انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۱)

این که از خودمان و دیگران پنهان کنیم که دچار خشم می شویم، تحریف واقعیت است که می تواند مشکلاتی را ایجاد کند زیرا سرکوب کردنِ ابراز مشکلا ت، احتمال از بین بردن آنان را نیز کاهش می دهد.

خشم عامل خشونت خانوادگی نیست. اما می توان آن را در خانواده مشاهده کرد. خشم زمانی بروز می یابد که آسیبی واقعی یا خیالی به ما یا فرد دگر وارد شده باشد. زمانی که از شدت خشم سرخ شده باشید چه کاری می کنید؟ اظهار بیرونی خشم، خشونت است و زمانی اتفاق می افتد که عامل خودکنترلی وجود نداشته باشد. آیا دندان هایتان را به هم می-سایید؟ ایا فریاد می زنید؟ آیا از محل دور می شوید؟ ایا به دیوار مشت می کوبید؟ یا به کسی که دوست اش دارید مشت می-زنید؟ آیا همه ی این کارها برای نشان دادن خشم مجاز هستند؟ برای نشان دادن آن هیولای درون همه ی ماها؟ زمانی که احساس آسیب پذیری و ضعف می کنید، تا کجا حاضرید جلو بروید؟

همه ی افراد در طول زندگی خود با شرایطی رودررو می شوند که سبب خشم شان می شود. یک معلم، رئیس شما، دوستتان یا موتورسواری که راهتان را در اتوبان بیند می آورد،‌ همه می توانند عامل ایجاد خشم باشند که یک احساس یا هیجان است. عشق نیز یک احساس یا هیجان است. افراد کمی احتمال دارد معلم شان را بزنند یا بر سر رئیس شان داد بزنند یا به دوست شان تجاوز کنند. پس چرا این همه افراد می توانند از معشوق خود، فرزند و یا پدرومادرشان سوء استفاده کنند؟ یک پاسخ ساده این است که ما این کارها را می کنیم چون می توانیم. اما آیا می توانیم از عواقب آن بگریزیم؟ بیشتر افراد معتقدند که پاسخ به این پرسش چندان راحت نیست.

هیچ کسی نمی داند چرا افراد دست به خشونت خانگی می زنند. ما به دلایل بسیار می خواهیم این مساله را درک کنیم. ما دوست نداریم جامعه ای درمانده یا ناامید باشیم و به عنوان افراد، دلمان می خواهد درباره ی دیگران و جهان اطرافمان بیشتر بدانیم تا خودمان را بهتر بشناسیم. برای هریک از انواع جرم تبیین های متفاوتی ارائه شده است که برخی قابل قبول هستند و برخی نه. از زمانی که خشونت خانوادگی به عنوان جرم شناخته شده است، نظریه های قدیمی در مورد آن به کار رفته اند و نظریه های جدیدی شکل گرفته اند. اما هم نوایی کمی در مورد علت بروز پدیده ی خشونت خانگی مشاهده می شود. نظریه های قدیمی معمولا سنگ بنای نظریه های جدید می باشند.

نگرش به جامعه در سطح کلان یا خرد

دو راه برای مطالعه ی جامعه وجود دارد، مطالعه ی سطح خرد و سطح کلان. این واژگان نماینده ی نظریه های خاصی نیستند بلکه تنها دو رویکرد عمومی در نظریه ها را نشان می دهند. شما همان طور که در طول این بخش حرکت می کنید، سعی کنید تشخیص بدهید که سطح نظریه ها خرد است یا کلان.
رویکرد علوم اجتماعی اعلام می کند که فعل و انفعالات اجتماعی اعمال تصادفی نیستند. اعضای خانواده با قصدمندی در جهت احقاق اهداف جامعه عمل می کنند. الگوهای رفتاری که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند بر مبنای ارزش های مشترک هستند که از طریق قواعد پذیرفته شده ی درون گروه ها شکل گرفته اند. این نگرش گسترده تر به جامعه و تاثیرات آن بر رفتار نشان دهنده ی نگرش سطح کلان به جامعه است.
اگر تاثیرات از افراد ریشه بگیرد و به جامعه تعمیم بیابد، مطالعه در سطح خرد انجام شده است. از این دیدگاه، عملی که بین افراد رخ می دهد می تواند از طریق یک نظریه به تمام جامعه تعمیم داده شود. معمولا این مستلزم درگیری نظریه های سطح روان شناختی یا فردگرایانه است که در سطح خرد جامعه سنجیده می شوند. اغلب نظریه های خشونت خانگی،‌ البته نه تمام آن ها، از این نگرش ریشه می گیرد. این نگرش اجازه می دهد که تعمیم های بین گروه ها صورت گیرد در حالی که این درک نیز ایجاد می شود که نتایج فردی ممکن است متفاوت باشند. یعنی چیزی که در خشونت خانگی اتفاق می افتد قابل پیش بینی می شود اما عواقب امر بسته به شرایط از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
مکتب کلاسیک
مکتب کلاسیک در جرم شناسی به این معتقد است که افراد انجام جرم را انتخاب می کنند. چزاره بکاریا پدر جرم شناسی کلاسیک شناخته می شود. او گفته است که انسان اختیار دارد و می تواند با منطق عقلانی بیاندیشد. او معتقد بود که باید در قوانین نوشته شده و به خصوص در قواعد مجازات ها کاملا مشخص شود که چه چیزی جرم است. بکاریا می گوید از آن جا که انسان ها لذت جو هستند ترس از تحقیر، درد یا بی آبرویی بر اختیار افراد تاثیر گذاشته مانع جرم می شود.
مجازات به دلیل جنبه های مختلفی که دارد یک بخش بسیار مهم در رویکرد کلاسیک ها به کنترل جرم است. مجازات برای این که تاثیرگذار باشد باید با جرم متناسب باشد و بدون وقفه اتفاق بیفتد. به علاوه باید جنبه ی دلبخواهی نداشته باشد و بیش از حد نباشد تا بتواند مجرمان را به سمت انطباق با جامعه سوق دهد.
جرمی بنتام، عقاید بکاریا را با نظریه ی جبر اخلاقی خود مشهور کرد. او میزان مجازات لازم برای بازداشتن مجرمان را اندازه گیری کرد. او که باور داشت که تنها دلیل مجازات مجرمین توسط حکومت جلوگیری از ارتکاب مجدد جرم است و معتقد بود که تنها با اعمال حداقل مجازات می توان به بروز جرایم کمتر دست یافت.
از آن جا که کنترل و مجازات برای این نظریه مرکزیت دارند، این نظریه گاهی رویکرد قانونی نامیده می شود. شما در بخش های آینده خواهید دید که روند های اخیر که خشونت خانگی را جرم در نظر می گیرند، نیاز به جلوگیری از بروز جرایم خانگی را توجیه این روند می دانند. دستگیر کردن قانون شکنان خانوادگی به عنوان یک مجازات که سبب جلوگیری از خشونت های خانگی در آینده می شود در نظر گرفته شده است. در نظر گرفتن جریمه برای افرادی که خشونت خانگی انجام می دهند مساله ای را به حوزه ی عمومی می کشاند که پیش از این به عنوان مساله ای خصوصی شناخته شده بود. این فاصله ی زیادی با مفهومی از جرم دارد که جامعه آن را درک کرده است. ما در یک نسل تلاش کرده ایم این ادراک را تغییر دهیم که خشونت امری خصوصی نیست، بلکه عمومی است. این کار تا زمانی که ما خشونت خانگی را به عنوان یک مساله ی اجتماعی تعریف نکرده بودیم امکان پذیر نبود و هنوز نیز تا حدی زیادی مجادله برانگیز است.
از زمان بکاریا و بنتام دخالت حکومت ها در امور افراد برمبنای نیازهای برجسته ی جامعه توجیه شده است. تحقیقات اخیر در زمینه ی عواقب خشونت خانگی نشان داده اند که این الگوی رفتار می تواند برای بسیاری از شهروندان آسیب زا باشد. اگر قوانین وجود نداشته باشند، قربانیان خشونت خانگی بدون حمایت حکومت ها رها خواهند شد.
مکتب کلاسیک برای مدت ۱۰۰ سال مکتب مسلط بر جرم شناسی بود. این مکتب فرایندهایی را بنیان گذاری کرد که حتی پس از پایان زمان تسلط نظریه به حیات خود ادامه دادند. نظریه ی نئوکلاسیک یک کاربرد اخیرتر از قواعد اصلی نظریه ی کلاسیک است که شامل یک دیدگاه اقتصادی و یک دیدگاه به روز شده ی علوم رفتاری در زمینه ی بازدارندگی از جرم می شود.
می توان گفت که اندیشه ی معاصر از نظریه ی کلاسیک یک بازخوانی از نظریه ی کلاسیک بکاریا و بنتام است. نظریه ی جدید مفهوم مجازات را بازپردازی می کند و به عنوان نظریه ای مجزا از نظریه ی کلاسیک به جنگ خشونت خانگی و سایر انواع جرم می رود. تاثیرات اجتماعی نیز بر توانایی فرد در استفاده از اراده ی آزاد با آگاهی از کنترل و مجازات تاثیر می گذارند.
نظریه ی انتخاب عقلانی
نظریه ی انتخاب آزاد یا عقلانی معتقد است که جرم تنها جوابی به فشار جامعه نیست بلکه یک انتخاب است. در این نگرش، مجرمان هزینه ها و فایده های رفتار را می سنجند و انتخاب می کنند که جرایم خانگی را مرتکب شوند یا نه. موسسه ی ملی عدالت گزارش می کند که انتخاب های مجرمان لزوما عقلانی نیستند بلکه بر مبنای باورهای پیشین درباره-ی فرصت های اعمال خشونت فردی و احتمال فایده بردن از چنین رفتارهایی هستند. تمرکز این نظریه بر این است که مشخص کند چگونه می توان با مداخله هایی فایده های جرم را به کمترین میزان ممکن کاهش و هزینه ها را به بیشترین میزان ممکن افزایش داد.

برگرفته از کتاب:

دستان سنگین (مقدمه ای بر جرایم خشونت خانگی)

نویسنده: دنیس کیندشی گاسلین

لادن رهبری

rahbari.umz@gmail.com

لینک های مربوط از همین نویسنده:

خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان

جامعه پذیری زنان و استرس ناشی از خشونت جسمی

جنسیت جرم و بزهکاری