مقدمه: به طور کلی انسان از طریق حواس پنجگانه خود با دنیای اطرافش ارتباط برقرار می کند، بنابراین برای شناخت انسان و نوع ارتباطات او با دنیای پیرامونش باید به حواس او توجه کرد، زیرا که حواس، ابزاری هستند برای توسعه شناخت او نسبت به محیط اطرافش.
«ما هیچ گاه نمی توانیم آگاهی کاملی از جهان داشته باشیم، مگر تنها… از طریق برخود نیروهای فیزیکی در برگیرنده حواسمان» (اف . پی . کلیپاتریک در:هال،۱۹۹۰)
شناخت این ابزار به ما کمک می کند تا به دنیای انسان و فرهنگ او نزدیک شویم و بنابراین باعث شناخت بیشتر انسان در بستر فرهنگی ای می شود که در آن زندگی می کند. هال معتقد است که برای درک و شناخت انسان بایستی تا حدودی طبیعت و ماهیت سیستم های گیرنده های او را شناخت و از کیفیت تغییر اطلاعات گرفته شده از طریق گیرنده ها در فرهنگ های مختلف آگاهی داشت. او همچنین معتقد است مردم فرهنگ های مختلف نه تنها به زبان های متفاوتی تکلم می کنند بلکه در جهان های حسی مختلفی نیز زندگی می کنند. در نتیجه تجربه ای که از طریق یک مجموعه از انتخاب های مرتبط با الگوهای فرهنگی به دست می آید با تجربه ای که از طریق دیگری درک می شود کاملا متفاوت است (هال، ص ۲، ۱۹۹۰).
هر کدام از حواس که در هر فرهنگ به وسیله افراد آن تجربه می شود باعث ایجاد قالب ریزی هایی می گردد که افراد آن جامعه را به تبعیت از خود وا می دارد و باعث بروز رفتارهایی می شود که تفاوت های فرهنگی بین دو جامعه از آن قابل درک و فهم می شود. همانطور که بشر به بسط و گسترش فرهنگ می پردازد، خودش را نیز رام و اهلی کرده و در این فرایند یک مجموعه جدیدی از جهان ها که هر کدام با دیگری تفاوت دارد ایجاد می کند. هر جهانی دارای مجموعه نهاده های حسی مخصوص به خود است به قول هال حواس پنجگانه روابط پنهان و خاموشی اند که باید به همان راحتی که ارتباطات نوشتاری و گفتاری را می خوانیم و یاد می گیریم این روابط را نیز بخوانیم. تنها از این طریق است که می توانیم به مردم دیگر، هم درون و هم خارج از مرزهای ملی دسترسی پیدا کنیم و آنها را بشناسیم (هال، ص ۶، ۱۹۹۰).
نوشتههای مرتبط
بوییدن جزء ابتدایی ترین و اساسی ترین روش های ارتباطی است. در یک نگاه کارکردی وقتی به رفتارهای حیوانات که توسط رفتارشناسان جانوری بررسی شده می نگریم، می بینیم که هر جانور بنا به نیازی که دارد و برای سازگاری با شرایط محیطی اطرافش از حواس خود استفاده می کند. به عنوان مثال برای کوسه ماهی حس بویایی در هنگام شکار بسیار تعیین کننده است و کوسه برای شناسایی شکار خود از طریق بوی خون حیوان زخمی او را ردیابی می کند. این در حالی است که به خاطر نیاز کمتر به حس بینایی، این حس در او پیشرفت نکرده و بسیار ساده است.
در مورد انسان بینایی آخرین و اختصاصی ترین حسی بوده که تکامل یافته است. موقعی که اجداد انسان زمین را ترک کرده و به درختان پناه بردند، حس بینایی در آنها اهمیت بیشتری یافت و نیاز به حس بویایی کمتر شد (هال، ص ۵۰، ۱۹۹۰).
بو به عنوان یک ابزار شناختی(۱)
در بررسی ها و تحقیقات اخیر در مورد سبک زندگی روزمره و بدن، از بدن انسان به عنوان یک سمبل یاد می شود. یکی از عواملی که بدن را به سمبل تبدیل می کند بو است که ابعاد جدیدی را برای تجزیه و تحلیل و بررسی تجربی عرضه می کند. بو یکی از عواملی است که فرد را به دیگران معرفی می کند. با درک بوی یک شخص می فهمیم که او را دوست داریم یا از او متنفریم. به طور کلی اخلاقیت (morality) و اجتماعیت (sociality) با بویایی در تجربه زندگی روزمره در هم بافته شده است. سینوت معتقد است که روشی که با آن جامعه دیگران را قضاوت می کنیم شبیه قضاوت ما در مورد غذا و محیط است، مثلا اگر شخصی بوی بدی بدهد یا از بوی نرمال یک فرهنگ خارج شود می تواند چیزهای غلطی در مورد سلامت فیزیکی، احساسی یا ذهنی فرد در ما به وجود آورد و این نشان می دهد که بو ایجاد کننده یک سمبل از فرد است که خود او را مورد قضاوت دیگران قرار می دهد.
برای روشن شدن اینکه بدن انسان چگونه همزمان هم اجتماعی و هم فیزیکی است می توان به بررسی شیوه های مختلفی پرداخت. از جمله این روش ها حس بویایی است که با ابعاد مختلف شخصیت (personhood) گره خورده است و با موضوعاتی مانند تنفر و تخلف های اجتماعی و اخلاقی در هم پیچیده است:
۱- بوهای بدنی نه فقط به عنوان آلودگی بلکه به عنوان یک نقض کننده اخلاقی و اجتماعی محسوب می شوند.
۲- بی توجهی مدنی نشان دهنده این موضوع است که بوها با نمایش های اجتماعی افراد، انسجام اجتماعی آنها و قابلیت پذیرش شان در جامعه ارتباط دارد.
۳- مدیریت بوهای بدن از طریق تمیز کردن، عطر زدن و پیشگیری از آن به عنوان نمایش و معرفی در جلو صحنه محسوب می شود.
این سه فاکتور شخصیتی بدن را به عنوان عنصری فعال معرفی می کند. استقرار یافتن بدن اجتماعی در بدن فیزیکی متاثر از کنشگران اجتماعی است که به طور ثابت با انتظاراتی حرکت می کنند که آنها را با نیاز به مدیریت بدن هایشان شکل داده و این بیانگر قلمرو امر اجتماعی است به عنوان یک ساختار بین الاذهانی انضمامی که از طریق کنش های تجسد یافته بازتولید شده اند. این شامل محلی از معانی به اشتراک گذاشته شده و تعاملات دو طرفه یا متخالف است که بدن ها انجام می دهند یا درباره آنها انجام می شود. اهمیت بیشتر این ابعاد جامعه شناختی در آن است که بدن به جای این که یک داده به طور طبیعی کسب شده باشد یک مصنوع به طور اجتماعی ساخته شده است، شبیه سایر محصولات فرهنگی. بنابراین بدن چونان ترکیبی از روابط اجتماعی که به طور فرهنگی قابل شناسایی است، بروز می یابد.
بویایی در تجربیات زندگی روزمره در درک رابطه بین بدن و شخصیت با موضوعات اجتماعی و رد و قبول های اخلاقی اهمیتی برابر دارد. تحلیل های گافمنی تعاملات نیز نشان دهنده فرایندهایی است که از طریق آن ها چیزهایی که از لحاظ جسمی درونی هستند، بیرونی می شوند و چیزهایی که به لحاظ اجتماعی بیرونی هستند، درونی می شوند. با استفاده از مفاهیم جلو صحنه و پشت صحنه، برای بررسی تکنیک های مدیریت بویی مانند عطر زدن یا تمیز کردن معلوم می شود که بدن چگونه در صحنه و مراحل مختلف آماده سازی وارد می شود که این امر نشان دهنده آن است که بدن یک موضوع منفعل برای تحلیل نیست بلکه یک فاعل و عمل کننده است که در موضع های پویایی اجتماعی/بویایی ارزیابی، مورد پذیرش و رد قرار دارد.
بو در فرهنگ های مختلف
تعیین خوب و بد، مطبوع و غیر مطبوع، در سطح معنایی در یک بستر فرهنگی شکل می گیرد. بو یکی از مولفه هایی است که در ایجاد بعضی تابوها نقش داشته است. ریشه این نهی ها و تابو شدن ها را هم می توان در دور کردن انسان از خطرها مسمومیت ها و بیماری ها دید ـ مثل بوی لاشه که در انسان بسیار تنفر انگیز است چون خوردن آن بسیار خطرناک است ولی برای کفتارها بسیار لذیذ و مطبوع است ـ هم می توان ریشه فرهنگی برای آن یافت. محیط اطراف انسان، دنیای متنوعی از رنگ ها، بوها، و مزه های مختلف است که باعث رنگ آمیزی زندگی انسان شده است. این رنگ آمیزی در حیوانات کارکردی، و در انسان علاوه بر کارکرد و استفاده برای تطبیق با محیط، معنابخش به زندگی است. توجه به مزه غذا، تقسیم بندی مزه ها و بوها به مطبوع و غیرمطبوع، خوشمزه و بدمزه چیزی است که در انسان دیده شده نه در حیوانات. البته این توصیف مربوط به همه جوامع نمی شود بلکه در دنیای جدید و در بعضی فرهنگ ها با از بین بردن بوها و مزه ها و یا تقلیل آنها به تعداد کم بو و بی مزه روبه رو هستیم که جهان پیرامون را به سمت یکسان شدگی محیط های مختلف و دنیای عاری از تنوع پیش می برد. و ما را با این سوال روبه رو می کند که دنیایی که با خوشبو کننده ها و بوگیرها سعی در کاهش تنوع در محیط را دارد و دنیایی که با غذاهای شبیه به هم با مزه های یکسان طعم و بوها را از میان می برد آیا همان درک از زندگی را دارد که مردمان فرهنگ دیگری که تنوع مره و بو را تجربه می کنند؟ آیا آنها دارای دنیای یکسانی هستند؟ در این جا می توان با تشخیص درک افراد نسبت به محیط اطراف به وسیله حس بویایی و چشایی به درک انسان از فضا و نحوه استفاده او از حواسش برای این امر استفاده کرد. مثلا یکسان شدگی بو در معماری یک خانه می تواند نقش بسزایی داشته باشد. وقتی مرز بین آشپزخانه و اتاق پذیرایی از لحاظ معماری از بین می رود می توان به این یکسان شدگی بوها نیز برخورد چرا که برای ایجاد سبک جدید معماری و یا سبک جدید زندگی (کاهش فاصله آشپزخانه و سالن) از وسایلی مانند بوگیرها، هود در آشپزخانه استفاده شده است. یکی از تفاوت های خانه سنتی و خانه مدرن یا حتی محله های سنتی و محله های مدرن وجود بوی غذا یا عدم وجود بوی غذا (به عنوان یک عنصر نهی شده فرهنگی) را دید.
شهرهای مدرن عاری از هرگونه تنوع مربوط به حس بویایی است. در شهرهای جدید بویی نیست تا بتواند تاثیر خاصی در کسی ایجاد کند. بوهایی که می توانند نوعی احساس از زندگی را در فضا پدید آورند و این تنوع نه تنها چاشنی زندگی روزمره اند بلکه به افراد قدرت مکان یابی فضایی می دهد. چون ذهن انسان همیشه مایل است که مسایل پیرامونش را تجزیه و تحلیل کند و به وسیله آن قبلا مکان ها و انسان های اطرافش را طبقه بندی کرده و به طور ناخو آگاه قادر به تشخیص مسایل است. بو می تواند معیاری برای ایجاد این تمایز باشد. از طرفی چون بو نسبت به دیدن اجسام و شنیدن صدا محفوظات عمیق تری را انتقال می دهد یک حافظه قدرتمند در انسان به وجود می آورد (هال، ۱۹۹۰). مثلا نوستالژی که از فصل های مختلف ایجاد می شود یا بعضی ماه ها مانند ماه رمضان با بوی غذاهای خاص آن ماه یا تداعی خاطره یک دوست یا افراد درگذشته با احساس بوی عطری که استفاده می کردند، بوی محله قدیمی و خیلی محفوظات دیگر به وسیله بو ایجاد می شود. در ادبیات که منبعی از اطلاعات در مورد استفاده انسان از حواسش است می توان ردپای حس بویایی را که نویسنده برای القاء فضای مورد نظرش از این حس استفاده کرده دید.
هال معتقد است محقق برای تعریف و تبیین مشاهدات و تئوری های مرتبط با استفاده انسان از فضا، باید به مقایسه پایه حسی پیش فرهنگی الگوهای فرهنگی جوامع مختلف بپردازد. او در کتاب «بعد پنهان» خود طیفی از بوهای مختلف ارائه می دهد که ممکن است در محیط ها و فرهنگ های مختلف پذیرفته یا نهی شده باشند. مثلا بوی پوست و موی تمیز شده، عطر، لوسیون ریش، بوی جنس مخالف، بوی نفس، بوی بدن، بوی پا در فرهنگ های مختلف و در محیط های عمومی و خصوصی می تواند قابل قبول یا متغیر یا نهی شده باشند. هال از برخورد الگوهای فرهنگی در دو جامعه عرب و آمریکا و واکنش آنها نسبت به بو به نتایج جالبی رسیده است (هال، ص ۱۴۹، ۱۹۹۰).
به این ترتیب با توجه به برخوردهای متفاوت جوامع مختلف با بو و مزه، آیا انسان شناسی که در یک فرهنگ و با حافظه بویایی و چشایی خاص رشد یافته می تواند به بررسی فرهنگ های دیگر بپردازد و محفوظات خود را در نظر نگیرد؟
جایگاه بو در فرهنگ و زبان فارسی
در این قسمت به بررسی این نکته می پردازیم که در فرهنگ فارسی، اولا بو در میان دیگر حواس چه جایگاهی دارد؟، ثانیا بو دارای بار معنایی مثبت یا منفی است؟ برای رسیدن به جواب سوالات فوق بهترین منبع مورد استفاده، زبان، و به خصوص زبان محاوره ای است. در زیر مثال هایی از تمثیل ها و عباراتی که به دستگاه بویایی در فرهنگ ایرانی مربوط می شوند را می آوریم(۲):
بو بردن: حدس زدن
بو کشیدن: خبردار شدن
بو داده: برشته شده
بوی الرحمن بلند شدن: نشانه های مرگ در کسی ظاهر شدن
دهن بو شیر دادن: کنایه از نادان بودن و بی تجربگی شخص است
سر بوی قرمه سبزی دادن: در جوامع آسیایی، داشتن عقایدی سوای عقاید مجاز
یخ بو دادن: کاری بی نتیجه انجام دادن
جن بو داده: ۱) لقبی است اشخاص بد قیافه و نامحبوب را ۲) لقبی است کسانی را که همیشه به ناگاه سر و کله شان در جایی پیدا می شود.
بوی دماغ سوخته می آید: کسی که در امری نزدیک به شکست شده باشد.
کف دست بو نکردن: از چیزی خبر نداشتن
با دسته بندی و تحلیل محتوای عبارات فوق می توان جایگاه این حس را در فرهنگ ایرانی نشان داد. تفصیل مطلب در اصل مقاله خواهد آمد.
منابع:
– هال. ادوارد ت، ۱۹۹۰، بعد پنهان، ترجمه منوچهر طبیبیان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
– نجفی، ابوالحسن، ۱۳۰۷، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، انتشارات نیلوفر
– شاملو، احمد، ۱۳۷۷، کتاب کوچه، تهران، انتشارات مازیار
– Low, Kelvin E.Y. (2005) Olfaction and the presentation of self , National University of Singapore, Department of Sociology
(۱)این بخش از مقاله خلاصه ترجمه مقاله زیر است :
Low, Kelvin E.Y. (2005) Olfaction and the presentation of self , National University of Singapore, Department of Sociology
(۲)- مثال ها از: نجفی، ابوالحسن، ۱۳۰۷، فرهنگ فارسی عامیانه، انتشارات نیلوفر، و شاملو، احمد،۱۳۷۷، کوچه، انتشارات نیلوفر