چه اثری در زمره اثر موزهای قرار میگیرد؟ چه چیزی باعث موزهای شدن یک شیء میشود؟ آیا هر اثر تاریخی و یا اثر هنری یک اثر موزهای است؟ چه تمایزی بین دو اثر سبب میشود تا یکی موزهای شود و دیگری موزهای نشود؟ و آیا یک اثر در ذات خود موزهای است؟
اگر تاریخی بودن سبب موزهای شدن میشود باید همه آثار تاریخی در موزهها جای یابند و حتا از سویی دیگر امروزه همه موزهها معطوف به تاریخی بودن نیست و شاهدیم که بسیاری از آثار معاصر و صنعتی هم در موزهها جای گرفتهاند(اگرچه همینجا میتوان این بحث را مطرح کرد که خود معاصر هم یک امر تاریخی ست و موزهها از این منظر به معاصر هم جنبه ثبت تاریخی میدهند) درواقع همراه با تحول موزهها و مفهوم موزه، معنا و تعریف اثر موزهای و موزهای شدن هم تغییر کرده است و امروز شاهدیم که اثر موزهای محدود به اشیاء و آثار منقول نیست، بهگونهای که یک روستا و یک محوطه طبیعی و یا خانه نیز موزهای میشود و همه آثار موجود در آنها اعم از درختان و خانهها و محوطه طبیعی اثر موزهای تلقی میشود.
نوشتههای مرتبط
اینگونه است که این پرسش پیش میآید که چه چیز مشترکی در همه این آثار متنوع هست که تار مو، مورچه، درخت، فسیل، تابلو نقاشی، آدامس یک ورزشکار، یک پیپ، یک الماس خاص، یک نسخه خطی و بسیاری از آثار متنوع را در یک مجموعه یعنی در حیطه موزه جایداده و سبب شده است همه آنها موزهای شوند یا بهعبارتدیگر همه آنها چگونه موزهای شدهاند؟ حتا این پرسشها را میتوان با پرسشهای دیگری امتداد داد که آیا موزهای شدن در خود آثار بوده است یا اینکه از بیرون بر آنها واردشده است؟
شاید در نظر اول به نظر آید که چیزی در خود آثار بوده است که آنها را بهسوی موزهها کشانده است، البته این مسئله میتواند در موزههای نسل اول که بیشتر رویکرد باستانشناختی دارند بیشتر مطرح باشد یعنی نیرو و کشش در اثر هست که آنها را جذب موزهها میکند اما با گسترش و تحول موزهها کمتر میتوان این موضوع و روایت را پذیرفت و به همه آثار موزهای تعمیم داد. آنچه در نگاه کلی به همه آثار موزهای موجود در همه متنوع موزهها پذیرفت این است که موزهای شدن یک انتخاب است و خواستی است که از بیرون اثر بر اثر وارد میشود.( البته بدیهی است که ویژگیهای اثر در این خواست و اثر تأثیر دارد)
موزهای شدن را امروزه باید متأثر از وضعیت و معنای امروزی موزه که معنایی بسیط شده و چندگانه است تعریف نمود. تعریفی که بتواند همه انواع موزه و آثارشان از موزههای تاریخی و باستانشناسی، موزههای طبیعی، موزههای هنری، موزههای صنعتی، اکوموزهها، بافتموزهها، خانه موزهها تا موزههای موضوعی مانند موزههای جنگ، آب، علم، سبیل، غذا و غیره را هم شامل شود. گستره متنوع موزهها نشان میدهد که هر اثری میتواند در موزهای جای گیرد، ازاینرو آنچه یک اثر را موزهای میسازد در خود اشیاء و آثار نیست. بلکه موزهای شدن تشخصی است که بر برخی از آثار وارد میشود. این وارد شدن از سوی موزه انجام میپذیرد. اما خود موزه هم تحت تأثیر دیگری است که از سوی دیگر بر آن وارد میشود و بهنوعی معیارهای انتخاب را میسازند.
موزه بهمثابه پدیدهای اجتماعی متأثر از ارزشهای جامعه و گفتمانهای مسلط بر آن است، همین ارزشها و گفتمانها بر موزهای شدن آثار اثر میگذارند و معیارهای انتخاب را شکل میدهند. هر موزه متأثر از دانشی است و در آنها میتوان دانش یا دانشهایی را معیار تلقی کرد. این دانشها بر موزهها مسلط میشوند و ارزشهایی را در موزهها معیار میسازند. قدرت دانشی یکی از معیارها در ارزشگذاری برای موزهای شدن است. در این رویکرد هر دانشی که در مرکز فعالیتهای یک موزه قرار دارد خود سبب ساخت یک قدرت میشود، قدرتی که از آن دانش زاده میشود، همین قدرت است که در یک موزه باستانشناسی اثری باستانشناسانه تلقی شود و اثر بیرون از این دایره قرار گیرد و حتا در میان آثار مختلف باستانشناسی اثری برای پذیرش ارجحیت یابد. معیارهای دانش گیاهشناسی ایجاد معیارهایی قدرتمندانه در باغموزههای طبیعی و یا موزههای تاریخ طبیعی میکند تا گونهای گیاهشناسی انتخابشده و در حیطه موزه و مجموعهاش قرار گیرد و در مقابل گونه گیاهی دیگر در موزه جای نگیرد. این دانش معیارهای مسلطی میسازند که این معیارها سبب ایجاد نظام قدرتمندانهای در موزهها میشوند، گفتمانهای علمی در موزهها سلطه سازند و در موزهای شدن نقش اول را دارند.
موزهای شدن در موزههای هنری خود متأثر از گفتمانهای هنری و یا گفتمانهای حاکم بر بازار هنر است. اینکه اثری در فضای هنری ارجحیت مییابد بهواسطه اعتباری است که در سیر تحولات هنری داشته است و یا از منظر منتقدانه هنر واجد ارزشهای زیبایی شناسانه شناختهشده است. اما از سوی دیگر موزه خود یک نهاد قدرتمند است که به اثری اعتبار میبخشد، یعنی تنها پذیرنده قدرتهای وارد شونده بر آن نیست بلکه خود قدرتی است که انتخابش سبب اعتباربخشی به یک اثر میشود. در وادی هنر اینکه اثری هنری از دوره معاصر انتخاب میشود و به موزه میآید خود سبب تثبیت جریانهای هنری و یا اعتباربخشیدن به یک هنرمند میشود. درواقع موزه یک نهاد رسمی برای ارزشگذاری در جهان هنر است. از همین رو است که موزهها در بر بازار هنر نیز اثر میگذارند. به همین دلیل برخی مجموعهداران و هنرمندان تلاش میکنند با ایجاد موزهای برای آثار خود به خود و کارهایشان رسمیت هنری دهند.
چنانکه پیشتر گفته شد موزه با گفتمانهای اجتماعی در ارتباطی مستقیم است و تغییر گفتمانهای اجتماعی بر موزهای شدن آثار تأثیر دارد و درواقع تغییر گفتمانها سبب میشود آثاری که پیشتر در حاشیه بودهاند و دور از نگاه موزهای قرار داشتهاند به مرکز توجه موزهها بیایند و بهمثابه اثر موزهای شناخته شوند. ایجاد گفتمان انقلابی یکی از نمونههای تغییر گفتمانی است که سبب میشود کاخها در معرض موزهای شدن قرار گیرند و در ساحت مجموعه موزهای دیده شوند آنچه موزهها را با گفتمانها در ارتباط قرار میدهد تحولات اجتماعی است. ازاینرو وقتی بخواهیم به موزهای شدن از منظر موزهشناسی گفتمانی نگاه کنیم، موزهای شدن یک عمل گفتمانی است و درواقع موزهای شدن یک عمل اجتماعی است و آنچه به یک اثر تشخص موزهای میدهد جامعه است و جامعه نمایندگی خود را به موزه میدهد و موزهداران به نمایندگی از سوی جامعه، خواستها و ارزشهایش دست به انتخاب میزنند و آثاری را موزهای میکنند. بنیانگذاران موزهها نیز با ایجاد هر موزه، مجموعه را در فرآیند موزهای شدن قرار میدهند. قدرت و نگاه جامعه در دستان پدیدآورندگان و ادارهکنندگان موزهها قرار میگیرند و آنها قدرتمندانه آثاری را موزهای میکنند اگرچه قدرتهای جامعه نیز مدام این پدیدآورندگان و موزهداران را کنترل و یا محدود میکنند اما موزهای شدن عملی دوسویه است که در مجزای قدرتها و ارزشها تحقق مییابد.