انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نسل ساندویچی

نسل ساندویچی [۱]

در این نوشتار برآن هستیم که به معرفی نسلی بپردازیم که در کنار سایر نسل های مطرح مانند بیبی بومرها، نسل Y، نسل X، نسل Z، نسل آلفا و… که مطالعات فراوانی در موردشان صورت گرفته، مسکوت مانده و علیرغم فشارها و تنش هایی ک  این افراد تحمل می کنند و در جامعه ما و حتی شاید با خود ما نیز زندگی می کنند اما نادیده گرفته شده و کمتر درباره شان خوانده ایم یا مطلبی نوشته شده است. این نسل پنهان و نادیده گرفته شده نسل ساندویچی نام دارد. قبل از معرفی این نسل ابتدا به مفهوم نسل و دیدگاهای مطرح در این زمینه پرداخته می شود و بعد نسل ساندویچی معرفی می شود.

مفهوم نسل

بررسی مفهوم نسل نشان می دهد تعاریف بسیاری از آن شده است با این حال توافق نظری در میان علمای علوم اجتماعی در مورد معنا و مفهوم نسل وجود ندارد، شاید این مسئله بدین دلیل است که نسل، مفهومی بسیار انعطاف پذیر است. به نظر هیوز[۲] هر نسل بر پایه تجربیاتی که افرادش در آن شریک بوده اند حد و مرزی از خود به دست می دهد و در واقع خوشه ای حول محور این گونه تجربه ها تشکیل می شود. بنابراین کسانی که با افراد پانزده سال بزرگتر از خودشان در رویدادهای روانی تعیین کننده شریک بوده اند، ممکن است خود را به این افراد نزدیک تر احساس کنند تا به افرادی که سن شان فقط اندکی از آنان کمتر است ولی به آن حوادث ارتباطی نداشته اند. از دیدگاه کریستوفر بالس نسل عبارت است از فاصله میان والدین با فرزندانشان. بدین ترتیب ما شاهد حضور سه نسل در هر دوره هستیم: پدربزرگان و مادربزرگان، پدران و مادران و فرزندان.

مروری بر دیدگاه چند تن از صاحب نظران در مورد نسل

از کارل مانهایم[۳] به عنوان آغازگر مباحث نظری پیرامون نسل نام برده شده است. او معتقد است که نسل یک موجودیت اجتماعی و نه یک ضرورت بیولوژیکی است، پیدایش نسل اجتماعی با تغییراجتماعی و سرعت آن مرتبط است و در شرایطی که تغییرات کُند و آهسته و کمیاب است، اساساً یک نسل مجزا و تازه ظاهر نمی شود بلکه فقط هنگامی که در جایی حوادثی زیاد و سریع رخ دهند به طوری که یک گروه نسلی بر حسب آگاهی تاریخی ـ اجتماعی خود متمایز شوند، از یک نسل می توان صحبت کرد. وی سه بُعد جایگاه نسلی، نسل به مثابه یک واقعیت و واحد نسلی را برای نسل تشخیص می دهد. جایگاه نسلی، تعیین کننده حوزه کسب تجربه است و با افرادی که در دوره زمانی و فضای اجتماعی ـ فرهنگی یکسان متولد شده اند، کسانی که مقدار مشترکی از وقایع تاریخی را تجربه می نمایند، مرتبط است. نسل به عنوان یک واقعیت به بازشناسایی تجربیات مشترک افرادی که در فضای تاریخی و فرهنگی متولد شده اند، یعنی کسانی که احساس می کنند با معاصرین شان مرتبط هستند، بستگی دارد؛ چرا که به لحاظ تاریخی سرنوشت مشترکی دارند. بنابراین یک نسل به عنوان یک واقعیت فقط شامل افرادی که به لحاظ تاریخی هم دوره هستند، می شود. اساسی ترین بحث مانهایم بحث واحد نسلی است که به معنای گروه سنی ـ زیستی در نظر گرفته شده و دارای ویژگی های زیر است:

۱) وجود محل مشترک در جریان اجتماعی و تاریخی است. این موقعیت تعیین کننده حوزه کسب تجربه ممکن با توجه به شرایط است.

۲) سرنوشت مشترک و علاقه هایی براساس طبقه اقتصادی، اجتماعی دارند.

۳) دارنده هویت واحد براساس تجربه مشترک هستند.

به طور خلاصه از دیدگاه مانهایم منظور از نسل در مفهوم اجتماعی آن داشتن جایگاه مشترک از بُعد تاریخی تحول است. بنابراین نسل مؤید وقایع تاریخی مشترک میان افراد است که در دوره های معینی رخ داده و سبب اشتراک در تجارب و آگاهی های آنان شده است.

از نظر کریستوفر بالس[۴] نسل عبارت است از مجموعه ای از انسان ها که ابژه های نسلی مشترکی دارند. یعنی کسانی که از ابژه های معینی برخوردار شده، و آن ابژه ها را به خوبی درک کرده اند و در نتیجه اکنون به آهستگی بینشی درباره واقعیت اجتماعی برای خود به وجود می آورند. ابژه های نسلی، بحث محوری بالس در تعریف نسل به شمار می رود. وی ابژه های نسلی را زیر مجموعه ابژه های فرهنگی می داند و ابژه های نسلی را پدیده هایی می داند که برای ایجاد حس هویت نسلی به کار می روند. وی می گوید این ابژه ها چه بسا توسط نسل های قبلی نیز استفاده شده باشند. اما بر آنان حکم چارچوب شکل دهنده یک نسل را نداشته اند. حال آنکه، برای کودکانی که بعدها در سنین جوانی با تجربه کردن این ابژه ها به نحوی ناخودآگاه احساس همبستگی نسلی می کنند، چنین حکمی را دارند.

آنتونی گیدنز[۵] نسل را همچون هم‌دوره ‌ای‌ های اجتماعی که در طول زمان ترسیم شده ‌اند، در نظر می ‌گیرد، به عبارتی دیگر، تلقی گیدنز از نسل و تمایزات نسلی براساس ارجاع به زمان است. وی نسل ها را مثل همه سنت های اجتماعی که در طول زمان به وجود می آیند در نظر می گیرد. اگر چه یک نسل به سال های زندگی نسبت داده می شود، ولی از این نوع تعریف از نسل جوهر جامعه شناختی بدست نمی آید، زیرا نسل ها صرفاً معطوف به سال یا تجربه زندگی گروهی نیستند همان طور که زیگمونت باومن در کتاب خاطرات طبقه (۱۹۸۲) بیان کرده است. هدف او فهمیدن این نکته است که چگونه حافظه نسل ها در فرآیند نهادی شدن از طریق مراسم و روایت های جمعی ساخته می شود.

از دیدگاه پیر بوردیو[۶] افرادی که هم دوره ای هستند و در زمان حال زندگی کرده و هبیتاس مشترک دارند، کارکردی که برای آنها با حافظه جمعی که ترکیب هم دوره ای ها را در طول یک دوره خاص تعیین می کند، تعریف کننده نسل واحد است. در این تعریف توجه خاصی به ایده فرهنگ جمعی و مشترک شده و احساسات، رجحان ها و خلق و خو و مجموعه ای از اعمال از قبیل ورزش و فعالیت های تفریحی حافظه جمعی و خلق فرهنگی یا سنت نسلی را تعیین می کنند که با مدیریت منابع نسلی در طول زمان و فضا ملاحظه می شود. افزون بر این مشارکت در فرهنگ جمعی مشترک، نسل ممکن است همچون هم دوره ای ها دیده شود که دستیابی استراتژیک به منابع از طریق مراسم بدست می آید.

 

نسل ساندویچی

نسل ساندویچی به افراد بالای ۴۰ ساله ای (۳۵ تا ۵۴ ساله) اطلاق می شود که در زندگی روزمره شان با مسئولیت ها و وظایف متعدد و سنگینی مواجه هستند، به عبارتی افراد میان سالی که در بین فرزندان و والدین شان قرار دارند، یعنی هم به فرزندان کوچک و بزرگسال خود رسیدگی می کنند و از لحاظ مالی و عاطفی از آن ها حمایت می کنند و هم از والدین شان مراقبت می کنند و نیازهای جسمی، عاطفی، مالی، قانونی و … آن ها [والدین] را تامین می کنند (اسچامچر و همکاران۲۰۱۲). به بیان دقیق تر، مفهوم نسل ساندویچ به افرادی (زنان و مردان) مربوط می شود که والدین آنها حدوداً ۶۵ سال یا بیشتر دارند و از لحاظ جسمی ناتوان و مریض هستند و نیاز به مراقبت، پرستاری و رسیدگی دارند و کودکان آنها نیز زیر ۱۸ سال هستند و در سن حساسی برای رشد و نمو قرار دارند و لازم هست که پدران و مادران کاملاً به آنها توجه کنند. این افراد معمولاً بین مسئولیت و ظایف خود در قبال والدین و فرزندان شان قرار گرفته اند و شاید بهتر است بگوییم گیر افتاده اند و انگار که در وسط ساندویچ قرار گرفته اند. مراقبت کردن از اعضای خانواده کاملاً طبیعی است اما زمانی اهمیت این موضوع افزایش پیدا می کند و موجب تنش و استرس می شود که فرد باید همزمان هم به والدین مسن و از کار افتاده خود رسیدگی و از آنها پرستاری کنند و هم حواسش به فرزندان و نیازهایشان باشد.

براساس تحقیقات انجام گرفته در این زمینه هم مردان و هم زنان در دسته بندی نسل ساندویچی قرار می گیرند اما به دلیل تفاوت های جنسیتی و نقش ها و مسئولیت هایی که هرکدام از آنها دارند نوع کمک، یاری و توجه آنها به افراد مسن و همچنین فرزندان متفاوت است و زنان در مقایسه با مردان نقش ها و وظایف متعدد و چندگانه ای را برعهده دارند و بر این اساس تنش های زیادی را نیز متحمل می شوند. از نظر تالکوت پارسونز مردان نقش نان آور را برعهده دارند و زنان نقش های متعددی مانند خانه داری، همسرداری، مادری و در صورت شاغل بودن وظایف شغلی خود را دارند. می توان گفت مردان بیشتر از لحاظ مالی از افراد مسن و فرزندان حمایت می کنند، در حالی که زنان به والدین شان در زمینه های عاطفی، خرید کردن، حمل و نقل، کارهای خانه و … کمک می نمایند و همچنین به فرزندان نیز از لحاظ عاطفی، انجام تکالیف مدرسه و … نیز رسیدگی می کنند (ایگبن، ۱۹۹۲؛ استون، ۱۹۹۱؛ اسپتز و لوگان، ۱۹۹۰). افراد نسل ساندویچی اگر چه ممکن است تفاوت های زیادی در زمینه های فرهنگی، مالی، آموزشی و سطح تحصیلات، منابع عاطفی از یکدیگر داشته باشند ولی در یک چیزی مشترک هستند و آن این است که به عنوان مراقبان چند نسلی هستند یعنی از هم کودکان شان مراقبت می کنند و هم والدین مسن شان. وظایف این افراد که از نسل های گوناگون حمایت می کنند بسیار سنگین و گیج کننده است. آنها فرزندانی با سنین مختلف ـ کودک تا بزرگسال ـ دارند که در خانه هستند و در یک قسمت ساندویچ قرار می گیرند، و در سمت دیگر والدین مسن است که آنها نیز اغلب از لحاظ جسمی و ذهنی با مشکل مواجه هست و پیچیدگی ها و نیازهای مختص خود را دارند؛ بنابراین هر قسمت از این ساندویچ برای زنده ماندن و موفق شدن نیاز به کمک و توجه دارند و در این بین افراد میان سال (نسل ساندویجی) تلاش می کنند که به هر دو سمت توجه و نیازهایشان را برآورده کنند. همزمان که زندگی خود، روابط کاری و شخصی اش را مدیریت می کند باید به تکالیف مدرسه، کلاس ورزش و فوق برنامه و آماده کردن غذا برای فرزندان رسیدگی کند و همچنین اطلاعات خود را به روز کنند مثلاً در زمینه استفاده از تکنولوژی و اینترنت و همزمان با این کارها نیز باید از یکی یا هر دوی والدینش مراقبت کنند، آنها را به دکتر ببرد، به تغذیه شان برسد، لباس هایشان را مرتب کند، حمام ببرد، داروهایشان را سر وقت بدهد، برایشان غذا آماده کند و خودش به آنها غذا بدهد و … (برتینی، ۲۰۱۱).

وظایف چندگانه این نسل و یا بهتر است بگوییم نقش های متضاد آنها (مراقبت از فرزندان، انجام کارهای خانه، وظایف همسری، شاغل بودن، رسیدگی و پرستاری از والدین و …) باعث می شود این نسل به خصوص زنان/زنان شاغل با فشارهای عاطفی، اوقات فراغت کاهش یافته، تنش و اضطراب، مشاجرات زناشویی، مشکلات مالی و … مواجه شوند و لازم است تدابیری برای زندگی این دسته از افراد شود تا در کنار انجام کارهای روتین و روزمره شان فرصتی نیز برای گذران فراغت و انجام کارهای دلخواه شان داشته باشند.

 

منابع استفاده شده و برای مطالعه بیشتر

Bertini, Kristine, (2011). Strength for the Sandwich Generation: Help to Thrive While Simultaneously Caring for Our Kids and Our Aging Parents, Oxford.

Schumacher, Lisa Polakowski, (2012). The Leisure Journey for Sandwich Generation Caregivers, Therapeutic Recreation Journal ,Vol.46 No.1: 42-59.

Chisholm, June F, (1999). The Sandwich Generation, Social Distress and the Homeless, Vol. 8, No. 3: 177-191

 

 

[۱]. Sandwich Generation
[۲]. Hughes
[۳]. Karl Mannheim
[۴]. Christopher Bollas
[۵]. Anthony Giddens
[۶]. Pierre Bourdieu