رضایی،م.، ۱۳۸۶، ناسازههای گفتمان مدرسه: تحلیلی از زندگی روزمره دانشآموزی، تهران:نشر جامعه و فرهنگ
در مقدمهی این کتاب نگاهی به هدفگذاریها و آمیختگی آموزش و پرورش با مباحث اخلاقی و دینی دارد. در تاریخ تغییرات فرهنگی سیستم آموزشی، به ایدئولوژیک شدن آن پس از انقلاب اسلامی میپردازد. تحول نهادهای تصمیمگیرنده، شورای عالی انقلاب فرهنگی، توجه به امور تربیتی و پرورشی، مختصری از قوانین مصوب در باب اهداف و وظایف آموزش و پرورش و… از مباحث مطرح شده است.
نوشتههای مرتبط
پرسش اصلی این کتاب این است که آیا آموزشهای ایدئولوژیک در مدارس، توانسته است اهداف خود را محقق کند و آیا بازتولید آن بدون وقفه و نقصان در حال تداوم است؟ در این مطالعه موردی چگونگی مواجه شدن دانشآموزان با این ارزشها بررسی شدهاست. در واقع این موضوع که چرخهی بازتولید یک سیستم ارزشی و اخلاقی بدون وقفه در حال حرکت است مورد تردید و کند وکاو نویسنده قرار میگیرد.
«…جبرگرایی ایدئولوژیک آلتوسری به لحاظ تجربی با چالش جدی مواجه است. نه فقط در جوامع سرمایهداری که نظام اجتماعی با نهادهای تثبیتشده دارند، حتی در جوامع غیر پیشرفته با دولتهای ایدئولوژیک هم، چنین بازتولید یکدست و بدون چالشی ممکن نیست. این دقیقاً نقطهی عزیمت ما در این نوشتار است مبنی بر اینکه ایدئولوژیها علیرغم یکدستی و انسجام در مرحلهی تولید، در مرحلهی مصرف و در سطح مخاطبان، امری پاره پاره ناهمگون و متفرقاند.»
بخش عمدهی کتاب دربرگیرندهی مباحث نظری است و به توضیح مفاهیم اختصاص دارد، روش جمعآوری دادهها مطالعهی موردی و مصاحبه بیان شدهاست اما دادههای زیادی از کار میدانی به چشم نمیخورد و بیشتر متن، آمیخته با مفاهیم نظری است. چنانچه دادههای مطالعهی موردی با فاصلهی کمتری از متن واقعی مصاحبهها بیان میشد امکان انطباق مفاهیم بکار رفته در بستر مورد نظر، یعنی زندگی روزمره دانشآموزی، بیشتر فراهم بود. در واقع در کتاب، ردپای کمی از زندگی روزمره میبینیم و بیشتر مباحث مربوط به مدارس، به هدفگذاریها و شیوهی برخورد دانش آموزان با آن باز میگردد.
در سه بخش آغازین به توضیح مفاهیم ایدئولوژی، هژمونی و گفتمان میپردازد و آرا نظریه پردازان دراین رابطه را شرح میدهد. از جمله ایدئولوژی در دیدگاه مارکس، آلتوسر و بوردیو را شرح داده و سپس گذار از ایدئولوژی به هژمونی در دیدگاه گرامشی را بیان میکند که در هژمونی نوعی رهبری تفکر و نیز رضایت و اقناع فکری در جانب طبقهی تحت سلطه وجود دارد. در نظریهی گرامشی، روشنفکران بهعنوان نوعی طبقهی اجتماعی حد واسط، که نقش «تولید کنندهی هژمونی» یا «ضد هژمونی» را ایفا میکنند، مورد توجهاند.
بخش «افول ایدئولوژی و پیدایش نظریههای گفتمانی مقاومت» به بحث هال در باب گفتمان ایدئولوژیک میپردازد و سپس گذار به نظریهی گفتمان را شرح میدهد که در آن امکان مقاومت در برابر قدرت مرکزی فراهم است، دارای پیچیدگی بیشتری است، در متن زندگی روزمره حضور دارد، اشکال متفاوتی دارد و از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد. در این بخش نیز آرای نظریه پردازان گفتمان و مقاومت بررسی میشود از جمله: بحث قدرت و مقاومت فوکو.
«در واقع، فوکو با این شیوهی تحلیل که به جای خود قدرت، مبتنی بر روابط قدرت است، توانسته همزیستی قدرت و مقاومت را توضیح دهد، امکان مقاومت همیشه در هر نوع روابط قدرتی مفروض است. چون در غیر این صورت دیگر روابط قدرت وجود نخواهد داشت. نقاط مقاومت همهجا در درون روابط قدرت وجود دارند. پس، هیچ کانون یگانه و منحصر به فردی برای امتناع و سرپیچی بزرگ وجود ندارد، بلکه به نظر فوکو، کثرتی از مقاومتها دیده میشود که هر کدام از آنها خاصاند.»
در ادامه، در ارتباط با تلویزیون و مخاطبانش، منبع تولید و دریافت پیام را توضیح میدهد. تنوع گفتمانی، یعنی گفتمانهای متعدد، در هم تنیده و حتی متعارضی مخاطبان را هدف قرار میدهد و تنوع مخاطبان و موقعیت آنها سبب دریافتهای گوناگون از یک گفتمان میشود. در این بخش تحلیلهای هال و مورلی مورد توجه قرار دارد و در ادامه با توضیحاتی در باب زندگی روزمره، به محتوای بخشهای بعدی کتاب نزدیک میشود؛ چرا که عنوان کتاب نیز این دو مفهوم، یعنی گفتمان و زندگی روزمره را در بر دارد. مقاومت در زندگی روزمره و نفوذ پراکندهی آن در سطوح و لایههای گوناگون، بر هم زنندهی نظم مسلط و رسوخ کننده در گفتمان غالب است. چیزی که در دیدگاه دوسرتو با اصطلاحات نظامی-چریکی توضیح داده میشود.
در دو بخش بعد، کتاب به زمینهی مطالعه وارد شده و مباحث نظری صرف پایان مییابد. البته چنانکه گفته شد، آمیختگی دادهها مفاهیم نظری تا پایان کتاب ادامه دارد. ابتدا، دربارهی مقاومت از جانب دانشآموزان، برگرفته از مباحث نظری پیشین، صحبت میکند. تفاوت معنا در سطح تولید پیام و دریافت آن، یعنی آموزشهای ایدئولوژیک مدرسه و رمز گشاییهای دانشآموزان از آن پیامها، از چهارچوبهای نظری اصلی این بخش است.
«دانشآموزان نظم موجود را دور میزنند، فضاهای کوچک، سیال و گریزپای خود را در مکان مدرسه خلق میکنند. از این رو، کاربرد محصولات فرهنگی نظام مدرسه اعم از دیوار نوشتهها، متون کتابها، سخنرانیها و وعظهای اولیای مدرسه متضمن نوعی استحاله است. در واقع، کاربران (دانشآموزان) در مواجهه با مکان مدرسه دست به نوعی تولید میزنند. دانشآموزان، به مدد خلاقیت زندگی روزمرهی خود و هنر همزیستی با نظام مدرسه محصولات آن را برای برای مقاصد خود مصرف میکنند. لذا آنها از مدرسه «میگریزند بدون آنکه آن را ترک کنند.» آنها فقط به واسطهی نوع کاربردشان یا روش خاص استفاده از محصولات نظام مدرسه، از نظام سلطه و انضباط مدرسه میگریزند.»
بخش پایانی با عنوان «چالشهای باز تولید هژمونی از طریق مدرسه»، شرح ناکامی سیستم آموزشی در بازتولید سه گفتمان: موفقیت تحصیلی، انضباط و پرورش اخلاقی است و این ناکامی را، هم از جانب متولیان و معلمان مدرسه با سیاسی-مذهبی نکردن فضای مدرسه و هم از جانب خانوادهها با تأکید بر الویت دادنِ مدرسه به امور اخلاقی ملموس و وضعیت تحصیلی میداند. این امر به ویژه در مدارس دولتی که گزینش دقیقی برای پذیرش دانشآموز ندارند بیشتر دیده میشود. در این بخش به سرمایهی فرهنگی و مذهبی دانشآموزان و آموزش امور مذهبی و سیاسی که در خانواده کسب میگردد تأکید شده تا نشان دهد تفاوت اطلاعات و باورهای دینی و سیاسی، برآمده از سرمایههای پیشین آنهاست و در مدرسه شکل نمیگیرد چرا که مدرسه تا حد زیادی ناتوان از برآوردن چنین هدفی است.