انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقش فرهنگ و محیط بر معماری فضای خانگی

مطالعه مردم شناختی نقش فرهنگ و محیط بر معماری فضای خانگی/ مطالعه موردی خیابان گلخانه در اصفهان

رابطهانسان با فضای خانگی و مسکن از بدو تولد آغاز می­شود و قسمت عمده ای از زندگی انسان در ارتباط با این فضا سپری می­گردد. بنابر این لازم است تا هماهنگی های لازم بین معماری این فضا و نیازهای انسان چه در حیطه­ی جسمانی و چه در حیطه­ی فرهنگی، اجتماعی و روان­شناسانه مد نظر قرار گیرد و این ممکن نمی گردد مگر با در نظر گرفتن کلیه­ی عوامل فرهنگی و جغرافیایی هر منطقه. محققین با توجه به اهمیت فضای خانگی و تأثیر عمیقی که بر جسم و روان فرد می­گذارد تلاش دارند تا به بررسی تأثیر محیط فرهنگی و جغرافیایی بر خانه­های آپارتمانی در خیابان گلخانه اصفهان به عنوان میدان تحقیق بپردازند. در این راستا به مطالعه­ی نقش فرهنگ در تعیین کاربری فضاها، میزان انعطاف­پذیری خانه­ها بر اساس حرکت­های جمعیتی و تفکیک­های سنی و جنسی درون خانواده و نقش فرهنگ و محیط جغرافیایی در طراحی سبک رایج خانه­های امروزی می­پردازند….

-چکیده

مطالعه­ حاضر بر مبنای مدل نظری محیط­شناسی فرهنگی[۱] جولیان هاینز استیوارد[۲] و با استفاده از روش تحقیق کیفی و تکنیک­های مشاهده، مصاحبه عمیق، بحث گروهی، بررسی اسناد و مدارک و برخی فنون تکمیلی جمع­آوری اطلاعات چنین نتیجه­گیری می­کند که با ورود معماری برون­گرای غربی به جامعه ی مورد بررسی از یک طرف و ورود تکنولوژی­های جدید از طرف دیگر ، نقش محیط فرهنگی و جغرافیایی در معماری و طراحی فضاهای مسکونی بسیار کمرنگ و در برخی موارد کاملا حذف شده است و این امر باعث بروز مشکلات بسیاری برای ساکنین این خانه­ها گردیده است.

-واژگان کلیدی

فرهنگ، معماری، خانه، درون­گرایی، محیط، خیابان گلخانه اصفهان.

-مقدمه محقق نوشته

محیط­های شهری از فضاها، گروه­ها و خرده فرهنگ­های مختلف تشکیل شده­اند که هر یک می­توانند به نوعی موضوع پژوهش­های شهری در رشته­های مرتبط با شهر قرار گیرند. انسان­شناسی شهری از جمله زیر گروه­های شاخه­ی وسیع انسان­شناسی است که پژوهش­های خود را بر شهر و مسائل شهری متمرکز کرده است. از جمله حیطه­های مورد توجه انسان­شناسان شهری، فضاهای مسکونی است که در طبقه­ی فضاهای کاربردی شهری قرار می گیرد. خانه به مثابه یکی از فضاهای مسکونی، اولین نوع معماری است که انسان تجربه می کند و اوقات زیادی از زندگی خود را در رابطه­ی عمیق با این فضا سپری می­کند. بنا بر تأثیری که فضای خانه و تجربه­ی آن بدلیل این ارتباط تنگاتنگ می­تواند بر آدمی داشته باشد، فضای خانه بایستی بر اساس نیازهای آدمی و آن­طور که او می­خواهد طراحی شود. اپلیارد (۱۹۷۹) متأثر از مازلو، در رابطه با بررسی روابط عاطفی میان مردم و مکان­های مسکونی مدعی شد که خانه بایستی تأمین­کننده­ آسایش روانی، نیازهای اجتماعی و البته نیازهای فیزیولوژیک باشد (Moore, 2000). بنا بر مطالب ذکر شده، خانه از یک سو بایستی بر اساس ارزش­ها، اعتقادات، باورها، سلایق مردم جامعه و همچنین شیوه­ی زندگی و ساختار خانواده در آن جامعه طراحی شود تا بتواند به نیازهای فرهنگی و روان­شناختی ساکنین خود پاسخ گوید و از سوی دیگر نیز باید بتواند با توجه به اقلیم و شرایط آب و هوایی منطقه، فضایی را ایجاد کند که انسان بتواند در آن با آسایش و بدون رویارویی با بحران­های مربوط به اقلیم به زندگی بپردازد. در گذشته معمار بومی جهت ساخت فضای خانه سه نوع هماهنگی را ایجاد می­کرده است: نخست هماهنگی ساخت و هدف آن، سپس هماهنگی میان اجزای ساخت و سرانجام هماهنگی میان ساخت و محیط پیرامون و به ویژه افراد بهره­مند از آن (فکوهی، ۱۳۸۳: ۴۶۶). از زمان قاجار ما شاهد گرایش به نوگرایی و ورود برخی عناصر معماری غربی در پی تقلید صرف از معماری غربی در کشورمان هستیم. از جمله­ی این ویژگی­ها می­توان به برون­گرایی و اهمیت نما اشاره کرد. نیاز سریع به مسکن در سال­های پس از جنگ، در عین گرایش به معماری غربی، منجر به رواج بلندمرتبه سازی در ایران می­شود. این روند مانند هر تغییر دیگری ابتدا از شهرهای بزرگ شروع شد و سپس به دیگر شهرها رسید و بدین طریق آپارتمان­های مرتفع و هم­شکل با پنجره­ها و تراس­های رو به بیرون، بدون توجه به فرهنگ و اقلیم منطقه بیشتر خیابان­های شهر را اشغال کردند و حتی به شیوه­ی اصلی سکونت در شهرهای بزرگ تبدیل شدند. در این برهم خوردگی­ها و ناهماهنگی­های بعد از ورود معماری مدرن به کشورمان، بدلیل عدم توجه به فرهنگ، محیط و نیاز جامعه­ی ایرانی مشکلات فرهنگی، اجتماعی و روانی بسیاری برای استفاده­کنندگان از این نوع معماری ایجاد شده است. به همین جهت محققین قصد دارند با بررسی خانه­های آپارتمانی خیابان گلخانه اصفهان به عنوان میدان تحقیق، تأثیر ارزش­ها، اعتقادات، نیازها، شیوه­ی زندگی، آداب و رسوم و ساختار خانواده را بر معماری این خانه­ها مطالعه نمایند و از سویی دیگر نیز به بررسی میزان هماهنگی خانه­های معاصر با محیط جغرافیایی منطقه بپردازند تا بتوانند وضعیت و مشکلات خانواده­های ساکن در این خانه­ها را با توجه پارامترهای ذکر شده برررسی نمایند.

-سؤالات تحقیق

-در تخصیص کاربری فضاها، فرهنگ چگونه دخالت داده می­شود؟

-خانه­ها در میدان مورد بررسی تا چه اندازه مطابق با مسائلی چون تفکیک جنسی و سنی اعضای خانواده و همچنین حرکت­های جمعیتی درون خانواده طراحی می­شوند؟

-آیا ورود معماری برون­گرای غربی به میدان مورد بررسی همگام با ایجاد الزامات فرهنگی مربوط به این نوع معماری در آن میدان بوده است؟

-تغییرات ایجاد شده در نوع مصالح و سبک معماری خانه­ها تا چه اندازه هماهنگ با شرایط محیطی میدان مورد بررسی است؟

-چارچوب نظری

این تحقیق بر مبنای مدل نظری محیط­شناسی فرهنگی و با تأکید بر دیدگاه نظری جولیان استیوارد؛ از جمله افرادی که در تجدید حیات مکتب تکاملی در غالب محیط­شناسی فرهنگی نقش به سزایی داشته، انجام شده است. نظریه پردازان این مکتب با بازنگری نظریه­های تکاملی بر مبنای اطلاعات و اندیشه­های نوپدید و همین­طور ادغام مدارک باستان­شناسان و قوم­شناسان، رهیافت تکامل­گرایان قدیم را بسط داده و اصلاح نمودند. آنها نیز مانند تکامل­گرایان اولیه کلید بازگشای تنوع فرهنگی را در قضیه­ی تکامل می­دیدند، با این تفاوت که تکامل فرهنگی را محصول کنش­های متقابل انسان­ها با محیط زیست­شان می­انگاشتند (بیتس، پلاگ، ۱۳۷۵: ۸۰).

محیط­شناسی فرهنگی

شاخه­ی علمی محیط­شناسی از واژه­ی یونانی oikos به معنی زیستگاه ریشه می­گیرد، که واژه­ی economy (اقتصاد) نیز از همان ریشه است. محیط­شناسی علمی­ست که به مطالعه­ی موجودات طبیعی اعم از جانداران و بی­جانان، روابط آنها با یکدیگر و با مجموعه­ی طبیعت و طریقه­ی انطباق موجودات با محیط پیرامون خود می­پردازد (فکوهی، ۱۳۸۱: ۱۲۶، ۱۲۷). جولیان استیوارد از جمله افرادی بود که به قضیه­ی تکامل فرهنگی علاقه­مند بود. وی بر تکامل نظام­های فرهنگی از طریق تطبیق محیطی تآکید داشت و به همین دلیل رهیافتی به نام بوم­شناسی فرهنگی (محیط­شناسی فرهنگی) را مطرح ساخت. رهیافت استیوارد شدیداً تجربی بوده و مستلزم آن است که تکنولوژی، فرهنگ و محیط مادی هم­زمان باهم بررسی شوند (بیتس، پلاگ، ۱۳۷۵: ۸۱، ۸۲). در واقع استیوارد هرگز مدعی نبود که محیط نقش جبری را در کنش متقابل انسان- زیستگاه بومی ایفا می­کند؛ بلکه از نظر وی جوامع مطابق تنوع پاسخ­های انسانی و با بکارگیری عنصر ابرارگانیکی به نام فرهنگ در جریان انطباق به محیط واکنش نشان می­دهند. استیوارد بر جریان­های فرهنگی­ای تأکید داشت که پیوند دهنده­ی نهادها و فنون با شرایط محیطی بودند. در نظر استیوارد، هر فرهنگ حاوی واکنش­های مشابه در پاسخ به شرایط محیطی همسان و لذا دارای ساخت و کارکردهای مرتبط است (گاربارینو، ۱۳۷۷: ۱۳۱). به این ترتیب استیوارد چنین نتیجه­گیری می­کند که محیط­های یکسان یا شبیه به هم جوامع یا فرهنگ­های یکسان یا شبیه به هم را به وجود می­آورند (فکوهی، ۱۳۸۱: ۲۱۸).

یکی از مفاهیم اساسی مورد نظر استیوارد مفهوم “هسته­ی فرهنگ” است که شامل مجموعه­ ویژگی­ها، مکانیسم­ها و استراتژی­های دخیل در امر تأمین معیشت می­گردد (فکوهی، ۱۳۸۱: ۲۱۹). در واقع استیوارد نیز مانند وایت تکنولوژی و فناوری را یک جنبه­ی اساسی فرهنگ و جزء اصلی هسته می­داند که باید بر حسب زیستگاه بوم تحلیل شود (ال­بی، ۱۳۸۹: ۱۵۹؛ بیتس، پلاگ، ۱۳۷۵: ۸۲).

در ادامه لازم به ذکر است که هرچند استیوارد اهمیت فرایندهای اشاعه را انکار می­کرد، اما معتقد بود که الگوهای اشاعه یافته نه تنها باید از مکانی سازگار و متناسب منشأ گرفته باشند، بلکه بایستی به جمعیت­ها آموزش داده شوند تا آنها بتوانند به صورت جمعیت­های تازه شکل گرفته، باهم زندگی کنند (ال­بی، ۱۳۸۹: ۱۶۲، ۱۶۳).

-روش­شناسی

در انتخاب روش تحقیق همواره باید به تناسب روش، موضوع، سؤالات و چارچوب نظری تحقیق توجه داشت. پیچیدگی و لزوم بررسی همه جانبه­ی موضوع مورد نظر در این تحقیق محققین را بر آن داشت که روش تحقیق کیفی را جهت بررسی موضوع برگزینند. از جمله فنون گردآوری اطلاعات در تحقیق کیفی که در این تحقیق نیز مورد استفاده قرار گرفته است فنون اصلی مشاهده، مصاحبه، بحث گروهی، مصاحبه با متخصصان و بررسی اسناد و مدارک و فنون تکمیلی مطالعه­ی شیوه­ی استفاده از فضا و فنون بصری می­باشد.

محققین در ابتدا برای جمع­آوری اطلاعات اولیه مربوط به میدان تحقیق و همچنین تنظیم اولویت­های مورد مشاهده به صورت غیر سیستماتیک به مشاهده­ی میدان مورد بررسی پرداختند. در ادامه به صورت گزینشی و متمرکز برای یافتن پاسخ سؤالات مورد بررسی وارد میدان شده و به بررسی مسائلی چون سبک معماری خانه­ها، میزان هماهنگی معماری فضای مسکونی با محیط جغرافیایی منطقه، طراحی داخلی ساختمان­ها و مشکلات فرهنگی مربوط به آن و چگونگی استفاده از فضا پرداختند. مصاحبه­ی جامع روش دیگری بود که محققیقن توانستند با استفاده از آن اطلاعات با ارزشی را در زمینه­ی فرهنگ مردم، نظر آن­ها در مورد چگونگی بهتر بودن فضای خانه، برخی مشکلات موجود در خانه­های فعلی منطقه و هم­چنین اعتقادات مردم منطقه پیرامون لزوم تفکیک سنی و جنسی فرزندان در محیط خانه، بدست آورند. در گزینش افراد مورد مصاحبه سعی بر این بوده است که مصاحبه­شوندگان از هر دو جنس و از گروه­های سنی متفاوت و البته به صورت تصادفی در فضاهای عمومی شهری چون پارک، خیابان و مراکز خرید انتخاب شوند. از آن­جا که بسیاری از اطلاعات مربوط به معماری و ساخت و ساز خانه­های بومی به فراموشی سپرده شده­اند محققین سعی کردند که با ایجاد یک بحث گروهی در میان مردان مسن بدلیل داشتن آگاهی بیشتر از ساخت و ساز خانه در گذشته اطلاعات مورد نیاز خود را از این گروه بدست آورند. در حقیقت بحث گروهی باعث شد که مسائل بسیاری از سوی مصاحبه­شوندگان مطرح شود و حتا در روند بحث به برخی مسائل فراموش شده نیز پرداخته شود که به طور قطع در مصاحبه با یک شخص واحد به یادآوردن بسیاری از این مطالب توسط مصاحبه شونده ممکن نمی­گشت.

-میدان تحقیق

در این تحقیق خیابان گلخانه؛ یکی از اصلی­ترین خیابان­های شمال شهر اصفهان، واقع در منطقه هشت این شهر به عنوان میدان تحقیق انتخاب شده است. البته لازم به ذکر است که شمال جغرافیایی در اصفهان بر خلاف بسیاری از شهرهای دیگر ایران منطقه­ی اصلی و ثروتمند­نشین شهر به حساب نمی­آید. در بیان علت انتخاب این خیابان به عنوان میدان تحقیق علاوه بر اهمیت این خیابان در منطقه می­توان به تنوع سکونت در آن اشاره کرد. به طوری که در این خیابان با سه شیوه­ی سکونت آپارتمان­نشینی در خیابان و کوچه­های اصلی، خانه­های سازمانی نیروی هوایی (دارای طبقات محدود و برون گرا) و خانه­های ویلایی در کوچه­های قدیمی­ روبرو هستیم. اما از آنجا که آپارتمان­نشینی در سال­های اخیر به شیوه­ی اصلی سکونت در این منطقه تبدیل شده است محققین نیز در تحقیق انجام شده بر این شیوه­­ی سکونت تأکید داشته­اند.

یافته­های تحقیق

-تأثیر فرهنگ بر کاربری فضاها

از جمله مسائل مورد بررسی در این تحقیق چگونگی تأثیرگذاری فرهنگ بر تعیین محل هر فضا با کاربری مشخص در خانه و در ادامه، بررسی مشکلات پیش­آمده برای ساکنین در صورت عدم هماهنگی بین فرهنگ و معماری در فضای خانه است. آموس راپوپورت معتقد است از آنجا که خانه امری فرهنگی به شمار می­اید، شکل و سازمان آن نیز طبعاً متأثر از فرهنگی است که خانه محصول آن است. وی در ادامه متذکر می­شود که خانه از آغاز چیزی بیش از یک سرپناه صرف بوده است و در واقع هدف فعال مسکن ایجاد محیطی متناسب و هماهنگ با شیوه­ی زندگی و فرهنگ یک جامعه و بنابر این نشان­دهنده­ی ارزش­ها، تمایلات و همچنین نیازهای آن جامعه است (Rapoport, 1962) اهمیت برآورده ساختن نیازهای افراد در هر زمینه­ای در عین مد نظر قرار دادن محدودیت­های محیطی و بدون از دست دادن توانایی­های نسل­های آینده از سوی کمیسیون جهانی زیست محیطی و توسعه ۱۹۸۷ به عنوان شاخص اصلی جهت رسیدن به توسعه­ی پایدار اعلام شده است(Radlin and Falk, 1999: 10). طبق این تعریف شناسایی و رفع نیازهای انسانی در ساخت خانه یکی از مهم­ترین مسائلی است که بایستی مورد توجه مسئولین و سازندگان بنا قرار گیرد. توجه به خانه­های سنتی به خوبی نشان می­دهد که معمار بومی چگونه با توجه به ارزش­ها، بایدها و نبایدها، نظام خانواده و مهم­تر از همه نیازهای مربوط به خانواده در آن فرهنگ، ساختمان خانه­ای را طراحی کرده است؛ خانه­ای مطابق با ارزش­هایی چون مهمان­نوازی، محرمیت، ارزش زندگی جمعی و حتی با ارزش­گذاری بر عناصری چون نور و طبیعت.

اهمیت مهمان و مهمان­نوازی و سنت دیرین دید و بازدید در فرهنگ ایرانی- اسلامی باعث شده که در تمامی خانه­ها در گذشته و حتی امروز بهترین فضا و اتاق خانه به این امر اختصاص داده شود (پیرنیا، ۱۳۸۴: ۱۶۳). علی­رضا ۳۷ ساله فروشنده لوازم خانگی معتقد است:”اتاق خواب صرفاً برای خواب است. اما سالن پذیرایی برای مهمانان و جمع­های خانوادگی؛ پس باید به نسبت دیگر فضاها بزرگتر در نظر گرفته شود”، زهرا ۳۰ ساله و خانه­دار می­گوید:”ترجیح می­دهم به جای اتاق­های بزرگ­تر، سالنی بزرگ در خانه داشته باشم تا به خوبی بتوانم وسایلم را در آن بچینم و مهمان­داری کنم”. همان­گونه که از مصاحبه­ها بر می­آید جمع­گرایی و فضاهای جمعی هنوز از اهمیت بیشتری نسبت به فردیت و فضاهای خصوصی در بسیاری خانه­ها برخوردار است. از دیگر مسائل مهم فرهنگ ایرانی- اسلامی مسئله­ی حریم است (بلیلان، ۱۳۸۵: ۱۶). مسئله­ی حریم با طبقه­بندی فضاهای درون خانه بر اساس درجه­ی محرمیت آنها، بر پوشیدگی برخی از فضاها بیش از دیگر فضاها تأکید دارد. در این طبقه بندی فضاهایی چون آشپزخانه، اتاق خواب، حمام و دستشویی مربوط به حیطه خصوصی اعضای خانواده بوده و برای استفاده­ی راحت­تر بایستی به دور از چشم نامحرمان و در نتیجه جدای از فضاهای عمومی خانه بنا شوند. در خانه­های آپارتمانی به عنوان شیوه­ی اصلی سکونت در میدان مورد بررسی در سال­های اخیر با حذف کامل فضاهایی چون حیاط و طبیعت مربوط به آن، فضاهای میانی، ایوان، زیر­زمین و پشت بام و از طرفی یکی شدن سالن پذیرایی، هال و ناهارخوری روبروییم. تغییرات ایجاد شده در خانه­های آپارتمانی باعث شده است که تمامی فضاها بدون هیچ فاصله­ای در اطراف فضای دوگانه­ی هال- پذیرایی (و البته ناهارخوری) قرار بگیرند و بدین طریق تقسیم­بندی خصوصی- عمومی را در این خانه­ها بر هم بزنند. نزدیکی فضاهای خصوصی به تنها فضای عمومی خانه بدون فرهنگ­سازی­های لازم جهت این تغییرات و با توجه به اهمیت دید و بازدید در جامعه­ی مورد بررسی باعث ایجاد مشکلات بسیاری برای اهل خانه و حتی ناراحتی مهمانان گردیده است. دستشویی به عنوان یکی از فضاهای خصوصی در خانه­های سنتی بیرون از نشیمن و عموماً در گوشه­ای از حیاط ساخته می­شد (پیرنیا، ۱۳۸۴: ۱۵۴). برای مثال در خانه­های سنتی هویزه دست­شویی به دور از اتاق نشیمن ساخته می­شد تا مهمانان بتوانند بدون ورود به خلوت خانواده از آن استفاده نمایند (خجسته، ۱۳۷۶: ۱۱۱). در گیلان نیز محل دست­شویی در پشت محوطه­ی خانه و در میان فضاهای ناپاکی چون طویله و قفس مرغ­ها قرار می­گرفت (برومبرژه، ۱۳۷۰: ۴۳). سارا ۱۹ ساله دانشجوی رشته­ی علوم تربیتی می­گوید:”ما زیاد مهمان داریم ولی از آنجا که درب دست­شویی به سالن پذیرایی باز می­شود در زمان حضور مهمان­ها خیلی کم از آن استفاده می­کنیم”.طبق بررسی­های انجام شده استفاده از دست­شویی در زمان حضور مهمان­ها به خصوص برای زنان امری دشوار تلقی می­شود که این امر می­تواند ناشی از عدم فرهنگ­سازی در این زمینه باشد. برای مثال می­توانیم به تلوزیون به عنوان مهم­ترین و تأثیرگذارترین رسانه­ی عمومی بر فرهنگ جامعه اشاره کنیم. با نگاهی گذرا به فیلم­ها و سریال­های ایرانی متوجه می­شویم که استفاده از سرویس بهداشتی نه تنها توسط زنان که حتی توسط مردان نیز در برنامه­های تلویزیونی نشان داده نمی­شود و تنها در فیلم­ها و سریال­های طنز است که گه­گاه با صحنه­ی صف کشیدن مردان در جلوی درب دست­شویی روبرو می­گردیم؛ که البته این صحنه­ها نیز صرفاً جهت خنده است و نه نشان دادن استفاده از یکی از فضاهای عمومی خانه.

اتاق خواب یکی دیگر از فضاهای خانه است که بدلیل در بر داشتن وسایل خصوصی زوج و در خود جای دادن زندگی زناشویی، فضایی خصوصی در خانه به حساب می­آید. به همین جهت در گذشته اتاق خواب را کوچک و به دور از دید نامحرمان می­ساختند (پیرنیا، ۱۳۸۴: ۳۱۶). هر چند امروزه با کوچک­تر شدن فضای خانه و حذف فضاهای میانی حساسیت­ها نسبت به فضاهای خصوصی چون اتاق خواب در حال کمرنگ شدن هستند اما کاملاً از بین نرفته­اند. به طوری که یکی از مصاحبه شوندگان در این رابطه می­گوید:”شوهرم به محض ورود مهمانان درب اتاق خواب را می­بندد و گاه حتی برای جلوگیری از ورود کودکان به اتاق درب را قفل می­کند”. عدم مشارکت مردم در طراحی خانه­هایشان که با روند رو به رشد تخصص­گرایی کمرنگ­تر می­شود، باعث ساخت خانه­هایی می­گردد که بیش از پیش با فرهنگ جامعه و زندگی رایج در آن متفاوت است (راپوپورت، ۱۳۸۸: ۱۵). تراس از جمله فضاهایی­ست که همراه با معماری برون­گرای غربی و بدون توجه به فرهنگ جامعه به خانه­های ایرانی وارد می­شود. تراس جایگزینی برای ایوان در خانه­های آپارتمانی امروزی است که دارای کارکردهایی چون انتقال نور به فضاهای داخل خانه، تهویه­ی هوا و استفاده از هوای آزاد و چشم­اندازهای بیرون است. اما بدلیل برهم زدن محرمیت درون خانه و مغایرت با فرهنگ درون­گرایی در جامعه­ی مورد بررسی و همچنین فقدان چشم­اندازهای زیبا، کارایی اصلی خود را از دست داده است. به همین جهت در خانه­های آپارتمانی امروزی با هر چه کوچک­تر شدن تراس و حتی در مواردی حذف کامل آن از فضای خانه روبروییم. علی­رضا ۳۷ ساله فروشنده لوازم خانگی از ساکنین میدان مورد بررسی درباره­ی کارکرد تراس این­طور می­گوید:”تراس محل گذاشتن رخت­آویز و برخی میوه­هاست و البته گاهی نیز محل کشیدن سیگار”.

فرهنگ نه تنها می­تواند با تکیه بر ارزش­ها بر محل قرارگیری برخی فضاها و یا تغییر کاربری و حذف فضاهایی دیگر دخالت داشته باشد؛ بلکه حتی با تشویق و ترویج برخی فعالیت­ها نیز می­تواند بر ساخت و در نظر گرفتن فضاهایی برای آن فعالیت­ها تأکید نماید. برای مثال فرهنگ با ارزش نهادن بر کتاب و کتاب­خوانی و همچنین ورزش و تندرستی می­تواند مردم را به ایجاد فضایی برای این موارد تشویق نماید و یا با بی توجهی به آنها منجر به بی­توجهی مردم به این مسائل گردد. فعالیت­هایی چون کتاب و کتاب­خوانی به دلیل بی­توجهی فرهنگ جامعه از سوی ساکنین میدان مورد بررسی با بی مهری روبرو بوده­اند به طوری که بیشتر مصاحبه­شوندگان وجود کتابخانه و یا محلی جهت مطالعه را برای خانه ضروری نمی­دانند. فاطمه ۳۷ ساله کارمند بانک می­گوید:”چند جلد کتابی را که در خانه داشتیم داخل کمد گذاشته­ام و تنها کتابی نیز که گهگاه برای تفأل می­خوانم اشعار حافظ است”.

درزمینه­ی ورزش ما از یک طرف با فرهنگ­سازی در زمینه­ی تندرستی و سلامت جسمانی در جامعه روبرو هستیم و از طرف دیگر با تبلیغات گسترده در حیطه­ی استفاده از وسایل ورزشی در خانه. به همین جهت است که ساکنین میدان مورد بررسی در مصاحبه­های انجام شده به نبود مکانی در خانه جهت ورزش و گذاشتن وسایل ورزشی انتقاد داشته­اند. عفت ۴۰ ساله؛ معلم ابتدایی می­گوید:”وجود یک فضای خالی در خانه برای گذاشتن وسایل ورزشی ضروری است، مثلاً فضایی میانی بین دو اتاق و یا حتا یک راهرو”.

از جمله عوامل مهم در طراحی خانه­های سنتی ایرانی طبیعت است. معمار بومی بدلیل خشک بودن فضای بیرون از خانه، اهمیت بسیاری برای ایجاد فضایی باز و سرسبز در محیط خانه قائل بوده است و به همین علت حیاط، مهم­ترین فضا در این خانه­ها به حساب می­آید (حائری، ۱۳۸۷: ۸۷). معمار ایرانی همچنین با ایجاد نورگیر و پاسیو در خانه، طبیعت را به درون خانه منتقل می­کند و بدین طریق گل و گلدان را جزئی از فضای خانه می­گرداند، این در حالی­ست که در خانه­های آپارتمانی نه تنها حیاط و ایوان و لذت بردن از فضای سبز از آدمی گرفته شده، بلکه بدلیل مشرف بودن خانه­ها به همدیگر، امکان تماشای آسمان و مناظر اطراف از طریق تراس نیز برای فرد وجود ندارد. در خانه­های آپارتمانی با وجود ساختمان­های بلند در کنار یکدیگر، پرده­های ضخیم و همیشه کشیده شده در جلوی پنجره­ها بدلیل مشرف بودن خانه­ها به همدیگر، حتی نوری هم به داخل خانه وارد نمی­شود تا شاید بتوان گلی در گوشه­ای از خانه نگه داشت. لازم به ذکر است که تقریباً تمامی افراد مورد مصاحبه از نبود جایی مشخص در خانه برای نگه­داری از گیاهان آپارتمانی شکایت داشتند.

 

-میزان انعطاف­پذیری فضا در برابر حرکت­های جمعیتی

در این بخش محقق در پی آن است که بداند خانه­ها در میدان مورد بررسی تا چه اندازه مطابق با ساختار خانواده و حرکت­های جمعیتی در خانواده در مسیر افزایشی آن طراحی شده­اند و آیا خانواده­ها توجه لازم را به ایجاد فضای لازم برای تمامی اعضای خانواده بر اساس تفکیک­های سنی و جنسی مبذول می­دارد یا خیر؟ توجه به فرهنگ جامعه­ی ایرانی در ساخت خانه ایجاب می­کند که ارزش­هایی چون زندگی جمعی و تفکیک­های سنی و جنسی فرزندان درون خانه مورد توجه قرار بگیرد. در فرهنگ اسلامی رایج در جامعه، زندگی گروهی مورد توجه است. مطابق با این فرهنگ روابط بین اعضای خانواده موقتی نیست و از آنها انتظار می­رود که در جهت زندگی باهم کوشا باشند (بلیلان، ۱۳۸۵: ۲۰). اسلام علاوه بر تشویق زندگی گسترده بر داشتن فرزند بیشتر و تفکیک سنی و جنسی فرزندان از سنین پایین نیز تأکید دارد. هنوز سخنانی چون “فرزند روزی خود را می­آورد” بسیاری از خانواده­ها را بدون توجه به فراهم آوردن امکانات، تشویق به تولد فرزند و یا فرزندان بیشتر می­کند. در عین حال ما در اسلام با احادیثی روبروئیم که به اهمیت تفکیک فرزندان از سنین کودکی می­پردازد. در سخنی از پیامبر اسلام آمده است که:”بستر خواب پسر بچه با پسر بچه و دختر بچه با دختر بچه و پسر بچه با دختر بچه در سن ده سالگی باید از هم جدا شود”. در سخنی دیگر از امام موسی کاظم نیز بر جدا شدن بستر خواب کودکان در ده سالگی تأکید شده است (وجدانی، ۱۳۷۸: ۱۵۹، ۱۶۰). در سال­های اخیر با تغییرات رخ داده در ساختار جامعه و عبور از حالت اجتماع (گماینشافت) به جامعه (گزلشافت) طبق گفته­ی تونیس تغییراتی نیز در شکل خانواده از خانواده­ گسترده به خانواده هسته­ای و جدایی نسل­ها از یکدیگر داشته­ایم (فکوهی، ۱۳۷۹: ۱۷۰، ۱۷۱). علی­رغم کاهش ارزش زندگی جمعی، هنوز ارزش داشتن فرزند و زندگی فرزندان با خانواده تا سنین بالا؛ با توجه به افزایش سن ازدواج جزء ارزش­های جامعه محسوب می­شود. با وجود کوچک­تر شدن خانواده نسبت به سال­های گذشته، از یک سو بدلیل گران­ شدن زمین و مصالح ساختمانی با هر چه کوچک­تر شدن خانه­ها روبروییم و از سوی دیگر با نیاز به فضای خصوصی در خانه برای هر یک از اعضا، بدلیل رشد فردیت و کاهش روابط نزدیک و پیوندهای خانوادگی در سال­های اخیر در منطقه.

تفکیک­های سنی، جنسی و نسلی در خانه­های امروز دیگر نه تنها از دید فرهنگ اسلامی که از دید روان­شناسان غربی نیز امری مهم و جزء الزامات زندگی مدرن به حساب می­آید. ژان پیاژه از جمله روان­شناسان تربیتی غربی معتقد است که اولین درس زندگی به کودکان، در نظر گرفتن یک اتاق خصوصی برای آنهاست. چرا که وقتی کودک در اتاق تنها بماند، انرژی، استقامت و استقلال را درک می­کند و این حس استقلال می­تواند برای آینده­ی کودک بسیار مفید باشد (پیاژه، ۱۳۷۰: ۴۰، ۴۱). تفکیک در خانواده­ی امروزی به صورت­های متفاوت قابل مشاهده است. در ابتدا ما با جدایی نسل­ها در خانواده روبرو می­شویم و پس از آن با جدایی اعضا درون سلول خانواده­ی هسته­ای؛ در این مرحله فرزندان نسبت به والدین، گروه اجتماعی متفاوت، با سنین و کارکردهای اجتماعی متفاوت هستند. البته درون گروه فرزندان نیز با تفکیک­های سنی و جنسی و درون گروه والدین نیز با تفکیک­های جنسی و کارکردی روبروییم. تفکیک­های ایجاد شده درون خانواده به صورت نیاز هر یک از افراد خانواده به فضایی مجزا در خانه، بنا بر موقعیت و نقش اجتماعی خود برای انجام وظایف خاص آن نقش متبلور می­شود (فکوهی، ۱۳۷۹: ۱۷۲). اهمیت ایجاد فضای خصوصی برای تمامی اعضای خانواده ایجاب می­کند که جامعه توجه بیشتری برای این مسئله قائل شود و آگاه­سازی­های لازم را در خانواده جهت ایجاد فضای خصوصی مورد نیاز تمامی اعضا به خصوص کودکان (قبل از تولد) انجام دهد. چرا که بی­توجهی نسبت به این مسئله، نه تنها از نظر روان­شناسانه مشکلاتی را برای کودک به همراه دارد بلکه می­تواند او را از مسیر رشد و تعالی خارج ساخته و حتی گاه به محیط خارج از خانه برای حفظ استقلال و فردیت خویش بکشاند. مصاحبه­های انجام شده با ساکنین میدان مورد بررسی نشان می­دهد که بیشتر مصاحبه شوندگان دارای دو فرزند بوده و یا داشتن دو فرزند را برای خود می­پسندند. علاقه­ی خانواده­ها برای داشتن دو فرزند در کنار استقبالشان از خانه­های دو خوابه طبق گفته­ی مشاورین املاک نشان می­دهد که خانواده­ها هم­چنان توجه لازم را به ایجاد فضای خصوصی برای خود و فرزندانشان ندارند و همین مسئله منجر به بروز مشکلاتی برای والدین و فرزندان در این جامعه شده است. فهیمه ۳۲ ساله کارمند اداره مالیات از ساکنین میدان مورد بررسی می­گوید:”من به داشتن دو فرزند اعتقاد دارم. این تعداد هم تنهایی بچه­ها را پر می­کند و هم طبق عرف جامعه است”. خانمی خانه­دار از ساکنین میدان تحقیق می­گوید:”من دو فرزند دارم: یک پسر ۲۲ ساله و یک دختر ۱۹ ساله که تا یک سال قبل در اتاقی مشترک بودند”. عفت ۴۰ ساله معلم ابتدایی می­گوید:”پسر کوچکترم عاشق موسیقی است؛ به همین دلیل از صبح تا شب یا به نواختن موسیقی مشغول است و یا گوش دادن به موسیقی و همین باعث می­شود دائماً با برادر بزرگش دعوا کند”.

در معماری بومی بدلیل آگاهی معمار از شیوه­ی زندگی، سنت­ها و ارزش­های مردم جامعه، با خانه­هایی روبروئیم که مناسب برای تمامی دوره­های زندگی یک خانواده گسترده به حساب می­آمدند. در واقع انعطاف­پذیری و امکان توسعه خانه در آینده از خواص ویژه­ی بنای بومی است (راپوپورت، ۱۳۸۸: ۱۷). انعطاف­پذیری خانه را می­توان به دو بخش انعطاف­پذیری داخلی و انعطاف­پذیری خارجی تقسیم نمود. در انعطاف­پذیری داخلی، مسئله­ی مهم ایجاد ساختمانی­ست که توانایی هماهنگ شدن با نیازهای استفاده کنندگانش را داشته باشد. تیل خانه­ها را از نظر انعطاف­پذیری داخلی به دو بخش سخت و نرم تقسیم نمود. خانه­های با انعطاف­پذیری سخت آنهایی هستند که به شدت تحت تأثیر طراحی و تصمیم­های طراح قرار دارند، در حالی که خانه­های نرم با پلان نامعین طراحی می­شوند و انسان می­تواند آن را به چیزی که می­خواهد تغییر دهد. در دسته­ی دوم انعطاف­پذیری یعنی انعطاف­پذیری خارجی؛ خانه­ها با در نظر گرفتن انتظارات و نیازهای احتمالی آینده و همچنین گسترش جمعیت طراحی می­شوند تا بتوانند تغییرات گسترده­ی خانواده را در طول زمان پاسخگو باشند (Till, 2009: 68). واژه­ی انعطاف­پذیری بر مفاهیم گسترده­ای دلالت دارد و علاوه بر ساختمان­هایی که اتصالات منعطف دارند آن را می­توان در مکان­هایی که برای منظورهای متنوع به کار می­آیند و حق انتخاب­های بیشتری را به کاربران عرضه می­کنند مشاهده نمود. در این بناها فضا خود ثابت است، اما قابلیت تطبیق با اتفاقات متفاوت در درون و ارتباط مناسب با بیرون را دارد. به عنوان مثال در معماری ژاپنی با فضایی غیر قطعی و سیال روبروییم که با حالتی از ابهام و تغییرپذیری مرزها توأم شده است (Oungrinnis, 2005: 212). نمونه­ای از انعطاف­پذیری در خانه­های بومی را می­توان در خانه­های سنتی گیلان مشاهده کرد. در این خانه­ها اتاق­ها اغلب نقش واحد و ثابتی نداشتند و بر حسب فصل­های سال و به منظور خاص مورد استفاده قرار می­گرفتند. نبود لوازم ثابت در این اتاق­ها انعطاف­پذیری آن­ها را بیشتر می­کرد و باعث می­شد بتوان از اتاق­ها در مواقع متفاوت و برای کارکردهای خاص استفاده کرد (برومبرژه، ۱۳۷۰: ۷۱). اما در خانه­های امروزی بر خلاف خانه­های سنتی اهمیت اشیاء و آرایش آنها در سازمان فضایی خانه بنیادین است و در واقع این اشیاء هستند که به فضا هویت می­دهند و عملکرد آن را مشخص می­سازند. تک منظوره شدن اتاق­ها و نام­گذاری آنها بر اساس عملکردهای محدود امکان استفاده از فضاهای خانه را کاهش می­دهد و این در حالی­ست که هر یک از اعضای خانواده برای تأمین حداقل خلوت خود به یک اتاق اختصاصی احتیاج دارد (حائری­مازندرانی، ۱۳۸۷: ۸۸). علاوه بر این اهمیت بزرگ بودن سالن پذیرایی به عنوان تنها فضای عمومی باقیمانده در خانه­های معاصر، امکان تقسیم­بندی صحیح خانه در جهت ایجاد فضاهای خصوصی کافی برای تمامی اعضای خانواده را می­گیرد. در راستای مطالب ذکر شده برداشتن گام­هایی در جهت انعطاف­پذیرتر کردن فضای خانه­های امروزی برای استفاده­ی مناسب­تر از آن ضروری به نظر می­رسد. به عنوان مثال با استفاده از وسایل کاربردی کم حجم، حذف برخی وسایل غیر کاربردی و صرفاً تزئینی، استفاده از کمدها و ویترین­های دیواری، تخت­های جمع­شونده، نصب تلویزیون بر دیوار، ایجاد برخی تغییرات در اُپن آشپزخانه و استفاده از آن به عنوان میز ناهارخوری، استفاده از تخت­های دو طبقه برای اتاق خواب کودکان همجنس و استفاده از پانل­ها و دیوارهای پیش­ساخته برای ایجاد دو فضای مجزا برای فرزندان در خانه و در نهایت انتقال بعضی از کارکردها به محیط خارج از منزل، می­توان به انعطاف­پذیرتر کردن فضای خانه کمک کرد.

 

-الزامات فرهنگی مربوط به معماری برون­گرا

در این بخش پس از بررسی مختصر مشخصه­های خانه­های سنتی به علل تغییر شکل ناگهانی آنها به خانه­های آپارتمانی و بیان مشکلاتی که این روند به وجود آورده است پرداخته می­شود. خانه­های سنتی در فلات مرکزی ایران دارای مشخصه­های مشابهی هستند که آنها را در گروه خانه­های درون­گرا جای می­دهد. درون­گرایی در معماری با ویژگی­هایی همچون نداشتن ارتباط بصری مستقیم فضاهای داخل با فضاهای شهری بیرون خود و همین­طور سازماندهی فضاها حول عنصری چون حیاط و یا صفه­های سرپوشیده شناخته می­شود (معماریان، ۱۳۷۳: ۱۲). طبق آثار به جا مانده از ویژگی درون­گرایی خانه­ها در اطراف بوئین زهرا از ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد می­توانیم مهم­ترین علت معماری درون­گرای ایرانی را قبل از مسائل اعتقادی و عرفانی، اقلیم منطقه معرفی کنیم (پیرنیا، ۱۳۸۴: ۱۵۳، ۱۵۴). معمار ایرانی در اقلیم گرم و خشک فلات مرکزی، نگاه خانواده ایرانی را از محیط خشک بیرون به حیاط سر سبز و حوض پر از آب معطوف می­دارد که این ویژگی با ورود دین اسلام به مرزهای ایران نیز تداوم پیدا می­کند. از دوره­ی پیش از اسلام با مراودات فرهنگی دو سویه­ی ایران و غرب بالاخص در زمینه­ی معماری روبروییم که این رابطه­ی دو سویه از دوره­ی صفویه شتاب بیشتری می­گیرد. اما در دوره­ی قاجار بدلیل ضعف حاکمیت ایران با تضعیف حاکمیت ایرانیان و خودباختگی شدید در دولت و ملت روبرو می­شویم که همین مسئله منجر به تقلید و تأثیرپذیری یک سویه از معماری غربی می­گردد (قاسمی­سیچانی، ۱۳۸۴: ۱۲). گرایش به نوگرایی و تقلید صرف از معماری غربی باعث رواج معماری برون­گرا و بدنبال آن اهمیت نما و ایجاد بالکن­ها و پنجره­های رو به گذر در بناهای دوره­های قاجار و پهلوی گردید.

در سال­های ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ دو پدیده­ی همزمان بالا رفتن قیمت زمین و نیاز سریع به مسکن در مناطق آسیب دیده­ی جنگ بر روند ساخت و ساز در کشور تأثیر می­گذارد و بلند مرتبه سازی با الهام ناقص از سبک­های رایج دنیا در بسیاری از شهرهای ایران از جمله اصفهان رواج می­یابد (قاسمی­سیچانی، ۱۳۸۴: ۳۲، ۳۳).البته در این بین حضور معماران دانشگاهی متأثر از فرهنگ غرب و ناآشنا با ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و شرایط اقلیمی در ایران برخلاف معماران سنتی و نیز حضور گروه بساز بفروش­ها که صرفاً به سود حداکثر در ساخت خانه­های مکعبی می­اندیشیدند به تسریع این روند کمک کرد (فکوهی، ۱۳۸۵: ۶۶۳). همان­طور که گفته شد از جمله عناصر خانه­های برون­گرا وجود بالکن و پنجره­های رو به گذر است که نه تنها امکان دید به بیرون را میسر می­سازد بلکه باعث می­شود که داخل خانه نیز بر خلاف فرهنگ درون­گرای ایرانی- اسلامی به خوبی از بیرون قابل رؤیت باشد که به تبع مشکلاتی را برای اعضای خانواده به همراه داشته است.

پنجره در معماری ایرانی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار بوده است. پنجره چارچوبی بوده است برای ورود نور به داخل اتاق و همچنین چارچوبی برای تماشا و لذت بردن از طبیعت سرسبز داخل حیاط. اما با تغییر محل قرار گیری پنجره­ها از مرز بین اتاق­ها و حیاط در خانه­های سنتی به پنجره­های به کار رفته در دیوار بیرونی ساختمان در خانه­های امروزی، روز به روز از جایگاه این چارچوب زیبا برای ارتباط با طبیعت کاسته شد تا اینکه امروزه صرفاً به محلی برای تهویه­ی هوای داخل ساختمان و گاه حتی عنصری مزاحم در فضای خانه تبدیل شده است که ساکنان به هر عنوان می­کوشند تا آن را با استفاده از پرده­های ضخیم مخفی نمایند. این در حالی­ست که در خانه­های قدیمی نور و چشم­انداز جزء لاینفک سازمان فضایی خانه به حساب می­آمدند و نیاز به پرده جهت پوشاندن چشم­انداز در حداقل قرار داشته است (حائری­مازندرانی، ۱۳۸۷: ۱۸۱). معمار ایرانی بایستی همواره توجه داشته باشد که تأمین شرایط مطلوب روشنایی در داخل فضا از طریق پنجره در فرهنگ درون­گرای ایرانی متضمن توجه به جنبه­هایی چون نبود دید از خارج به داخل خانه و حفظ محرمیت فضاست (دیهیمی، حاجی سیدجوادی، ۱۳۸۷: ۷۴). فهیمه ۳۰ ساله کارمند اداره مالیات از ساکنین محله­ی مورد بررسی در این­باره می­گوید:”هرچند تماشای آسمان و مناظر اطراف را دوست دارم اما ترجیح می­دهم در خانه­ای بسته و به دور از دید دیگران و با احساس امنیت و راحتی زندگی کنم”.

تراس نیز همانند پنجره­های به­کار رفته در نمای بیرونی خانه­ها، عنصری برون­گرا و خلاف فرهنگ درون­گرایی در جامعه­ی مورد بررسی است. بر همین اساس است که نه تنها کارکرد اصلی­اش را در فضای خانه از دست داده است، بلکه بدلیل مشرف بودن مشکلاتی را نیز برای حریم خصوصی خانواده به همراه داشته است. به همین علت خانواده­ها کوشیده­اند به طرق مختلفی چون کاربرد شیشه­های مات در جلوی تراس، دیواره­چینی و یا نصب نرده و انداختن حصیر در جلوی تراس محرمیت خانه­ی خود را حفظ نمایند. همان­طور که گفته شد تراس به دلیل مشرف بودن، کارکردهایی چون هدایت نور به داخل خانه، استراحت و تعمق در آن، تماشا کردن و لذت بردن از مناظر اطرف و آسمان آبی را از دست داده و صرفاً به محلی جهت گذاشتن وسایل اضافی منزل، میوه­ها و خوراکی­ها و ضمناً محلی برای خشک کردن لباس­ها تبدیل شده است.

همان­طور که در مباحث قبلی گفته شد، مشرف بودن خانه­ها به یکدیگر استفاده از پرده­های ضخیم در جلوی پنجره و تراس در خانه­ها را ضروری می­سازد و همین مسئله باعث جلوگیری از ورود نور به خانه­ها در میدان مورد بررسی می­گردد. محقق برای شروع مبحث مربوط به نور ابتدا لازم می­داند تا به طور مقدماتی به رابطه­ی نور و معماری و جایگاه آن در فرهنگ ایرانی بپردازد. نور از جمله عوامل مؤثر بر ارزش فضایی­ست و استفاده­ی صحیح از آن می­تواند بر بالا بردن کیفیت فضا تأثیر به سزا داشته باشد. به همین دلیل است که نور بخشی از معماری به شمار می­آید (مجلسی، مهرآرام، ۱۳۸۵- ۸۶: ۷۸). لائوتسه درباره­ی رابطه نور و معماری می­گوید:”معماری تنها چهار دیوار و یک سقف نیست، بلکه فراتر از آن هوای درون این محدوده و فضا نشان دهنده­ی مفهوم این چهار دیواری است و شاید این چرایی وابستگی جاودانه و لاینفک نور و معماری در طول تاریخ بوده است” (پورتلا، ۱۳۸۸: ۷۲). فاطمه ۲۷ ساله مسئول کتابخانه در رابطه با احساسش از ورود نور به خانه­شان می­گوید:”دلم می­خواد صبح­ها با روشن شدن هوا و افتادن نور خورشید بر روی صورتم از خواب بیدار شوم، ولی با وجود پرده­های همیشه کشیده حتی گذر زمان را هم احساس نمی­کنم”. البته لازم به ذکر است که احساس افراد به نور و روشنایی تا اندازه­ی زیادی بستگی به نگاهی دارد که فرهنگ یک جامعه نسبت به نور و مفهوم آن رواج می­دهد. نور در فرهنگ ایرانی همواره نمادی از عالم ملکوت و معنا بوده است و از آنجا که نور خورشید با گرما و روشنایی­اش باعث رویش و زندگی در زمین شده است، در معماری و هنر در نقشی قدسی و ملکوتی مورد استفاده­ی بسیار قرار گرفته است (خجسته­پور، ۱۳۸۸: ۲۳). به عنوان مثال پیروان آئین زرتشت بر این اعتقاد هستند که هستی از کنش نیرو و یا دو گوهر نور و ظلمت پدید آمده­ است (سلطان­زاده، ۱۳۸۷: ۷۸، ۷۹). اهمیت نور و روشنایی نه تنها به واسطه­ی رابطه با معماری و اهمیت و تقدس در فرهنگ و ادیان باستانی ایرانی، بلکه بدلیل تأثیر بسیار بر جسم و روان افراد نیز هست. احساسات، کنش­ها، دریافت­ها و همچنین تندرستی انسان از نور و روشنایی تأثیر می­گیرد. اشعه­ی ماوراء بنفش نور خورشید از نرمی استخوان جلوگیری می­کند، پوست بدن را در وضعیت سلامت نگه می­دارد، با ایجاد ویتامین D به جذب کلسیم کمک می­کند، با منبسط کردن مویرگ­ها باعث کاهش فشار خون می­شود، ضربان نبض را تند و اشتها را زیاد می­کند، باعث افزایش رشد می­شود، به تحریک و تنظیم مراکز اصلی کنترل بدن کمک می­کند، از افسردگی فصلی جلوگیری به عمل می­آورد، باعث افزایش توان و انرژی بدن در بیماران روانی می­شود، منجر به درمان سریع­تر بیماران پس از عمل می­گردد و با افزایش کارایی دانش­آموزان فراگیری آنها را بالاتر می­برد (دیهیمی، حاجی­سیدجوادی، ۱۳۸۷: ۷۲، ۷۳). نور هم­چنین می­تواند درک انسان را از احساس و بافت فضا دگرگون کند و فضا را دلپذیر، دلگیر و یا اسرار­آمیز جلوه دهد. یک نور خوب می­تواند حس خوبی را در فرد ایجاد کرده و فضایی ماندگارتر، انسانی­تر و زیباتر ایجاد نماید (پورتلا، ۱۳۸۸: ۷۲ف ۷۳). ساکنین میدان مورد مطالعه نبود نور کافی در آپارتمان­ها را یکی از علل اصلی خستگی، دلتنگی و افسردگی زنان خانه­دار می­دانستند. پسر جوانی از ساکنین میدان مورد بررسی در این باره می­گوید:”مادرم همه­ی روز در خانه مشغول انجام کارهای روزمره است و کمتر به بیرون می­رود و به همین خاطر عصرها همیشه خسته و کم­حوصله به نظر می­رسد. من فکر می­کنم اگر می­توانست در حین انجام کارهای خانه چشم­انداز بیرون، روشنایی و آسمان را تماشا کند در چنین شرایطی قرار نمی­گرفت”.

استفاده از نورپردازی طبیعی در خانه نه تنها به سلامتی جسمانی و روحی انسان منجر خواهد شد، بلکه با کم کردن بخش زیادی از برق مصرفی که صرف روشنایی ساختمان­های مسکونی و اداری می­شود به کاهش هزینه­ها از یک طرف و کاهش دی­اکسید کربن تولید شده و در نتیجه جلوگیری از گرم شدن بیشتر کره­ی زمین از طرف دیگر منجر خواهد شد و به تبع هماهنگی بیشتری با کلیه­ی جنبه­های زیست محیطی خواهد داشت (اسمیت، ۱۳۸۸: ۱۶۶). از دیگر عناصر برون­گرایی در آپارتمان­ها که برای ساکنان ایجاد مزاحمت می­نماید می­توان به باز شدن پنجره­ی بعضی اتاق­ها به راهروی آپارتمان و یا باز شدن پنجره­ی اتاق­های دو خانه­ی کنار هم به داکت واحد اشاره کرد. این نوع پنجره­ها نیز می­توانندمحرمیت فضای اتاق را بدلیل عبور واضح صدا خدشه دار کنند. البته مسئله­ی وضوح صدا در واحدهای آپارتمانی دیوار به دیوار نیز می­تواند ایجاد مشکل نماید. به طوری که اتاق خواب­های دیوار به دیوار در دو خانه­ی مجزا و یا حتی مجاورت دست­شویی و سالن پذیرایی و یا هر یک از فضاهای دیگر درون خانه، می­تواند با عبور دادن صدا از محرمیت آن فضا بکاهد و برای خانواده در فرهنگ درون­گرا ایجاد مزاحمت نماید. عفت ۴۰ ساله و معلم ابتدایی از ساکنین میدان مورد بررسی می­گوید:”با حضور بچه­ها در خانه اتاق خواب تنها فضای خصوصی خانه برای ماست، اما از آنجا که اتاق خواب ما یک پنجره­ی کوچک به سمت راهرو دارد به هیچ وجه حس یک فضای خصوصی را در آدم ایجاد نمی­کند”.

از دیگر عناصر تغییر یافته در خانه­های آپارتمانی امروزی ورودی این خانه­هاست. در خانه­های سنتی ایرانی برای ورود به خانه بایستی از یک هشتی و یا راهرویی L مانند که مطابق با فرهنگ درون­گرای ایرانی دید به درون خانه را غیر ممکن می­ساخت عبور می­کردیم، اما در خانه­های امروزی می­بینیم که هیچ فضایی برای ورود به خانه در نظر گرفته نشده است (حائری­مازندرانی، ۱۳۸۷: ۳۲). درب ورودی واحد­های آپارتمانی عموماً به داخل سالن و یا راهرویی کوتاه و منتهی به سالن باز می­شود و به همین دلیل مشکلاتی را برای ساکنین به همراه داشته است.

آشپزخانه به عنوان مهم­ترین جولانگاه زنان، دیگر فضای خانه است که همراه با ورود معماری برون­گرا در ایران دچار تغییراتی جدی شد. آشپزخانه در خانه­های سنتی در گوشه­ای دنج و کم رفت و آمد و به دور از چشم نامحرمان ساخته می­شد. هرچند وارد شدن آشپزخانه به فضای بسته­ی داخل خانه­های امروزی در مسیر آسایش و راحتی بیشتر زنان در خانه بوده است، اما طراحی باز آشپزخانه­ها در عین مجاورت با سالن پذیرایی نه تنها با فرهنگ درون­گرایی که با فرهنگ تغذیه در جامعه­ی مورد بررسی نیز ناسازگار است. مهمان­نوازی به عنوان بخشی از فرهنگ ایرانی نه هم­چون گذشته اما همچنان جزئی از ارزش­های جامعه­ی مورد بررسی به حساب می­آید. هنوز ضرب­المثل­هایی چون “مهمان حبیب خداست” و یا “مهمان برکت می­آورد” در جامعه کاربرد بسیار دارد. اما این مهمان­نوازی­ها و رفت و آمدهای مداوم به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه با ساختار آشپزخانه اُپن در خانه­های امروزی به هیچ وجه سازگار نیست. ناهید ۴۳ ساله دبیر جغرافیا از ساکنین میدان مورد مطالعه می­گوید:”همسرم طبق رسم و رسوم خانوادگی­اش به مهمان اهمیت بسیار می­دهد؛ البته در جلوی مهمانان هیچ کاری را به عهده نمی­گیرد و از آنجا که خانواده­اش بسیار مذهبی هستند من ناچار به پوشیدن چادر میشوم و همین انجام تدارکات پذیرایی در آشپزخانه­ی خانه­مان را که به راحتی قابل دید است برایم مشکل می­سازد”. همان­طور که گفته شد آشپزخانه اپن نه تنها با فرهنگ درون­گرایی که با فرهنگ تغذیه در میدان مورد بررسی نیز ناسازگار است. طبق مصاحبه­های انجام شده با برخی از ساکنین، غذاهای ایرانی هنوز جایگاه بسیار بالایی را در میان خانواده­ها دارند ولی از آنجا که در حین پخت بوی زیادی در فضای خانه و همچنین راهروی آپارتمان پخش می­کنند باعث مزاحمت دیگر ساکنین می­گردند. زهرا ۳۷ ساله، خانه­دار و از ساکنین میدان مورد بررسی می­گوید:”غذاهای ایرانی بسیار پر­زحمت هستند و ریخت و پاش زیادی هم دارند، برای همین مناسب مهمان­ داری در آشپزخانه­ی اُپن نیستند”. ساکنین میدان مورد بررسی برای مقابله با مشکل دید داشتن به داخل آشپزخانه راهکارهایی به کار گرفته­اند که از آن جمله می­توان به نصب پرده و یا ساخت دکور در جلوی اُپن برای جدا کردن دو فضا اشاره کرد. که البته راهکارهای ذکر شده با ایجاد فضایی بسته و دلگیر مشکلات دیگری را برای زنان که اوقات زیادی را در آن سپری می­کنند، به همراه داشته است. خانم مسنی از ساکنین محله در این­باره می­گوید:”نور آشپزخانه­ی ما از سالن پذیرایی تأمین می­شود، به همین دلیل وقتی پرده­ی جلوی اپن کشیده می­شود فضا کوچک­تر و تاریک­تر به نظر می­رسد”. یکی از تغییراتی که معماران ساختمان­های مسکونی برای حل مشکل دید داشتن به فضای داخل آشپزخانه در جهت هماهنگی بیشتر با فرهنگ درون­گرای ایرانی در برخی از خانه­ها ایجاد کرده­اند؛ دو بخشی کردن آشپزخانه در این خانه­هاست. در این طراحی در انتهای آشپزخانه اُپن، فضایی کوچک ساخته می­شود که با دیواری از آشپزخانه اصلی جدا شده و برخی از فعالیت­های مربوط به آشپزخانه را در خود جای می­دهد. اما متأسفانه این فضا نیز بدلیل کوچک بودن، دلگیر بودن و نبود روشنایی کافی چندان مورد استقبال قرار نگرفته است.

-رابطه­ی محیط و فرهنگ

در این بخش ضمن ارائه توضیح مختصری از اقلیم منطقه­ی مورد تحقیق به بررسی شیوه­ی معماری و نوع مصالح به کار رفته در خانه­های بومی منطقه پرداخته شده و در ادامه با بیان روند تغییرات ایجاد شده در شیوه­ی معماری و مصالح به کار رفته در خانه­های آپارتمانی میدان مورد مطالعه به میزان هماهنگی این تغییرات با شرایط آب و هوایی منطقه پرداخته شده است. شهر اصفهان در فلات مرکزی ایران و در اقلیم گرم و خشک واقع شده است. در اقلیم گرم و خشک وزش بادهای مهاجر باعث خشکی هوا شده است. تابش آفتاب در این مناطق مستقیم است و بدلیل رطوبت کم و نبودن ابر در آسمان دامنه­ی تغییرات دمای هوا در این مناطق بسیار زیاد است. در این اقلیم با زمستان­های سخت و سرد و تابستان­های گرم و خشک روبرو هستیم (کسمایی، ۱۳۸۲: ۴۸). معماری بومی با شناخت ویژگی­های آب و هوایی هر منطقه و با آگاهی از فلسفه­ی جنبه­های متفاوت معماری بومی، اقدام به ساخت بنایی هماهنگ با شرایط آب و هوایی می­کرد و به همین دلیل است که می­بینیم معماری در شرایط متفاوت آب و هوایی از نظر شیوه­ی ساخت و نوع مصالح دارای تفاوت­هایی اساسی است. به عنوان مثال در جلگه­ی گیلان برای پاسخ به محدودیت­های اقلیم با خانه­هایی روبرو هستیم که دارای ویژگی­هایی چون: کُرسی بلند بودن برای جلوگیری از آسیب رطوبت به معماری خانه و پی ساختمان، چهار شیبه بودن بام برای جلوگیری از آسیب باران­های تند به سقف و وجود دو نوع ایوان در طبقه­ی پایین و بالا برای فصل­ گرم سال هستند (برومبرژه، ۱۳۷۰: ۶۶، ۶۷). در هویزه نیز که از مناطق جنوبی ایران و اقلیم گرم و مرطوب محسوب می­شود؛ خانه­ها بایستی از خصوصیات خاصی بهره­مند باشند تا بتوانند میزان تابش نور خورشید را به فضاهای اصلی زندگی به حداقل برسانند، از وزش بادهای مطبوع به خوبی استفاده نمایند، از اشباع رطوبت در فضاهای داخلی و تعریق دیوارها و همچنین نفوذ رطوبت به داخل واحدهای مسکونی جلوگیری به عمل آورند (خجسته­، ۱۳۷۶: ۶۴).

از جمله ویژگی­های بناهای بومی در مناطق گرم و خشک می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

– در این مناطق به طور کلی ساختمان ها با مصالحی از جمله خشت و گل که ظرفیت حرارتی زیادی دارند بنا شده اند.

-پلان ساختمان ها تا حد امکان متراکم و فشرده است و سعی شده تا سطح خارجی ساختمان نسبت به حجم آن کم باشد.

-ساختمان ها برای ایجاد بیشترین سایه ی ممکن بر سطح خارجی عموماً در بافت های متراکم و مجموعه های بسیار فشرده بنا شده اند.

-در بیشتر نواحی این مناطق، به دلیل بارندگی کم و در نتیجه کمبود چوب، سقف خانه ها به شکل خرپشته ، تاق یا گنبد از خشت خام و گل ساخته شده است. البته در مناطق نیمه بیابانی که اصفهان نیز جزئی از آن است به دلیل اعتدال نسبی هوا و وجود چوب نسبتاً کافی بیشتر بام ها از چوب و به شکل سطح ساخته شده اند.

-به منظور کاهش هر چه بیشتر حرارت ایجاد شده در دیوارها در اثر تابش آفتاب بر آن ها، معمولا سطوح خارجی سفیدکاری شده است.

-در این مناطق، تعداد و مساحت پنجره ی ساختمان ها به حداقل میزان ممکن کاهش یافته است.

-در مناطق گرم و خشک بر خلاف مناطق معتدل و مرطوب سعی شده است از ایجاد کوران و ورود هوای خارج به داخل ساختمان از طریق پنجره ها یا قسمت های باز شو، به ویژه در هوای گرم جلوگیری شود.

-استفاده از حیاط های داخلی درخت کاری شده و معطوف ساختن فضاهای زندگی به این حیاط ها، از عمده ترین ویژگی های معماری در مناطق گرم و خشک است (کسمایی، ۱۳۸۲: ۸۸، ۸۹).

محققین در جهت جمع­آوری اطلاعات بیشتر در رابطه با ویژگی های معماری بناهای سنتی در منطقه ی مورد بررسی از تکنیک بحث گروهی استفاده کردند. از آنجا که افراد مسن و به خصوص پیرمردها، خانه­های گذشته و شیوه­های معماری آن­ها را به یاد می­آورند، افرادی که برای بحث گروهی در نظر گرفته شدند، یک دسته­ی پنج نفره از پیرمردانی­اند که هر روز ساعاتی را در پارک اصلی خیابان گلخانه می­گذرانند. مصاحبه شوندگان دیوارهای ضخیم و کاه­گلی را از جمله ویژگی­های مهم معماری می­دانستند. آن­ها اعتقاد داشتند که این دیوارها مانع ورود گرمای شدید به خانه در فصل تابستان می­شد و از طرفی نیز آب پاشیدن بر دیوارها و زمین خاکی حیاط در نزدیکی عصر، باعث ایجاد نسیم خنکی در خانه می­شد و تمامی اهل خانه را به فضای باز حیاط می­کشاند. آن­ها از سقف­های طاق­چشمه­ای نام بردند؛ سقف­های گنبدی شکل کاه­گلی که باعث خنک شدن فضای داخل و ممانعت از ورود گرما به داخل خانه می­شد. یکی از مصاحبه­شوندگان به روشی برای ساخت سقف­ها در قدیم برای جلوگیری از ورود هوای سرد ویا گرم بیرون به درون خانه اشاره کرد. در این روش ابتدا تیرهای چوبی ضخیمی را به طور افقی در محل سقف می­گذاشتند و در بالا و پایین این تیرها در تمامی سطح سقف یکی دو ردیف تخته­ی چوبی می­کوبیدند و بدین طریق در فاصله­ی بین تخته­های بالایی و پایینی تیرها، فضایی خالی ایجاد می­کردند. در مرحله­ی بعد بر روی پشت بام کاه­گل ریخته و بدین طریق باعث می­شدند تا گرمای تابیده شده به سطح کاه­گلی در برخورد با جریان هوای بین تیرهای چوبی به سطح گچی سقف اُتاق­ها و فضای داخل خانه عبور نکند. مصاحبه­شوندگان همچنین به محلی به نام سرداب اشاره کردند که در برخی خانه­ها به جای زیرزمین ساخته می­شد. سرداب فضایی در زیر خانه بوده که بدلیل جای داشتن در دل زمین در تابستان خنک و در زمستان نیز گرم­تر از سطح زمین بوده است. معماری سرداب به این شکل بوده که حوضی فواره­ای در وسط قرار می­گرفته و آب توسط جویی کوچک، از مادی­ها و یا جوی­های متصل به کوچه­ها به این حوض هدایت می­شده است. در فضای اطراف سرداب نیز ایوانچه­هایی برای نشستن و یا خواب به خصوص در بعد از ظهرهای تابستان در نظر گرفته می­شده است.

از آنجا که معماران بومی، در اقلیم­های متفاوت علاوه بر شیوه­ی ساخت به نوع مصالح نیز توجه داشتند، مصالح به کار رفته در بناهای بومی یکی دیگر از موضوعات مطرح شده در بحث­های گروهی بود. مصاحبه شوندگان به استفاده از مصالح بومی منطقه در ساخت بنا به دلیل در دسترس بودن و ارزان بودن اشاره کردند که از جمله­ی این مصالح آجر و خشت بودند. طبق گفته­ی افراد مورد مصاحبه معماران پس از ساخت دیوارهای آجری آنها را با لایه­ای از خشت می­پوشاندند تا به مثابه عایق حرارتی مانع از ورود گرما به داخل خانه شوند. آنها همچنین به استفاده از رنگ سفید برای سطح خارجی دیوارها جهت انعکاس نور خورشید و کاربرد چوب به جای فلز برای ساخت درها و پنجره­ها برای جلوگیری از جذب گرما اشاره کردند. کاربرد شیشه­های رنگی در سطح­های بسیار کوچک بر روی در و پنجره­ی اتاق­ها نیز مورد دیگری­ست که طبق گفته­ی مصاحبه­شوندگان باعث کم شدن شدت ورود نور از سطوح شیشه­ای به فضای داخل خانه می­شده است. علی­رغم تأثیر فراوانی که اقلیم و مصالح بومی در ساخت بناها در گذشته داشته­اند، همان­طور که در بخش قبل نیز بدان اشاره شد از زمان قاجار و حتی پس از وقوع انقلاب ۵۷ در ایران بدنبال جریان نوگرایی از یک طرف و نیاز سریع به مسکن از طرف دیگر، ما شاهد نادیده گرفتن بسیاری از شیوه­های ساخت بومی در ساخت و سازها هستیم. به طوری که به یکباره با خیل عظیم ساختمان­های بلند مرتبه و مشابه در مناطق متفاوت جغرافیایی بدون توجه به فرهنگ، اقلیم و مصالح روبرو می­شویم. ساختمان­هایی که بدلیل بی­توجهی به محیط فرهنگی، جغرافیایی هر منطقه مشکلاتی را برای ساکنین خود بدنبال داشته­اند. معمار امروزی با بی­توجهی به مسئله­ی رون و تعیین جهت مناسب برای خانه در منطقه با توجه به جهت وزش بادهای مناسب و نیز طوفان و گرد و غبار، باعث پیچیدن همیشگی صدای باد در خانه و وجود گرد و غبار دائمی بر روی وسایل خانه و عدم تهویه­ی مناسب هوای درون خانه شده است و از طرفی دیگر نیز با نادیده گرفتن جهت تابش خورشید نسبت به موقعیت خانه، در عین نصب پنجره­های فلزی با سطوح شیشه­ای بزرگ باعث تابش نور خیره­کننده­ی خورشید به درون برخی فضاهای خانه و گرم شدن بیش از حد این فضاها در تابستان و سرد شدنشان در فصل زمستان شده است. استفاده از گرانیت سیاه در نمای برخی ساختمان­ها به جای استفاده از سنگ­های سفید، ساخت دیوارهای نازک به جای دیوارهای خشتی چون گذشته و همچنین ایزوگام کردن بام خانه­ها به جای استفاده از کاه­گل همه و همه دست در دست هم با جذب و انتقال بیشتر و سریع­تر گرمای بیرون به فضاهای داخل خانه، باعث گرم شدن هرچه بیشتر این فضاهادر فصل تابستان می­شوند. حذف فضاهایی چون زیر­زمین، سرداب، اتاق­های تابستان­نشین و زمستان­نشین و امکاناتی چون بادگیر و خیشخان[۳] امکان استفاده از فضاهای خانه در فصول مختلف سال را بدون استفاده از تکنولوژی­های گرمایشی و سرمایشی طاقت­فرسا ساخته است. البته از آنجا که نادیده گرفتن اقلیم در معماری خانه­ها باعث مصرف بالای انرژی در استفاده از وسایل تکنولوژیکی برای مناسب کردن شرایط زندگی خواهد شد و با تولید دی­اکسید­کربن به گرم شدن هرچه بیشتر کره خاکی منجر شده است، لزوم صرفه­جویی در کاهش مصرف انرژی توجه­ها را دگر­ بار به استفاده از منابع قابل تجدید و هم­چنین توجه به اقلیم در ساخت خانه­ها در روند کاهش مصرف انرژی کشانده است. چرا که ساخت خانه­های هماهنگ با شرایط آب و هوایی در دوره­ی معاصر هرچند نیاز به انرژی را به صفر نمی­رساند، اما حداقل باعث صرفه­جویی در مصرف انرژی از یک طرف و نیز کاهش هزینه­ها از طرف دیگر خواهد شد.

-نتیجه گیری

در فرهنگ ایرانی خانه و کم و کیف آن از اهمیت بسیاری برخوردار است و علاوه بر ارزش اقتصادی، دارای اهمیت و کارکرد اجتماعی و فرهنگی نیز می­­باشد. از آنجا که فضای خانگی اولین نوع فضای معماری­ست که انسان آن را تجربه کرده و بنا بر زمان زیادی که در آن سپری می­کند رابطه­ی عمیقی با این فضا بر قرار می­نماید، بایستی این فضا از ابعاد مختلف فرهنگی و جغرافیایی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. در این راستا محققین به مطالعه­ی تأثیر فرهنگ بر کاربری فضاها در خانه، انعطاف­پذیری خانه بر اساس ارزش­ها، اعتقادات و ساختار و نظام خانواده، معماری برون­گرا و الزامات فرهنگی مربوط به آن و هم­چنین رابطه­ی محیط جغرافیایی و معماری در خیابان گلخانه اصفهان به عنوان میدان تحقیق، پرداختند. محققین برای جمع­آوری اطلاعات لازم در جهت پاسخ به سؤالات تحقیق از تکنیک­های روش تحقیق کیفی و برای تحلیل داده­ها نیز از چارچوب نظری محیط­شناسی فرهنگی جولیان استیوارد سود جسته­اند.

از آنجا که این تحقیق با توجه به نظریات جولیان استیوارد انجام شده است و استیوارد به بررسی همزمان تکنولوژی، فرهنگ و محیط مادی (اعم از آب و هوا، زمین، منابع طبیعی و..)به صورت تجربی تأکید دارد (بیتس، پلاگ، ۱۳۷۵: ۸۲)؛ محقق نیز در روند تحقیق به تأثیر همزمان محیط مادی و محیط فرهنگی بر معماری خانه­ها در میدان مورد مطالعه توجه داشته است.

همان­طور که در بخش مربوط به چارچوب نظری نیز گفته شد استیوارد بر تکامل نظام­های فرهنگی از طریق تطبیق محیطی تأکید داشت (بیتس، پلاگ، ۱۳۷۵: ۸۱، ۸۲). طبق بررسی های انجام شده در میدان مورد مطالعه و اطلاعات بدست آمده از مشاهده­ها و مصاحبه­های انجام شده، خانه­های سنتی در جامعه­ی مورد بررسی نیز در جهت تطبیق با شرایط محیط فرهنگی و جغرافیایی ساخته می­شدند. در این خانه­ها فضاها با توجه به ویژگی­های فرهنگی و با در نظر گرفتن ارزش­هایی چون محرمیت و مهمان نوازی به دو بخش فضاهای خصوصی و عمومی تقسیم شده، و از طرفی با در نظر گرفتن فرهنگ درون­گرایی و اعتقاداتی مبنی بر تقدس خانواده و پنهان بودن خانواده از دید نا محرمان، فضاهای خانه بدون امکان دید بصری به بیرون، در اطراف حیاط سازمان­دهی می­شدند. در بررسی خانه­های قدیمی در میدان مورد بررسی می­بینیم که چگونه ارزش­هایی چون تقدس خانواده­ی گسترده، اهمیت فرزند و تفکیک­های جنسی و سنی در میان اعضای خانواده بر ساختار و تفکیک فضاهای خانه تأثیر می­گذارد. همان­طور که گفته شد، معمار در ساخت فضاهای خانه نه تنها به هماهنگی با محیط فرهنگی جامعه توجه داشته است، بلکه ویژگی­های محیط طبیعی چون جهت وزش باد، جهت و میزان تابش خورشید، میزان بارندگی و مسائلی از این قبیل را نیز مد نظر قرار داده است.معمار بومی به­دلیل خشک بودن زمین در اقلیم گرم و خشک در شهر­های مختلف، فضاها را معطوف به فضای سرسبز حیاط قرار داده و برای مقابله با نور و گرمای بیش ازحد، از شیوه­ها و مصالح خاصی در معماری بهره برده است. پس می بینیم که چگونه معمار بومی برای تطبیق بیشتر با محیط فرهنگی و جغرافیایی تجربیات بدست آمده از خود و گذشتگانش را برای وارثین حرفه­ای­اش بر جای گذارده تا معماری بتواند در مسیر تکامل خود به جلو گام بردارد.

هرچند اقلیم و فرهنگ تأثیر بسیاری بر معماری سنتی در جامعه­ی مورد نظر داشته­اند، اما با بررسی خانه­های آپارتمانی امروزی در میدان مورد بررسی می­بینیم که تقلید از سبک­های معماری غربی جایگزین تطبیق معماری با شرایط محیطی چه از نظر فرهنگی و چه از نظر جغرافیایی شده است و به این ترتیب روند خانه­سازی در میدان مورد بررسی از دوره­ی قاجار و پهلوی اول در پی تقلید از سبک معماری غربی با تغییراتی مغایر با محیط فرهنگی و جغرافیایی روبرو شده است که البته این تغییرات در سال­های پس از انقلاب ۵۷ بدلیل نیاز سریع به مسکن با سرعت چشمگیری ادامه یافته است.

پس می­بینیم که اشاعه­ی سبک و عناصر معماری وارداتی که در ابتدا توسط عکس­ها وخاطرات مسافران و بازرگانان و سپس با تأثیر پذیری دانشگاه­ها و دانشجویان ایرانی از دانشگاه­ها و نظریه­های غربی بوده، به شدت بر روند معماری در جامعه­ی ایرانی تأثیر گذاشته است. اگر­چه استیوارد اهمیت فرایندهای اشاعه را در مطالعات خود انکار می­کند اما در عین حال اعتقاد دارد که الگوهای اشاعه یافته نه تنها باید از مکانی سازگار و متناسب منشأ گرفته باشند بلکه بایستی با فرهنگ سازی و آموزش جمعیت ها در جامعه رواج یابند. (ال­بی، ۱۳۸۹: ۱۶۲، ۱۶۳)

روند اشاعه­ی معماری غربی در جامعه­ی ایرانی نه تنها معماری ایرانی را از مسیر تکامل خود در تطابق با محیط، طبق نظریه­ی محیط­شناسی فرهنگی استیوارد دور کرده، بلکه بدلیل عدم هماهنگی عناصر اشاعه یافته با محیط جغرافیایی و فرهنگ رایج در جامعه و همچنین عدم فرهنگ سازی در جامعه در رابطه با ورود این عناصر مشکلات بسیاری را نیز در رابطه با معماری برای مردم جامعه ایجاد کرده است.

هر چند با وجود تغییرات رخ داده در نیازها، شیوه ی زندگی، ساختار خانواده و همچنین پیشرفت­های تکنولوژیکی، برگشت به گذشته امکان پذیر نیست، اما با توجه به مشکلات پیش آمده برای ساکنین خانه­های معاصر و همچنین لزوم صرفه جویی در مصرف انرژی به دلیل بالا بودن هزینه­ها، احتمال به پایان رسیدن سوخت­های فسیلی و آلودگی­های ایجاد شده­ی ناشی از مصرف بی رویه­ی انرژی، لازم است تا بار دیگر اقدام به ساخت خانه­هایی نماییم که همچون خانه­های بومی گذشته حداکثر هماهنگی را با انسان، فرهنگ، نیازها و تمایلات انسان از یک طرف و محیط جغرافیایی منطقه از طرف دیگر داشته باشد.

منابع :

اسمیت، پیتر اف (۱۳۸۸) معماری در شرایط آب و هوایی متغیر، ترجمه مریم شعبانی گلدره و فاطمه تقی زاده، انتشارات سعیده: تهران.
ال بی، رابرت (۱۳۸۹) الگوها و فرایند ها (مقدمه ای بر استراتژی های انسان شناختی برای مطالعه تغییرات فرهنگی-اجتماعی)، ترجمه رحیم فرخ نیا، تهران: جامعه شناسان.
برومبرژه، کریستیان (۱۳۷۰) مسکن و معماری در جامعه ی روستایی گیلان(مطالعات مردم شناسی)، ترجمه علاءالدین گوشه گیر، تهران:مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
بلیلان، لیدا (۱۳۸۵) تأثیر زندگی خویشاوندی(بر مبنای فرهنگ اسلامی) در سازماندهی فضاهای مسکونی، در، فصلنامه ی تخصصی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، شماره ۱۱۶، زمستان.
بیتس، دانیل.،پلاگ، فرد (۱۳۷۵) انسان شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
پورتلا، سزار(۱۳۸۸) نوز به مثابه یک فرم معمارانه، ترجمه ژینت رستمی، در، معماری و فرهنگ، شماره۳۵.
پوردیهیمی، شهرام.، حاجی­سید­جوادی، فریبرز (۱۳۸۷) تأثیر نور روز بر انسان، فرایند ادراکی و زیست­شناسی-روانشناسی روز، در، مجله صفه؛ نشریه علمی، پژوهشی، معماری وشهرسازی،شماره ۴۶، بهار- تابستان.
پیاژه، ژان (۱۳۷۰) زندگی و پرورش کودک، مترجم عنایت اله شکیبا پور، تهران: انتشارات نیما.
پیرنیا، محمد کریم(۱۳۸۴) آشنایی با معماری اسلامی ایران (ساختمان های درون­شهری و برون شهری)، تدوین غلامحسین معماریان، تهران: سروش دانش.
حائری مازندرانی، محمد رضا(۱۳۸۷) خانه، فرهنگ، طبیعت (بررسی معماری خانه های تاریخی و معاصربه منظور تدوین فرایند و معیارهای طراحی خانه)، تهران: مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
خجسته، حسن (۱۳۷۶) تأیید معماری مسکونی بر سنت ها؛ مطالعه موردی:هویزه، تهران: سروش.
خجسته پور، آرزو (۱۳۸۸) زیبایی شناسی نور در معماری اسلامی، در، معماری و فرهنگ، شماره ۳۵.
راپوپورت، آموس(۱۳۸۸) انسان شناسی مسکن، ترجمه خسرو افضلیان، تهران: حرفه هنرمند.
سلطان زاده، حسین(۱۳۸۸) روشنایی و نور پردازی در معماری، در، معماری و فرهنگ، شماره ۳۵.
فرخ نیا، رحیم(۱۳۸۲) نظریه های مردم شناسی، اراک: نشر نویسنده.
فکوهی، ناصر(۱۳۸۵) مجموعه مقاله های کوتاه، نقد ها و گفتگوهای انسان­شناختی، تهران: نشر نی.
فکوهی، ناصر(۱۳۸۳) انسان شناسی شهری، تهران، نشر نی.
فکوهی، ناصر (۱۳۸۱) تاریخ اندیشه و نظریه­های انسان شناسی، تهران: نشر نی.
فکوهی، ناصر (۱۳۷۹) از فرهنگ تا توسعه: مقالاتی در زمینه­ی توسعه­ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تهران: فردوس.
فلیک، اووه(۱۳۸۷) در آمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
قاسمی سیچانی، مریم(۱۳۸۴) مقدمه­ای بر معماری معاصر اصفهان، در، دانش نما؛ ماهنامه­ی فنی- تخصصی سازمان نظام مهندسی ساختمان استان اصفهان، شماره ۱۲۴، ۱۲۵، خرداد- تیر.
کسمایی، مرتضی (۱۳۸۲) اقلیم و معماری، اصفهان: خاک.
گاربارینو، مروین(۱۳۷۷) نظریه­های مردم شناسی، ترجمه عباس محمدی اصل، تهران: انتشارات آوای نور.
مجلسی، ابوذر.، مهر آرام، مهسا.، ۱۳۸۵- ۱۳۸۶، طراحی منظر، نور، نورپردازی، در، دانش نما؛ ماهنامه فنی- تخصصی سازمان نظام مهندسی ساختمان استان اصفهان، شماره ۱۴۴- ۱۴۵، اسفند- فروردین.
معاونت برنامه­ریزی و نظارت راهبردی مرکز آمار ایران (۱۳۸۸) سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵؛ جمعیت شهرهای کشور بر حسب سن و جنس، تهران: مرکز آمار ایران؛ دفتر ریاست امور بین­الملل و روابط عمومی.
معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی مرکز آمار ایران(۱۳۷۹) سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵؛ نتایج تفصیلی استان اصفهان، تهران: مرکز آمار ایران.
معماریان، غلامحسین (۱۳۷۳) آشنایی با معماری مسکونی ایرانی: گونه شناسی درون­گرا، تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران.
نقدی، اسداله (۱۳۸۹) انسان و شهر، همدان: دانشگاه بوعلی­سینا.
وجدانی، مصطفی (۱۳۷۸) حدیث تربیت کودک از سخنان چهارده معصوم، تهران: پیام آزادی.

 

منابع لاتین:

 

– Moore, J. (2000). Placing home in context. Journal of Environmental Psychology, 20, 207- 217.

– Oungrinis, Knostantions. (2005). “transformations (paradiyms for designing transformable spaces)”, Harvard design school: design and technologies report series.

– Rapoport, Amos. (1969). House form and culture, London, Prentice. Hall, Lnc.

– Rudlin, David and Nicholas Falk. (1999). Building the 21 th country home: The sustainable urban neighbourhood. Oxford: Architectural Press.

– Till, Jeremy, Sara Wiggles Worth. (2009). Super flexible housing in Tattenhoe Park, Uk: Sheffield university.

 

 

[۱] Cultural ecology

[۲] Julian Haynes Esteward

[۳] خیشخان، کلبه یا دارآفرین بوده است که پیرامون آن را با حصیر یا سفال و یا بوته­های خار آدور پوشانده و بر روی آن آب می ریختند تا بر اثر وزش باد، هوای خنک را به درون بکشاند (پیرنیا، ۱۳۸۴: ۳۳۳).