انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان‌شناسی درد و رنج (۸۲)

داوید لوبروتون برگردان ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور

آن‌هایی که در آخرین مرحله آویخته شدن مشارکت می‌کنند، کسانی‌اند که داوطلب شمن شدن هستند: کسانی که «همانطور که آویخته شده‌اند، به خورشید خیره می‌شوند»؛ طناب‌ها از خلال پوست سینه آن‌ها عبور می‌کنند.آن‌ها با تماشای خورشید با جمجمه‌هایی که به ایشان آویخته می‌رقصند. آن‌ها تنها در هنگام غروب می‌توانند خود را رها کنند و برای این کار می‌توانند از کمک دوستانشان کمک بگیرند، اما شجاعت حقیقی در آن است به دست خودشان رها شوند. در این مراسم، درد این هدف را دنبال می‌کند که داوطلبان را دگرگون کند. برای دیگران، این مراسم در همان حال یک هدیه، یک قربانی برای جماعت هم هست. « تنها پس از آن‌که فردی تا حد مرگ درد بکشد می‌تواند امید رهایی داشته باشد. داوطلب رقصنده، بدین ترتیب با نفی «خود» که آن را تا حد کنار گذاشتن غرایز حفظ حیات خویش، پیش می‌برد، به تجربه یک حس بسیار پر‌معنا در یکی از معماهای اساسی حیات می‌رسد، […] تعارضی نهان میان بیان خود از یک سو و انطباق یافتن با نظم فیزیکی درد و مصیبت مسیح که آن را در وجود خود احساس می‌کنند » .
هسریک «انفعال» مسیحیانی را که تجربه مصیبت و دردهای حضرت مسیح که به صورت غیر مستقیم به بدن خود منتقل می کنند را در برابر سیوها قرار می‌دهد که می‌خواهند برای ادای احترام به مردم خویش، تجربه قربانی و درد را مستقیما احساس کنند.

درد یک بُعد قدرتمند در حافظه ایجاد می‌کند، زیرا اعضای یک جماعت را از خلال استناد مشابهی به یکدیگر پیوند می‌دهد. وقتی اعضای گروه در درد با یکدیگر مشترک باشند ، احساسات و عواطف یکسانی را تجربه می‌کنند که سبب می‌شوند به ویژه جوانان در سنین یکسان و فراتر نسبت به یکدیگر روابط خاصی پیدا نمایند. مردم‌شناسانی که در این مناسک شرکت کرده‌اند، اغلب جوانان را دارای همبستگی بالایی با یکدیگر می‌دانند. آزمونی که آن‌ها تجربه کرده‌اند، یک پیوند قوی اجتماعی بینشان ایجاد کرده و از آن‌ها یک جماعت می‌سازد که سرنوشت یکسانی دارد ؛ سرنوشتی که در طول زمان و به برکت روایت‌ها، درد و رنج‌ها و عواطف مشترک به آن‌ها یادآوری می‌شود. بدین ترتیب از یک نسل به نسل بعدی، تداوم [فرهنگی] امکان پذیر می‌شود. این امر همچنین به معنای اهمیت برابر همه اعضای جماعت با یکدیگر و تعلق تفکیک ناپذیر آن‌ها به گروه است. جوانان از راهی که پیش از آن‌ها بزرگترهایشان طی کرده‌اند، پیروی می‌کنند. مسئله در آن است که هر کسی شایسته حافظه‌ای باشد که حمل می‌کند. دردهایی که آن‌ها متحمل شده‌اند سبب می شود در تباری به هم بپیوندند و پی در پی و بی‌وقفه راهی ادامه دهند که هر کدام از آن‌ها روزی شایستگی خود را در آن به اثبات رسانده است. یک روز فرزندان آن‌ها نیز همین راه را پی خواهند گرفت. این‌جاست که درک می‌کنیم چطور جوانی که از مسئولیت خود در این راه گریخته و از خود بُزدلی نشان داده باشد، از لحاظ اجتماعی به صورت گسترده‌ای طرد می‌شود. پیر کلاستر می نویسد: «مناسک رمزآموزانه نوعی آموزش است که از سطح گروه به سمت سطح فردی می‌رود، از قبیله به جوانان. این آموزشی در عمل است و نه در گفتگو: بدین ترتیب رمزآموزان باید زیر شکنجه خاموش باقی بمانند. کسی که هیچ نگوید یعنی راضی است. اما جوانان به چیزی رضایت می دهند؟ به اینکه از این پس همانی باشند که گروه از آن‌ها می خواهد: اعضای کامل جماعت».

درد پذیرفته شده در گذر رمزآموزانه یک دگردیسی قدرتمند است که لازم است کاربرد و مدت زمان آن مناسکی شود تا فرد رمزآموز را تخریب نکند. این درد با نشانه‌گذاری فیزیکی همراه است و بدین ترتیب جدی بودن لحظه رمزآموزی بیشتر می‌شود. این یک تضمین است برای خاطره . مانعی است که شخصیت رمزآموز که از این پس تغییر خواهد کرد، دچار بی‌ثباتی نشود. این درد سبب می شود که احساسات متعارف قدیمی کنار زده شوند و کمک می کند که فرد رمزآموز خود را به صورت ریشه‌ای بازتعریف کند. این درد دروازه‌ای گشوده به سوی یک جهان دیگر است. قدرت این درد در فروپاشی احساس هویت خود عالی است برای آنکه یک تغییر شکل وجودی در طول مناسک و زیر نظر بزرگترها ، اتفاق بیافتد. درد در این معنا نوعی تجربه امر قدسی است اما در شیوه‌ای مناسب زیرا فرد رمزآموز دائما زیر نظر بزرگترها است و در همین حال است که مراسم در همراهی با جوانان همسن و سال او پیش می روند.

مناسک مردانگی
از دوران‌های قدیمی تا امروز در سنت‌های مردمی جوامع ما گفته می شده که برای «مرد بودن» (در هر دو معنای انسان‌بودن و مرد بودن) باید توانست درد را تحمل کرد و پشت سر گذاشتش. ن. لورو می نویسد: «زخمی شدن یکی از روش‌های اثبات مردانگی است.» و این را در دوران باستان یونان و روم نشان می‌دهد. جلوه آشکار پوشیده شدن بدن یک جنگجو با جای زخم‌های قدیمی، گویای شجاعت او بوده است. این امر نه تنها در طول زندگی روزمره او در هنگام زخم خوردن، بلکه حتی در رابطه‌اش با بیماری ‌ها و یا هر گونه مشکل و سختی که نیازمند قدرت روحی بوده است و باید آن را به دیگران نشان داده و احتمالا به این ترتیب برتری خو نسبت به آن‌ها بنمایاند، مطرح بوه است. در گروه‌هایی از پسران که هر چه کوچکتر می شدند، جای زخم‌ها نشانه‌هایی آشکار از مردانگی آن‌ها بر پوستشان برای دیگران به شمار می‌آمده است. وقتی یک جوان در برابر وسوسه‌ای در یک فعالیت اقتصادی، مدنی یا عشقی، خویشتنداری نشان می داده، این امر او را از ارزشی برخوردار نشان می داده که موقعیتش را به مثابه یک فرد بالغ مستحکم‌تر می ساخته است. و برای همین می بینیم که چنین شوری در جوانان برای مسابقه دادن با ماشین، افراط در نوشیدن الکل ، یا سایر چالشها و چنین تمایلی برای زیر پا گذاشتن محدودیت‌ها دیده می‌شود و همین را در نشان دادن قدرت تحمل آن‌ها در برابر درد نیز می بینیم تا نشان می داده‌اند «آدم محکمی» هستند و یک« پسری که نترس است» و نباید «پا روی دمش گذاشت». منیر پسری است که از اولین زخمی که در سیزده سالگی برداشته بود یاد می‌کند، او همراه دار و دسته‌شان در یک محله مردمی تونس بود و همه‌شان سرهایشان گرم…

ادامه دارد …