انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

می‌توان دموکراسی را نجات داد؟

معرفی کتاب «میتوان دموکراسی را نجات داد؟ »

آیا میتوان دموکراسی را نجات داد؟ با توجه به پیچیدگی مدل های دموکراسی سرمایه داری ، ممکن است همه ما تمایل داشته باشیم که فریاد بزنیم: این یک سوال خوب است! حقیقتا عنوان کتاب پرسش مناسبی است؛ زیرا در عصر حاضر تناقض قابل توجهی وجود دارد، در عین حال که بسیاری از کشورهای جهان به دنبال انگاره های دموکراسی هستند ،کارایی واقعی دموکراسی سوال برانگیز شده وجستجوی یک مفهوم قابل قبول از دموکراسی برای دهه ها مورد توجه قرارگرفته است. نویسنده کتاب ،دونا دلاپرتا، جامعه شناس ایتالیایی، به صورتی ماهرانه مفاهیم و شیوه های گوناگون دموکراسی را در این نوشته مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. کتاب اثرجذاب و ارزشمندی است که شایستگی وقت گذاردن را دارد وبه خوانندگان آثار جدی پیشنهاد می شود.
کتاب حاضر یک گونه شناسی از مدل های دموکراسی ارائه میدهد ،آنها را به دموکراسی لیبرال،دموکراسی مشارکتی،دموکراسی شورایی،دموکراسی شورایی-مشارکتی، تقسیم کرده و مدل ها را با هم مقایسه می کند .هدف کتاب فقط توضیح ومقایسۀ مدل ها نیست بلکه ادعا میکند ،جنبش های اجتماعی میتوانند به عنوان مروج دموکراسی عمل کنند. بحران مالی ، جهانی سازی اقتصادی و تقویت سیاست های نئولیبرالی چالش های جدی برای برداشت های سنتی از دموکراسی است. با این حال ، فرصت های جدیدی در حال ظهور است که چشم اندازهای جایگزینی را برای آینده دموکراسی پیشنهاد می کند.این کتاب در برابر ساده سازیِ مفهوم دموکراسی مقاومت میکند و به اندازه کافی ،داده واطلاعات برای نتیجه گیری مناسب ارائه میدهد .کتاب تحقیق عمیقی است در مورد چالش ها و فرصت هایی که نحوه تفکر ما را درباره دموکراسی شکل می دهد. پاسخ به این سوال که آیا و چگونه می توان دموکراسی را نجات داد ؟ نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق از معنای همیشه در حال تغییر دموکراسی و ویژگی های مشخص دموکراسی است .کتاب دلا پورتا ، منبع و بنیادی محکم برای آغاز مقابله با برخی از سوالات عمیق تر در مورد دموکراسی رافراهم می آورد. برای علاقمندانی که میخواهند بدانندموکراسی ها چگونه پدید می آیند ،چگونه ضعیف میشوند ،چگونه مشارکت های مردمی افزایش و یا کاهش می یابند، چگونه می توان شریط اجرای دموکراسی ها را بهبود بخشید ،بسیارمنبع مناسبی است .

این کتاب با بهره گیری ازمثالهای مهم تاریخی توجه زیادی به احیای فعلی جنبش های اجتماعی دارد ؛قیام های بهار عربی در روند گذار دموکراتیک، پتانسیل فن آوری های جدید برای توسعه به اصطلاح دموکراسی الکترونیکی در اعتراضات ،اشغال وال استریت و پیشنهادهایی برای دموکراسی جهانی در مبارزات اخیر برای دموکراتیزه کردن اتحادیه اروپا ،از نمونه های معرفی شده در کتاب است.
هدف از نگارش این کتاب پلی بین نظریه و شواهد تجربی ،مباحثات مرتبط با دموکراسی و جنبشها ی اجتماعی به منظور بررسی ویژگیهای هنجاری این چهار گونه متفاوت و همچنین سیر تکامل تاریخی آنها است .بعد از بررسی چالش های مرتبط بادموکراسی لیبرال در فصل دوم ،مدل ها و تجربه های مشارکتی و شورایی را درفصول سوم و چهارم معرفی خواهد کرد ودر فصل پنجم کاربرد رسانه های جدید در جستجوی اشکال جدید مشارکت و شورابررسی میشود و در فصل ششم به چالش ساخت یک دموکراسی جهانی و نقش جنبش های اجتماعی در فرآیند دموکراتیزاسیون می پردازد در فصول ۸ و ۹ به دو واکنش بسیار متفاوت دولت ها به چالش های جنبش اجتماعی ،در اشکال پلیسی کردن(کنترل)اعتراض و تجارب نهادی با هدف نوآوری در موکراسی میپردازد.
نویسنده در فصل دوم کتاب ،تکامل و چالش های دموکراسی لیبرال را مورد بررسی قرار می دهد.حق رای و انتخابات ،نقش مهمی در تعریف دموکراسی لیبرال ایفا میکنند به ویژه در گذار از تعاریف هنجاری به تعاریف رویه ای از دموکراسی ،از این رو حکومت هایی که حق رای را برای همه شهروندان تضمین میکنند، دموکراتیکند. البته دموکراسی لیبرال تنها بر مشروعیت انتخاباتی متکی نبوده و در نتیجه ((عبارت در دموکراسی اکثریت برنده میشوند)) درست نیست ،در دموکراسی های لیبرال قدرت اکثریت را بر حسب قانون و قوانین اساسی ،کنترل قضایی میکنند و اقلیت ها از طریق قانونی کردن برخی حقوق محافظت می شوند.نکته جالبی که در این فصل میخوانیم این است که عملکرد موثر هر سیستم سیاسی دموکراتیک به طور معمول نیازمند میزانی از بیتفاوتی و جدایی از جمع است.آسیب پذیری دولت در ایالات متحده ناشی از درخواست های متعدد قشر تحصیلکرده میباشد و این همان تناقض آشکار است که افراد تحصیلکرده با بیشترین تقاضا برای دموکراسی خطر آفرین هستند.نویسنده با فرض اینکه دموکراسی لیبرال نسبت به دیگر اشکال دموکراسی همچنان مسلط باقی مانده است چالش های آن را تبیین می کند؛دموکراسی لیبرال نیازمند احزاب سیاسی و قدرت تصمیم گیری به جایِ اکثریت توده مردم و ایجاد تساوی سیاسی و کاهش نابرابریهای اجتماعی است ،اما با شروع هزاره جدید و جهانی شدن نئو لیبرالیسم این شرایط به چالش کشیده شده است به گونه ای که انتقال قدرت از احزاب به مقامات اجرایی و انتقال قدرت از دولت ملت ها به سازمان های دولتی بین المللی و انتقال قدرت از دولت به بازار که نشان دهنده تغییر دولت رفاه به دولت جنگی است تغییر شکل داده است؛این چالش ها نشان از تغییرمفهوم دموکراسی به مفهوم ،نئو لیبرالی از دموکراسی است.به طور کلی تضعیف احزاب سیاسی ،دولت ملت ها و دولت های رفاه ،مدل لیبرالی دموکراسی را به چالش می کشد اما می تواند فرصت های دیگری را برای مدل های دموکراسی فراهم کند.

در فصل سوم به مفهوم دموکراسی مشارکتی می پردازد، دلا پرتا توضیح میدهد این مدل از دموکراسی در جستجوی برقراری دموکراسی بر محور مشارکت فردی است که با داشتن دو هدف اصلی کنترل میشود . اول اینکه سهم فرد در تصمیمات فردی -اجتماعی تعیین کننده کیفیت و جهت زندگی اوست و دیگر این که جامعه برای ترغیب استقلال افراد و آماده سازی رسانه ها برای مشارکت عمومی سازماندهی می شود.
موضوع مشارکت برای سیاست و دموکراسی اهمیت دارد، دموکراسی مشارکتی خواهان آزادی بیان و حق مشارکت در تصمیمات جمعی است. نویسنده با رجوع به تاریخ نشان می دهد که چگونه جنبش های اجتماعی به ویژه جنبش کارگری باعث شده است که مفاهیم مختلف دموکراسی را متفاوت ازدموکراسی لیبرال ارائه و بر حقوق جمعی در برابر آزادی فردی و نیز مشارکت شهروندان در مقابل اعطای نمایندگی به سیاستمداران اصرار کنند . موضوع مشارکت برای سیاست و دموکراسی اهمیت دارد، دموکراسی لیبرال تشکیل بدنه ای ازنمایندگان متخصص را پیش بینی می کند در عوض دموکراسی مشارکتی محدودیتهای سختی بر اصل نمایندگی و انحصار قدرت در دست گروهی کوچک اعمال می کند؛ اگر دموکراسی لیبرال مبتنی بر برابری رسمی است به معنی یک نفریک رأی، دموکراسی مشارکتی بر ضرورت ایجاد وضعیتی برای برابری واقعی است در دموکراسی مشارکتی شهروندان باید مداوم و مستقیم قابلیت مداخله در همه عرصه های مختلف زندگی روزمره را داشته باشند؛ دموکراتیک سازی احزاب و انجمن ها مهم است زیرا آنها واسطه بین جامعه و دولت هستند مشارکت در تمام سطوح به دنبال توازن نابرابری‌های قدرت است در واقع دموکراسی ازجانب سازمان های قدرتمند وگروه ها و انجمن های اقتصادی از طرف نهادهای سیاسی به چالش کشیده می‌شوند این کشاکش ها خود بخشی از فرایند دموکراتیک سازی است. اما مدل دموکراسی لیبرال ،مسئله کثرت تفاوت ها را در نظر نمی گیرد در انتخابات هررأی به طور مساوی شمرده می شود اما در واقعیت قدرت عقاید و تفاوت ها بسیار زیاد است اما دموکراسی مشارکتی با اعطای ظرفیت بیشتر تصمیم گیری در نتیجه مشارکت ،بیشتر به موضوع تفاوت اهمیت می دهد، بنابراین نظریه پردازان دموکراسی مشارکتی به اهمیت درگیر شدن شهروندان در چیزی فراتر از انتخابات تاکید می کنند وبه شکل های تشریفاتی مشارکت انتقاد دارند و توانمند سازی واقعی را مطالبه می‌کنند مشارکت تاثیری مثبت بر شهروندان دارد فضای مشارکت به مدرسه دموکراسی تبدیل می شود. هرچه مشارکت بیشتر باشد شهروندان آگاه تر می شوند شهروند فعال و آگاه، رفاه فردی و جمعی را افزایش میدهد ،مشارکت در فعالیت مدنی افراد را از لحاظ شیوه تفکر جمعی پرورش می دهد.رشد مفهوم دموکراسی مشارکتی نه خطی بوده و نه صلح آمیز بلکه حق مشارکت به وسیله امواج مختلف اعتراضات و با مقاومت شدید و دگرگونی های مکرر تثبیت شده است و ویژگیهای دموکراتیک مبتنی بر اصول مشارکتی در جنبش های اجتماعی ارتقاء یافتند و مهمتر اینکه نقدها یی که به دموکراسی لیبرال شد، باعث شکلگیری مدل های دیگری از دموکراسی گردید.
فصل چهارم به تحلیل مفهوم ،دموکراسی شورایی می پردازد این مدل نوع دیگری از دموکراسی است که در تقابل با مدل دموکراتیک لیبرال به وجود آمده است.در این نوع از دموکراسی به طرق مختلف ،بر اهمیت ارتباط تاکید شده است.برخی مفاهیم شورایی بر اجماع تاکید دارند و در مقایسه با دموکراسی اکثریت که تصمیمات به وسیله آراء مشروعیت می یابند در دموکراسی شورایی همه شرکت کنندگان باید تصمیات را تصویب کننند.این روش شیوه ای برای رسیدگی به مجادله ها از طریق گفتگوست و هدف رسیدن به اجماعی انگیزشی عقلانی است که ناشی از استدلال هایی است که برای همه متقاعد کننده است.طرفین آنقدر با یکدیگر گفتگو می کنند تا هر دو طرف به تصمیماتی مقبول برسند.مشورت مبتنی بر این باور است که اگر چه، دست از دیدگاه خود بر نمیدارم اما اگر به دیگران گوش دهم میتوانم بیاموزم قطعا رسیدن به توافق همیشه ممکن نیست اما اشکال مختلفی از اجماع، درباره ارزش ها، باورها ،اولویت ها و مباحثات میتوانند عملکرد عرصه مشورت را تضمین کنند.
چهارمین مدل دموکراسی یعنی شورایی مشارکتی،از برخی انتقادها از مفهوم مشورت به وجودآمده؛ در این مدل خواهان تشکیل حوزه های عمومی هستند که در آنها با شرایط برابر و شفافیت ،فرایندی ارتباطی مبتنی بر استدلال ،بتواند اولویت های فردی را دگرگون کند و به تصمیاتی برسد که در جهت مصلحت عام هستند.دموکراسی شورایی و مشارکتی بر این موضوع تاکید دارد که همه شهروندان باید در این فرآیند وارد شوند و بتوانند صدا و عقاید خود را بیان کنند در واقع مشورت در میان شهروندان ،آزاد و برابر انجام میشود در واقع فرایند شورایی در وضعیت تکثر ارزش ها صورت میگیرد جایی که مردم دیدگاههای متفاوت دارند اما با مسائل مشترکی مواجه میشوند مشورت باید قدرت را حذف کند قدرتی که از اجبار و زور و همچنین از توازن نابرابر مشارکت کنندگان به منزله نمایندگان سازمان هایی با اندازه ها و تاثیرات مختلف نشئت گرفته است و اجماع وقتی صورت میگیرد که ارزش های همگانی مشترکی وجود داشته باشد.
در فصول بعدی ،دلا پورتا توضیح میدهد که عملکرد دموکراسی ،رسانه ها و جنبش های اجتماعی به شکل نزدیکی به هم مرتبطند در حالی که از تجاری سازی رسانه ها ی جمعی به عنوان عاملی برای کاهش تکثرگرایی و همچنین نابودی صدای گروه های ضعیف تر یاد می شود ؛تحقیقات در زمینه ارتباط رسانه های جمعی و جنبش های اجتماعی بر ظرفیت این رسانه ها در اشاعه اطلاعات جایگزین تاکید میکند؛جنبش های اجتماعی نشان داده اند که میتوانند از فناوری های نوین در جهت اهدافشون بهره مند شوند.همچنین نویسنده به نقش تاثیرگذار جنبش های اجتماعی در جهت رشد و توسعه دموکراسی اشاره کرده و با بهره گیری از مثالهای مهم تاریخی ، توجه زیادی به احیای فعلی جنبش های اجتماعی دارد و توضیح میدهد با وجود اهمیت عملی و نظری ،به تعاملات میان جنبش های اجتماعی و دموکراتیک سازی کم تر به شیوه ای نظام مند و تطبیقی پرداخته شده است جنبش های اجتماعی تا حد زیادی در ادبیات دموکراتیک سازی مطرحند اما بی اهمیت قلمداد شده اند و مطالعات دموکراتیک سازی به صورت سنتی نقش محدودی را برای جنبشهای اجتماعی قائلند.امامطالعات موردی نشان میدهد که دموکراتیک سازی عمدتا با در خواستهای دموکراسی خواهانه اعتراضات و همچنین موج اعتصابات مرتبط است آنها میتوانند بر مراحل مختلف فرآیند دموکراتیک سازی تاثیر گذارند.دلا پرتا میگوید”اعتراضات به ویژه اعتصابات اغلب به وقوع حوادثی منجر میشوند که آغاز فرایند لیبرال سازی را تسریع میکنند و این مطلب را در ذهن نخبگان اقتدارگرا تداعی میکند که اگر بخواهند از جنگ داخلی و یا سرنگونی خشونت آمیز قدرت توسط کنشگران دموکراتیک یا انقلابی اجتناب کنند راه دیگری جز گشایش و ایجاد فضای باز ندارند ” .(۲۲۸)
طی فرآیند گذار به دموکراسی ،جنبشهای قدیمی شامل جنبشهای کارگری و جنبش های جدید (زنان شهری)در ائتلاف های وسیعی جهت رسیدن به حقوق دموکراتیک و همچنین عدالت اجتماعی شرکت کرده اند.به طور کلی جنبش های اجتماعیِ حامی حقوق بشر ،حقوق کارگری ،و حقوق دانشجویی همواره برای دموکراسی مبارزه کره اند و به تضعیف دیکتاتوری ها یاری رسانده اند
دلاپرتا به پلیسی کردن اعتراضها نیز پرداخته است.روشی که حاکمان و پلیس از قدرت سرکوب استفاده می کنند ؛اثرات مهم و در عین حال پیچیده‌ای بر اعتراضات دارد ،افزایش هزینه‌های اعتراض گرچه ممکن است مشارکت افراد را کاهش دهد اما احساس بی عدالتی و به همان میزان ایجاد احساس شدید هویت و انسجام که با سرکوب برانگیخته می شود میتواند به افزایش انگیزه‌های مشارکت منجر شود. تحقیقات در زمینه پلیسی کردن جنبش های اجتماعی نشان دهندۀ وجود تمایل در جهت استفاده از سبکهای خشن‌تر پلیسی علیه گروه‌های اجتماعی و سیاسی است ؛سرکوب پلیس علیه گروه ها یی که منابع مادی یا ارتباطات سیاسی ضعیفتری دارند اعمال میشود. دلتا پرتا نتیجه گیری می کند در آغاز این هزاره در واقع گردشی بسوی استفاده گسترده از نیروهای پلیس در جهت سرکوب معترضان وجود داشت ومشخصه اصلی پلیسی کردن اعتراضات در دوران جدید بی رحمی پلیس و گرایش به نمایش اثرات چالشهای اعتراضی به دلیل رشد فزاینده دموکراسی مشارکتی و شورایی و همچنین افزایش بحران‌های نهادهای نمایندگی است.
دلاپرتا درنتیجه گیری ، مزایای جنبش های اجتماعی برای رشد دموکراسی را یادآوری کرده و معتقد است جنبش های اجتماعی گزینه های دیگری برای مشارکت فراتر از انتخابات فراهم می کنند. بدین ترتیب آنها به عنوان مکانهای مفیدی برای “اجتماعی شدن ارزشهای دموکراتیک” عمل می کنند ،وبر روند تصمیم گیری دموکراتیک نیز تأثیر می گذارند. جنبش های اجتماعی درروند موکراسی های تلفیقی و همچنین در سیستم های غیر دموکراتیک به شدت مفهوم دموکراسی مشارکتی مشورتی را ترویج کردند. با این مفهوم ازدموکراسی آنها اغلب در تقابل با سایر مروجان دموکراسی هستند که سعی می کنند ،مفهوم لیبرال دموکراسی را تحمیل کنند؛ بسیاری از جنبش های اجتماعی اخیراً سعی کرده اند قوانین مشورت را عملی کنند. دلاپورتا میگوید تصویری از دموکراسی به مثابه بازار به شکل مخرب افراد را درست در زمانی که به تعهد جمعی نیاز است به سوی خودخواهی سوق میدهد مفاهیم و شیوه های دموکراسی مانند مشارکت و شورا میتوانند ما را در پرداختن به دموکراسی در عصر ((تمرد)) یاری رسانند(۳۲۳)

تهران-۲۷آذر۱۳۹۹

دلاپرتا،دوناتلا،(۱۳۹۷)،مترجم سعیدکشاورزی-علی روحانی،تهران:نشرثاالث