دوران حکمرانی خاندان صفویه در تاریخ ایران یکی از حساس ترین و قابل توجه ترین مقاطع تاریخی کشور ما ایران است. در این دوران تغییرات بنیادی در نظام جامعه ایرانی به وقوع پیوست و دگرگونی های شگرفی در فضای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی رخ داد به نحوی که دوره صفویه در ایران را نمی توان با هیچ یک از دوره های پیشین، لااقل در ایران بعد از اسلام، مقایسه نمود. در مقالات و نوشته های مختلف به شباهت های حکومت ساسانیان و صفویه اشاره شده است که به نظر می رسد بیشتر به دلایل داخل شدن دین در حکومت و نیز یکپارچگی ایران در این دورهای تاریخی این شباهت مورد بررسی قرار گرفته است.
به هر روی صفویان برای نخستین بار پس از فروپاشی امپراطوری ساسانی، موفق شدند مرزهای ایران را به حدود مشابه آن دوران نزدیک سازند و دسته های قومی-نژادی گوناگون فلات ایران را در زیر یک پرچم گرد آورند و این انسجام را بیش از دویست سال حفظ نمایند اما اینکه ایشان برای استقرارنظام مطلوب خود و حفظ یکپارچگی ملی، از چه تدابیری بهره بردند از سوالات مورد توجه بوده است.
تردیدی نیست که برای این پاسخ به این پرسش نمی توان یک عامل را برشمرد. دلایل بسیاری با ریشه های تاریخی، ملی، فرهنگی، جغرافیایی و … در چنین موضوعی تاثیرگذار بوده اند که بررسی هریک از آنها خود موضوع پژوهشی مفصل خواهد بود. اما آنچه در این مقال مدنظر قرار گرفت بحث آیین های اجتماعی و بهره برداری صفویه از این آیین ها در حفظ انسجام و وحدت اجتماعی ملت ایران است.
این آیین ها را عموما می توان آیین های مذهبی دانست. هرچند برخی از آنها در واقع آیینهای درباری هستند که به فرمان شاه در میان استقبال مردم کوچه و بازار برگزار میشوند اما مساله «شاه، سایه خدا» در این زمان به برجسته ترین و جدی ترین حالت در میان افواه و اذهان ملت جاری است و به نوعی استقبال از آیینهای فرمایشی را نیز می توان نوعی سرنهادن به فرمان پادشاه و ولی نعمتی دانست که همگان بی تردید او را مالک و صاحب جان و مال خود می دانند و در ارج و قرب الهی وی اندک شکی نیز به خود راه نمی دهند. به طور کلی اندیشه های کلیدی پیرامون وظایف و تکالیف شاه در مجموع شامل مفاهیمی است که شاه را عامل نظم، مجری عدالت، فرمانده جنگ و ایجادکننده رفاه هرچه بیشتر تلقی می کند. اسلام و خلقیات(و اقتصاد سیاسی) اولیه پدرمآبی شاهانه بر اندیشه های مربوط به عدالت تاثیر می نهد و در نوشته هایی با عنوان آیینه شاهان –که دستورالعمل رهبران جهان اسلام در قرون وسطی بود- بازتاب می یابد. صفویه نیز طبعا از سنت دیرینهای که شاه را پدر مردم و موجودی مقدس(با فره ایزدی) می داند استفاده کردند اما خود نیز تلقی جدید و پیچیده ای از مبانی گوناگون(و مقدم بر همه دینی) اقتدار، خاصه در زمان حکومت شاه اسمعیل، بنیانگذار سلسله صفوی به وجود آوردند. شاه اسمعیل در اشعاری که می سرود خود را علی، مهدی، امام غایب یا گاه حتی خدا یا وابسته به اینها می دانست و بدین وسیله در میان پیروان خویش از قبایلی که وی را به قدرت رسانیدند فره و جاذبه زیادی کسب کرد. اما از زمان سلطنت شاه طهماسب به بعد، ادعای افراطی مهدویت کنار نهاده شد منتها صفویه باز هم از سه منبع اساسی مشروعیت بهره میگرفت: به عنوان نمایندگان مهدی امام غایب، خود را از اعقاب امام موسی کاظم امام هفتم شیعیان میدانستند و بنابراین مدعی بودند از نوعی عصمت برخوردارند. در رده صوفیهای صفوی، خود را مرشد و راهبر معنوی تلقی می کردند و بدین وسیله اطاعت مطلق پیروان را میخواستند(این اطاعت به خصوص از پیروان صفویه در میان قبایل خواسته میشد) و خود را از دودمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی(قبل از اسلام) میدانستند (و میگفتند دختر یزدگردسوم به همسری امام حسین(ع)درآمده است).
البته در زمان شاه عباس حکومت از مبنای دینی به سمت حکومت مطلقه این جهانی و غیردینی گرایش یافت. شاردن، جواهر فروش فرانسوی که سال های متمادی را در ایران گذرانده است می نویسد که به طور مسلم هیچ کس به اندازه پادشاه ایران از قدرت مطلقه استبدادی برخوردار نیست. طنین گفته او در سال های اواخر سلطنت صفویه هم توسط کروسینسکی به گوش می رسد که می گوید: «شاید در هیچ نقطه جهان نتوان پادشاهی مثل شاه عباس و جانشینانش یافت که تا بدین پایه بر جان و مال اتباع خود تسلط داشته باشند» (جان فوران،۱۳۹۴: ۸۱). اما این موضوع به آن معنی نیست که در باور عموم چیزی از الوهیت جایگاه این شاهان کاسته شده باشد. تنها با سخت گیریهای آشکار شاه عباس با مخالفان و متمردان آستانش و رویه ای که پس از وی باب شد و ادامه یافت، این الوهیت با ترس همراه شد. لیکن ملت محصور در مرزهای ایران که هرگز تجربه دیدار دنیاهای دیگر را با خود همراه نداشت و اعتقادات دینی و باورهای مذهبی نقشی اساسی در شکل گیری فرهنگ آن ایفا می نمود، حتی اندیشه تمرد و تردید را نیز به ذهن خود راه نمی داد و حکومت ایشان را چون سرنوشتی محتوم و البته هدیه ای الهی می پذیرفت و در هر گام با آن همراهی می کرد.
به هر روی با توجه به عدم انسجام قسمت های مختلف کشور ایران پیش از صفویان و حکومت های ملوک الطوایفی در نقاط مختف آن سرزمین، امکان بهره گیری از احساسات ملی برای یکپارچه سازی و ایجاد یک جامعه همبسته وجود نداشت. این مساله اساسی بود که بانیان صفویه با علم به آن، توسل به ملی گرایی و قوم گرایی را به یکسو نهادند و به جای آن بر احساسات مذهبی ملت تمرکز نمودند. با وارد کردن مذهبی جدید ابتدا یک تکان واقعی در پایه های پوسیده به جا مانده از دودمان های قبل ایجاد نمودند و ضمنا خود را به طور کامل از همسایگان مهاجم سنی مذهب خود به ویژه عثمانی ها و ازبکان جدا ساختند. سپس از این احساسات مذهبی شدید برای مقابله در برابر همان همسایگان بهره جستند و مرزهای خود را به تدریج گسترش دادند.
اگرچه شاه اسمعیل صفوی به زور شمشیر ملت سنی ایران را شیعه ساخت اما تدابیر زیربنایی عهد شاه طهماسب در کنار دوران طولانی پادشاهی وی زمینه نفوذ علمای شیعه و تحکیم و تثبیت تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران را فراهم آورد و تشیع امامی در ابعاد مختلف برای اداره زندگی دینی و نیز روزمره مردم ایران تقویت و تجهیز شد و بنیانی مستحکم برای استمرار و افزایش حوزه نفوذ آن در ایران ایجاد شد.
در دوران شاه عباس و پس از تثبیت مرزها که اتفاقا با دوران رکود سیاسی عثمانی ها، به عنوان اصلی ترین دشمن صفویان همراه شد، فضای سیاسی ایران به ثباتی قابل توجه دست یافت و این امکان در اختیار پادشاه باهوش صفوی قرار گرفت که به جنبه های مختلف حکومتی خود بپردازد: اقتصاد را رونق بخشد، مرزها را به روی سفرای خارجی و جهانگردان بگشاید و با روی باز از ایشان استقبال کند، با تساهل دینی از توان تجار ارمنی بهره گیرد، پایتختی درخور برای خویش بنا سازد و در کنار همه این موارد پایگاه خود را به عنوان شاهی الهی و حامی دین و یک شیعه واقعی حفظ نماید و اینجاست که ما شاهد ترویج بیش از پیش انواع آیین ها در جامعه و ایجاد تقید در برگزاری و مشارکت در این فعالیت های منسکی هستیم. مراسم نوروز با شکوه هر چه تمامتر برگزار می شود و از طرفی مناسک عزاداری عاشورا و سایر مناسبت های مذهبی با نمودهایی نوین در میان عامه و با مشارکت دربار برپا می شوند. هر اتفاق خوب یا مهم در میان مردم برگزار می گردد و بدین سان اندک اندک جامعه ای همسان و هم باور شکل می پذیرد که در تمام اتفاقات خوب و بد در کنار یکدیگر و موافق باهم شرکت داده می شوند. در واقع «روند سیاسی در گسترش تشیع در جامعه شیعی نیازمند اشکال جدیدتری از مناسک مرکزی برای بازتولید هویت اجتماعی و سیاسی جدید آن بود»(رحمانی، ۹۴ :۶۵)
نظامهای مناسکی همیشه کارکردهایی بیش از کارکردهای صرف مذهبی داشتهاند. پیوستگی نظامهای مناسکی با جامعه، فرهنگ و سیاست و اقتصاد سبب شده آنها نقشهای مهمتری در حیات جامعه داشته باشند. بر این اساس هر جامعه و فرهنگی، مکانیسمهایی را برای تاکید بر معانی مهم و ایجاد فرایندهایی برای تولید این معانی تعبیه میکند که میتوان آنها را در ذیل مفهوم مناسکی شدن مطرح کرد. امر منسکی، امر مهم برای جامعه است. امری است که حول آن مجموعهای از باورها و اعتقادات نیز شکل میگیرند که میتوان آنها را بخشی از نظام اساطیری آن فرهنگ دانست. لذا مناسکی شدن یکی از مهمترین مکانیسمهای انسانی برای تولید و برجسته سازی معانی فرهنگی مهم و انتقال آنها به مخاطبان و مهمتر از همه ایجاد ایمان درونی از مخاطبان برای باور داشت این معانی برجسته شده، است. به همین سبب در همه ادیان و فرهنگها نظامهای مناسکی خاصی هستند که نقش محوری در حیات فرهنگی و مذهبی آن جامعه دارند. (همان :۱۰)
آیین های مورد توجه در عهد صفویه را می توان در چهار گروه دسته بندی کرد: آیین های ملی، آیین های مذهبی و آیین های فرمایشی درباری و آیین های عام.
در مبحث آیین های ملی عید نوروز و جشن آب پاشان مورد توجه ترین مراسمی بوده اندکه توسط شاهان و مردم برگزار می شدندو مشارکت در آن بسیار بالا بوده است. تقید دربار به برپایی جشن های نوروزی و وصف شور و حال مردم که در منابع متعدد مورد اشاره قرار گرفته است خود بهترین گواه این مدعاست.
در آیین های مذهبی نیز ما با مناسک عاشورا ، شهادت حضرت علی(علی)، عید قربان، عید غدیر و عیدفطر روبه رو هستیم که در فصول بعدی به تفصیل به آنها پرداخته می شود.
آیین های فرمایشی دربار را مجموعه ای از مناسکی می دانم که به فرمان دربار و در راستای سیاست های آن اما در میان مردم و با استقبال ایشان برگزار می شده است. مراسمی نظیر خلعت بخشیدن، استقبال از مهمانان خارجی در شهرهای مختلف و انتخاب شاطر. ذکر این نکته ضروری است با توجه به باور تقدس شاه در عهد صفوی و لازم الاجرا دانستن حکم شاه به مثابه فرمان خداوندی، حضور چشمگیر مردم در این آیین های فرمایشی را نیز می توان به نوعی شرکت در آیین مذهبی دانست که به همان شدت در آن تقید داشته و شرکت در آن را بر خود فرض تلقی می کرده اند. گو اینکه شاهان صفوی نیز از اختصاص سائق های انگیزشی برای افزایش این مشارکت دریغ نداشتهاند.
آیین های عام را به مجموعه تفریحات عمومی و گردهمایی ها و بازی های خیابانی اختصاص داده ام که گاه در مقیاس محله ای و گاه توسط دربار در مقیاسی وسیع تر و پرطمطراق تر برپا می شدهاند. در ادامه یکایک آیین های ذکر شده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
منابع:
– فوران،جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، چاپ پانزدهم،تهران، نشر رسا:۱۳۹۴
– رحمانی، جبار، آیین و اسطوره در ایران شیعی، چاپ دوم، تهران، نشر خیمه: ۱۳۹۴