انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوستالژیا و شهر

معرفی کتاب دیوانگی در بروکلین، پل آستر، برگردان خجسته کیهان، نشر افق.

نگاهی به پدیده هتل اگزیستانس

۱- ناتان گلس شصت سال دارد و تازه دوره درمان سرطان را پشت سر گذاشته است. اوکه مطمئن است تا پایان سال را دوام نمی‌آورد، خانه حومه شهری خود را فروخته و به محله کودکی خود در بروکلین بازگشته و تنها یک کار دارد؛ به انتظار مرگ بنشیند.

در اثر این بیماری شغل وهمسر ش را از دست داده است، تازه طلاق گرفته و اتفاقاً با تنها دخترش هم رابطه خوبی ندارد، سرگرمی که برای روزهای بلندش یافته این است که کتابی از مخمصه‌ها، حقارت‌ها، اشتباهات خودش و کسانی که می‌شناسد بنویسد و نام آن را دیوانگی انسانی بگذارد !
درمیان همین روزهای کسالت‌بار است که اتفاقی خواهر زاده‌اش تام وود را بعد از هفت سال در مغازه کتابفروشی می‌بیند. او که گویاجوانی باهوش و بااستعداد بوده دکترای ادبیات انگلیسی‌اش را نیمه‌کاره رها کرده، در دوره‌ای راننده تاکسی شده و حالا پشت دخل کتابفروشی هری برایتمن است.
تام و ناتان بعد از شنیدن سرگذشت هم، در این مدت دوری، با هم وارد دوره تازه‌ای می‌شوند. دوره‌ای که به قول تام، پساخانواده، پساتحصیلات و پساموفقیت است و برای همین است که تام در همان دیدار اول این قطعه شعر را برای توصیف زندگی‌شان برای دایی‌اش می‌خواند:

 

شادی‌هایم مانند رویای کاذب ناپدید شدند
روزهای شادکامی که بی آن که بازگردند.

تام در دیدار بعدی، هری برایتمن، صاحب مغازه‌ای که در آن کار می‌کند را به دایی‌اش معرفی می‌کند هری برایتمن گالری‌داری که با فروش یک اثر تقلبی پنج سال به زندان محکوم شده هم، از همسرش طلاق گرفته و دختری دارد که بیمار حاد روانی است.

مجمع شکست‌خوردگان در ۲۷ می سال ۲۰۰۰ در رستوران فرانسوی بروکلین شکل می‌گیرد، در همین گفتگوهای سه نفره است که هری درباره ایده هتل اگزیتانسش سخن می‌گوید:

حالا که بهتر یادم می‌آید هتل اگزیستانس ! هنوز ده سالم نشده بود و لحظه‌ای را که این ایده به ذهنم رسید و برایش نامی یافتم را هنوز به خاطر دارم؛ یک روز، یکشنبه بعد از ظهر در زمان جنگ، رادیو روشن بود و من در اتاق نشیمن خانه‌مان در بوفالو نشسته بودم ودر مجله لایف تصاویر سربازان امریکایی را در فرانسه تماشا می‌کردم. تا آن زمان پا به هتلی نگذاشته بودم، اما وقتی با مادرم به شهر رفته بودم، آن را از بیرون دیده و می‌دانستم هتل جای خاصی است، مکانی است که می‌توان در آن از کثافت بدبختی‌های روزمره در امان ماند. از مردان یونیفرم‌پوشی که که در مقابل رمینگتون ارمز می‌ایستادند خوشم می‌آمد، یونیفرم آبی‌شان زیبا بود، هتل جهان بهتری را نوید می داد، مکانی که فقط مکان نبود بلکه فرصت و شانس بود که امکان زیستن درون رویاها را می داد… .

همان یکشنبه بعد از ظهر آن را از رادیو شنیدم. شنیدم که کسی از اگزیستانس انسان، وجود انسان، صحبت می کرد، صدای رادیو می‌گفت قوانین وجود و خطراتی که باید با آن مواجه شویم انگار اگزیستانس از زندگی بزرگ‌تر بود .

تام: تازه متوجه شدم جایی به نام هتل اگزیستانس را اختراع کرده ای؟ اما کجاست و به چه درد می‌خورد؟

هری: به چه دردی می‌خورد؟ در واقع به هیچ درد. آن یک پناهگاه بود دنیایی که می‌توانستم در عالم خیال در آن بگردم.

سپس هری از تام می‌خواهد که از هتل اگزیستانس خودش بگوید: کمبود همه کسانی را که از دست داده‌ام احساس می‌کنم. بعضی وقت‌ها چنان دستخوش غم و غصه می‌شوم که زنده ماندنم زیر بار چنین غمی برایم باور نکردنی است، هتل اگزیستانس من هری نمی‌دانم چیست؟ ولی با زندگی دیگران، با ترک این شهر کثیف و شرکت در زندگی کسانی که دوست دارم و به آنها احترام می‌گذارم.

هری: زندگی گروهی.تام بله نوعی زندگی گروهی.

هری و ناکجاآباد کوچکت در کجاست؟

تام: گمام می‌کنم در جایی دور از شهرها. جایی به مقدار زیاد زمین و به قدر کافی ساختمان که همه کسانی که می‌خواهند در آن جا به سر برند، در خود جای دهد.

۲- ژان ژاک روسو همان کسی است که خیلی زود دلتنگ روزگار گذشته شد و از پایه‌گذاران پارادایم حسرت بود.
او در سال ۱۷۹۴ در راه ونسن روزنامه‌ای را دید که خبر از برگزاری یک مسابقه از طریق فرهنگستان دیژون را می‌داد، موضوع مقاله چنین بود: «آیا علوم و فنون جدید به پیشرفت اخلاقیات کمک کرده‌اند یا به انحراف و انحطاط آن؟».

در همان لحظه‌ای که عنوان مقاله را خواند دنیای ذهنی اش تغییر کرد،او طبیعت انسانی را نیک می پنداشت و تنها عاملی که انها را به فساد کشانده بود را همانا تمدن و پیشرفت می پنداشت. به نظرش تمدن مردم را خوشحال تر که نکرده است هیچ، بلکه انسان متمدن را در گردابی از دوگانگی ها گیر انداخته، که همین زمینه ساز بروز نا اخلاقیات است.

از نظر روسو تمدن البته کارهای دیگری هم کرده بود، عشق به تجمل را افزایش داده و در نهایت سادگی و معصومیت انسانها را از آنها گرفته بود.
روسو نظریه نقد اجتماعی خود را با این موضع آغاز می‌کند که وضع طبیعی و قراردادی از یکدیگر متمایز هستند، هرچند وضع طبیعی فرضی فلسفی است، انسان‌ها در آغاز تاریخ در حیات وحش و جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند در وضع طبیعی انسان موجودی کاملاً غریزی است. او نظریه‌ای من باب طبیعت انسانی داشت که در آن طبیعت انسانی را تابعی از شرایط تاریخی می‌دید. انسان‌های نخستین منزوی، ساده و معصوم بودند. اما در مرحله تمدن موجوداتی اجتماعی پیچیده پا به عرصه گذاشته بودند.

در جریان انتقال از وضع طبیعی به زندگی اجتماعی یک تحول اساسی رخ می‌دهد و این همان بیدار شدن حس خودخواهی است، آغاز گرفتاری‌های انسان در این است که او در این اجتماع خودش را با دیگری را مقایسه می‌کند، به دیگری وابسته می‌شود، نیازهایش گسترده و خودبسندگی اش را از دست می‌دهد .

روسو می‌گوید: «طبیعت انسانی هرگز پس نمی‌رود و انسان هرگز به دوران بی‌گناهی و برابری و آن چه از آن فاصله گرفته باز نخواهد گشت» او در جایی دیگر برای بشریت چنین پیش‌بینی دارد:

جامعه طبیعی جای خود را به جامعه‌ای گرفتار جنگ دائمی می‌دهد. نوع بشرخوار و غم‌زده، ناتوان از بازگشت به خویش و عاجز از شکلی که مایه شوربختی است با کار در عین شرمساری، با استفاده از توانایی که به او ارزانی شده، خود ناظر نزدیک شدن انهدام خویش است.

۳– رابرت سی‌یر و میشل لوووی در در مقاله معروف خود «رمانتیسم و تفکر اجتماعی» در تعریف از رمانتیسم آن را عصیان بر ضد حال تاریخی می‌دانند.
آنچه که در این بین اهمیت دارد ضعف مطلقی است که گریبان همه را در جامعه مبتنی بر ارزش مبادله و پول گرفته است، افراد به مونادهای خودپرستی تبدیل شده و اساساً در جنگ با یکدیگر به سر می‌برند.

احساس باختن به این عصیان مرتبط است. در جهان مدرن هم فرد و هم انسان به طور کلی احساس می‌کند که چیز ارزشمندی را باخته است، مشخصه بینش رمانتیک این باور دردآلود است که واقعیت حاضر فاقد ارزش‌های انسانی است.

از نظر آرنولدهاورز احساس بی‌خانمانی و انزوا احساس اصلی رمانتیک‌های اوایل قرن نوزدهم بود.

موضوع نوستالژیا گذشته ماقبل سرمایه‌داری است و برای همین است که جنبش‌های رمانتیک و نقد ضدسرمایه‌داری با هم پیوند خورده و گذشته شکل آرمانی به خود می‌گیرد.

نوستالژیا برای فردوس گمشده و آنچه از کف رفته با یک ناآرامی، پرسشگری و صیرورت همراه است که با بُعد دوم خود که همان کشف بهشت آینده است، پیوند دارد.

حسرت‌زدگی درد انسان مرگ‌آگاه و زمان‌آگاه است، اوست که به محدودیت‌های زندگی خود در این جهان مدرن واقف شده و تباهی را با چشم خود می‌بیند.

پارادایم حسرت‌زدگی چهار مؤلفه اساسی دارد:
۱- نخست تصور از تاریخ است که تاریخ چیزی جز، سقوط و دورافتادن نیست.
۲- نظام‌های فکری مدرن ذاتا کثرت‌‌گرا، دنیوی شده و گوناگون هستند و این تکثر موجب چندپارگی آدمیان شده است.
۳- نگاه حسرت‌بار معطوف به انسان و از دست رفتن ویژگی‌های انسانی چون خودمختاری و آزادی طبیعی اوست، چرا که انسان مدرن در چنگال دیوهایی چون دیوان‌سالاری، دولت، ساختار سرمایه‌داری و… است.
۴- از دست رفتن سادگی و اصالت و عواطف پاک و انسانی.

رمانتیسم انواع و اقسام دارد شکل‌شناسی و تیپ‌بندی آن می‌تواند به ما بگوید همه آنها که غصه از دست رفته‌ها را خورده‌اند در حسرت چه بوده‌اند.
رمانتیسم احیاطلب که پی جامعه‌ای ماقبل سرمایه‌داری چون جامعه قرون وسطاست، از ارزش‌هایی چون نام سلسه‌مراتبی، منزلت و ایمان به شاه و خدا دفاع می‌کند، رد کامل صنعت مدرن و جامعه بورژوا ازعناصر اساسی رمانتیسم احیاطلب است، رمانتیست‌های محافظه‌کار حسرت آن روزگارانی را می‌خوردند که جامعه بشری دست‌خوش طوفان مهیب انقلاب فرانسه نشده بود، یک رمانتیست اعتزالی می‌داند که آنچه رفته باز نخواهد گشت. اوگاه در یأس تراژیک خود گرفتار است یا گاه به سمت اصلاح‌طلبی‌های اجتماعی حرکت می‌کند، در رمانتیسم انقلابی نوستالژیا برای گذشته ماقبل سرمایه‌داری به امید رسیدن به جامعه مابعدسرمایه‌داری در آینده مبدل می‌شود، آرزوی او نابودی سرمایه‌داری و خلق آینده یوتیوپیایی است.

۴- داستان دیوانگی در بروکلین هم چنان در نیویورک ادامه دارد و پیچ و خم‌های داستان بیشتر می‌شود. تام خواهری دارد به نام روری که مدت‌هاست که از او خبری ندارد، اما به یک‌باره دختر بچه ۸ ساله‌اش را به نیویورک نزد برادرش می فرستد، دخترک روزه سکوت گرفته و با کسی صحبت نمی‌کند، مادرش او را از خطری رهانده، اما هیچ کس نمی‌داند که او کجاست، چه کار می‌کند و چه خطری او را تهدید می‌کند.

روری که بعد از یک دوره تجربه فرار از خانه، بارداری نامشروع و اعتیاد، چند سالی است ازدواج کرده، با همسرش در جایی زندگی می‌کند و تمامی تماس‌ها را با خانواده خود قطع کرده، او با رویِ دیگر هتل اگزیستانس درگیر است. همسرش او را در هتل اگزیستانس خود حبس کرده است، تام به دنبال خواهر زاده اش می‌رود و سرانجام او را پیدا می‌کند. این همسر روری است که از جهان بی نظیرش این گونه سخن می‌گوید:

«کلیسای ما.معبد مقدس کلام ما. ما گروه کوچکی هستیم. مجمع ما بیشتر از ۶۰ عضو ندارد، اما پدر مقدس باب راهنمای دانایی است و بسیاری چیزها به ما آموخته است…. او مردی است باهوش و فراست و آموزش‌هایش زندگی همه را ما زیباتر کرده است. ما گله کوچک خوش بختی هستیم».
این فرقه کوچک و خوشبخت اساس کار خود را ایثار گذاشته‌اند، ریاضت می‌کشند، هفته‌ها روزه سکوت می‌گیرند و در جهت مبارزه با فرهنگ فاسد آمریکا همه تلویزیون‌ها، رادیوها،کتاب‌ها، نوارها و سی‌دی‌ها جمع شده‌اند. در نهایت حتی تلفن‌ها هم از خانه جمع می‌شوند. هتل اگزیستانس دیگری برپا شده است.

۵- حسرت دیگر کافی است. این شعار آن دسته از رمانتیک‌هایی است که می‌خواهند بهشت گمشده را در آینده واقعی پیشارو بسازند، رمانتیک‌ها دو راه حل عملی را برگزیده اند، دسته اول که با کناره‌گیری از جهان و سفر به جاهایی که دست سرمایه‌داری آنها را تخریب نکرده ، جایی که همان گذشته بدوی و طبیعی را ارائه می‌کند. در دیدگاه دوم آن تصویر یگانه گذشته بهانه‌ای برای مبارزه به دست می‌دهد .

سوسیالیزم یوتوپیایی انسان‌گرا می‌خواهد که انسان به ارزش‌های اخلاقی ماقبل سرمایه‌داری بازگردد، فوریه، کابه و سن‌سیمون همان نام‌های آشنایی هستند که می‌خواستند مالکیت خصوصی را لغو کنند و از این طریق طمع و خودپرستی برداشته شود. آنها از ما می‌خواستندکه سرمایه‌داری را رها کنیم و اشکال زندگی اجتماعی و فرهنگی پیشینیان را برگزینیم.

رمانتیست‌های مارکسیست‌ جهان‌بینی ضدسرمایه‌داری خود را با زیباشناسی و نظریه سیاسی گره زده‌اند، نوستالژیا برای گذشته و تصویر تخیلی جهان متفاوت و بهتر از بنیان این اندیشه اثر گذار در تاریخ است.

رمانتیست‌های آنارشیست، خواهان بازگشت به جوامع کوچک ارگانیک هستند.

۶-هتل اگزیستانس در نهایت دیوانگی در بروکلین شکل می‌گیرد، ناتان گلس خانواده‌ای یافته، خواهر زاده اش پیش او آمده، تام ازدواج کرده؛ رابطه اش با دخترش بهبود یافته وخودش هم با زنی آشنا شده است !

من این مرد پیر و تنها که یک سال پیش برای پنهان کردن خودش به بروکلین آمده بود،این ادم تباه شده که دیگر هیچ انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارد، من هالو،ناتان احمق که توان این تصور را نداشت که می‌توان کار بهتری به جز در انتظار مرگ بودن انجام داد.

۷-کیتس در شعری می‌گوید:
این چیزها را احساس می‌کنیم؟ در آن لحظه که گام به نوعی وحدانیت می‌نهیم با حالتی همچون حالت روحِ گریزان.
ای بسا که دام‌هایی باشکوه‌تر و اسارت‌هایی بس خودتباه‌سازتر که اندک اندک به ایجاز اعظم می‌انجامند.

منابع:
باوره تخیل رمانتیک فرحید شیرازیان ارغنون ۲سال۱۳۷۳
سه یر،رابرت.لووی سه یر. رمانتیسم و تفکر اجتماعی.،یوسف اباذری ارغنون ۲سال۱۳۷۳
مرتضویان علی،رمانتیسم در اندیشه سیاسی(تفسیر رمانتیک از قراداد اجتماعی و دولت) ارغنون ۲سال۱۳۷۳
روسوژان ژاک قرداد اجتماعی مرتضی کلانتریان اگه چاپ چهارم ۱۳۸۵
رابینسون دیو،زارات اسکار.روسو.شکوفه محمدی شیرمحلهقدم اول چاپ اول ۱۳۸۵
ترنربراین.حسرت زدگی،پسامدرنیسم ونقد فرهنگ محبوبه مهاجر ارغنون۱۳پاییز ۱۳۷۷