انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نشست سه‌گانه «دین و شهر» با عنوان «مؤلفه‌های شهر پیشرفته اسلامی»

نخستین نشست از سه‌گانه «دین و شهر» با عنوان «مؤلفه‌های شهر پیشرفته اسلامی» و با حضور پرفسور عبدالعزیز ساشادینا، اسلام‌شناس و استاد مطالعات مذهبی دانشگاه ویرجینیا در چهاردهم مهرماه ۹۴ در سالن شورای پژهشکده ثامن برگزار شد. رابطه دین و شهرسازی، نقش دینداری در ارتقای کیفیت شهروندی و پاسخ به نیازهای روانی انسان مدرن از مهم‌ترین موضوعات مطرح‌شده در این نشست بود.
دغدغه مدرن شدن شهرهای سنتی

تدریس واحدی در امریکا با عنوان «جنبه‌های معنوی هنرهای زیبای اسلامی و معماری اسلامی» سبب شده است که درباره شهرهای اسلامی و شهرهای سنتی اسلامی و مسائلی که مدرنیته بر آنها تحمیل کرده است، به طور جدی مطالعه ‌کنم. دغدغه مدرن شدن شهرهای سنتی به نحوی که معنویت و موقعیت تاریخی‌ آنها از دست نرود، در تمام شهرهای مذهبی جهان وجود دارد. در سال ۱۹۸۸ همراه با صدوپنجاه نفر از پژوهشگران، تقریباً به مدت هشت هفته سفر کردیم تا آثار معنوی دنیا را ملاحظه کنیم. از شهرهای قاهره، استانبول، بیت‌المقدس، بنارس و شهرهای مذهبی چین و تایلند بازدید کردیم تا کشف کنیم که چگونه به این شهرها رسیدگی و از آنها حفاظت می‌کنند. سازمان ملل متحد و یونسکو، برای نگهداری بهتر از این آثار، به این سفر توجه ویژه داشت.

شهرسازی، شهروندی و دینداری
در این جلسه سعی می‌کنم، چالش‌هایی را که مدرنیته در دهکده جهانی برای ما به وجود آورده است، تشریح کنم. پرسش این است که در نهایت، مقصد شهرسازی چیست و می‌خواهد مردم را به کدام آرمان سوق دهد تا مردم با زندگی در آن شهر به کمال و مقصد خود برسند. بنابراین دو مسئله شهرسازی و شهروندی با یکدیگر مرتبط و متصل هستند و نمی‌توان این دو را از هم جدا کرد. اما موضوع سومی نیز وجود دارد که با دو موضوع شهرسازی و شهروندی مرتبط و متصل است و آن موضوع دینداری است. اگر دینداری واقعی را به مردم ارائه کنیم، وظایف شهروندی را بهتر انجام می‌دهند. در نشست دیگری این موضوع مطرح شد که چرا شهروندی در ایران ضعیف است و اگر دولت خرج نکند مردم همه جا را کثیف می‌کنند. در سفرهایی که به کلات و ییلاقات اطراف داشتم، دیدم که مردم همه‌جا را کثیف می‌کنند و اصلاً به فکر حفاظت محیط نیستند و پلاستیک هم این موضوع را تشدید کرده است. در ایام حج نیز وضعیت به همین منوال است. بنابراین سه نکته را با هم مرتبط می‌دانم: شهرسازی؛ شهروندی؛ و دین. در تعریف من، دین، با معنویات مرادف است. یعنی انتظار ما از دین، دریافت نوعی معنویت است. منظور از دین، فقط مناسک دینی نیست؛ مناسک، چیزی است که بر معنویات تأثیر می‌گذارد.

فرهنگ‌سازی نیازمند معنویت است
وقتی به شهر مشهد می‌نگرم، آن را شهری مدرن می‌بینم؛ شهرهای امریکا و کانادا و… نیز خصوصیات مشهد را دارند. وقتی در سال ۴۷ به مشهد آمدم، جمعیت این شهر، صدوهشتاد هزار نفر بود و از ترافیک خبری نبود؛ اما مشهدِ امروز، واقعاً دگرگون شده است و تمام تسهیلات مدرن در شهر وجود دارد. هر چیزی که در نیویورک هست، در مشهد نیز وجود دارد. به نظر من شهرداری می‌توانست مکان‌ها را خیلی بهتر نگهداری کند، اما این کار را نکرده است. در واقع شهرداری به جای اینکه به فکر شهروند باشد، به ماشین فکر می‌کند. در خیابان‌های مشهد محل عبور عابر پیاده مشخص نیست و فرهنگ ایست برای عابر پیاده هنوز جا نیفتاده است. این مطالب نشان می‌دهد به بعضی جنبه‌های شهرسازی توجه نداریم. چون شهرسازی نیازمند فرهنگ‌سازی است و فرهنگ‌سازی نیازمند معنویت است؛ زیرا فرهنگ‌سازی به تعهد نیاز دارد.

چهار مقصد زندگی انسان
همان‌طور که دکور و طراحی اتاق من نشان‌دهنده تفکر و آرمان من است، شهر نیز از آرمان و تفکر ما را نشان می‌دهد. بنابراین ابتدا باید مقصد زندگی انسان را مشخص کنیم. به نظر من زندگی انسان در شهر، چهار مقصد مهم دارد. نخستین مقصد، زندگی کردن و حیات است. المهم فی المدینه، حیات الامنیه. زندگی امنیت می‌طلبد و امنیت از هر چیزی مهم‌تر است. دومین مقصد، محبت است. انسان در زندگی به رحمانیت نیاز دارد و نمی‌خواهد مردم با او با خشونت رفتار کنند. مدرنیته انسان را طوری مستقل کرده است که از اظهار ضعف خجالت می‌کشد؛ حتی والدین ضعف‌شان را به بچه‌هایشان ابراز نمی‌کنند. در عربی ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید «فسأل الجار قبل الدار»، اما در امریکا کاملاً برعکس فکر می‌کنند و مناطق کم‌تردد و خلوت را ترجیح می‌دهند. پس از مدتی امریکایی‌ها متوجه شدند که در این مناطق حب و محبت وجود ندارد و برای رفع این کمبود باشگاه‌هایی بر پا کردند تا همسایگان در آن جمع شوند و بین آنها محبت به وجود بیاید. سومین مقصد انسان یادگیری است. علامه طباطبایی بارها در المیزان می‌گوید که انسان طالب حقیقت‌جویی است. پس درس، تفکر و تعلیم در مؤلفه سوم جمع شده است. مؤلفه چهارم، میراث‌گذاری برای نسل بعدی است. در میان تمام موجودات، فقط برای انسان مهم است که نسل بعدی درباره او چگونه فکر خواهد کرد؛ از این روی موضوع میراث بسیار مهم است.
چهار نیاز اصلی انسان
اگر این چهار مقصد زندگی را در نظر داشته باشیم، به چهار نیاز اصلی انسان می‌رسیم. انسان در دنیا مسافر است و باید برای مدت کوتاهی که پیش رو دارد برنامه‌ریزی کند و در این برنامه‌ریزی، شهر و نظام و انسجام آن بسیار مهم است. دنیای مدرن همه چیز را به تکنولوژی تبدیل می‌کند و در دسترس قرار می‌دهد؛ اما انسان نمی‌تواند فقط در مادیات زندگی کند و هر چقدر سهولت داشته باشد باز هم چهار نیاز اساسی دارد که باید تأمین شود. نخستین آنها نیاز اجتماعی است که معنای آن واضح است. ما ساخته و پرورده اجتماع هستیم و به انسان‌های دیگر نیاز داریم. خانه، جایی است که کسی منتظر شماست؛ بنابراین خانه صرفاً ساختی مادی و کالبدی نیست. انسان نیاز دارد که کسی منتظر او باشد و از او استقبال کند. نیاز دوم، نیازهای جسمانی هستند که در دنیای مدرن به اندازه کافی به آنها توجه شده است. نیاز سوم انسان نیازهای روانی است. هفتاد درصد دانشجویانم در امریکا افسردگی دارند و در این کشور خودکشی بسیار زیاد شده است. بنابراین هفته‌ای از ماه اکتبر را با عنوان «آگاهی درباره خودکشی» نام‌گذاری کرده‌اند و در این هفته مدام درباره این موضوع، آگاهی‌بخشی می‌کنند. آخرین نیاز انسان نیاز معنوی است. منظورم از معنویات، صرفاً نماز نیست. نیازهای معنوی دنیای امروز آنقدر زیاد است که بچه‌هایی که تا به حال نماز نخوانده‌اند از من می‌خواهند به آنها نمازخواندن یاد بدهم. وقتی به آنها می‌گویم چرا به کلیسا نمی‌روید؛ می‌گویند می‌خواهیم به روش تو عبادت کنیم. اما چون در دانشگاه‌های امریکا ترویج هیچ دینی مجاز نیست، اجازه نمی‌دهند به بچه‌ها نماز یاد بدهیم.
شهر ایدئال
منظورم این است که انسان مدرن بی‌نهایت تنهاست و شهرسازی باید این فشار را بکاهد و مردم را از راه روانی ارضا کنند. مرد و زن امروز بسیار تنها هستند و هیچ یک نمی‌خواهند صحبت کنند و نیازهایشان را بگویند و نگفتن نیازها فشار درونی زیادی ایجاد می‌کند. پزشکان امریکایی تا دهه پنجاه و شصت یا بی‌دین بودند یا ادعای بی‌دینی می‌کردند. در جامعه غربی، بیمارستان خالی از معنویات است و محل علم است. اما امروز من وظیفه دارم در بیمارستان بالای سر مریض‌ها بروم، به آنها دلداری بدهم و با آنها درباره معنویت صحبت ‌کنیم؛ چراکه فرزندی به دیدار آنها نمی‌آید. در کنار مریض‌ها می‌نشینیم، برایشان کتب دینی می‌خوانیم و سعی می‌کنیم خلأهای معنوی آنان را پر ‌کنیم. امروزه بیمارستان متوجه شده است که بدون دین نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد. چون پزشکان جوان مسلمانان را بسیار معنوی می‌دانند، از من دعوت کرده‌اند که به آنها ذکر یاد بدهم، در حالی که من صوفی نیستم. آنها دین رسمی را انکار می‌کنند، اما معنویت را می‌پذیرند. در میان جوانان مشهد نیز گریز از دین رسمی وجود دارد، اما آنها نیز مخالف دین و معنویت نیستند. در دنیای امروز شکل جدیدی از دینداری شروع شده است و بسیار مهم است که بتوانیم نیروهای درونی انسان را به راه‌های معنوی صحیح سوق بدهیم. اگر در شهرسازی به این چهار نیاز پاسخ دهیم، شهر ایدئال ساخته می‌شود. البته در دنیای واقعی شهر ایدئال وجود ندارد و انسان است که به مکان معنویت می‌دهد.
فرهنگ به قانون جهت می‌دهد
موضوعی که شهرداری‌ها چندان به آن فکر نمی‌کنند، تغییر جهت نیروهای منفی و تخریب‌کننده است. چگونه می‌توان شهروندان را از وضعیت منفی خارج و آنان را به شهروندانی مسؤلیت‌پذیر تبدیل کرد؟ البته بسیاری از کارها را بدون زور قانون نمی‌توان انجام داد، اما فرهنگ به قانون جهت می‌دهد. برای نمونه رعایت حقوق عابران یا جلوگیری از قانون‌شکنی موتوسیکلت‌ها در مشهد، مستلزم فرهنگ‌سازی است و فرهنگ‌سازی نیز به قانون و نیرو نیاز دارد. شهر لورد فرانسه به دلیل رخ دادن معجزه‌ای برای حضرت مریم و آبی که از زمین آن می‌جوشد، از نظر برخی افراد مقدس است و نظم دقیقی دارد که می‌تواند برای مشهد الگو باشد. با وجود اینکه در روزهای زیارتی، جمعیت زیادی به این شهر می‌آید و ازدحام مردم و ماشین زیاد می‌شود، اما مدیران شهری وضعیت را به خوبی مدیریت می‌کنند و نظم خوبی برقرار است. اگر کسی از بیرون به مشهد نگاه کند، بی‌نظمی شدیدی به چشمش می‌آید و چون مشهد شهر مقدسی است، مردم گذشت می‌کنند. امیدوارم که روزی اینجا مرکز معنوی و فرهنگی جهان اسلام بشود.
دشواری‌های توجه به معنویت در شهر
یکی از مشکل‌ترین کارهایی که امروز باید انجام دهیم، مسئله معنویت است. زیرا الگویی در این زمینه نداریم و آنچه به آن عمل می‌کنیم، چندان موفق نیست. از نظر من، معنویت امام رضا و اخلاقیات از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند. هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که معنویت دارد، اما اخلاق ندارد. معنویت بدون اخلاق ممکن نیست و اخلاقی بودن نیز به معنای معنوی بودن است و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. درباره موضوعاتی که تا اینجا مطرح کردم، پیشنهادهایی دارم که قبلاً آنها را در کارگاه‌‌های توسعه معنویت در امریکا نیز ارائه کرده‌ام.
پرسش
*در معماری حرم و خیابان‌های اطراف و دیگر نقاط شهر چقدر به فطرت انسان نزدیک شده‌ایم و چقدر بعد معنوی و مدرن جهان را با یکدیگر تلفیق کرده‌ایم؟
معنویتی که از راه هنر و معماری و هنرهای زیبا به دست می‌آید، توجه خاصی می‌طلبد. برخی ساختمان‌های حرم و اطراف آن خیلی نادرست است. در حالی که باید معماری آنها با معماری سنتی همخوانی می‌داشت، اما چنین نشد. اگر از حرم به سمت فلکه برق بیایید، چهره شهر مانند نیویورک و واشنگتن است و گیرایی مدنظر را ندارد و سؤال من این است که چرا سبک سنتی و معنوی آن را حفظ نکرده‌اند. روان‌شناسی معماری لازمه پاسخ‌گویی به نیازهای باطنی انسان است، اما امروزه خیلی کم به تخصص‌های موجود در جهان توجه می‌کنیم. چالش ما این است که چگونه روان سنتی را با مدرنیته و تکنولوژی تطبیق دهیم. شهر پیشرفته اسلامی گفتنی چندانی ندارد. وقتی در کنار کعبه مک‌دونالد درست می‌کنیم، معلوم می‌شود که هیچ درکی از این موضوع نداریم. در شهرهای اسلامی، استمرار و درک تاریخی وجود ندارند. آقای سید حسین نصر در فیلمی با عنوان «انسان و طبیعت» شهرسازی مدرن و شهرهای مهم اسلامی را نقد کرده‌اند.
*می‌خواهم معیارهای شهر اسلامی پیشرفته را بدانم. امروزه جهان به سمت مدرنیته می‌رود و ما دیگر حق انتخاب نداریم. آیا شما در مطالعاتتان به معیارهای معناگرایانه و فیزیکال پیشرفت در جوامع اسلامی رسیده‌اید؟
این موضوع تخصص من نیست و دقت و مطالعه‌ای بسیار بیشتر از آنچه من انجام داده‌ام، می‌طلبد. تحلیل‌های من در این زمینه، کاملاً انسان‌مدار است. شهرسازی و وجود فیزیکی در خدمت انسان معنوی و دیندار یا انسان کافر است. بنابراین آنچه در معماری دنیا به آن توجه می‌شود، رفاه انسان است و رفاه انسان، در مرکز توجه قرار دارد. بنابراین همان‌طور که در ابتدای جلسه عرض کردم، باید شهرسازی و شهروندی امروز با دینداری رسمی، معنوی و اخلاقی مرتبط شود. البته اصرار دارم که دین و اخلاق یکی هستند. نیازهای مادی‌ انسان امروز برآورده شده است و باید به نیازهای معنوی‌اش، مانند دینداری و اخلاقیات پاسخ گوییم. پیشنهاد می‌کنم فکر کنیم که چرا شهروند و جوان امروز، شهر و خیابان و فرهنگ رانندگی‌اش را دوست ندارد. زیرا این موضوعات از ساخت‌وساز مهم‌تر است. ساختمان‌ها ما را مدرن نمی‌کند، بلکه تفکر و عقل انسانی است که ما را مدرن می‌کند. به ظاهر زیاد توجه می‌کنیم، اما باید توجه‌مان را به جهت دیگری معطوف کنیم. ایران به شهروند خوب و فرهنگ خوب نیاز دارد. ایرانیان در تمام کارها عجول هستند، به جز صبر و حوصله در خواندن متون و مقالات که بسیار غم‌انگیز است. ایرانیان تصور می‌کنند اگر ظاهر چیزی را درست کنند درست می‌شود، در حالی که چنین نیست. به همین دلیل تحلیل‌های من، انسان‌محور و شهروندمدار است. اگر شهروند خوبی داشته باشیم، با کمبودهای شهر نیز می‌توان زندگی کرد.
در معماری ساختمان‌های ایران دقت و فکر وجود ندارد. برای مثال وقتی وارد خانه می‌شوید اولین کاری که انجام می‌دهید روشن کردن کلیدهای برق است، اما در خانه‌های ایرانی کلیدهای برق به درب خانه نزدیک نیست یا در ساخت مستراح به افراد سالمند و ناتوان توجه نشده است. در حالی که در امریکا چنین نیست و وقتی شما پول می‌دهید و خانه‌ای می‌خرید معمار به راحتی و آسایش شما فکر کرده و همه چیز را با دقت و فکر طراحی کرده است. کلنیک‌های درمانی باید تمیزترین و نظیف‌ترین نقطه شهر باشد، اما در ایران چنین نیست. پس باید به فلسفه معماری توجه کنیم.
*در شرایط فعلی باید از کجا شروع کنیم؟ آیا می‌شود جلوی این بلدوزر ویرانگر را حتی برای کوتاه‌مدت بگیریم؟
در این زمینه باید General education و فرهنگ‌سازی اطلاعاتی صورت گیرد و تاریخ فرهنگ را مکتوب کنیم و به مردم خاطر نشان دهیم. امروزه مؤلفه میراث و هدف آن بسیار مهم است. میراث را نمی‌توان فقط با داستان‌گویی و کتاب‌نویسی منتقل کرد، امروزه روش‌های انتقال میراث بسیار متنوع است.
*با توجه به اینکه محور بحث شما درباره معنویت بود و شما نیز از ارادتمندان دکتر شریعتی هستید، سؤال این است که خود این معنویت چیست و نسبت آن با آرمان چگونه است؟ از آنجا که بشر معاصر به معنویت‌های بدون خدا دست یافته است، به نظر می‌رسد نسبتی جدی بین معنویت، آرمان و عدالت وجود دارد و سایش معنویت در جامعه ما محصول دوری از آرمان‌گرایی است. برای مثال، در دهه شصت که آرمان‌گرایی بسیار قوی بود، معنویت نیز بسیار پررنگ بود و به میزانی که از جامعه آرمان‌زدایی شد، معنویت نیز کم‌رنگ شد و در نهایت رسیدیم به معنویت‌های تازه‌ای که در مشهد نیز نمونه‌هایی از آن وجود دارد. معنویت‌های منهای مسئولیت و بدون آرمان حتی در طیف‌های مذهبی، مانند انجمن حجتیه نیز وجود دارد. در حالی که در جامعه‌ای که شهدا مظهر معنویتش بودند، امروز سینمای معناگرایی که نوعی معنویت مسیحی‌شده بدون آرمان دارد مظهر معنویت است. در حوزه مدیریت شهری باید به نرم‌افزارهایی برسیم که در آن مسئولیت اجتماعی و آرمان‌خواهی اجتماعی تقویت شود. بلایی که بر سر بافت حرم آمده است، نتیجه بی‌توجهی به آرمان عدالت است. سپاه پاسداران که روزی مظهر آرمان‌خواهی جامعه بود، امروزه خودش را در خدمت سرمایه‌داری قرار می‌دهد و مبانی سرمایه‌داری را می‌پذیرد. برای مثال قیمت هتل مدنیه الرضا در خیابان شیرازی که متعلق است به سپاه، شبی هفتصد هزار تومان است. در واقع ساخت این هتل در نزدیکی حرم حضرت رضا، نوعی معنویت عربستانی را نشان می‌دهد. شما درباره نبست میان معنویت و آرمان و نسبت معنویت فردی و معنویت اجتماعی چه تأملاتی داشته‌اید؟
در ابتدای جلسه گفتم که رابطه محکمی بین معنویت و اخلاقیات وجود دارد و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. در زوریخ، مصاحبه‌ای کردم و گفتم که زن و شوهری سوئیسی پس از بررسی DNAشان متوجه شدند که مغربی هستند. سپس به آنجا رفتند و مسلمان و صوفی شدند. سپس به سوییس برگشتند و شروع کردند به معالجه معنوی دردهای امروزی و از من نیز دعوت به همکاری کردند. اصرار دارم که معنویت اسلامی با اخلاقیات مرتبط است و نمونه آن هم آیه معروف ان صلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر است. پس رابطه‌ای وحیانی بین اخلاقیات و معنویات وجود دارد. در کنار این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که به نوعی معنویت ژنریک معتقد است. معنویت ژنریک به هیچ دینی مربوط نیست. این گروه، بی‌دین و معنوی هستند. در جهان امروز هر دو دیدگاه درباره معنویت طرفدارانی دارد؛ هم معنویت ژنریک و هم معنویت دینی مربوط به دین‌های رسمی. اما صحبت شما کاملاً درست است و سوءاستفاده از عرفان و معنویت در جهان، به ویژه امریکا بسیار زیاد است.

 

 

این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و پژوهشکده ثامن منتشر می شود