنشین در الجزیره نقل مکان کردند؛ و در آنجا سه نفری به همراه مادربزرگ مادری و عموی فلجشان در آپارتمانی دو خوابه زندگی می‌کردند. اولین مجموعه مقالات منتشر شده از کامو” پشت و رو (۱۹۳۷) (۷)” به شرح محیط فیزیکی سال‌های نخست زندگی‌اش می‌پردازد و شامل پرتره‌هایی از مادر، مادربزرگ و عمویش است. دومین مجموعه مقالات “عروسی‌ها (۸)”  شامل تأملاتی عمیقاً شاعرانه بر نواحی روستایی الجزایر است و زیبایی طبیعت را به عنوان نوعی از ثروت معرفی می‌کند که حتی افراد فقیر هم می‌توانند از آن لذت ببرند. هردو مجموعه شکنندگی انسان در برابر میرندگی را با ماهیت ماندگار دنیای فیزیکی مقایسه می‌کنند.

در سال ۱۹۱۸، کامو وارد دبستان شد. او به حد‌کافی خوش‌شانس بود که تحت تعلیم معلم برجسته‌ای به نام لویی ژرمن (۹) قرار بگیرد؛ کسی که به او کمک کرد تا بورسیۀ تحصیلی دبیرستان الجزیره را در سال ۱۹۲۳ برنده شود. (وفاداری از خصوصیات کامو بود، چنان که ۳۴ سال بعد هنگام دریافت جایزۀ نوبل ادبیات، سخنرانی خود را به ژرمن تقدیم کرد) . پس از آن وارد دوره‌ای از بیداری فکری شد که همراه با اشتیاق بسیار به ورزش، به ویژه فوتبال، شنا، و بوکس بود. اما در سال ۱۹۳۰، اولین حمله از چندین حملۀ شدید بیماری سل را تجربه کرد و همین به حرفۀ ورزشی‌اش خاتمه داد و تحصیل او را دچار وقفه کرد. کامو ناچار شد تا آپارتمان غیربهداشتی و ناسالمی را که به مدت ۱۵ سال در آن زندگی می‌کرد، ترک کند، و بعد از مدت کوتاهی زندگی با عمویش، هنگامی که به عنوان دانشجوی فلسفۀ دانشگاه الجزیره پذیرفته شده بود، تصمیم گرفت که تنها زندگی کند و با شغل‌های مختلف زندگی خود را اداره کند.

کامو در دانشگاه به طور استثنایی تحت تاثیر یکی از استادانش به نام ژان گرنیه بود؛ کسی که به او کمک کرد تا ایده‌های ادبی و فلسفی خود را وسعت ببخشد و او را در اشتیاقش به فوتبال همراهی می‌کرد. او در سال ۱۹۳۶، دیپلم فارغ‌التحصیلی خود را در ازای ارائۀ پایان نامه‎‌ای دربارۀ رابطۀ بین اندیشۀ یونانی و مسیحی در نوشته‌های فلسفی پلاتینوس و سنت آگوستین گرفت. نامزدی او برای امتحان موسوم به agrégation (مدرکی که به او امکان می‌داد تا برای استادی دانشگاه پذیرفته شود) بر اثر حملۀ دیگری از بیماری سل دچار وقفه شد. او برای بازیابی سلامتی‌اش به یک استراحتگاه در آلپ فرانسه رفت- که اولین بازدیدش از اروپا بود- و در نهایت از طریق فلورانس، پیزا، و جنوا به الجزیره بازگشت.

حرفۀ ادبی کامو

در طول دهۀ ۱۹۳۰، کامو علایق خود را گسترش داد. او ادبیات کلاسیک فرانسه را مانند نویسندگان آن دوره –از جمله آندره ژید، هنری دو مونترلانت، آندره مالرو- مطالعه کرد و از روشنفکران چپگرای جوان و برجستۀ الجزیره بود. او همچنین برای مدت کوتاهی از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۵ یکی از اعضای حزب کمونیست الجزایری بود. علاوه بر این، او برای تئاتر کارگری (۱۰)، که بعدها تئاتر تیم نام گرفت (۱۱) می‌نوشت، ]نمایش[ روی صحنه می‌آورد، تنظیم می‌کرد، و بازی می‌کرد و هدفش این بود که نمایشی عالی برای تماشاگران طبقۀ کارگر به ارمغان بیاورد. او تا به لحظۀ مرگش عشق عمیقش به تئاتر را حفظ کرد. عجیب است که در میان آثار ادبی او، نمایشنامه‌هایش کمترین تحسین و توجه را به خود معطوف کرده‌اند؛ با وجود این سوء تفاهم (۱۲) و کالیگولا (۱۳) که بار نخست به ترتیب در سال‌های ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ به روی صحنه آورده شدند، نقطۀ عطفی برای تئاتر پوچی  (۱۴) باقی ماندند. دو نمونه از ماندگار‌ترین مشارکت‌های او در تئاتر، تنظیم صحنۀ رکوئیم برای یک راهبه ویلیام فاکنر (۱۵) و جن‌زدگان فیودور داستایفسکی (۱۶) است.

دو سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، کامو کارآموزی خود را به عنوان روزنامه‌نگار Alger-Républicain در سمت های متعددی از جمله سردبیر، نویسنده، ویراستار، خبرنگار سیاسی، و منتقد کتاب گذراند. او تعدادی از کارهای ادبی نخست ژان پل سارتر را نقد کرد و مجموعه‌ مقالاتی مهم در تحلیل وضعیت اجتماعی مسلمانان منطقۀ بلاد القبائل نوشت. این مقالات، که در وقایع‌نگاری‌های الجزایر (۱۹۵۸) (۱۷) به صورت چکیده مجدداً چاپ شد‌، (از ۱۵ سال پیشتر) توجهات را به بی‌عدالتی‌هایی جلب کرد که منجر به آغاز جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ شده بود. کامو به موضوعات بشردوستانه بیش از موضوعات ایدئولوژیک توجه نشان می‌داد و بدون نادیده گرفتن بی‌عدالتی‌های ناشی از استعمار، همچنان برای فرانسه در الجزیره نقشی قائل بود.

او به عنوان یک روزنامه‌نگار در طول پنج سال آخر اشغال فرانسه ]در جنگ جهانی دوم[ و دورۀ پس از آزادسازی آن بیشترین تأثیرگذاری را داشت. به عنوان سردبیر روزنامۀ پاریسی Combat که جانشین خبرنامۀ جبهۀ مقاومت بود و تا حد زیادی کامو آن را اداره می‌کرد، موضعی مستقل و چپگرایانه مبتنی بر ایده‌آل‌های عدالت و حقیقت داشت و متکی بر این باور بود که تمام فعالیت‌های سیاسی باید مبنایی بی‌کم‌‌وکاست اخلاقی داشته باشند. بعدها، مصلحت اندیشی کهنه‌گرای چپگرایان و راستگرایان، هردو برای او بیش از پیش نومیدی به همراه آورد، و او در سال ۱۹۴۷ ارتباطش را با Combat قطع کرد.

حالا کامو به یکی از شخصیت‌های مهم ادبی تبدیل شده بود. بیگانه، نخستین رمان کامو است که نوشتن آن را پیش از جنگ آغاز کرد، و در سال ۱۹۴۲ منتشر شد؛ این رمان مطالعه‌ای دربارۀ ]مفهوم[ ازخودبیگانگی در قرن بیستم است، و توصیف “بیگانه”ای است که به مرگ محکوم است، محکومیت او بیش از آن‌که به سبب تیرندازی به یک شخص عرب باشد، به سبب این واقعیت است که او هرگز چیزی بیش از آنچه واقعا احساس می‌کند، نمی‌گوید و از همنوایی با مطالبات و الزامات جامعه می‌پرهیزد. در همان سال یک مقالۀ فلسفی مؤثر دیگر به نام افسانۀ سیزیف (۱۸) منتشر شد که در آن کامو، با ابراز همدردی‌ قابل توجهی، نهیلیسم جدید و حس “پوچی” را تحلیل می‌کند.  او پیش از این هم به دنبال یافتن راهی برای مقابله با پوچ‌گرایی بود، و رمان دومش، طاعون (۱۹۴۷)، گزارشی نمادین از مقابلۀ شخصیت‌های رمان با یک اپیدمی در اوران (Oran) است، که اهمیت این شخصیت‌ها بیشتر از اینکه در موفقیتی (تردیدبرانگیز) باشد که در مواجهه با اپیدمی به‌دست آوردند، در پافشاری قاطعانۀ آنها بر شرف انسان و برادری است. حال کامو از نخستین مفهوم اصلی خود یعنی پوچی به ایدۀ اصلی دیگر خود یعنی «شورش» اخلاقی و متافیزیکی گذار کرد. او در دومین رسالۀ طولانی خود، انسان طاغی (۱۹۵۱) (۱۹)، این آرمان دوم را با انقلاب سیاسی-تاریخی مقایسه کرد، که خصومت حادی را میان منتقدان مارکسیست و نظریه‌پردازان شبه مارکسیست همانند ژان پل سارتر برانگیخت. از دیگر کارهای مهم ادبی او رمان سقوط (۱۹۵۶) بود که از نظر فن ادبی اثری درخشان است و همچنین مجموعه داستان‌های کوتاه تبعید و سلطنت (۲۰). سقوط نوعی دل‌مشغولی به نمادگرایی مسیحی را نشان می‌دهد و نمایشی طنز‌آمیز و شوخ است از اشکال خودپسندانه‌ترِ اصول اخلاقی انسانگرایانۀ سکولار.

کامو در سال ۱۹۵۷، در اوایل ۴۴ سالگی، جایزۀ نوبل ادبی را دریافت کرد. او با فروتنی اظهار داشت که اگر یکی از اعضای کمیسیون جایزه بود، مطمئناً به آندره مالرو رأی می‌داد. کمتر از سه سال بعد او در سانحۀ تصادف جان باخت.

میراث آلبر کامو

آلبر کامو در جایگاه یک رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، اخلاق‌گرا و نظریه پرداز سیاسی، بعد از جنگ جهانی دوم نه تنها در فرانسه بلکه در اروپا و در نهایت جهان، سخنران نسل خودش و معلم نسل بعدی شد. نوشته‌های او، که عمدتاً به تنهایی انسان در جهانی بیگانه، دوری و بیگانگی یک فرد از خودش، مسئلۀ شر، و قطعیت مصرّانۀ مرگ می‌پرداخت، و دقیقا نشان‌دهندۀ بیگانگی و سرخوردگی در تفکر دوران پس از جنگ است. از او و سارتر به عنوان متخصصان مهم رمان وجودگرا یاد می‌شود. کامو با وجود اینکه به پوچ‌گرایی بسیاری از هم‌عصران خود پی برده بود، دربارۀ ضرورت دفاع از ارزش‌هایی مثل حقیقت، میانه‌روی، و عدالت استدلال می‎‌کرد. او در کارهای آخرش به اختصار رئوس یک انسانگرایی لیبرال را که جنبه‌های تعصب‌آمیز مسیحیت و مارکسیسم را کنار می‌زند، بیان می‌کند.

منبع

https://www.britannica.com/biography/Albert-Camus

پانویس

۱- John Cruickshank

۲- L’Étranger /The Stranger (1942)

۳- La Peste /The Plague (۱۹۴۷)

۴- La Chute (1956)

۵- First battle of the Marne

۶- Lucien

۷- L’envers et L’endroit (1937)

۸- Nuptials (1938)

۹- Louis Germain

۱۰- Théâtre du Travail

۱۱- Théâtre de l’Équipe

۱۲- Le Malentendu

۱۳- Caligula

۱۴- Theatre of the Absurd

۱۵- Requiem for a Nun; William Faulkner

۱۶- The Possessed; Fyodor Dostoyevsky

۱۷- Actuelles III (1958)

۱۸- Le Mythe de Sisyphe/The Myth of Sisyphus

۱۹- L’Homme révolté/ The Rebel (1951)

۲۰- L’Exil et le royaume