شباهتهاو تمایزهای مسیر اقتصادی ایران در قرن بیستم با دیگر کشورهای جهان سوم
آیا مسیر اقتصادی که ایران در قرن بیستم طی کرد خیلی با دیگر کشورهای جهان سوم یا جنوب فرق دارد؟ این سوال مهمی است که کمتر پرسیده میشود. مقایسهی دورههای زمانی مختلف در کشوری واحد ـ مثلاً رشد اقتصادی زمان شاه با دورهی بعد از انقلاب ـ میتواند سودمند باشد در عین حال که علاوه بر آن میتواند بهشدت گمراهکننده باشد و تفسیری نادرست از آن صورت بگیرد.
نوشتههای مرتبط
هادی صالحی اصفهانی و هاشم پسران در مقالهای جدید و مفصل[۱] از مقایسههای متداول ایران با خودش فراتر میروند (هاشم پسران اقتصاددانی مهم در زمینهی اقتصاد ایران است و طی چند دههی گذشته آثار مهمی از وی منتشر شده است).[۲] به نظر آنان، تنها دورهی رشد مستمر و باثبات اقتصادی در تاریخ ایران قرن بیستم در فاصلهی اوایل دههی ۱۹۶۰ و اواسط دههی ۱۹۷۰ (دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰) است. این حکم درستی است ولی به طور کامل قادر به تبیین واقعیت اقتصادی ایران نیست. اما بهعلاوه آنان میگویند که ایران در دههی ۱۹۷۰ در شرف دستیابی به جایگاهی مشابه دولتهای ثروتمند غربی بود. نویسندگان بهدرستی فرض میکنند که هدف «توسعه» همچنانکه در دهه ی ۱۹۵۰ و بعد از آن گفته میشد[۳] به معنای «همسانی» با جهان اول / کشورهای شمال است و صرفاً افزایش اندازهی مطلق اقتصاد نیست. ثروت (یا مقیاس عددی آن، یعنی تولید ناخالص داخلی) با معیاری نسبی درک و شناخته میشود.
صفحه هاشم پسران در کمبریج
مقاله مشترک سایت تحلیلی البرز و صفحه اقتصاد سیاسی تارنمای انسان شناسی و فرهنگ