انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تبارشناسی و حیات ملی

این کتاب با مفهوم نظری «دمانس اجتماعی» آغاز می‌کند و در پی یافتن پاسخی است بر این سؤال که آیا جوامع کهن دچار زایل شدن تمدن، اندیشه و مشاعر می‌شوند و با از دست دادن نیروی جوانی(یعنی زمانی که تمدنی در اوج شکوفایی و ثمر دهی خود قرار داشته اند)، دچار رخوت، گسست، ناتوانی و در نهایت انحطاط و گسیختگی می‌شوند یا نه؟

از دیگر سؤالات مطرح شده، جایگاه قومیت و قوم‌مداری در جهان امروز و تحت تأثیر تغییرات تاریخی، سیاسی، هستی‌شناختی و فرهنگی کنونی است. هم‌چنین چگونگی مواجهه‌ی هویت ملی منسجم در برابر هویت‌های قومی متکثر، موانعی که قوم‌مداری و ارزش‌های سنتی در برابر پیش‌رفت و تکنولوژی ایجاد می‌کنند و تأملی در باب پیوستگی و انسجام جهانی فارغ از تمایزات و تضادها، از دیگر مقدماتی‌ است که طرح می‌شود.

برای پاسخ دادن به این دست مسائل، به بررسی تمام گروه‌های قومی فلات ایران نمی‌پردازد، چنان‌که خود می‌گوید:« … متن نخست و فعلی کتاب، جلد اول جستار و پژوهش من در شناخت تبار و گذار اقوام ایرانی منطقه‌ی شمال غرب ایران به خصوص اقوام ساکن سرزمین‌های میان دو دریای خزر و سیاه بود که در جریان پژوهش هدف دیگر من اثبات تئوری (دمانس اجتماعی) همانا تیرگی ذهن و شعور اجتماعی در اثر پیچیدگی فرهنگ و ساختار اجتماعی جوامع کهنسال بود» از این رو در بخش تبار شناسی، پنج قومیت: آذری، آشوری، ارمنی‌،کُردی و کلیمی را شرح می‌دهد که به لحاظ تاریخی بیشترین گسترش و تداوم زیست را در این ناحیه داشته‌اند. نویسنده اشاره می‌کند که در قرون اخیر، تنها مشخصه‌ای که عامل هویت‌بخش این اقوام نشان داده می‌شود، «مذهب» است و این موجب نادیده گرفتن دیگر ویژگی‌های این اقوام، پیوستگی، آمیختگی و هم‌زیستیشان در طول اعصار، با سایر گروه‌های جمعیتی این پهنه‌ی جغرافیایی بوده‌است. به طوری که این اقوام به عنوان اقلیت‌های مذهبی شناخته می‌شوند و نه قومیت‌هایی دارای تداوم و تجارب فرهنگی و تاریخی طی قرون متمادی.

در بخش تبارشناسی، هر یک از پنج قوم یاد شده، در سر فصل‌های متعددی معرفی می‌شوند. نخست با این پرسش که مثلاً آذری‌ها، کُردها یا کلیمی‌ها کیستند آغاز شده و در ادامه درباره‌ی تبار تاریخی این اقوام و این‌که بر اساس اسناد تاریخی کدام گروه‌های جمعیتی این قومیت را شکل داده‌اند، مناطقی که در آن‌ها حضور داشته‌اند، شیوه‌های معیشت، آثار مادی و معنوی باقی مانده از آن‌ها، لشکرکشی‌ها در آن منطقه و بازی‌های قدرت، تعیین و تغییر مرزهای حکومتی، باور‌ها و آداب و رسوم و نیز موقعیت و جمعیت کنونی‌شان صحبت شده‌است.

در باب زبان و خط هم توضیحات تاریخی آمده‌است. داده‌ها درباره‌ی زبان‌شناسی، واژه‌شناسی و تحولات زبان و خط در این بخش از کتاب، بیش از هر چیز بیان‌گر اختلاط و آمیختگی جهان‌ها و برای فهم تأثیر و تأثرات فرهنگی بسیار راه‌گشا است. شباهت‌های زبانی موجب نزدیک شدن و در هم‌آمیختن جهان اندیشه‌، جهان فرهنگ، جهان علم، جهان هنر و جهان روزمره‌ی افرادی است که از طریق هم‌جواری، همسایگی و حتی هم‌اندیشی با هم آشنایند؛ چراکه این زبان‌ و واژگانش هستند که اندیشه را، تعقل را، فرهنگ را و زندگی را جان می‌دهند و جاری می‌سازند. می‌توان دریافت که در این پهنه‌ی سرزمینی چه‌قدر به یکدیگر وام داریم، به ویژه به آنان‌که پس رانده‌شدند و با دیوار تعصب و نوعی مذهب‌گرایی تند، خود را از تجارب تاریخی و داشته‌های تمدنی‌شان محروم ساخته‌ایم تا کام تندخویی و افراطی‌گریمان را سیراب کنیم.

این حاشیه‌ای شدن اقوام چیزی است که کتاب به آن نپرداخته‌است. گرچه در اشاره‌ای کوتاه (که دربالا ذکر شد) به نگرش مذهبی متعصب و مسلط نقد وارد می‌کند، اما خاموشی و «دمانس اجتماعی» گروه‌های یاد شده را، با ابراز تأسف‌های مکرر، حاصل عوامل درونی و نداشتن انتخاب‌های صحیح در مواجه با جهان جدید مطرح می‌کند و نه چیزی حاصل ساز و کارهای بیرونی که آنان را به حاشیه می‌راند. چیزهایی مانند سیستم اقتصادی، سیاسی و اندیشه‌ی مذهبی «مرکز-پیرامونی» که به ناچار عده‌ای را از سر راه خود کنار می‌زند.

دیگر موضوعات طرح شده در بخش تبار شناسی، پدیده‌های فرهنگی شامل اعیاد، جشن‌ها و رسومی‌ است که دارای پیشینه‌ی تاریخی هستند و با آمیختگی در باورهای ملی و مذهبی، برگزار می‌شوند (به ویژه در بخش مربوط به آشوریان و ارامنه، که غالباً اعیاد آن‌ها دارای درون‌مایه و پشتوانه‌ی مذهبی است). به علاوه اشاراتی در زمینه‌ی موسیقی، ادبیات و پوشش اقوام نیز به چشم می‌خورد. بیشترین بخش تبارشناسی مربوط به آشوریان است و حدود سی صفحه از کتاب به خط و زبان آشوریان پرداخته‌است.

«از سویی می‌دانیم که در بین‌النهرین، که مرکز حکومتی ساسانیان به شمار می‌رفت و پایتخت آنان (تیسفون) در قلب این سرزمین قرار داشت، زبان سریانی هم به عنوان یک زبان ادبی و هم به عنوان یک زبان محاوره‌ای عمومی پهناورترین و بیشترین کاربرد را داشته‌است؛ از این ناحیه‌ است که زبان آرامی (سریانی) بر زبان و ادبیات پهلوی آثاری ژرف باقی گذارده، و تردیدی وجود ندارد که قسمت عمده‌ی نفوذ زبان سریانی در زبان عربی نیز نتیجه‌ی کاربرد این زبان در بخش مسیحی مملکت حیره و نواحی پیرامون آن بوده‌است.

در همین ناحیه بود که یکی از قدیم‌ترین صور خط عربی، یعنی خط کوفی، ظاهراً بر پایه‌ی اصلاح و تغییر خط سریانی اختراع شد، و باز از همین ناحیه بود که دستگاه نشانه‌گذاری بر صامت‌‌ها، به تقلید از دستگاه کهن نسطوری (سریانی شرقی، یعنی زبان آشوری‌های امروز ایران و عراق)، در عربی مرسوم شد و و با نفوذ اسلام و گسترش زبان عربی در ایران و پذیرش الفبای عربی برای کتابت زبان فارسی دری، این نفوذ زبان سریانی همراه با زبان و ادبیات عربی به زبان فارسی دری (فارسی نو) نیز راه یافت.»

بخش پایانی کتاب، با عنوان «پدیدار شناسی تاریخی»، پس از مبحثی با عنوان «در فرهنگ و اسطوره و تاریخ»، چنان‌که گفته شد، به اهمیت تصمیم‌گیری جوامع کهنسال در رویایی با جهانی نو می‌پردازد و بدین ترتیب راه‌حل را در انتخاب صحیح شیوه‌ی تفکر، باز اندیشی در سنت‌ها و باورهای کهن و دست‌یافتن به رهیافت معرفتی جدید می‌داند و نه تغییر ساز و کارهای کلان طرد کننده، که البته جای تأمل و باز اندیشی دارد.

در بخش ضمیمه، «تحلیلی بسیار مختصر از جامعه‌ی آذربایجان غربی»، نگاهی جمعیت‌شناختی و جغرافیایی به آذربایجان کنونی، وضعیت زندگی کوچ‌روی، روستانشینی و شهر نشینی دارد و داده‌های آماری و تقسیم‌بندی‌ شیوه‌های معیشتی را در چشم اندازی کلی ترسیم می‌کند.

یوردشاهیان، ا.، ۱۳۸۶، تبارشناسی قومی و حیات ملی، تهران: نشر فرزان روز