سرنا ناندا و ریچارد وارمز
جوامع باغبان(Horticulture) دامنهی وسیعی از روابط جنسیتی را در بر میگیرند. ازجامعهی تساویگرای ایرکوا در شمال شرقی امریکا گرفته تا بومیان یانومامو ۲ در جنوب شرقی امریکا که جداسازی جنسی بینشان بسیار رایج است. به همین ترتیب تقسیم کار بین زنان و مردان در هر یک از این جوامع به گونهای متفاوت است. در برخی از این جوامع بسیاری از جداسازیهای جنسی به این شکل است که در آنها جنس مذکر دارای تسلط بیشتر بوده و از اهمیت ویژهای در اجرای آیینها برخورداراست. برای نمونه بین مردم موندروکو در امریکای جنوبی پسران نوجوان با رسیدن به بلوغ وارد گروه مردها شده و از آن پس بیشتر زمان خود را در خانهای که فقط مخصوص مردهای آن اجتماع است میگذارنند. رابطهای که این افراد با خانوادهی خود دارند به زمان محدودی ختم میشود؛ آن هم موقعی که برای دیدار از همسر و فرزندان خود به کلبهای در آن روستا که زن با بچههایش در آن ساکن است سر میزنند. این گروه یا به عبارت بهتر این فرقهی مردانه نوعی حالت محرمانه دارد و زنان جزویی از آن نیستند. اغلب اوقات خانهی مذکور بزرگترن و مجللترین ساختمان روستا است و اطراف یا داخل آن وسایل افراد گروه و آلات موسیقی که برای آنها مقدس است نگه داشته میشود. این آلات موسیقی معمولا شبیه فلوت است و نمادی از مردانگی و اتحاد و استیلای افراد به حساب میآید. تشکیل این فرقهها، بخصوص در مناطقی از استرالیا به منزلهی اجرای آداب و رسوم بلوغ در پسران است. بعد از اجرای آیینهای ویژهای پسر بالغ بصورت رسمی بعنوان یک مرد بین دیگر اعضا شناخته شده و اطلاعات محرمانهی گروه به او منتقل میشود. افسانههای زیادی در مورد ریشه و مبدا گروه مردان بین مردم مردم رواج یافته است. در مورد ممنوعیت ورود زنان به آن گروهها نیز افراد داستانهای مختلفی میگویند، روایاتی که نشان میدهد چرا زنان در جایگاه اجتماعی از مردان پایین تر دیده شده و نقشهای اجتماعی متفاوتی باهم دارند. مسالهای که در این میان توجه انسانشناسان را بخود جلب کرده این است که همبستگی و اتحاد زنان این جوامع به تشکیل هیچ گروه یا فرقهای ختم نمیشود، بلکه در روابط پایدار میان فردی و همکاریهای امور خانه نمود پیدا میکند. یک نمونه مناطق جنوب صحرای افریقاست که در آن مهمترین روابط احساسی افراد بین زن و مردی که با هم ازدواج کرده اند شکل نمیگیرد، در عوض این روابط میان افراد هم خون اتفاق میافتد. ارتباط اصلی زنهای این منطقه با فرزندان شان است، بویژه پسرهایشان که زمان سالخوردگی مادران خود مسئول تامین امنیت احساسی و جانی آنها را بر عهده دارند.
نوشتههای مرتبط
اهمیت روابط خویشاوندی برای مردان افریقایی از دیرباز موضوع قابل توجهی بوده است. مطالعات قوم نگاری بر زندگی زنان نشان میدهد چگونه روابط زنان با افراد زادگاه خود میتواند نقش پررنگی در دست یابی به زمین (بعنوان ملک)، یافتن حمایت در مجادلات با همسرانشان و شرکت در فعالیتهای آیینی منطقه داشته باشد.
گسترش اروپا بر زنان جوامع هورتیکالچر اثرات گوناگونی داشته است. بطور کلی با تغییر اقتصاد بومی از تولید به اندازهی معاش به تولید برای عرضه در بازار، نقش زنان کمتر شد. روند این تغییر به شکل دقیقی در یکی از تحقیقات ریچارد فینبرگ(۱۹۸۶) انسان شناس به تصویر کشیده شد. او مطالعهی خود را بر جزایر نوکومانو که از جوامع هورتیکالچر و متکی به صید ماهی بحساب میآید انجام داد. تا قبل ازبرقراری ارتباط با اروپا، نوکومانو برای تامین غذای مصرفی ساکنانش از جانوران دریایی و تعداد معدودی گیاه مثل نارگیل و چند گیاه ریشهدار استفاده میکرد. در این جریان وظایف اصلی زنان بیشتر به کارهای خانه مربوط میشد، در حالیکه مردان عهدهدار جمعآوری و پوست کندن نارگیل، جمع کردن خوارکیهای صدفی، صید ماهی و توزیع غذا بودند. مسئولیتهای دیگر آنها شامل ساختن قایق و خانه بود و پختن غذا و جمعآوری شالی و برگ برای سقف خانه را زنان به عهده میگرفتند. موضوع قابل توجه در این تقسیم کار یکسان دیده شدن ارزش کار زنان و مردان در جامعهی نوکومانو بود.
زنان منحصرا به کشت و کار در زمینهایی که از طریق سیستم مادرتباری به ارث برده بودند میپرداختند. سکونت در منزل خانوادهی زن برای او نوعی منزلت اجتماعی خاصی به همراه داشت. اما مردان شان و قدرت خود را از فعالیتهای و مناصب اقتصادی خود بدست میآوردند. در دههی۱۸۸۰، تحت تاثیر استعمار آلمان، بیشتر نواحی نوکومانو مجبور به تولید نوعی خوراکی بنام کوپرا یا مغز نارگیل شد. بدین منظور کارگران زیادی را از جزایر اطراف به آنجا آوردند که به ازای کارشان دستمزد میگرفتند. این روند سرانجام به تغییرات اقتصادی و فرهنگی جبران ناپذیری انجامید و وضع اجتماعی زنان را تنزیل داد. محصولات تجاری مثل برنج و آرد گندم جای مغز نارگیل که گیاه بومی منطقه بود را گرفتند و مقداری از دستمزد کارگران در هرخانواده صرف خرید کالای غیر ضروری مثل چای، قهوه و شکر شد. در نتیجه نفوذ زنان در فعالیتهای سنتی کمتر شد و محدودهس توانایی مردان گسترش یافت. در ادامهی این تحولات، جداسازی جنسی چند برابر بیشتر از قبل شد. آشنایی مردم با شیرهی درخت نارگیل خود باعث تغییر در فعالیتهای اقتصادی مردها در این نوکومانو شد. به این شکل که آنها توانستند نوعی نوشیدنی از این گیاه تهیه کنند و اغلب بعد از قایق سازی بیشتر وقت خود را به خوش گذرانی و نوشیدن این خوراکی اختصاص میدادند. در این تفریحات نیز زنان نقشی نداشتند. با کم شدن تقاضا برای یکی دیگر از خوراکیهای حاصل از گیاهان بومی این منطقه، فعالیتهای جمعی زنان کاهش یافت. زنان بیشتر فردگرا شدند و برای تامین نیازهای اقتصادی خود مجبور شدند به برادران و همسران شان روی بیاوردند. از آخرین پیامدهای این تغییرات افزایش تنشهای بین زنان و مردان بود. تعدای زیادی از مردان برای مشاغلی با دستمزد بالاتر به مناطق دیگر سفر کردند. اما با معرفی سیستم تساوی گرای غربی، خیلی از زنان جزیره برای کسب سواد و آموزش به اطراف رفتند. بنابراین میتوان انتظار داشت روزی نوکومانو به وضعیت برابرگرایی جنسی خود برسد.
توضیحات:
۱. جوامعی که در آنها مردم غذای مصرفی شان را از طریق کشت گیاه و بدون استفاده از وسایل مکانیکی یا گاو آهن بدست میآورند.
۲. گروهی با جمعیت تقریبی ۳۵۰۰۰ نفر که در روستاهای جنگلهای بارانی آمازون در مرز بین ونزوئلا و برزیل زندگی میکنند.
References:
Nanda, Serena and Richard L. Warms, Cultural Anthropology, Ninth Edition, Wadsworth/Thomson Learning, Belmont, 2002