در روزگاری که حتی با تلفنهای همراه هم میتوان باکیفیتترین عکسها را گرفت و روزانه صدها عکس ثبت کرد، تعمق در عکسهای تاریخی و سیاهوسفید و سرنوشتساز در حوصله هر کسی نمیگنجد و تدوین کتابی که قادر باشد گریزی به گذشته عکاسی بزند و توجه افراد را تااندازهای از عکسهای سلفی و مدلینگ و روزمره به آن چنین عکسهایی برگرداند ارزشمند و ستودنی است و این کاری است که یوریک کریممسیحی سعی کرده است در نه فقط زیبا انجام دهد.
نوشتههای مرتبط
یوریک کریممسیحی، نویسنده، منتقد، عکاس و پژوهشگر عکس و طراح گرافیک متولد ۱۳۴۳ تهران
است، از او کتابهای داستانی همچون: نفس عمیق، بزرگراه بزرگ و صد میدان به چاپ رسیده است و همچنین آثاری در زمینه عکس دارد به نامهای: نگاهم کن، خیالم کن!، عکس و دیدن عکس، شب سپیده میزند باری دیگر، مقدمهی پشت صحنهی سینمای ایران، اول شخص مفرد…و نمایشنامهی کوپهی اختصاصی و جاده..
(پایگاه عکس چیلیک). نه فقط زیبا آخرین کتاب او در حوزه عکس است که در سال ۱۳۹۹ به بازار آمده است.
او در مصاحبهای که سایت عکاسی چیلیک در سال ۹۷ انجام داده بود در پاسخ به سئوال «با توجه به محدودیتی که در مورد انتشار تصویر زنان داریم، و از سویی میدانم شما در داستانهایتان بهطور جدی به زنان پرداختهاید و دغدغهی شما بوده، چقدر توجهتان در عکاسی معطوف به زنان است؟» گفت «برای من موضوع و مسائل زنان در اصل در محدودهی زندگی اجتماعی آنان مطرح است، حتا اگر در خانواده باشد. من در عکاسی اجتماعی چندان کار نکردهام و تجربهی چنانی ندارم. به همین خاطر زنان، مخصوصاً زنان غریبه، در عکسهای من غایباند. من از این غیاب و فقدان افسوس میخورم. با توجه به علاقهای که به زنان دارم و با زنِ درون خودم خیلی خوب تا میکنم و دوستش دارم، و زنان با من محرماند و من با آنان، فکر میکنم اگر این کار را کرده بودم احتمالاً از نتیجهاش راضی میشدم.» شاید او این کتاب را در تلاش برای پر کردن افسوس کمکاری در حوزه عکس زنان تدوین کرده است تا دینش را ادا کرده باشد و وجدانش را آرام.
او در این کتاب ۵۴ عکس (به علاوه ۱۵۲ عکسی را که در پیوست آورده است) از عکسهای مشهور جهان را در دهههای مختلف انتخاب کرده است و ۴۳ جستار در مورد آنها نوشته است. او در پشت جلد کتاب آورده است که «نوشتن این کتاب حدود ۱۵ ماه طول کشید. در این ۱۵ ماه بیشمار عکس با موضع زنان دیدم، عکسهایی دردناک و اندهبار، عکسهایی فجیع، عکسهایی که دیدنشان نفسم را میگرفت و از پایم میانداخت. من برای مجال نفس کشیدن و دوباره برخاستن و کار کردن گاهگاه به سراغ عکسهایی رفتم که شاد بود و زیبا بود و امیدبخش بود و آرامش زنان بود و احترام به آنان بود، و اینها چه خوب بود. عکسهایی که کمیاب بود. والتر بنیامین بدرستی گفت که «عکاسی موفق شده نکبت فقر را، به کمک تکنیکی بینقص و باب روز، به موضوع لذت تبدیل کند.» حالا میبینم عکاسی فقط فقر را نیست که زیبا و موضوع لذت نشان میدهد، این رنج زنان است، در فقر یا بیرون از فقر، رنج بشری، ترس و یاس و تنهایی، که از زیبایی در عکسهای «باب روز» تبدیل به کالایی برای عیش چشم و رونق کسب شده است.» بنابراین، او در تلاش است تا به وجهی از عکسهای مربوط زنان به بپردازد که فراتر از زیبایی ظاهری است. عکسهایی که دارای گفتمانی عمیقتر و تاملبرانگیزتر باشند و مخاطب را به فکر فرو برند. به همین دلیل کریممسیحی دو ویژگی را که در عکسهای انتخابی آورده است اینگونه برمیشمارد:
«از یک سو واقعیت واقعی زندگی زنان را واقعگرایانه بازنمایی کردهاند، چنان که بوده، چنان که شده، حتا در عکسهای مد و تبلیغاتی (که ردّی از زندگی اجتماعی مدلها را با خود دارند.)، و ما را متقاعد میکنند که داریم عکسی واقعی، عکسی مستند از زندگی زنی و زنانی میبینیم و از همان «سادهترین» گفتهی سانتاگ همهپذیر و متقاعدکننده هم هستند. «تصویر عکاسی حاصل از رخدادی در جهان است، گواهی است از گذر لحظهای که پیشتر بوده و اکنون نیست، لحظهای که ردّی از آن رخداد را در عکس باقی گذاشته است. از سویی دیگر آنچه عکسها دارند از زندگی واقعی زنان بازنمایی میکنند، زندگیهایی که بوده و گذشته اما اینک در عکسها زندهاند (که این سوررئالیسمی عادیشده است) عکسهایی سوررئالیستیاند از زندگیای که هست و نباید باشد، و زندگیای که باید باشد و نیست. این عکسهای سوررئالیستی واقعی راه به مشهورترین آثار عکاسی سوررئالیستی سوررئالیسم میبرند. «عکس در چیزهای دیگر را بر خود دارد.» (ص ۲۰)
همانگونه که در عنوان فرعی کتاب آمده است، کریممسیحی تلاش داشته است که بر روی عکسها جستار بنویسد. به همین دلیل نوشتارهایی که بر روی عکسها نگارش شده است، به گونه مقاله کوتاه و یادداشت نیست که ما در آن شاهد ارجاعاتی باشیم. به همین دلیل او در هر جستار به ما اطلاعات گوناگونی میدهد. در مورد عکاس، در مورد عکس، تاریخچه عکس، بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که عکس در آن گرفته شده است سخن میراند. و حتی گاه فراتر از این میرود و اطلاعات تاریخی و سینمایی را هم چاشنی جستارهایش میکند. درواقع، جستارها ترکیبی از نظریات اجتماعی مانند نظریات فمینیستی، عکاسی، سینما، تاریخ و غیره است.
اولین برجستگی کتاب، محوریت قرار دادن سوژه زن است با نگاهی گسترده و عمیق و انسانی. پرداختن به سوژههای زنانی که صرفاً مدلهای زیبا و خوشاندام نیستند ارزشمند و حاکی از رشد توجه به مسئله زنان در بعد فرهنگی است. پرداختن به اینکه عکاسان در دورههای مختلف از چشمی دوربینشان چگونه زن را در میدیدند، مسئلهای حائز اهمیت در راستای گسترش مفاهیم زنانه است.
دومین ویژگی دیگر کتاب این است که مجموعهای از عکسهای چالشبرانگیز را جمعآوری میکند و برای مخاطب مشتاق انگیزهای ایجاد میکند تا به مجموعههای اینچنینی از چنین عکاسانی رجوع کند.
اما نقدهایی را هم به کتاب میتوان وارد کرد خاصیت جستار بودن مطالب (که در بالا بدان اشاره شد) موجب شده است که اطلاعاتی که داده میشود فاقد هرگونه ارجاع و منبعی باشند و این خود ممکن است گاهی اعتماد مخاطب نسبت به اطلاعات را کم کند. به طور مثال زمانی که نویسنده به نظریات فمینیستی اشاره میکند، اگر مخاطبی به این مسائل آشنا نباشد نمیداند نویسنده براساس چه منابعی این مطالب را ارائه میدهد و آیا این موثق هستند یا اینکه صرفا برداشت نویسنده از نظریاتی است که خوانده است.
از آنجائیکه کریم مسیحی در حوزه داستان نیز فعالیت دارد معتقد است که داستان نوشتن براساس عکس را میپسندد و به اعتقاد من این روایتگویی و داستاننویسی دربارۀ عکسها در جاهایی حالت شعرگونه پیدا میکند و مخاطب در میان نوشته علمی و ادبی گیر میکند. گویی نمیتواند مرزی معینی برای محتوا و لحن پیدا کند. شاید کریممسیحی عنوان جستار را برای نگارش خود انتخاب کرده است تا دستش باز باشد که گاهی عبارات و جملات علمی را با نگارشی داستانی و شاعرانه آمیخته سازد. اما این مسئله تا جایی پیش میرود که مخاطب احساس میکند با نثر انشاوار مواجه شده است. به طور مثال، مخاطب در پاراگراف اول کلیات تاریخی و علمی را دریافت میکند و در پاراگراف دوم به جزئیات خیلی ریز با ادبیاتی شعرگونه مواجه میشود.
منابع:
کریممسیحی، یوریک (۱۳۹۹). نه فقط زیبا، تهران: بیدگل.