روز هرمز (اولین روز همه ماههای ایرانی) از ماه فروردین، یکی از روزهای سال جدید تقویم پارسی است که در حال حاضر با روز اعتدال بهاری (روزی که در آن خورشید وارد درجه اول برج حمل می شود) مصادف شده است. این ورود به سال جدید نه با موقعیتی که نوروز در سایر تقویم ها دارد (برای مثال در تقویم مالیاتی عثمانی یا تقویم نوسَیری (Nosayri) ) و نه با نام روزهای سال جدید در دیگر تقویم ها، که از نوروز پارسی- همچون نَیریز در مصر یا نَیروز در اندلس- مشتق شده اند، ارتباطی ندارد ( یک بررسی کتابشناسانه در موضوعی ارائه شده در کریستُفرتی، ۲۰۰۳).
در جهان ایرانی نیز روزهای دیگری بودند که نوروز نامیده می شدند. این روزها حتی به لحاظ نظری با روزی که در آن خورشید وارد برج حمل می شود تقارنی داشتند. در سال ۸۹۵/۲۸۲ نوروز معتضدی توسط خلیفه معتضد عباسی برای اهداف مالیاتی مرسوم شد. نوروز معتضدی برای حدود یک قرن رایج بود و در یازدهم حزیران (برابر با یازده ژوئن در تقویم جولیان) در تقویم سوری تثبیت گردید، این تاریخ همزمان با اول خرداد در تقویم پارسی طی سال ۸۹۵-۸۹۲ میلادی است (ببینید تقیزاده، ص ۱۵۷).
نوشتههای مرتبط
در متون نجومی اصطلاح نوروز خوارزمشاهی مشخص کننده روزی است که در آن خورشید وارد برج ۱۹ حمل می شود و روز تجلیل از خورشید محسوب می شود (تقیزاده، ص ۱۴۰). در اصل این اصطلاح نشانگر نوروز بازسازی شده است که در سال ۹-۹۵۸ میلادی در خوارزم مرسوم شد و در روز ۲ یا ۳ نیسان تثبیت گردید ( ۲ یا ۳ آوریل در تقویم ژولینی؛ ببینید بیرونی، آثار، متن، ص ۲۴۱، ترجمه.، ص ۲۲۹). در کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه بیرونی (متن، ص ۲۳۰، ترجمه.، ص ۲۱۷) از “نوروز رودخانه ها و همه آبهای جاری” در ۱۹ سفندارمد نام برده شده است.
در متون عامه مدرن یک نوروز تبریِ مازندارن در روز دوم مردادِ تقویم هجری خورشیدی (۲۴ یا ۲۵ جولای؛ ببینید هومند، ص ۱۰۷) وجود دارد و در فاصله کوتاهی از آن نوروز دیلمی در گیلان در ۱۵ مرداد (۶ یا ۷ آگوست؛ ببینید عرشی، ۲۰۰۰، ص ۲۴) را داریم. هومند (صفحات ۱۹-۱۰۷) طی سالهای ۱۹۹۶ (۱۳۷۵ ه.ش) و ۱۹۹۷ (۱۳۷۶ ه.ش) تاریخ دیگری از این روز سال نو ارائه می دهد، از جمله ۱۷ مرداد که مصادف است با ۸ یا ۹ آگوست. در شهرهای امتداد ساحل خلیج فارس یک نوروز عربی (سال نو عربی)، یا نووروز دریایی (سال نو دریایی) در روز نهم مرداد تقویم هجری خورشیدی (۳۱ جولای یا اول آگوست؛ عرشی، ۱۹۹۷، ص ۱۸)، وجود دارد. در کنار نواحی ساحلی و در استان کرمان (لاله زار)، با یک نوروز چوپانی (سال نو گلهدار) در ۲۷ اسفند (۱۷ یا ۱۸ مارس؛ صنعتی، ص ۶۹۳) مواجه هستیم. یقینا موارد دیگری به همین منوال وجود دارند که که هنوز در مورد آنها پژوهشی صورت نگرفته است.
ابوریحان بیرونی ( ببینید آثار، متن، صفحات ۳۳-۳۲، ترجمه.، صفحات ۳۸-۳۶) از یک نوروز شاهان باستانی – در زمان ساسانیان- در روز انقلاب تابستانی سخن می گوید. هرچند سنت پارسی به تقارن بین نوروز و برج نخست حمل اشاره دارد (ببینید بیرونی، آثار، متن، ص ۴۵، ترجمه.، ص ۵۵). با این وجود هیچ گواه تاریخی برای چنین تطابق ثابتی وجود ندارد، زیرا در دوران ساسانی تقویم پارسی بر مبنای یک سال خورشیدی مبهم ۳۶۵ روزه قرار داشت، و تطابقی که در بالا ذکر شد فقط طی چهار سال متوالی یک بار در ۱۴۶۱ سال رخ میدهد. بر اساس یک نظریه منسوخ – تا حدی بر مبنای اسناد و مدارک عربی و پارسی در آثار نجومی – در دوره ساسانی دو نوروز وجود داشت: یک نوروز “کشوری” که در طول فصول به سمت عقب حرکت می کرد، و دیگری نوروز “مذهبی” که با استفاده از نگهدارنده های زمان ماهانه در هر ۱۱۶ یا ۱۲۰ سال محاسبه می شد. اگرچه، “نسبتا تا حد گسترده ای پذیرفته شده است … که هیچ گواه مستندی برای نگهدارندهای زمان موجود نیست و در واقع بعید است که آنها حقیقتا نقشی در زمان شمارهای کاربردی ایفا کرده باشند” (د بلویس، ص ۴۰).
نوروز در اول فروردین تنها نوروزی است که از نظر تاریخی تأیید شده است و نشانگر برتری تعادل در روز نخست سال جدید است. این نوروز هر چهار سال به میزان یک روز در طول فصلهای خورشیدی به عقب برمیگردد و آنچه که مدنظر بیرونی بود و در بالا به آن اشاره شد به خوبی این حرکت را تبیین می کند. سنت مربوط به جابجایی نوروز از یک موقعیت نزدیک به انقلاب تابستانی در اواخر دوره ساسانی، (۲۳-۶۲۰ میلادی؛ در طول قرن هفتم، انقلاب تابستانی در ۱۹ ژوئن تقویم ژولینی اتفاق افتاد، و اول فروردین فقط طی این چهار سال با ۱۹ ژوئن مصادف شد) به وضعیتی که با برج نخست حمل طی سالهای ۷-۱۰۰۴ میلادی مصادف شد؛ (در طول قرن ۱۱ اعتدال بهاری در ۱۵ مارس تقویم ژولینی اتفاق افتاد و اول فروردین فقط طی این چهار سال با ۱۵ مارس مصادف شد) نیز مرتبط با بحثی است که بیرونی مطرح کرده است. بنابراین نوروز مجددا به عقب بازگشت و بر طبق نوروزنامه (ص ۱۲) – رساله ای که منتسب به عمر خیام است و احتمالا در طول قرون ۱۱ و ۱۲ شکل گرفته – خلیفهابن احمد، حاکم صفاری، به منظور تثبیت نوروز تقویم را اصلاح کرد، اما متن نوشته شده واضح نیست ( بحث در این زمینه را در کتاب کریستوفرتیف ۲۰۰۶، صفحات ۳۹-۳۳ ببینید). نوروزنامه (ص ۱۰) به منظور مشخص ساختن لحظه “درست” حادث شدن نوروز و علی رغم موقعیتهای فصلی متفاوت در زمانهای مختلف که نوروز در آنها جای دارد، به فروردینِ خویش (که خورشید اعتدال بهاری است) اشاره می کند.
در سال ۱۰۷۹/۴۷۱ حاکم سلجوقی، جلالالدوله ملکشاه (۹۲-۱۰۷۳)، تقویم اصلاح شدهای را مرسوم کرد که روز سال نو را با نام نوروز جلالی، در برج نخست حمل، ثبت کرد. اگرچه پس از وی تقویم خورشیدی سیال در بین برخی از محافل زرتشتی باقی ماند، این گروه تا هم اکنون نیز روزهای نوروز را با اشکال مختلف تقویم خورشیدی سیال مرتبط می دانند (بویس، ۲۰۰۵، ص ۲۲)، و در متون غیر زرتشتی نیز نشانه هایی در خصوص اینکه نوروز عامه به روز اول دیگر ماههای پارسی انتقال می یابد، وجود دارد (کریستوفرتی، ۲۰۰۷، صفحات ۵۴-۴۵؛ کرمشاهیف، صفحات ۸۸-۶۸۷؛ وکیلیان، ص ۲۰۲).
به علاوه در اغب بخشهای آثار نجومی عربی و فارسی که به توصیف تقویمهای مختلف می پردازند، یک مبحث مشترک در باب نوروز کبیر یا نوروز بزرگ در ۶ فروردین مطرح شده است، اما منابع باقی مانده در مورد اهمیت روز ششم از نخستین ماه پارسی همگی متعلق به دوران اسلامی هستند. “نوروز کبیر” همچنین نوروز خردادی (نوروز خرداد؛ ص ۳۳۹؛ خرداد نام روزی است که به روز ششم هر ماه پارسی اطلاق می شود) یا نوروز کسا ( نوروز بزرگان؛ ببینید برهان قاطع، s.v.) نیز نامیده می شد، و نوروز کبیر دنبالکنندهی نوروز صغیر (نوروز کوچک) یا نوروز عامه (نوروز مردم عادی) در اول فروردین است.
نخستیترین منبع (نیمه قرن ۹) برای تشریح وقوع نوروز در ششم فروردین توسط کسروی در کتاب المحاسن و الاعیاد به رشته تحریر درآمده است (ص ۳۶۳؛ برای شناخت نویسنده رجوع شود به اینسترانسف، صفحات ۸۷-۸۵). یک گزارش مشابه، اما نه یکسان، در کتاب بیرونی (آثار، متن، صفحات ۱۹-۲۱۷، ترجمه.، ۴-۲۰۱) یافت شده است. به علاوه یک منبع مناسب مرتبط با نوروز در شش فروردین کتابی با عنوان ماه فروردین روزِ خرداد متعلق به دوره پارسی میانه است (برای دیدن متن نگاه کنید ج.م. جاماسپ آسانا، صفحات ۸-۱۰۲ ؛ و برای ترجمه روجوع کنید به ک. ج. جاماسپ آسانا، صفحات ۲۹-۱۲۲)، این منبع در بخش مستندات MK موجود است که زمانی بخشی از کتابخانه شخصی ویراستار متن، ج.م. جاماسپ آسانا بود. اهمیت شش فروردین در فصل ۵۲ از اثر جدید صد در نثر که احتمالا طی قرن هفتم میلادی به رشته تحریر درآمده و همچنین در روایت جدید پارسی اثر داراب هرمزیار (خال، صفحات ۱۰۰-۹۹)، تأیید شده است. بر طبق گفته کوشیاربن لبان جیلی (۱۰۳۰ میلادی؛ ببینید تقیزاده، ص ۱۹۱)، “روز ششم نوروز” (که ششم فروردین است) صب الماء ([روز] آب ریختن) خوانده میشد و به عنوان نوروز کبیر مورد احترام بود؛ همچنین “روز امید،” نامیده می شد زیرا گرامیداشت به اتمام رسیدن عمل خلقت بود.
بیرونی خاطرنشان میکند “گفته شده مردی که دو نوروز را به یکدیگر مرتبط ساخت پهلوان هرمزبن شاپور بوده است، در تمامی روزهای بین دو نوروز برای این دلاور جشن برپا می شد” (بیرونی، آثار، متن، ص ۲۱۸، ترجمه.، ص ۲۰۳؛ برای نقطه نظرات مشابه درباره مهرگان نگاه کنید به همان، اثار، متن، ص ۲۲۴، ترجمه.، ص ۲۰۹). (…) ایده اهمیت مطلق ۶ فروردین، به دلیل اینکه روز تکمیل آفرینش است (بلاردی، صفحات ۷۵-۷۲)، از ارزش جامع در چشمانداز پدیدهشناسانه برخوردار است و اهمیتی که به ششم فروردین داده شده را فارق از مسائل تقویمی برجسته و روشن می سازد. در این رابطه باید فرضیه بیرونی در مورد اینکه ششم فروردین به عنوان “زمانیکه که جم با موفقیت بازگشت” مشهور است، را مورد ملاحظه قرار داد (بیرونی، آثار، متن، ص ۲۳۳، ترجمه.، ص ۲۲۰). بر اساس گفته کریستنسن، “روز ششم جشن بهار در اصل روز اعتدال بهاری بود، نوروز حقیقی؛ بنابراین هنگامیکه ایرانیان به اسلام گرویدند … ، عید مزداییان ناپدید شد و جشن بهار در زمان اعتدال بهاری آغاز شد، اما انگارهی تشریفاتی آیین روز ششم به قوت خود باقی ماند” (ترجمه کریستنسن، ص ۱۴۴).
بنابر گواه سنت ایرانیان، پرسش در باب این موضوع به واسطه وجود اعیاد متنوع دیگر پیچیده شده است. در همین منوال بدیهی به نظر می رسد که انطباق بین روز ششم تقویم پارسی و سال نو ارمنیان، سغدیان و خوارزمیان پیچیدگیها را دوچندان کند.
ابوبکر محمد نرشخی در تاریخ بخارا از یک نوروز محلی دوم سخن می گوید که با فاصله پنج روز اولین نوروز را دنبال می کند، اما وی آن را “نوروز بزرگ” نمینامد” (نرشخی، متن، ص ۱۶، ترجمه.، ص ۱۸؛ برای مطالعه مباحث در این زمینه نگاه کنید به کریستوفرتی،۲۰۰۶، صفحات ۳-۱۰۰).
ابن حوقل در مورد هفت روز جشن نوروزی طی قرن ۱۰ در اصفهان گزارش می دهد که اشاره آشکار به یک هفته دارد. در واقع علی رغم اظهارات بیرونی در خصوص هرمز، هیچگونه شواهد تاریخی در مورد دوره جشن شش روزه برای عید نوروز وجود ندارد.
مولا مظفر گنابادی، منجم و ریاضیدان ایرانی، که در بارگاه شاه عباس اول در اصفهان مشغول به کار بود، در فهرست جشنهای ایرانی از روز سیزدهم نوروز یاد نکرده است، اما وی “نوروز بزرگ” در ششم فروردین و آبانگان در روز دهم فروردین را به ثبت رسانده است (گنابادی، فصل ۱۵، صفحات ۱۶-۱۲). اگر چه بعید به نظر می رسد که ارجاعات به ششم فروردین به عنوان “نوروز کبیر” در چنین اثر نظری مؤخری بتواند ملاحظه واقعی عید را ثابت کند.
کریستنسن (صفحات ۵۶-۱۵۵) به استناد برهان قاطع (صفحات ۹۱-۲۸۷) ششم فروردین را به عنوان جشنی که در طول قرن ۱۷ هنوز پابرجا بوده در نظر گرفته است.؛ اگرچه تنها مسافری که در مورد این موضوع نقل قول کرده از عامه مردم است: “عید نوروز در حدود یک هفته ادامه مییابد، اما روز اول … تا کنون از تشریفات بیشتری برخوردار بوده است” (دابکس، صفحات ۶۲-۴۶۱). بر اساس گفته کریستنسن (ص ۱۵۸)، طی قرن ۱۹ دوره جشن روز ششم طولانیتر بوده است. امروزه بدون هیچگونه توجهی به ششم فروردین، دوره عید نوروز در ۱۳ فروردین با جشن سیزدهبدر یا سیزدهِ نوروز پایان مییابد.
نویسنده: سیمون کریستوفرتی