پیر لمبر برگردان شهباز نخعی
برق نبوغ درخشید. با اندیشیدن عمیق به ایران و ونزوئلا بود که توماس فریدمن، عضو تحریریه نیویورک تایمز درسال ۲۰۰۹ «نخستین قانون نفت سیاسی» – که باید با حروف بزرگ نوشته شود – را وضع کرد: «درکشورهایی که منابع نفتی غنی دارند، همیشه بهای نفت خام و آزادی ها نسبت معکوس دارد (۱)». توجه. فریدمن تصریح می کند که کشورهای نازنینی که از نفت به عنوان عصای دست استفاده می کنند از وضعیت ویژه ای برخوردارند: «به عنوان نمونه، انگلستان، نروژ و ایالات متحده از شمول نخستین قانون نفت سیاسی برکنارند».
نوشتههای مرتبط
در فقدان به وزش درآوردن یک باد بزرگ بر ریاض یا مسکو، سقوط شدید بهای نفت که از ژوئن ۲۰۱۴ آغاز شده، هواداران نظریه بالا را به جنب و جوش واداشته است. مشکل از چیست؟ بهای هر بشکه نفت که از سال ۲۰۱۱ در حدود ۱۱۰ دلار بود، در فاصله ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴ (۱۱۵ دلار) و ۱۳ ژانویه ۲۰۱۵ (۴۶ دلار) کمتر از نصف شده و در ماه مارس به سطح ۵۰ و ۶۰ دلار رسیده است. تحلیل گران این امر را به هرج و مرج در خاورنزدیک و کاهش تولید امریکا برای حمایت از قیمت نسبت می دهند. این تحلیل ها به دلایل زیر درست نیست: ازیک طرف کاهش فزونی یابنده نرخ رشد در چین و صفر درصدی در اروپا موجب محدودیت تقاضای مواد سوختی شده است. از طرف دیگر، عرضه جهانی بیش از میزان پیش بینی شده افزایش یافته است. جهش تولید در لیبی در طول تابستان، حفظ میزان صادرات عراق، استخراج سرسام آور در ایالات متحده و شکستن رکورد بهره برداری نفت میان سنگی. کاهش تقاضا و افزایش عرضه: به نظر می رسد که سقوط بهای نفت نتیجه واکنش بازار باشد. با این حال، این امر در زمینه ای جغرافیایی- راهبردی انجام می شود که سوداگری بر روی نیات پنهان کنشگران را ترغیب می کند.
از عربستان سعودی آغاز می کنیم که پیش کسوت سازمان صادرکنندگان نفت (اوپک) است و از سال های دهه ۱۹۸۰ نقش تنظیم کننده قیمت جهانی را ایفا می کند. آقای علی نعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی، نوسان قیمت نفت را امر بیمناک کننده ای نمی داند. هنگام یک گردهمایی اوپک در ۲۷ نوامبر گذشته، او حتی از پذیرش کاهش سطح تولید خودداری کرد. این انفعال، که زیر ذره بین قرارگرفته بود، تعبیر و تفسیرهایی شگفت انگیز برانگیخت. ۱۰ اکتبر، خبرگزاری آنادولوی ترکیه نظرات یکی از تحلیل گرانش را منتشرکرد که تاکید می کرد ریاض بهای نفت خود را به خاطر حفظ سهمش در بازار کاهش داده، اما به طور غیر رسمی «عربستان سعودی می خواهد ایران را به پذیرش خطایش درمورد پرونده هسته ای وادارد و حمایت روسیه از سوریه را تغییر دهد». خیلی سریع، تارنمای متنفذ اطلاعاتی «زیرو هج» مطلب منتشرشده در خبرگزاری ترک را به وجود یک «توافق محرمانه» بین امریکا و عربستان سعودی ربط داد. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴، جان کری وزیر امور خارجه امریکا، هنگام دیدار از ریاض پذیرفت که کشورش در مبارزه علیه بشار اسد نقش بزرگ تری به عهده بگیرد و درعوض، ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی از بمباران مواضع سازمان خلافت اسلامی [داعش] توسط غرب حمایت نموده و تعهد کند که یک جنگ قیمت نفت علیه دو متحد رژیم سوریه یعنی روسیه و ایران به راه اندازد (۲).
انفعال و بی عملی امریکا در سرنگون کردن بشار اسد تحلیل گران را به تمرکز بر فرضیه مزبور ترغیب کرد، بدون آن که نقش مرکزی مفروض واشنگتن را تغییردهد. لاری الیوت، روزنامه نگار اقتصادی نشریه گاردین نوشت: «به دنیا از دیدی نگاه کنید که دستگاه مدیریتی اوباما آن را می بیند. می خواهد تهران را به تسلیم درمورد پرونده هسته ای وادارد. می خواهد که ولادیمیر پوتین از شرق اوکراین عقب نشینی کند (…) واشنگتن، به کمک متحد سعودی خود، می کوشد بهای نفت را در بازاری که اکنون نیز دچار اشباع است پائین آورد. روس ها و ایرانیان وابسته به صادرات نفتی خود هستند و به این ترتیب مذاکره با آنها آسان تر می شود» (۹ نوامبر ۲۰۱۴). فرضی جالب توجه، اما بیشتر از واقعیت ها مبتنی بر یک برنامه ژئوپولیتیک که در آن تردید نمی توان کرد. در اینجا، جستجوی این که جنایت به نفع چه کسی بوده، کمکی به یافتن مجرم نمی کند: چین و هند، وارد کنندگان بزرگ مواد سوختی، در ردیف اول سود برندگان پائین آمدن قیمت نفت هستند.
با این حال، نفت محوری در تحلیل روابط بین المللی بدون بنیان تاریخی نیست. درقرن بیستم، رهبران فرانسه، انگلستان، امریکا و روسیه پنهان و آشکار بی وقفه کوشیدند این ماده سوختی مایع و قابل انعطاف را کنترل کنند. جریان نفت برمبادلات بازرگانی اثرگذاشت، نظام پولی جهان را تنظیم کرد و در بازترسیم شمار مرزها نقش داشت. درسال ۲۰۱۲، هنگامی که آقای هنری کیسینجر به طور خلاصه نیم قرن سیاست امریکا در خاور نزدیک را تشریح می کرد، وزیر امور خارجه اسبق امریکا از جمله هدف های حیاتی این سیاست را چنین نقل کرد: «جلوگیری از این که یک قدرت منطقه ای نقشی چیره یابد و تامین جریان آزاد منابع سوخت» (اینترنشنال هرالد تریبیون، ۲ آوریل ۲۰۱۲). شمار زیادی از منابع مالی بزرگ، کودتا، دیکتاتورها و مداخلات نظامی در سایه دکل ها و تحلیل های نفت محور، گاه به صورت مکتوبی خودبه خود ارایه شد. نفت جذابیت دارد و «مسبب انواع تخیلات درمورد نقش مفروض آن در ناآرامی های سیاسی و ایجاد درگیری های مسلحانه می شود (۳)».
به این ترتیب، سقوط بهای نفت در ۲۰۱۵- ۲۰۱۴ تکرار سناریوی «ضد ضربه» نفتی در ۱۹۸۶ – ۱۹۸۵ است: در آن زمان عربستان سعودی شیرهای نفت خود را گشود و موجب کاهش بهای نفت شد. این امر در آن زمان به فرمان ایالات متحده انجام شد تا اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی که براثر مسابقه تسلیحاتی به تنگی نفس افتاده بود را دچار خفقان کند. سه دهه بعد، آقای پوتین تکرار تاریخ دراین مورد را منتفی نمی داند. او در ماه دسامبر گذشته گفت: «برخی از یک دسیسه چینی امریکایی – سعودی برای تنبیه ایران، به رکود کشاندن اقتصاد روسیه و متزلزل کردن ونزوئلا سخن می گویند». او خیلی زود گفته های خود را چنین تعدیل کرد: «ممکن است چنین باشد. اما می تواند نبردی بین تولید کنندگان سنتی و تولیدکنندگان نفت میان سنگی نیز باشد» (خبرگزاری تاس، ۱۸ دسامبر ۲۰۱۴).
با این حال، سقوط بهای نفت به سناریوی دومی نیز دامن می زند: مانور عربستان سعودی علیه امریکا. در ۲۸ نوامبر، یک نامه رسمی فرستاده شده از وین، جایی که اوپک از پشتیبانی از حفظ بهای نفت سرباز زده بود، شرح داد که: «وزیر نفت عربستان سعودی به همکاران خود در اوپک گفته است که می باید علیه رونق نفت میان سنگی امریکا مبارزه کنند» (رویترز، ۲۸ نوامبر ۲۰۱۴). براین مبنا، دشمن نه در سیبری یا تهران بلکه در ایالت داکوتای امریکا است. روزنامه لوموند ۲۳-۲۲ فوریه نوشت: «ریاض فکر می کند که قانون بازار سرانجام همه این یانکی های کوچکی که با هزینه سه برابر بیشتر از شبه جزیره عربستان نفت تولید می کنند را پس خواهد راند». هنگامی که این چاه کن های امریکائی از بازار خارج شوند، قیمت نفت باز بالا خواهد رفت.
فرضیه جنگ بین «شیخ و شیست [نفت میان سنگی]» (اکونومیست، ۶ دسامبر ۲۰۱۴) به دو شکل بی اعتبار می شود. به نظر ژاک آتالی «کاهش بی مهابای بهای نفت به تصمیم عربستان سعودی و خلاف اراده و منافع امریکا» (اکسپرس، ۱۹ فوریه ۲۰۱۵)، جزای انفعال نظامی – دیپلوماتیک ایالات متحده در منطقه است. در قطب دیگر سپهر ایدیولوژیک فرانسه، ژاک ساپیر اقتصاددان می گوید: «می توان از خود پرسید آیا یک توافق تلویحی بین عربستان سعودی و روسیه برای حذف یا دستکم محدود کردن یک کنشگر جدید در بازار مواد سوختی وجود ندارد (۴)».
پس از سناریوی اتحاد امریکایی – سعودی برای ازبین بردن روسیه و سناریوی دسیسه سعودی – روس؟ – برای تضعیف امریکا – تفسیر جدیدی نیز سربرآورده است. ادواردو پورتر، پیشکسوت بخش اقتصادی نیویورک تایمز (۲۲ ژانویه ۲۰۱۵) تاکید می کند که: «امریکا اوپک را کشته است». واشنگتن از سال ۱۹۷۳ می کوشید از وابستگی خود به کارتل اوپک رهایی یابد و درحدی وسیع به پژوهش درمورد فناوری های به وجود آورنده رونق نفتی یارانه می پرداخت. به نظر دانیل یرگین مشاور مشهور، اوپک که دربرابر جریان نفت میان سنگی، در بالابردن بهای نفت ناتوان بود، مسئولیت خود به عنوان تولید کننده اصلی نقش محور و پایه – را به دوش ایالات متحده گذاشته است (نیویورک تایمز، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۵).
در زمینه سیاست مواد سوختی، فرضیه های متناقض الزاما یکدیگر را نفی نمی کند چون بیشتر کنشگران در هنر دودوزه بازی به مرحله عالی رسیده اند. یقین این است که شش ماه نفت ارزان قیمت موجب شعف موسسات حمل و نقل و کشور های محروم از منابع سوخت فسیلی می شود و برای ضعیف ترین کشورهای تولیدکننده نفت (به ویژه در افریقا) مصیبت بار است و آنها را رودررو با چشم انداز اتخاذ سیاست های بدون نفت و عدم ثبات نموده و چند ملیتی های نفتی که از تداوم رونق بازار نفت جهت پافراگذاشتن از مرزهای سرزمینی و جغرافیایی برای فعالیت های اکتشافی بهره می بردند را دچار زحمت کرده است (۵). منابع «کمیاب» تا حدی فراوان می شود که موجب یورش امریکا به سوی محل های ذخیره آن می شود. مخازن انبارسازی، تانکرها و حتی حفره های معادن نمک ارزش طلا پیدا می کند! روزنامه وال استریت ژورنال (۶ مارس ۲۰۱۵) که خبر از به بازار آمدن قریب الوقوع یک محصول مالی جدید می دهد که می توان با آن حق انبارسازی نفت در مخازن لوییزیانا را به مدت یک ماه خرید یا فروخت، با اشتیاق می نویسد: «فضای انبارسازی به صورت یک کالا درمی آید». «وال استریت همچنان سود می برد». نخستین قانون نفتی مالی.
۱-
Thomas L. Friedman, «The First Law of Petropolitics », Foreign Policy, Washington, DC, 16 octobre 2009.
۲-
Tyler Durden, « Why oil is plunging », Zero Hedge,11 octobre 2014, www.zerohedge.com
۳-
Marc-Antoine Pérouse de Montclos, « Les fantasmes géopolitiques du pétrole dans les pays en guerre… ou pas », Hérodote, no 155, Paris, 2014.
۴-
Jacques Sapir, «Rouble, pétrole et idéologie », ۱۳ décembre 2014, RussEurope, http://russeurope.hypotheses.org
۵-
Mickael Klare, « Big oil’s broken business model », ۱۲ mars 2015, http://mondediplo.com
پرونده ی لوموند دیپلماتیک
http://anthropology.ir/node/15007