سائل مک لئود برگردان آذر اصغریان دهکردی
مردم اغلب دو اصطلاح جنس وجنسیت را باهم اشتباه می گیرند. جنس عبارت است از تفاوت های زیستی بین مردان و زنان برای مثال، کروموزومها (مادهXX، نرXY )، اندامهای تولید مثل (تخمدان ها و بیضه ها)، هورمون ها (استروژن و تستسترون).
نوشتههای مرتبط
جنسیت عبارت است از تفاوت های فرهنگی مورد انتظار(به وسیله جامعه/ فرهنگ) مردان و زنان بر اساس جنسشان. جنس فرد از لحظه تولد تغییر نمی کند اما جنسیت قابل تغییر است .
در گذشته، مردم عقاید روشنی درباره آنچه مناسب هر جنس بود داشتند وهرکس رفتار متفاوتی از خود نشان می داد منحرف تلقی می شد.
امروزه تنوع بیشتری را می پذیریم و جنسیت را به جای آن که شامل دومقوله بدانیم همچون یک پیوستار (مقیاس) در نظر میگیریم. بنابراین، مردان آزادند تا ” حالات زنانه” و زنان نیز آزادند تا “خصلتهای مردانهشان” را بروز دهند.
رویکرد زیست شناسی بر آن است که تفاوتی بین جنس وجنسیت وجود ندارد بنابراین، جنس زیست شناسی به وجود آورنده رفتار جنسیتی است. جنسیت به وسیله دو عامل زیست شناسی یعنی هورمون و کروموزوم مشخص می شود.
هورمون ها
هورمونها مواد شیمیایی هستند که در غدد درون ریز ساخته شده و به جریان خون می ریزند. هورمونهای جنسی زن و مرد به یک شکل ساخته می شوند اما از نظر تعداد وتأثیری که در قسمت های مختلف بدن دارند متفاوتند.
تستسترون هورمون جنسی است که در مردان بیشتر از زنان است و بر تکامل و رفتار قبل و بعد از تولد اثر می گذارد.
هنگامی که تستسترون در رحم آزاد میشود موجب تکامل اندام های جنسی مرد (در۷هفته) میشود و روی هیپوتالاموس کار کرده که نتیجه اش مردانه شدن مغز میباشد .
تستسترون موجب شکل گیری رفتارهای مردانه از قبیل پرخاشگری، رقابت طلبی، ادراک دیداری_فضایی، تمایلات جنسی بالاتر وغیره می شود. ناحیه ای ازهیپوتالاموس در ساقه ی مغز، هسته دو شکلی جنسی نامیده می شود ودر مردان بزرگتر از زنان است .
در همان زمان، تستسترون روی تکامل مغز کار می کند. مغز به دو نیمکره ی چپ و راست تقسیم می شود. درهمهی انسان ها، قسمت چپ مغز برای مهارتهای زبانی و قسمت راست برای مهارتهای غیر کلامی وفضایی تخصصی تر می باشد.
شایویتز وهمکارانش (۱۹۹۵) ازاسکن های MRI جهت بررسی مغز هنگامی که مردان وزنان فعالیت های زبانی انجام می دادند استفاده کردند و دریافتند که زنان از هر دو نیمکره و مردان تنها از نیمکره چپ استفاده می کنند.
به نظر می رسد که در مردان نیمکرههای مغز در مقایسه با زنان عملکرد مستقلی دارند و تستسترون بر این یکسوشدگی نیمکرهها اثر می گذارد.
شواهد تجربی
تأثیرتستسترون در مطالعات حیوانی تأیید شد. کادانگو و همکارانش (۱۹۷۷) دریافتند میمون های ماده ای که عمداٌ در معرض تستسترون قرار گرفتند بعدها در طی تکامل پیش زایمانی در مقایسه با سایر ماده ها در بازی خشن وچرخشی تر درگیر شدند.
یانگ (۱۹۶۶) رفتارجنسی رتهای نر وماده را با دستکاری میزان هورمون های نر وماده ای که در طی تکامل اولیه دریافت کردند تغییر داد .
آنها رفتار جنسی “وارونه” از خود نشان دادند که اثراتش غیرقابل تغییر بود. تعداد رفتارهای غیرتولید مثلی در رت ها طی تولد تحت تأثیر مواجه با تستسترون قرار گرفت که شامل رفتارکاوشی، تهاجم و بازی بود .
یانگ معتقد بود این مواجه سازی، هسته ی دوشکلی جنسی را در مغز تغییر می دهد زیرا رت های نر در مقایسه با رت های ماده، هسته ی دو جنسی بزرگتری داشتند. شواهد حاکی از تکرار پذیری یافته ها است.
ارزیابی انتقادی
از آنجایی که این مطالعه در آزمایشگاه انجام شد از اعتبار اکولوژیکی اندکی برخوردار است. برای مثال، در آزمایشگاه هورمونها صرفاً یکبار و در دوز بالا تزریق شدند. در حالی که، در زندگی واقعی هورمونها به شیوه ی تدریجی در سراسر بدن آزاد می شوند بنابراین، شاید نتایج در بیرون از آزمایشگاه قابل تعمیم به محیط طبیعی تر نباشند.
این مقاله همچنین به این مسأله می پردازد که آیا از لحاظ اخلاقی یا علمی درست است از حیوانات در تحقیق استفاده کنیم.
در نهایت، روان شناسان بایستی از خودشان بپرسند که آیا در تحقیقاتشان شیوهها توجیه کننده ی اهداف هستند یا خیر.منظورمان این است که تمام تحقیقات صورت گرفته روی انسان یا غیر انسان بایستی از نظر ارزش نتایج مورد توجه قرار گیرند هنگامی که با هزینه (اخلاقی ومالی)انجام کار مقایسه می شوند، ملاک اصلی این است مزایا نسبت به هزینه ها بیشتر باشد. اما مزایا تقریباً همیشه برای انسان ها وهزینه ها همیشه برای حیوانات است.
در هنگام ارزیابی نتایج تحقیق حیوانی در جمعیت انسانی باید محتاطانه عمل کرد. به این دلیل که فیزیولوژی (مثلاً مغز) گونه های انسانی و حیوانی یکسان نیستند همچنین متغیرهای اجتماعی و فرهنگی در بین جمعیت انسانی در مقایسه با تعاملات اجتماعی بین رتها، پیچیدهتر خواهند بود. یافته ها حاکی از آن است که پایایی بیرونی تحقیق نامعلوم است. گرچه، مطالعهی انجام شده توسط هاینز ) ۱۹۸۲) بیانگر این است که شاید بتوان یافته ها را به انسان تعمیم داد.
هاینز ( ۱۹۸۲) به مطالعه نوزادان دختری پرداخت متولد از مادرانی که در دوران بارداری به منظور پیشگیری از سقط جنین به آنها هورمون های نر تزریق می شد. یافته ها نشان داد که این نوزادان در مقایسه با نوزادان دختر نرمال تهاجمی تر هستند. هاینز چنین استنباط کرد که وجود تستسترون اضافی در رحم رفتارهای بعدی را تحت تأثیر قرار میدهد.
کروموزومها
بدن یک انسان عادی شامل ۲۳ جفت کروموزوم میباشد. کروموزوم یک ساختار باریک و دراز حاوی هزاران ژن است که واحدهای بیوشیمیایی وراثت بوده و تکامل انسان را کنترل میکند. هر جفت کروموزوم جنبههای مختلف تکامل را کنترل میکند و جنس زیست شناسی به وسیلهی جفت کروموزوم بیست و سوم مشخص میشود. از نظر فیزیکی، کروموزومها شبیه حروف X و Y هستند.
o نرها = XY
o ماده ها = XX
ژنSRY (ناحییه تعیین جنسیت ژنY)
در حدود هفته ی ششم، ژن SRY در کروموزوم Y،گونادهای (اندام های جنسی) رویان را بوجود می آورد تا به شکل بیضه در آیند.
اگررویان، کروموزوم Yنداشته باشد، نمی تواند ژن SRY داشته باشد بدون ژن SRY، گونادها به شکل تخمدان تکامل می یابند.
گاهی اوقات ژن SRY از کروموزوم Yجدا شده یا فعال نمی شود.جنین رشد یافته متولد می شود و به شکل دختری کوچک و بعدها به شکل زن حیات خود را ادامه می دهد اما کروموزومهایش XYهستند، چنین افرادی معمولاً برای خودشان و افراد دیگر زن محسوب میشوند. کوپمن و همکارانش (۱۹۹۱) دریافتند موشهایی که از نظر ژنتیکی ماده بودند در صورتی که ژن SRY در آنها کشت شود تبدیل به موشهای نر میشوند. یکی از جنجال برانگیزترین کاربردهای این اکتشاف به عنوان ابزاری جهت اثبات جنسیت در بازیهای المپیک است که توسط کمیته بین المللی المپیک در سال ۱۹۹۲عملی شد. ورزشکارانی با ژن SRY مجوز شرکت به عنوان زن را نداشتند.
کروموزومهای اتیپیک
افرادی با کروموزومهای اتیپیک در مقایسه با افرادی با کروموزومهای تیپیک از نظر اجتماعی، فیزیکی و شناختی تکامل متفاوتی داشتند.
مطالعهی افرادی با سندرم ترنر و کلاین فلتر به درک ما از جنسیت کمک میکند زیرا با مطالعهی افرادی با کروموزومهای جنسی اتیپیک و مقایسهی روند تکامل آنها با افرادی با کروموزومهای جنسی اتیپیک، روان شناسان میتوانند بگویند کدام رفتارها ژنتیکی ( برای مثال، به وسیلهی کروموزومها مشخص میشوند) هستند.
سندرم ترنر زمانی اتفاق میافتد که زنان تنها با یک کروموزوم X روی کروموزوم ۲۳ رشد میکنند ( احتمال ۱ در ۵۰۰۰).
نبود کروموزوم دوم Xمنجر به تولد نوزادی با ظاهر بیرونی ماده میشود که تخمدانهایش رشد نکردهاند. مشخصات فیزیکی افرادی با سندرم ترنرعبارتست از عدم رشد در دوران بلوغ و پرده گردنی.علاوه بر تفاوتهای فیزیکی، تفاوتهایی هم در مهارتهای شناختی و رفتار در مقایسه با الگوهای کروموزومهای تیپیک دیده میشود. افراد مبتلا توانایی کلامی بالایی دارند اما از توانایی فضایی، حافظه دیداری و مهارتهای ریاضی اندکی برخوردارند. آنها همچنین در برقراری روابط اجتماعی در مدرسه مشکل دارند.
سندرم کلاین فلتر (XXY) از هر ۷۵۰ مرد یک نفر مبتلا میشود. علاوه بر داشتن کروموزوم Y، این مردان یک X اضافی روی کروموزوم ۲۳ خود دارند و آرایش XXY را به وجود میآورند.
گرچه، آنها از لحاظ فیزیکی مرد هستند، تأثیر کروموزوم اضافی X موجب داشتن موهای کمتر در بدن و آلت تناسلی رشد نیافته میشود. این سندرم در دوران کودکی ظاهر میشود و نوزاد پسر از مهارتهای زبانی ضعیفی برخوردار است. در سه سالگی ممکن است هنوز کودک زبان بازنکرده باشد. در مدرسه، مهارتهای زبانی ضعیفشان بر توانایی خواندن آنها اثر میگذارد.
در کودکی، رفتارشان منفعل – ناسازگارانه است. این آرامش و خجالتی بودن در طول زندگی با آنها میماند. این بیانات حاکی از آن است که میزان تهاجم به جای مؤلفهی محیطی، شاخصی زیست شناسی دارد.
توضیحات تکاملی جنسیت
از آنجایی که رویکرد تکاملی، رویکردی زیست شناسی است پس نشان میدهد که جنبههای رفتار انسان به وسیلهی ژنها رمزگذاری میشود زیرا آنها انطباقی بوده و هستند.
فرضیهی مهم روانشناسی تکاملی حاکی از آن است که مغز ( و بنابراین، ذهن) به منظور حل مسایلی تکامل یافته که اجداد شکارچی- گردآورنده ما در طی دورهی پلئیستوسن بیش از ۱۰۰۰۰ سال قبل با آن مواجه بودند.
رویکرد تکاملی چنین استدلال میکند که تقسیم نقش جنسیت به عنوان سازگاری با چالشهایی که اجداد انسان در محیط انطباق تکاملی با آن مواجه بودند، پدیدار میشود.
بنابراین، ذهن مجهز به “غرایزی” است که اجداد ما را قادر به بقا و زاد و ولد کرده است. دو جنس استراتژیهای متفاوتی را توسعه دادند تا بقاء و تولیدمثل خود را تضمین کنند. این امر علت تفاوت روانشناختی زنان و مردان را توضیح میدهند: آنها مایلند نقشهای اجتماعی متفاوتی را به عهده بگیرند.
به منظور حمایت از دیدگاه تکاملی، تقسیم کار میتواند مؤثر باشد. حدود ۱۰۰۰۰ سال قبل بین زنان و مردان تقسیم کار وجود داشته. مردان، شکارچی- گردآورنده، نان آوربودند در حالی که مادر در خانه بود و نقش ” خانه داری و بچه داری” را برعهده داشت.
شکار غذا نیازمند سرعت، چابکی و قوهی بینایی قوی بود. بنابراین، مردان این مهارت را توسعه میدادند. اگر زنی مجبور بود به شکار برود، این امر روند تولید مثل او را مختل میکرد زیرا زن باید باردار میشد یا شیر تولید میکرد. گرچه، زنان میتوانند در کارهای مهمی مثل پرورش غذا، دوخت و دوز و فراهم کردن مأمن و غیره سهیم باشند. این امر موفقیت در تولیدمثل را تشدید میکند و البته جهت پیشگیری از قحطی و امرار معاش نیز حائز اهمیت است که مزیتی انطباقی است.
ارزیابی انتقادی
رویکرد قطعی دلالت براین دارد که زنان و مردان انتخاب یا کنترل کمتری بر رفتارشان دارند: زنان، ” پرورش دهندگان” و مردان ذاتاً تهاجمی و رقابت طلب هستند.
پیامدش این است که در جامعهی مدرن سیاست فرصتهای برابر محکوم به شکست میباشد زیرا مردان ذاتاً رقابت طلب و خطرپذیرتر بوده و خواهان ترفیع رتبه و پیمودن نردبان ترقی هستند.
رویکرد زیست شناسی اجتماعی
رویکرد زیست شناسی اجتماعی ( مانی و اهرهاردت۱۹۷۲) رویکردی تعاملی است که در آن محیط و تربیت هر دو در تکامل جنسیت مؤثر هستند.
نظریهی جان مانی (۱۹۷۲) بدینقرار است که به محض تولد نر یا مادهی زیست شناسی، برچسب اجتماعی و رفتار متمایز پسران و دختران با عوامل زیست شناسی برهم کنش مییابد تا هدایتگر روند تکامل باشد. این نظریه در تلاش برای ادغام تأثیر محیط و تربیت بود.
اولویت بندی نقش جنسیت به وسیله ی مجموعهای از رویدادهای انتقادی صورت میگیرد:
پیش از تولد: مواجه با هورمونها در رحم ( به وسیلهی کروموزومها تعیین میشود)، نشاندهندهی این است که زیست شناسی به وسیلهی ژنتیک به وجود میآید، XY برای پسر و XX برای دختر به آنها یک جنس فیزیکی میدهد.
۱.والدین و افراد دیگر براساس آلت تناسلی دختر یا پسر به او واکنش نشان میدهند. این حالت زمانی اتفاق میافتد که جنسشان از طریق آلت تناسلی بیرونی مشخص میشود و تکامل جنسیتیشان آغاز میشود.
۲.برچسب زنی اجتماعی کودک به عنوان پسر یا دختر منجر به بروز رفتارهای متفاوتی میشود که هویت جنسی کودک را شکل میدهد.
۳ . از دیدگاه جوامع غربی، جنسیت دو گونه دارد مذکر و مؤنث و زن و مرد دو گونهی متفاوت میباشند.
شیوهای که از نظر اجتماعی با آنها رفتار میشود در رابطه با جنس زیست شناسی شان تعیین کننده جنسیت کودک است.
در این رویکرد فرض بر این است که هویت جنسی تا قبل از سه سالگی خنثی و قابل تغییر است برای مثال، یک پسر زیست شناسی که به شکل دختر پرورش می یابد هویت جنسی دختر را تکامل می دهد، که آن را نظریهی بی طرفی می نامند.
شواهد تجربی
رابین و همکارانش(۱۹۷۴) با ۳۰ نفر از والدین مصاحبه کردند و از آنها خواستند به منظور توصیف فرزندانشان از صفت استفاده کنند. گرچه، تفاوت محسوسی از نظر اندازه بین فرزندان نبود، والدین همواره فرزندان پسر را نسبت به دختران سازگارتر، قویتر و زرنگتر توصیف میکردند. یافته ها نشان داد که والدین فرزندانشان را برچسب زنی میکنند.
برای دیدن تصاویر مقاله را ببینید:
https://www.simplypsychology.org/gender-biology.html