این یادداشت در حقیقت طرح مسئله ای به این موضوع با تأکید بر وضعیت کنونی جامعه ایران است و به قصد تحلیل بخشی از این فرهنگ نگاشته شده که در آن به نظر می رسد افراد خود را در رویای گذشته ای نه چندان دور و یا حتی خیلی دور غرق می کنند و مدعی می شوند که گذشته بسیار بهتر از امروز بوده است. چنین نگاهی به گذشته نمی تواند به خودی خود برای فرد یا جامعه مضر باشد اما اگر از حدی بگذرد که حال و آینده را قربانی گذشته ای کند که ممکن است حتی سن فرد یا حتی جامعه به زیستن در آن نمی رسد، ما با خطری جدی مواجهیم…
نوستالژی کلمه ای با ریشه یونانی که از nosta به معنای بازگشت به خانه و alyia به معنای درد تشکیل شده و اکنون در بسیاری از شاخه های مختلف علوم انسانی، فلسفه و ادبیات راه یافته و ناظر به نوعی فرافکنی به مفهومی دور در گذشته است. بدیهی است که پای این واژه در علوم فرهنگ شناسی و در رأس همه آن ها به انسان شناسی نیز گشوده شده و پدیده ای قابل فهم از منظر فرهنگ باشد.این یادداشت در حقیقت طرح مسئله ای به این موضوع با تأکید بر وضعیت کنونی جامعه ایران است و به قصد تحلیل بخشی از این فرهنگ نگاشته شده که در آن به نظر می رسد افراد خود را در رویای گذشته ای نه چندان دور و یا حتی خیلی دور غرق می کنند و مدعی می شوند که گذشته بسیار بهتر از امروز بوده است. چنین نگاهی به گذشته نمی تواند به خودی خود برای فرد یا جامعه مضر باشد اما اگر از حدی بگذرد که حال و آینده را قربانی گذشته ای کند که ممکن است حتی سن فرد یا حتی جامعه به زیستن در آن نمی رسد، ما با خطری جدی مواجهیم.
نوشتههای مرتبط
این یادداشت قصد انکار صد در صد و تخریب گذشته را ندارد و در عین حال نیز وضعیت کنونی یا آینده را غیرقابل نقد نمی بیند، بلکه بیش تر منظور آن بیان شرایطی است که اکنون جامعه با آن درگیر است و با توجه به گسترش تکنولوژی های ارتباطی و شبکه های اجتماعی مبتنی بر وب و تلفن همراه، گاهی با انتشار سریع و بدون تفکر ایده ها و جملاتی مواجه می شود که قصد دارد بر خلاف ایده های اتوپیایی، گذشته ای تصویر کند که هیچ نقدی بر آن وارد نیست و هرچه بوده در حد کامل و عاری از عیب و نقص بوده است. چنین جمله هایی به ویژه در خصوص بسیاری از اعمال و رفتارهای پادشاهان هخامنشی است و بدون لحظه ای تردید در این شبکه ها دست به دست می چرخد و بر این موج دامن می زند که گذشته ای اتوپیایی وجود داشته و چنان بوده که گویی هیچ مشکلی در جامعه آن زمان وجود نداشته و سراسر همه چیز نیکوست.
کمی تردید نه فقط به قصد تحقیق در درستی این مطالب، بلکه به نیت دیدن تعداد غیرعادی این ایده ها نشان می دهد که چنین نگرش بی عیب و نقص به گذشته نه فقط نشانگر وضعیت غیرعادی و موج سواری بر مبنای قدرت شایعه پراکنی است، بلکه حاکی از نداشتن یا کمرنگ بودن نگاه به سوی آینده و جلوست.
چنین وضعیتی در حال حاضر به عنوان پدیده ای فراگیر، خود را نه تنها در شبکه های اجتماعی بلکه سینما، رسانه ملی، شعر، موسیقی، نقاشی و غیره نیز بازنمایی کرده و گروه های مختلف در حوزه های گوناگون سعی می کنند در بازسازی گذشته بیش از پیش فعال باشند. گاهی سریالی از کارتون های دهه شصت از رسانه ملی پخش می شود و همزمان زیرنویس آن پیامک هایی است که تماشاگران که در حال حاضر در رده سنی ۳۰ تا ۴۰ سال هستند از خاطرات آن دورانی می گویند که این کارتون را تماشا می کرده اند. دیگر جایی که رسانه ملی جریان بازگشت به گذشته را پرچمداری می کند استفاده از کاراکترهای عروسکی محبوب دهه هفتاد با نام های «کلاه قرمزی و پسرخاله» است که اکنون در تعطیلات رسمی یکی از برنامه های ثابت برای پخش شده است. برخی گروه های موسیقی نیز با بازآفرینی آثار قبلی سعی می کنند به شهرت دست یابند تا جایی که هویت یکی از این گروه ها در گرو بازآفرینی موسیقی های دهه شصت و هفتاد است.
در این میان سینما در ماه های اخیر رکورد این ماجرا را شکست و با فروش چند میلیاری شهر موش ها به عنوان یک سریال و فیلم پرمخاطب دهه شصت، مدال پرچمداری این جریان را به گردن آویخت و گوی سبقت را از رسانه ملی ربود. هنرهایی مانند نقاشی و نگارگری نیز از این جریان عقب نماندند و با به تصویرکشیدن برخی از چهره های این نوع گذشته مجعول مانند داریوش و کوروش و ستاره هخامنشی در کنار ویرانه های پاسارگاد(!) که بیش از هر چیز تابلویی مضحک را بازنمایی می کند خود را به این جریان رسانده است. چندی پیش نیز دفترچه هایی به بازار آمد که با نام های متفاوتی مانند «شما یادتون نمی آد» و غیره، حاوی تصاویر و نوشته هایی از دهه شصت بود و به ناگهان در بازار ظاهر شد و در نسخه های مختلف از نظر طراحی و غیره به فروش انبوه رسید.
با وصف این، به نظر می رسد که ما با نوعی جریان بازگشت به گذشته مواجهیم و شاید جریان مذکور یکی از معدود نقاط اشتراک و محل به هم رسیدن بسیاری از فعالان حوزه های فرهنگی و هنری باشد که ممکن است در هیچ جای دیگر حتی برای یک لحظه هم نقطه مشترکی با هم نداشته باشند و اتفاقاً یک نقطه آسیب زننده دیگر نیز این جا خود را نشان می دهد.
از سوی دیگر اقبال عمومی جامعه از محصولات هنری و فرهنگی گذشته و از آن بالاتر فرافکنی شبکه های اجتماعی به گذشته ای که در حال حاضر به دلیل نبودن یک معیار و نگاه علمی و تحقیقی تا اندازه بسیار زیادی نامعلوم و مبهم است، نشانگر نبودن یا کمرنگ بودن رویای آینده به ویژه در میان نسل جوان ماست و نگاه عمیق تر نشان می دهد که نبودن رویای آینده به اندازه رویای اتوپیایی یک آینده نامعلوم و غیردقیق در میان فرهنگ یک جامعه خطرناک است.
در این میان پرسشی که می توان مطرح کرد و از بازتولید کنندگان محصولات هنری و فرهنگی در این جریان پرسید و یادداشت را به پایان برد آن است که آیا واقعاً کف گیر این دسته تولید کنندگان به ته دیگ رسیده و برای این جامعه و حال و آینده اش هیچ حرفی برای گفتن ندارند و برای برقراری ارتباط با جامعه باید حرف های قدیمی بزنند و نیازی به خلق ایده های جدید نمی بینند؟ آیا تولید کنندگان فرهنگ که باید خون درون رگ های جامعه باشند نیز به جریان بازگشت به گذشته پیوسته و با بهانه های سطحی مانند درآمدهای کلان، افزایش مخاطب و غیره مسولیت تولید فرهنگ را به گذشته دور و نزدیک واگذار کرده و مدعی اند با آن فرهنگ هنوز می توان جامعه را زنده نگه داشت؟ پاسخ این پرسش ها را به بازتولیدکنندگان محترم آثار قدیمی می سپاریم.
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com