انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نویسندگان آزادی: بنیاد و فیلمی به همین نام

«تنها با وقف زندگی خود است که می توانیم بر سیستم آموزشی تاثیر بگذاریم و آن را متحول کنیم»، این شعار بنیاد نویسندگان آزادی است. بنیادی که بر پایه تجربه الهام بخش معلم زبان انگلیسی ارین گروول در دبیرستان وودرو ویلسون تاسیس شده است. با این حال، در بسیاری از هم بافت های فرهنگی اجتماعی سراسر دنیا بیشتر آرزویی دور از دسترس می نماید. رویایی خوش است برای تمامی معلمان تازه کار و یا افرادی که می خواهند با دیدی خوشبینانه با تاثیرگزاری بر روندهای آموزشی کلاس درس و با اتکا به فهم خود از روند کلاسی و دانش آموزان شان تحولی را در شیوه های آموزشی ایجاد کنند.

روند آموزشی کلاس و تاثیرگزاری بر آن در انواع نظریه های آموزشی و در پیشینه مطالعاتی تعلیم و تربیت در ظاهر در کنترل معلم است. این در حالیست که روند آموزشی بشدت توسط گفتمان مدرسه و بواسطه چارچوب های نهادینه ارائه مطالب درسی استاندارد، فراتر از اراده معلم-با هدف درونی ساختن ارزش ها و هنجارهایی که انتظار می رود مردم در جامعه رعایت کنند-هدایت می شود. بدین ترتیب، فرآیند آموزشی به دلیل ایجاد روایط سلسله مراتبی در ارتباط با موقله دانش به شدت سیاسی است: از یک سو با ایجاد روایط سلسله مراتبی ای که میان معلم، شاگرد و سیلابس درسی شکل می دهد، و از سویی دیگر فراتر از کلاس درس، میان نهاد مدرسه و چارچوب های فرهنگی اجتماعی کلان؛ ماهیت دانش را در یک فرآیند دائمی بازتعریف، بازتفسیر و بازتولید می کند. این ماهیت سیاسی در ساختارهای آموزشی نهادینه شده و در جریان تمرکز بر شیوه های آموزشی، مطالب درسی، آزمون سازی، و ارائه دستورالعمل های بی شمار برای بهتر کردن روند آموزش، به شکل طرح درسی پنهان دائما در حال بازتولید می شوند.

 

معلمان که در دیدگاه عمومی اتوریته کلاس محسوب می شوند، خود دائما توسط فرآیندها و مطالب آموزشی از پیش تعیین شده و تجویزی، و با قرار گرفتن در یک موقعیت فرودست در تقابل با سیستم آموزشی دائما از جانب نهادها کنترل و سرکوب می شوند. در چنین هم بافتی تلاش های معلمان تنها محدود به پرداختن به سیلابسی از پیش تعیین شده است و اغلب مقاومت دانش آموزان در ظاهر به علت بی علاقگی، تنبلی، و یا ناتوانی های شناختی آن هاست.

تنها زمانی این ساختارهای قدرت بروز می یابند، که معلم بخواهد با ایجاد تغییری کوچک در روال آموزشی، و یا با ایجاد دیالوگ کلاسی و طرح مسئله برای آگاه ساختن دانش آموزان ارتباط بیشتری میان تجربه آن ها و مطالب درسی ایجاد کند.

روایت نویسندگان آزادی هم حول همین محور شکل گرفته است.

معلمی پورشور در مواجه با دانش آموزانش– نوجوانانی به ظاهر «غیر قابل تحمل»، «سرسخت»، «مقاوم در برابر یادگیری» و از نقطه نظر موفقیت های تحصیلی «محکوم به شکست»؛ دانش آموزانی با پیشینه های مختلف فرهنگی اجتماعی، رنگین پوست و از اقشار اغلب آسیب پذیر اجتماع لانگ بیچ کالیفرنیا که عموما در معرض مواد مخدر، و انواع و اقسام جرایم بودند و با این باور درونی که به واسطه تعلق به نژادی دیگر محکوم به شکست هستند، خود را در کلاس درس به شکلی خود انگاره در قشربندی های نژادی فرودست قرار می دادند.

 

این دانشجویان به واسطه تعلق به جوامع فرودست اجتماع، نه تنها از جانب اجتماع سفیدپوستان مورد سرکوب واقع می شدند، که به واسطه مقاومتی که در برابر فرآیندهای آموزشی استاندارد، روندهای آموزشی کلاسی و مطالب درسی از خود نشان می دادند، از جانب مسئولین و سایر معلمان مدرسه به حال خود رها شده بودند.

این رهاشدگی، هم خود به منزله سرکوبی از طرف مدرسه بود، و نیز مقدمه ای برای طرد دائمی این افراد از اجتماعی که پس از اتمام دوران دبیرستان با آن رویه رو خواهند بود. اغلب بهانه این طرد اولیه از سوی مدرسه تعلق آن ها به قشر آسیب پذیر جامعه و بی فایده بودن و بی اثر بودن آموزش بر آنها که به شیوه ای جبرگرایانه سرنوشتی مشابه با سایر افراد این طبقه اجتماعی را برای دانش آموزان پیش بینی می کرد.

ارین گروول جوان تصمیم می گیرد تا بر خلاف نگاه عمومی مدرسه و جامعه، یعنی رها کردن آن ها به حال خود، با به کارگیری رویکرد طرح مسئله، و گفتگوهای کلاسی و برانگیختن دیدگاهی انتقادی در دانش آموزان در یک بستر کلاسی مبتنی بر برابری مقاومت آن ها را به چالش بکشد. با قرار دادن مسائل فردی و اجتماعی به عنوان هسته اصلی فعالیت های کلاسی در قالب نوشتن ژورنال های هفتگی و برگزاری گفتگوهای کلاسی و انتخاب کتاب هایی با موضوع درد و رنج واقعی و یا با دعوت از بازماندگان هولوکاست گفتمانی مبتنی بر روایت رنج، خود به تدریج می تواند با جلب اعتماد دانش آموزان، آن ها را به صحبت و مشارکت در فعالیت های کلاسی ترغیب کند. این داستان واقعی، دستمایه فیلمی به همین نام شده است.

اما آنچه که این تجربه را از منظر چارچوب های آموزشی ارزشمند می کند، آشکار ساختن ماهیت به شدت سیاسی نظام آموزشی است که خود به مثابه یک طرح درس پنهان عمل می کند. نظام آموزشی که در شکلی ساده به عنوان طرح درس های بی طرفانه و مبتنی بر ارائه داتش محض به دانش آموزان ارائه می شود، و نهاد مدرسه به عنوان نهادی سلطه گر که خود از طریق مکانسیم های آموزشی، آن دانش آموزان را از اجتماع مدرسه طرد می کند. در اینجا، دانش آموزان نیستند که در برابر روش معلم با سکوت و یا همراهی نکردن با موضوعات درسی مقاومت می کنند، بلکه مدرسه است که در ابتدا آن را طرد میکند.

در بخشی از این روایت می بینیم که دانش آموزان زمانی که مطالب درسی ارائه شده را با شرایط زندگی خود مرتبط می بینند در ژورنال های هفتگی خود به تدریج مسائل خود را مطرح کرده و در گفتگوهای کلاسی مشارکت فعالانه ای پپیدا می کنند. با این حال، نهاد مدرسه نوشته ها و مشارکت کلاسی آن ها را به دلیل اینکه با روندی متفاوت از چارچوب های معمول شکل گرفته است، قابل قبول و ارزشمند نمی داند.

بدین ترتیب، آنچه که بیش از پیش برای ما معنادار است، نهاد مدرسه، از فرآیندهای جدید کلاسی که شاگردان را به کلاس درس کشانده نه تنها حمایت نمی کند که با عدم ارائه کتب خارج از سیلابس درسی رایج به معلم با این ادعا که این دانش اموزان این کتاب ها را گم کرده و یا آن را تخریب می کنند، خود در قالب مانعی بزرگ در این فرآیند ظاهر می شود. نهاد مدرسه با این موضع گیری، و به جای حمایت، عملا معلم را طرد می کند. بدین ترتیب، تجربه گلاول به روشنی نشان می دهد که ساختار آموزش در دیدگاه نهاد مدرسه و آموزش تا چه میزان غالب بوده و به عنوان قدرت های نهادینه روند آموزش را کنترل کرده و بدون ایجاد ارتباط میان ساختارهای رایج موجود و موقعیت و پیشینه فرهنگی اجتماعی دانش آموزان به دنبال قشربندی بیشتر میان آن هاست. این روایت واقعی توسط گلاول و با تکیه بر یادداشت های دانش آموزانش در قالب کتابی پرفروش نیز منتشر شد.

داستان این معلم و چالش هایش به شکل های گوناگون در کلاس های درس دائما در حال تکرار است. به باور متفکران تعلیم و تربیت انتقادی، آموزش و تعلیم و تربیت زمانی معنادار خواهد بود که به برابری و آزادی افراد بیانجامد، و زمانی می تواند ادعا کند که اهداف خود را محقق کرده که بتواند آگاهی فردی را در افراد ایجاد کرده و زمینه های تفکر نقادانه را در آن ها شکل دهد، و نه با تحمیل هنجارهای خارجی سعی در یکپارچه کردن تجربه آموزشی داشته باشد.

بنیاد نویسندگان آزادی با مدیریت ارین گروول در سال ۱۹۹۷ بنیان گذاری شده و در طی این سال ها، به دنبال تحقق بزرگترین و تنها هدفش یعنی ایجاد شرایطی که هیچ دانش آموزی از سیستم های آموزشی باز نماند، بوده است. فلسفه آموزشی این بنیاد احترام گذاشتن به تنوع و گوناگونی افراد و ارتقاء آن است و با ارائه برنامه های مختلفی به معلمان در تهیه و تدوین مطالب درسی دستاوردهای بسیار خوبی داشته است. یکی از برنامه های این بنیاد، اعطای بورسیه به دانش آموزانی است که علی رغم تفاوت ها و مشکلات اجتماعی عدیده موفق می شوند که موفقیت های تحصیلی بسیار عالی کسب کنند، و در این راه به دانش آموزان کمک می کند که نقش خود در کمک به اجتماع خود را بشناسند.

می توانید با مراجعه به وب سایت بنیاد آزادی بیشتر با فعالیت های این بنیاد آشنا شوید. فیلم نویسندگان آزادی در سال ۲۰۰۷ تولید شده است و از جمله فیلم های تاثیرگذار با موضوع مدرسه بوده است.

بنیاد نویسندگان آزادی

فیلم نویسندگان آزادی

نویسندگان آزادی در ویکی پدیا

ارین گروول

کتاب نویسندگان آزادی