انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقش آیین ها و مناسک اجتماعی در بازسازی جامعه صفوی: مناسک عید قربان در عهد صفوی

مراسم قربانی کردن شتر در عید قربان یکی از آیین هایی است که به طور کاملا رسمی از جانب دربار و در میان مردم انجام می پذیرفته است و اگرچه بر حسب اعتقاد، کسانی که به سفر حج رفته بودند بر خود فرض می دانستند که هرساله همزمان با عید قربانی، حیوانی را قربانی کنند یا برخی توانگران نیز به این کار مبادرت می کرده اند اما این مساله ای شخصی بوده که ارتباطی با مردم کوچه و بازار نداشته است. «در این روز پیش از برآمدن آفتاب بیرون در خانه و حیاط، بره یا گوسفندی ذبح می گردد. سپس لاشه او را به تکه هایی تقسیم می کنند و به فقرا که به صورت گروهی در شهر پرسه می زنند می دهند. گوشت و پوست حیوان قربانی نباید نگهداری یا به خانه برده شود زیرا معتقدند که حضرت ابراهیم نیز چیزی از بز نری را که به جای پسرخویش قربانی کرده بود با خود به خانه نبرده بود»(اولئاروس، ۱۳۸۵: ۱۰۸). لیکن آیین قربانی کردن شتر و تقسیم گوشت آن میان محلات دوازده گانه و بهره بردن همه مردم پایتخت از آن اتفاق کوچکی نبوده و اکثر مردم از پیر و جوان در آن شرکت می جسته اند. «کمپفر» می نویسد: «در این مراسم علنا شتری را قربانی می کنند. هرچه ناحیه ای بزرگ تر باشد به همان نسبت نیز این جشن که محبوبیت و اهمیت خاص دارد با شکوه و جلال بیشتری برگزار می‏شود. مردم به قربانی شتر که جنبه عمومی و همگانی دارد اکتفا نمی کنند و هر پدر خانواده ای که دستش به دهانش می رسد در خانه خود گوسفندی قربانی می کند»(کمپفر،۱۳۶۰: ۱۸۳).

هر چند به نظر می رسد مرحله آخر این آیین، صرفا مردانه بوده باشد اما در زمان گرداندن شتر در شهر تا رسیدن به قربانگاه مردم کوچه و بازار از زن و مرد حضور می داشته اند و روز عید قربان نیز وقفه ای در زندگی روزمره مردم عادی و یک روز سرگرم کننده برای ایشان بوده است. تماشای صحنه قربانی شتر توسط شاه یا نماینده او و سپس سلاخ دربار که با نیزه ای به گلوی شتر می زده مورد علاقه مردم بوده و هجوم مردم با کارد و دشنه و چاقو برای قطعه قطعه کردن شتر و برداشتن تکه ای از گوشت آن البته گاه به زد و خورد و قتل عده ای نیز می انجامیده اما همچنان هرساله با هیجان دنبال می شده است. به قول منجم یزدی «در عید قربان به قربان کردن شتر و بردن سر و دست و اعضای او به محل‏ها، طرفه تماشایی شد»(منجم یزدی،۱۳۶۶: ۱۹۲). مردم در این عید همچون عید نوروز جامه نو به تن می کرده و پس از پایان مراسم قربانی، به شهر بازمی گشتند که بساط جشن تا شامگاه در آنجا برپا بوده است:« از میدان شاه به بعد مردم دسته دسته به طرف محله های خود به راه افتادند تا گوشت قربانی را بین محترمین تقسیم کنند و خوشحال به نوشخواری بپردازند»(کمپفر،۱۳۶۰، ۲۳۶).«اصفهانی ها بقیه روز را در میان خانواده می گذرانند. هر کس در خانه سور و سروری نداشته باشد به میدان ها و قهوه خانه ها می رود و هنگامی که آخرین دینار خود را خرج کرد به تماشای تردستان و شعبده بازان می نشیند تا لاقل در محیطی باشد که جشن بر آن حاکم است. قصابی به من گفت که در این روز در اصفهان تنها بیش از یکصدهزار گوسفند قربانی شد(همان: ۲۳۷).

شاه عباس به عنوان متولی اصلی برگزاری این مراسم چه در سفر و چه در پایتخت به انجام این رسم خود را مقید ساخته و آن را به نیکی جا انداخته است. این مساله را «دلاواله» در سفرنامه خود ذکر کرده است. از آنجا که حادثه خراب شدن جایگاهی که در یک اردو برای جشن عید قربان در زمان شاه عباس ساخته بودند اتفاقی مهم بوده ما با برخی آداب این مراسم در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی روبه رو می شویم: «در خلال این احوال از حوادث روزگار و طوارق لیل و نهار امری غریب در بارگاه اعلی به وقوع پیوست. تبیین این مقال آنکه در روز یکشنبه عید اضحی حضرت اعلی در ایوانی که استادان نجار به چوب ها و ستون ها در جنب دیوانخانه همایون ترتیب داده به نی پوشیده بودند. به ترتیب مقدمات جشن اشاره فرموده جشن های گوناگون گستردند. فرمانبران در صدر مجلس جهت جلوس همایون مسند شاهانه و اورنگ پادشاهانه نصب نمودند و صدور عظام و علماء اعلام و امراء و وزراء و ارکان دولت بر در کریاس گردون اساس جمع آمده منتظر بودند که به شرف عتبه بوسی مشرف گشته زبان به تهنیت عید و مبارک بادی آن روز سعید گشایند. قریب به ظهری که هنگام بیرون آمدن حضرت اعلی بود مقرر شد که حاضران بارگاه معلی از ابنای ملوک و سلاطین میرزاده‌های داغستان و اهالی شیروان و اعیان قزلباش بایوان رفته هر یک در مکان مناسب قرار گیرند که بعد از ترتیب مجلس و اجلاس مجلسیان حضرت اعلی شاهی ظل اللهی به ایوان تشریف آوردند و ایشیک آقاسیان هر یک را فراخور قدر و منزلت جا می نمودند هنوز دودانک مردم قرار نگرفته بودند که از تقدیر فلکی تزلزل در بنیان ثبات و قرار ایوان افتاده فرود آمده …» (اسکندرمنشی ج‌۲،۱۳۵۰ : ۷۳۹). بنابراین برگزاری جشن در مکانی آراسته، دعوت از دیگران برای حضور در مراسم و حضور در منزل بزرگان برای ادای تبریک عید از جمله رسومی بود که در این روز بجا آورده می شده است.

مکان برگزاری قربانی شتر در بیرون از شهر بوده و این مساله در منابع مختلف مورد اشاره قرار گرفته است. مردم نیز در این مکان برای تماشا جمع می شده اند اما برای آماده ساختن قربانی که در میان همهمه و حضور این جمعیت رم نکند، سه تا یک هفته قبل برای به اصطلاح پرکردن گوش او چندین بار او را در شهر می گردانند و طبل و نقاره می زنند. تزیین این شتر نیز جزیی از مراسم بوده است و مردم از روزهای قبل که این شترگردانی در شهر انجام می‏شده دور آن جمع می شده و این آیین به واقع شروع می شده است. « سه روز قبل از عید یک شتر ماده را در حالی که به گل بنفشه و گل‌های دیگر و حتی سبزی و برگ و شاخه‌های کاج زینت داده‌اند در شهر می‌گردانند و برای او نقاره و طبل و شیپور می‌زنند و یک نفر ملا … نیز گاه گاه اشعاری می‌خواند و سخنان دینی بر زبان جاری می‌سازد. هر جا این شتر می‌گذرد مردم دور او جمع می‌شوند و دسته‌ای از پشم او را به عنوان تبریک و تیمن می‌کنند و حفظ می‌کنند. ازدحام جمعیت برای کندن پشم حیوان آنقدر زیاد است که عده‌ای چوب به دست اطراف آن هستند تا مانع از افراط در این کار شوند زیرا در غیر این صورت حیوان بیچاره قبل از موعد قربانی در زیر شکنجه ناشی از این عمل از بین می‌رود … این جریان سه روز ادامه دارد»(دلاواله، ۱۳۹۱: ۸۸). و یا « شتر قربانی را با یک قالیچه ارغوانی پوشانده، به بهترین نحو آرایش کرده و از ده روز پیش از عید قربان با صدای طبل و نقاره در تمام کوچه های شهر گردانده بودند»(کمپفر،۱۳۶۰: ۲۳۴). «تاورنیه» در توصیف تزیینات شتر از این هم فراتر می‏رود: «برای این تشریفات مجلل یکی از زیباترین شترانی را که بتوان یافت انتخاب می‌کنند. آن را زینت می‌کنند و با لوازم پر زرق و برق طلا و نقره بدل می‌آرایند»(تاورنیه، ۱۳۸۹: ۹۲).

درباره مراسم خود روز عید قربان که همان قربانی کردن شتری است که مردم در روزهای گذشته دیده اند همه در خارج شهر جمع می شوند. این مکان را «دلاواله» بیرون شهر و یک میدان بزرگ در مقابل مسجدی در آن سوی رودخانه اصفهان در طرف جلفا و «کمپفر» آن را « در نزدیکی باغ هزارجریب» ذکر کرده است که به لحاظ جهت جغرافیایی یکسان هستند و می توانند هر دو یک جا باشند. «در روز عید، صبح خیلی زود، یعنی قبل از سر زدن آفتاب، بعد از نماز صبحگاهی تمام سران و بزرگان – حتی خود شاه هر جا هست – با جمع کثیری از مردم از هر طبقه و دسته، جمعی سوار و جمعی پیاده در محلی خارج از شهر با سلام و صلوات و سر و صدا جمع می‌شوند. در آنجا حلقه بزرگی مرکب از تماشاچیان تشکیل می‌شود که افراد سرشناس سوار بر اسب در صف اول آن قرار دارند و به همین ترتیب پیاده و سواره طبقات مختلف در پشت آنان قرار گرفته‌اند. در این روز همه سعی می‌کنند بهترین لباس‌های خود را به تن کنند. جماعت بی‌صبرانه در انتظار باقی می‌ماند تا اینکه حیوان با همان تشریفات از راه برسد و قبلا نیز حیوان را در طویل‌ترین خیابان‌های شهر گردانیده‌اند… (دلاواله،۱۳۹۱ :۸۸). «کمپفر» از تعداد جمعیت و نحوه چینش ایشان نیز برآوردی دارد:« اول همه سکنه اصفهان محله به محله در جایی که قرار بود قربانی انجام گیرد و در نزدیکی باغ هزارجریب واقع است حاضر شده بودند…شتر در روز عید با پاهای بسته بر روی زمین خوابیده بود و چندهزار تن از مردم آن را احاطه کرده بودند» (کمپفر،۱۳۶۰: ۲۳۴).

قربانی کردن شتر در صورتی که شاه در مراسم حضور داشته باشد توسط شخص وی وگرنه توسط داروغه شهر یا دیگر مقامات بالا انجام می پذیرد و پس وارد شدن ضربه اصلی نیزه بر شتر این مردم هستند که به قربانی هجوم می‏برند تا بتوانند تکه ای از گوشت مقدس را برای محله یا شخص خود به دست آورند. این مراسم که با جزییات شرح داده شده است تصویری خشن از هجوم مردم به موجودی قربانی را مجسم می سازد که چگونه در طرفه العینی چیزی جز مقداری پوست از آن باقی نمی گذارند و ظاهرا کسی نیز تردیدی در مشارکت در این عمل از خود نشان نمی دهد و بر آن است تا به هر قیمت شده قطعه ای به دست آورد و به نوعی حتی افتخاری کسب کند: «همه منتظر شاه بودند تا با دست های مقدس خود قربانی را شروع کند. شاه که عمامه مزین به جواهرش جلب نظر می کند… سه بار بر نیزه بوسه داد و پس از آن، آن را به داروغه برگرداند و داروغه با آن، چنان زخم عمیقی به سینه حیوان وارد کرد که هنگام بیرون کشیدن نیزه، حیوان دیگر به زمین غلطیده بود. اکنون دیگر برجسته ترین مردم شهر از اطراف هجوم آوردند تا با دست خود در کار قربانی شریک شوند. بدوا گلوی شتر را بریدند. سر را از تن حیوان جدا کردندو بدون اینکه پوست آن را بکنند آن را به ۱۲ قسمت تقسیم کردند و هریک از این قسمت ها را هدیه یکی از ۱۲ محله شهر کردند»(کمپفر،۱۳۶۰: ۲۳۶).

در زمان شاه عباس نیز اوضاع چندان تفاوتی ندارد: «در جلو یک نفر نیزه‌ای را حمل می‌کند که دارای نوک تیز و درخشانی است و بعدا برای کشتن حیوان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. وقتی دسته به محل مورد نظر رسید به محوطه‌ای که به همین منظور در وسط جمعیت خالی مانده است هدایت می‌شود و از محله‌های مختلف نیز عده‌ای با اسب و عده‌ای پیاده و همه چماق به دست در آنجا حضور دارند که پس از انجام قربانی بلافاصله با قلدری قطعه بزرگی از لاشه را طبق آداب و رسوم به محله خود ببرند. در موقع عبور حیوان از وسط جمعیت، مردم بیش از پیش پشم او را می‌کنند و بعد هر کس در جایی قرار می‌گیرد و منتظر عاقبت کار می‌شود… با عنوان‌ترین فرد حاضر باید حیوان را بکشد و دیدم که حیدر سلطان یعنی نگهبان حرم سرای شاه که با لباس فاخر بر روی اسب تزیین شده‌ای قرار گرفته بود نیزه را طوری به دست گرفت که نوک تیزش رو به عقب بود و به ترتیبی ایستاد که حیوان در سمت راست او واقع شد. و سپس چنان گلوی حیوان را سوراخ کرد که نیزه تا قلبش فرو رفت. بلافاصله حاضرین سیل‌آسا به سمت لاشه هجوم بردند و هر کس با تبر و ساطور و شمشیر و کارد و هر چه که در دست داشت مشغول بریدن تکه‌ای از گوشت شد.بین نماینده‌های محلات نیز مسابقه به چنگ آوردن گوشت حیوان آغاز شد و هر محله‌ای موفق می‌شد قطعه بزرگ تری به دست آورد افتخار بیشتری کسب می‌کرد…. بقیه گوشت قربانی چنان به سرعت از طرف مردمی که حاضر بودند به یغما رفت که در مدتی کمتر از ۵ دقیقه به جز مشتی خون و امحا و احشا از حیوان چیز دیگری باقی نماند. مراسم عید قربان همه ساله چنین است. امسال چون شاه در اصفهان نبود عده زیادی از رجال در مراسم شرکت نکرده بودند و فقط وزیر اصفهان که مقدم بر وزرای دیگر است و همچنین حیدر سلطان و ملک بیگ ملک التجار در آن حضور داشتند»(دلاواله،۱۳۹۱: ۹۱).

«تاورنیه» نیز شرح می دهد که « داروغه در مقام بیگلر بیگی و مردم آن شتر را همراهی می‌کنند. شاه نیز گاهی در مراسم حضور می‌یافت … چند سال است که دیگر در این مراسم شرکت نمی‌کند و داروغه نیابت او را به عهده دارد … به محض ورود شاه چند ملا به مدت نیم ساعت دعا خواندند و سپس شاه نوعی زوبین به دست می‌گرفت و به سوی شتر پرتاب می‌کرد. اگر شاه حضور نداشته باشد، اولین ضربه را داروغه می‌زند. در همین موقع شتر را با طناب‌هایی که به پاهایش بسته‌اند به زمین می‌زنند و بعد از آنکه گردنش قطع شد، بقیه پیکرش به ۱۱ قطعه بریده می‌شود و سرش قسمت دوازدهم را تشکیل می‌دهد تا هر یک از ۱۲ دسته اصفهان سهم خود را بگیرند. هر دسته سهم خود را به خانه کسی می‌برد که رییس آنهاست»(تاورنیه،۱۳۸۹: ۹۲).

اگرچه ظاهرا همه حاضران برای قربانی شتر و تکه تکه کردن آن پیش قدم می شوند اما در نهایت هر محله سهمی می برد و کسی از این قربانی که آن را بسیار متبرک و مهم می دانند بی نصیب نمی ماند. حتی «دلاواله» می نویسد که پس از آنکه گوشت حیوان بین شهر و محله‌های اطراف تقسیم شد، قسمتی از آن نیز نصیب دهات اطراف اصفهان گردید. سر شتر قسمت آشپزخانه شاهی است و کسی نسبت به آن تعرض نمی کند. مردم قسمتی از این گوشت را همان روز برای تبرک می‌خورند و قسمتی دیگر را نمک می‌زنند و در تمام مدت سال برای دفع بیماری یا شفای مریض از آن استفاده می‌کنند.

عید قربان از بزرگ ترین اعیاد مسلمانان چه شیعه و چه سنی است و برپایی باشکوه آن از جمله اعمالی است که یک فرد مسلمان با کمال میل در آن مشارکت می نماید و چنانچه ذکر آن رفت، مردم به صورت فردی هم نسبت به انجام قربانی مقید بوده اند اما تبدیل این جشن و عید موردقبول عامه به مراسمی همگانی در مکانی مشخص و با آدابی خاص به رهبری شاه یا دیگر بزرگان و اهتمام پادشاهان صفوی به برپایی همه ساله این مراسم چه خود در آن حاضر بوده اند چه خیر، نشان دیگری از بهره بردن این حکومت از آیینی دیرپا و مقبول برای ایجاد وحدت و انسجام اجتماعی است و کارکرد یکپارچه سازی و تبدیل یک رسم و باور به مناسکی همگانی که بدون علنی شدن نیز با کمال میل انجام می پذیرفته نشانی دیگر از تدبیرموفق صفویان در همگن سازی جامعه ناهمگن ایران تلقی می گردد.

منابع:

– اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم‌آرای عباسی، چاپ سوم، تهران‌، امیرکبیر: ۱۳۵۰

– اولئاروس،آدام، سفرنامه آدام اولئاروس، ترجمه احمد بهپور، تهران، ابتکار نو: ۱۳۸۵

– تاورنیه، ژان باپتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر:۱۳۸۹

– دلاواله، پیترو، سفرنامه دلاواله، ترجمه و شرح شجاع الدین شفا، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی: ۱۳۹۱

– کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ دوم، تهران،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی: ۱۳۶۰

– ملاجلال الدین منجم، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف الله وحیدنیا،تهران، انتشارات وحید: ۱۳۶۷