انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ملودی ملال در موسیقی متن زندگی

فلسفه ملال. لارس اسوِندسن. ترجمه افشین خاکباز. چ۳. تهران: فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۶. ۲۲۴ص. ۱۸۰۰۰۰ ریال.

پس از دو کتابِ کار و فلسفه ترس، فلسفه ملال سومین اثری است که از لارس اسوِندسن، استاد فلسفه دانشگاه برگن نروژ، خوانده‌ام. گویا تا امروز فقط همین سه کتاب او به فارسی ترجمه شده و با استقبال خوبی هم همراه بوده است. سبک و سیاق اسوندسن در این متن مشابه دو نوشته دیگر است، که با طرح پرسش‌های هستی‌شناختی درباره یکی از مفاهیم بنیادین زندگی، مخاطب را به تفکر و بازاندیشی در آن زمینه دعوت می‌کند. او در پیشگفتار از دو انگیزه شخصی و آکادمیک برای نگارش این اثر سخن می‌گوید. نخست آنکه خودش در برهه‌ای از زندگی – پس از فراغت از تحصیل در مقطع دکتری – گرفتار ملالی عمیق می‌شود و می‌کوشد با واکاوی این تجربه به بینشی تازه دست یابد. بعد از آن نیز با مرگ یکی از دوستانش به سبب پیامدهای افسردگی، انگیزه‌ای مضاعف برای نگارش این کتاب می‌یابد. در وجه دانشگاهی نیز متنِ حاضر نشانه‌ای از اعتراض به اغلب فیلسوفان معاصر است؛ که از مسائل ملموس و روزمره انسان غافل شده‌اند و زمان آن رسیده که آنان نیز – همچون فیلسوفان یونان باستان – به کانون زندگی واقعی باز گردند.
به باور اسوِندسن، ملال ماهیتی مبهم و پیچیده دارد و ارائه تعریفی دقیق از آن، یا صدور حکمی قطعی درباره‌اش دشوار است. بنابراین، ابتدا در عام‌ترین شکل، ملال را به‌مثابه «برچسبی سفید» معرفی می‌کند که ما آن را به هر آنچه نتواند توجه، علاقه و اشتیاقمان را برانگیزد می‌چسبانیم. بی‌آنکه به‌درستی بدانیم این احساس چیست که می‌تواند با حضور سنگین و سردش فضای زندگی ما را تیره و کسالت‌بار کند و همچون غباری بر همه‌چیز بنشیند. فقط می‌دانیم ملال با ریشه‌هایی متنوع و مظاهر و جلوه‌های گوناگون همه‌جا پرسه می‌زند. بنابراین، به تعبیر آدام فیلیپس، روانشناس معاصر انگلیسی، شاید بهتر باشد به جای سخن گفتن از «ملال» از «ملال‌ها» صحبت کنیم و در بافت‌های مختلف و از منظرهای متفاوتی به آن بنگریم. بنابراین، اسوِندسن از رویکرد میان‌رشته‌ای بهره می‌برد و همزمان با نگاهی فلسفی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی به این موضوع می‌پردازد. محصول این نگرش – که البته وجه فلسفی و پدیدارشناختی آن غالب است – کتابی شده که شامل چهار فصل است و یادداشت حاضر به توصیف آن اختصاص دارد.

معرفی کتاب
فصل نخست کتاب با عنوان «مسئله ملال» خود شامل هفت قسمت است: ملال به‌مثابه مشکلی فلسفی، ملال و فلسفه، ملال و معنا، ملال، کار و فراغت، ملال و مرگ، انواع ملال و سرانجام ملال و تازگی. هر یک از این مقوله‌ها می‌تواند موضوع اثری مستقل باشد که اسوِندسن به هرکدام نیم‌نگاهی داشته تا در نهایت بتواند از مسئله مبهم ملال ابهام‌زدایی کند، زیرا زمانی که می‌خواهیم با نگاهی هستی‌شناختی به چیستی آن بپردازیم، به‌سرعت درمی‌یابیم که ملال بیش از آنکه یک مفهوم مستقل باشد در پیوند با مفاهیم دیگر معنا می‌یابد. مفاهیمی همچون بی‌حوصلگی، دلزدگی، بیکاری، بطالت، فراغت، کسالت، فقدان، تنهایی، انزوا، اندوه و غیره که همگی در یک شبکه درهم‌تنیده ارتباطی معنایی و وجودی با یکدیگر دارند. اما سرشت و ذات این پیوندها چندان روشن نیست و از شباهت‌ها و تفاوت‌های ظریفی برخوردارند. مثلاً آدم اندوهگین و آدم ملول هر دو بی‌قرار و ناراحت‌اند. اما جنس ناخشنودی آنان یکسان نیست. زیرا اولی می‌داند فقدان یا وجود چه چیز موجب اندوهش شده، اما دومی به‌درستی نمی‌داند چه چیز منبع و منشأ دلزدگی اوست. فقط می‌داند در شرایط مطلوبی نیست و به زبانی ساده حوصله‌اش سر رفته و با خویشتنِ خویش دست‌به‌گریبان است. گویی به مرحله‌ای رسیده که به تعبیر میلان کوندرا، نویسنده نامدار چک، از کشیدن «سبُکیِ تحمل‌ناپذیر بار هستی» خویش ناتوان است و رابطه‌اش با دنیای پیرامون گسسته شده و در مردابی آکنده از رخوت، سُستی و بیهودگی فرورفته است. او نمی‌داند با انبوهی «زمان تهی و پوچ» که در اختیار دارد چه کند و چگونه خود را از شّ سنگینی این «فراغتِ فراگیر و بی‌انتها» برهاند. درنتیجه، زمانی که در چنگال ملال اسیر می‌شود راهی جز «کشتنِ زمان» به هر وسیله ممکن برایش باقی نمی‌ماند. در چنین شرایطی انسان معاصر که به تعبیر نیل پُستمن، نویسنده و نظریه‌پرداز ارتباطات، «زیستن در عیش و مردن در خوشی» را تجربه کرده است معمولاً دوباره به تماشای تلویزیون پناه می‌برد و منفعلانه خود را به جریانی از اخبار و سرگرمی‌ها می‌سپارد…

برای مطالعه ادامه مطلب و پانویس ها به لینک زیر مراجعه شود:
ملودی ملال در موسیقی متن زندگی

 

این مطلب در همکاری با جهان کتاب منتشر می گردد.