عکس: حامد کلجهای
هر صبح بعد از اذان، صدای چرخهایی روغنکاری نشده خواب را از چشمان ما میربود. باغدارانی که روز خود را با گفتن الهی به امید تو در طلب یک روزی پر برکت آغاز میکردند، سوار بر دوچرخه بیست و هشت که در پشت آن خورجینی بود و قابلمهای کوچک بقچه پیچ شده و کوزهای از آب به همراه، راهی باغستان میشدند. در گرمای تابستان عاشقانه میکوشیدند. غروب هنگام بازمیگشتند خسته ولی شاکر. با دست پر میآمدند. با جعبهای چوبی مملو از میوههای تازه و سهم هرکدام از بچههای محل را گویی که موظف باشند با رویی باز میدادند. و باز فردا روز از نو… وقت چیدن میوهها که میشد، عصرها کاروانی از چهارپایان در کوچهها مشهود بود با باری از میوههایی رنگین که هر بینندهای را از هوش میبرد. آن روزها خوب بود، فراوانی بود، خبری از آتشسوزی باغها نبود چون علف هرزی وجود نداشت. خبری از تخریب نبود چون توسعه هدف بود نه وسیله! هر قطعهای شاداب و سرزنده و باغبانی که همیشه حاضر و ناظر بود. راستی از آن نسل چه خبر؟ عدهای در خاک آرمیدند، بعضی خانه نشین و ناتوان شدهاند و تعدادی اندک که هنوز هم هستند. و نسلی که اصلا نمیداند دو هزار و پانصد هکتار میراث هزار و چندصد ساله یعنی چه! برایش اهمیتی ندارد بود و نبود باغستان. روز و شب در حال چرتکه انداختن که اگر اجازه ساخت بدهند چهها که نکنیم… این روزها دل باغستان هم خون است. اسیر بیمهری ها گشته. پلها و جادهها پیکرش را دریده و شعلههای آتش همچون نمکی بر روی زخمش مینشیند. لیک هنوز زنده است. نفس میکشد و حیات میبخشد و هستند زحمت کشانی که همچنان ایستاده و برای حفظ آن در تلاشند.
نوشتههای مرتبط
باغدار و باغستان هر دو نجیب، هر دو پیر، هر دو رنجور و هر دو چشم انتظار یاری. حمایت ما و حاکمان شهر را باید تا روحی تازه در کالبدشان دمیده شود.
احداث باغستان سنتی قزوین با قدمتی کهن به دوران تاسیس شهر قزوین باز میگردد. قدیمیترین نوشته در خصوص باغستان مربوط است به سفرنامه ناصر خسرو در حدود هزار و سه سال پیش که در آن با جمله معروف “باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود. و قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیرزمین.” به وجود باغستان در اطراف این شهر و مشکل کم آبی اشاره میکند. اما همانگونه که ناصر خسرو قبادیانی به وجود باغستانی زنده هنگام حیات خود اذعان داشته است، بیگمان نمیتوان زمان تشکیل آن را به دوران مذکور نسبت داد. چنانکه به گواه کارشناسان و کنشگران شواهدی مستدل از قدمت باغستان سنتی قزوین در دوران ساسانی وجود دارد. باغستانی که تا همین چند دهه پیش با وسعت ۴۰۰۰ هکتار همچون حلقهای سبز گرداگرد شهر قزوین را فرا گرفته بود، با شروع گسترش شهر در دوران پهلوی، از ناحیه شمال به شدت آسیب دیده و در زمانهای متمادی قسمت شمالی آن کاملا تخریب شد. ضمن آنکه در همان سالهای توسعه شهر احداث راهآهن، عبور لولههای گاز و جاده و خیابانها نیز خرابیهایی را به قسمتهای دیگری از باغستان تحمیل نمود. به نحوی که وسعت آن به ٢۵٠٠ هکتار و شکل ظاهری آن از حلقه به چیزی شبیه به نعل اسب رسید.
اما با وجود آنهمه ناملایمات در گذشته، باغستان کهن قزوین همچنان به حیات خود ادامه میدهد و به تنهایی نقش بهسزایی را در رفع بسیاری از مشکلات ایفا میکند. از نمونههای بارز مزایای باغستان را میتوان پالایش هوا، جلوگیری از ورود ریزگردها به شهر، مهار سیلابهای فصلی جاری شده از کوهپایه به شهر و دشت قزوین، رفع مشکل کمآبی با استفاده از سامانه آبیاری غرقابی بر اساس تقسیم حقابه به وسیله طومار آب، ذخیره آب در سفرههای زیرزمینی و… عنوان نمود.
چیزی که امروز باعث نگرانی بسیاری از مردم، فعالان و باغداران شده است، در معرض خطر قرار گرفتن حدود ۵۰۰ هکتار در کوتاه مدت و بقیه باغستان در زمانی طولانیتر میباشد که در ادامه اشاراتی به عوامل خطرها و آسیبهای جدی میگردد.
نگاه سوداگرانه
اگر در گذشته شغل اکثریت مردم قزوین را باغداری و باغبانی تشکیل میداد، امروز در کنار باغداران و خانوادههایی که هنوز به باغستان عشق میورزند و جانانه تلاش میکنند تا باغ را زنده نگه دارند، هستند مالکانی که دغدغه مالی داشته و دانسته یا ندانسته به باغ و باغستان به دید قطعهای زمین و یک منبع مالی مینگرند. در نتیجه ضمن عدم رسیدگی به باغها، آتشسوزی و تخریب عامدانهی آن را فرصتی میپندارند تا به اهداف مالی خود نزدیکتر شوند. ضمن آنکه نهادهای اجرایی شهر نیز با تغییر کاربری میتوانند بخشی از کمبودهای مالی خود را جبران نمایند.
علفهای هرز
به دلیل عدم رسیدگی و شخم زدن زمینهای باغستان، همه ساله علفهای هرز پس از رشد، در فصل تابستان خشکیده و به بستر مناسبی برای آتشسوزیهای وسیع بدل میشوند. که این موضوع تجربههای تلخی را در سالهای گذشته رقم زده است.
قطع مسیرهای آبیاری
همانطور که اشاره شد شاهرگهای حیاتی باغستان از کوهپایه سرچشمه گرفته و پس از عبور از مسیرهای مختلف و گاه از رودخانههایی در دل شهر وارد باغات میشود. هرگونه دست بردن به این راهها، همچون چون گذشته آینده باغستان را نیز به مخاطره میاندازد. به عنوان مثال فاز نخست پل موسوم به امام رضا دقیقا با پوشاندن سطح رودخانه میان کمربندی جمهوری اسلامی، عبور پل از روی آن و بدون پیشبینی امکان لایروبی شکل گرفت که در صورت گرفتگی مشکلات عدیدهای را به وجود خواهد آورد. یک نمونه دیگر پل قدس و بلوار پیامبر اعظم میباشد که با احداث آن پیوستگی قسمتهای شرقی و غربی بلوار از بین رفته و همین موضوع سبب خشکیدن باغهای حاشیه میدان قدس گردید.
خطر خشکیدن شریان اصلی
اصلیترین مسیر هدایت سیلابهای فصلی به باغستان رودخانه ارنزک (ارنجک، ارنزج) میباشد که پس از گذر از کنار روستای باراجین و ورود به قزوین به باغهای حاشیه شهر سرازیر میشود. علاوه بر برداشت غیر مجاز آب از بالادست رودخانه، شوربختانه امروز شاهد این هستیم که رودخانه ارنزک که قرنها حقابه باغستان را تامین میکرد، از دو جبهه به شدت مورد هجوم قرار گرفته است. جبهه نخست مربوط است به احداث سافاری پارک در منطقه گردشگری باراجین (فدک). در آنجا بناست تا دریاچههایی مصنوعی تعبیه و آب مورد نیاز آن از رودخانه برداشت شود. مسئلهای که مدیر مجموعه مذکور آن را رد میکند، اما شواهد گویای همین مدعاست. جبهه دوم احداث کمربندی شرق بر بستر و حریم رودخانه میباشد که طرح آن فاقد پیوستهای محیط زیستی و مجوزهای لازم است و در طرح تفصیلی شهر نیز وجود ندارد. این کمربندی که آغاز آن از میدان شورا و انتهای آن به میدان مینودر ختم میشود، بزرگترین تهدید برای رودخانه ارنزک که نقش آن در مهار سیلاب ابتدای سال ۱۳۹۸ و هدایت آبها به باغستان به وضوح دیده شد، به شمار میآید.
ساخت و سازهای بیرویه
عبور پلها، خیابانها و ساخت خانه و ویلا در باغستان از مهمترین خطرات و عامل بروز مشکلات عدیدهای در باغستان است که در بالا به آنها اشاره شد.
باغپارک، توسعه یا تخریب؟
سابقه ساخت باغپارک در قزوین به دوران پهلوی برمیگردد که یکی از زیباترین باغهای درونشهری ایران به نام حکمآباد را تخریب و آن را تبدیل به بوستان نمودند و باقیمانده باغها نیز به مرور بر اثر احداث خیابان و نیز ساختمانهای مسکونی، اداری، درمانی و آموزشی به نابودی کشیده شد. این تجربه تلخ در بوستان ملاخلیلا تکرار گردید و باغهای پسته چندصد ساله جای خود را به سازههایی از جنس بتن و آهن و سنگ دادند و برای نمونه، چند درخت کهن پسته در باغچههای سیمانی حفظ و محصور شد تا به همگان ثابت شود که چهقدر وجود درختان مهم است! و داستان همچنان ادامه دارد و اینبار نوبت به باغهای مصلی، محل برگزاری آیین معنوی پنجاه بدر رسیده است تا اسیر پدیده باغ پارک شود.
حال با توجه به همه مسائل پیش آمده و خطرناک در پیش رو، باغستان کهن قزوین، این میراث ارزشمند در انتظار همت همه اعم از باغداران، مردم شهر و مسئولان دلسوز است تا باز هم زنده بماند و زندگی را به ارمغان بیاورد تا مبادا نسل حاضر شرمنده آیندگان بماند.
این مطلب نخستین بار در نشریه «هورنو» منتشر و برای باز نشر در اختیار موسسه انسان شناسی و فرهنگ قرار گرفته است.