مقدمه
بیش از دویست سال از زمانی که آدام اسمیت نوشت فعالیت¬ های بازاری را «دست نامرئی» هماهنگ می¬کند، می¬گذرد. ظرف دو قرن اخیر نظام بازار و جامعه¬ کالایی به رشد و گسترش خود ادامه داده و سراسر جهان اجتماعی را درنوردیده است. در این مدت نحله¬ های متفاوتی در شناخت و تحلیل پدیده¬ های اقتصادی مطرح شده و توسعه یافته¬ اند. هر یک از این رهیافت¬ ها در چارچوب نظری و معرفت شناسی خاص خود به فهم و تبیین کنش ¬های اقتصادی انسان¬ ها پرداخته ¬اند. نحله¬ ای بر منفعت طلبی اقتصادی و کنش¬های ابزاری آدمیان تأکید دارد و نحله ¬ای دیگر کنش¬ های انسانی را علاوه بر کنش¬ های اقتصادی شامل کنش ¬های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی در نظر می¬گیرد. نحله¬ ی دیگری هم هست که منفعت طلبی اقتصادی را جزء ذات و سرشت آدمی تلقی نمی¬کند، بلکه کنش ¬های منفعت جویانه را ساخته و پرداخته¬ ی دوره¬ مشخصی از تاریخ اجتماعی بشر به حساب می¬آورد. گروهی نظام بازار را کعبه¬ آمال بشریت تصور می¬کند، گروهی دیگر بر این باوراست سپردن همه چیز به دست بازار مسایل اجتماعی فراوانی در پی دارد، لذا لازم است در نظام بازار مداخله کرد. به نظر گروهی دیگر نظام بازار، یک نظام تاریخمند است که دوره¬ پیدایش، توسعه و انقراضی دارد و در پی آن نظام تاریخی تازه¬ ای امکان ظهور خواهد داشت.
نوشتههای مرتبط
این نوشتار کوشیده است مختصات و تمایز¬های سه رهیافت شامل اقتصاد نئوکلاسیک، اقتصاد نهاد¬گرا و جامعه شناسی اقتصادی را در برخورد با مسایل اقتصادی توصیف کرده و مواضع آن¬ ها را در قبال پدیده¬ های اقتصادی به مقایسه گذارد. توصیف چنین مقایسه¬ ای از این جهت حائز اهمیت است که در شرایط کنونی اقتصاد نئولیبرال در جهان معاصر دست بالا را دارد و سه دیدگاه فوق در برابر هم در چالشی علمی و نقادانه به سر می ¬برند، لذا به مقایسه گذاردن ویژگی-های آن¬ ها ما را در شناسایی نقاط قوت و ضعف¬ شان در باره¬ مسائل اقتصادی بیشتر آشنا خواهد کرد.
الف) توصیف مقایسه¬ ای ویژگی¬ های اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد نهادگرا
لودویک فون میزس(Mieses)، فریدریش ¬هایک (Hayek) و میلتون فریدمن (Fried man) بانیان اصلی اقتصادنئوکلاسیک هستند. داگلاس نورث(North)جورج استگر (Stigler) و رونالد-کوز(Coace)معروف¬ ترین اقتصاد دانان نهادگرا به شمار می -روند.
به نظر نئوکلاسیک ¬ها انسان موجودی اتمی (فردی) و اقتصادی است. در طبیعت بشر گرایشی ریشه¬ دار به معامله و مبادله وجود دارد و آدمیان منفعت طلبانی هستند که به طور معقولانه در پی نفع شخصی هستند. پارادیم اصلی نئوکلاسیک ¬ها بازار است. آن¬ ها به آزادی انتخاب فردی تأکید دارند. نئوکلاسیک¬ها به یک نظام بازار رقابتی که همان نظام خود تنظیم¬گرِ تعیین قیمت¬ها ست، باور دارند که به وسیله¬ دست نامرئی هماهنگ می¬شود. (کوز ۱۳۸۵: ۸-۷). به بیان دیگر آن¬ ها در اقتصاد، به بازار و عوامل انتزاعی مانند عرضه و تقاضا و قیمت پای می¬ فشارند و هر آن چه خارج از این حیطه باشد حوزه¬ بررسی آن ¬ها نیست. در دنیای عقلانیت ابزاریِ نئوکلاسیک¬ ها، نهاد¬ها غیر ضروری اند و ایده¬ ها و ایدئولوژی¬ ها اهمیتی ندارند؛ در حالی که نهادگرایان به التزامات و ترتیبات نهادی علاوه بر بازار توجه خاص نشان می¬ دهند (نورث، ۱۳۸۵: ۹۵). به نظر نهاد -هاگرا ها همه چیز در بازار اتفاق نمی ¬افتد و فقط بازار نیست که قیمت کالاها و خدمات را تعیین می کند، بلکه سازوکارهای نهادی هم بر فرایند مبادله حاکم است. با این که نهادگرایان مانند نئوکلاسیک ¬ها به انسان به عنوان موجودی اقتصادی می¬ نگرند و فرض بنیادین کمیابی و رقابت را می ¬پذیرند و اقتصاد را یک نظریه¬¬ ی انتخاب می بینند؛ اما به نقش سازمان، بنگاه، قرارداد و کم و کیف هزینه¬ ی مبادله تأکید دارند. به نظر نهاد¬گرایان، انسان¬ ها اطلاعا تشان کامل نیست و ظرفیت ذهنی محدودی دارند ودر مبادلات با یکدیگر با مخاطره و عدم قطعیت مواجه ¬اند. برای کاهش مخاطرات و هزینه¬ها، انسان¬ ها قراردادها و قوانین حقوقی وضع می¬کنند. بنابراین قوانین، قراردادها، هنجارها، تأثیر فراوانی بر نحوه¬ ی عملکرد بازار¬ها دارند و هم چنین در کاهش ستیز منافع بین کارگزار و کارفرما نقش ایفا می¬کنند. نهادها برای کاهش بی ثباتی در مبادله¬ های انسانی شکل گرفته ¬اند، تا هزینه¬ ی مبادله ¬ی ناشی از اطلاعات نامتقارن را تقلیل دهند (نورث، ۱۳۹۲).
نئوکلاسیک ¬ها بر این باورند که اقتصاد بازار و خصوصی سازی راه حل مشکلات اقتصادی برای همه ¬ی کشورها و در هر شرایطی است. اما به نظر نهادگرایان بدون تأسیس و گسترش نهادها و سازو کارها¬ی مناسب؛ نظام بازار کار آمد نخواهد بود (کوز، ۱۳۸۵: ۹). نهادها سه وظیفه بر عهده دارند. اول انباشت و هدایت اطلاعات در باره¬ی شرایط بازار و کالاها. دوم تعریف و تعیین حقوق مالکیت و قراردادها و سوم تأثیر¬گذاری رقابت در بازار¬ها. نئوکلاسیک ها به نقش دولت در نظم بازار بهای چندانی نمی¬دهند و طرفدار مقررات زدایی هستند، اما نهادگرایان به دخالت دولت و حقوق مالکیت در تنظیم بازار و جهت کاهش نرخ هزینه¬ های مبادله اهمیت وافری قائلند. در واقع نهادگرایی، نگاه را از تئوری قیمت صرف به سوی نهادها سوق داد(نورث، ۱۳۸۵: ۹۶-۹۵).
اقتصادِ نئوکلاسیک، قوانین انتزاعی و جهان شمول را بر بازار حاکم می داند؛ به طوری که اقتصاد از نگاه آنها تهی از مضمون اجتماعی است. این دیدگاه به دنبال تحقق کامل جامعه ی تجاری است، جامعه ای که سیاست زدایی شده است و انتزاعات فراتاریخی برآن مسلط است. در حالی که نزد نهاد گرایانی چون پولانی جامعه ی بازاری امری تاریخی و گذرا ست که در دوره ی مشخصی از تاریخ بشر شکل گرفته است و نمی توان قوانین اقتصادیِ آن را ازلی و ابدی دانست(پولانی،۱۳۹۱: ۵۲-۵۰). ازدید نهادگرایان برخلاف نئوکلاسیک ها امروزه موسسات و مجتمع های بزرگ شرکتی بیشترین مشارکت و تاثیر را بر نظام بازار و قیمت کالاها و خدمات دارند و بر هزینه ی مبادله دخل و تصرف می کنند. شرکت های غول پیکر از قدرت سیاسی نیز برخوردارند و بر دولت در فرآیند بازار اثر می گذارند (لیندبلوم،۱۳۸۸ :۶۸-۶۵). بنابر این منفعت طلبی صرفا در بازار تجلی و تحقق پیدا نمی کند، بلکه نهاد ها محمل منفعت طلبی هستند و موجب می شوند که نفع شخصی در دل جامعه حک و درونه گیر شود. پارادایم اصلی نهاد گرایان سازمان و نهاد و قواعد رفتاری است.
اقتصادِ نئوکلاسیک به لحاظ روشی بر اثبات گراییِ منطقی در تبیین و پیش بینی پدیده¬ های اقتصادی تأکید دارد. نئوکلاسیک ¬ها از دلِ قوانین تبیین¬گر و پیشینی، فرضیه¬های پیش بین استخراج کرده و آن¬ ها را به آزمون می¬گذارند. واحد تحلیل آن ¬ها فرد مصرف کننده یا بنگاه است که در پی حداکثر سود هستند. اما نهاد گرایان کل گرا بوده و دارای رویکرد سیستمی و تکاملی ¬اند و کل را بر ورای اجزاء می -دانند و این که تنها بر حسب کل می¬ توان واقعیت را فهمید. برای شناخت واقعیت به دنبال ساخت مدل و الگو هستند. نزد آنان واقعیت اجتماعی مجموعه¬ ای از ارتباطات و فرایند¬ها در دسته ¬ای از نهاد¬های اجتماعی است. فرایند تغییر اجتماعی فرایند مکانیکی محض نیست، بلکه محصول رفتار انسانی است. ساخت الگو متناسب با تغییر روابط در ذات واقعیت اجتماعی متحول شده و به صورت تکاملی بازاندیشی می¬شود. در سطح عینی¬تر اقتصادِ نهاد گرا به قدرت و تضاد در فرایند اقتصاد اهمیت ویژه¬ ای قائل است و بر نقش مالکیت و دولت در اقتصاد، شالوده¬ های قانونی سرمایه ¬داری، اهمیت سیاست جمعی، چانه زنی، مقررات و تبانی بین قدرت ¬های سیاسی، صنعتی و مالی تأکید دارد(ویلبر و هاریسون، ۱۳۸۵: ۶۸،۶۹،۷۴). اقتصادانان نهادگرا بر خلاف نئوکلاسیک¬ ها رفتارهای غیر عقلانی انسان¬ ها را در تصمیم گیری اقتصادی مورد توجه قرار می¬ دهند. عطش قدرت و ماجراجویی، احساس استقلال، نوع دوستی، تنبلی، رسوم و عادات، همگی انگیزه های قوی در رفتارهای اقتصادی هستند. بدین ترتیب نهاد گرایان تا حدودی منتقد فرضِ انسان اقتصادی و منفعت طلبِ نئوکلاسیک ها هستند، اما گسستی معرفتی از آن ¬ها ندارند.
ب) توصیف مقایسه ¬ای ویژگی¬ های اقتصاد نئوکلاسیک و جامعه شناسی اقتصادی
نئوکلاسیک ¬ها، اقتصاد را مستقل از جامعه در نظر می¬گیرند و اصطکاک اجتماعی را ثابت فرض می¬کنند. از نظر آن ¬ها انسان اقتصادیِ مجزا و مستقل وجود دارد. در حالی که در جامعه شناسی اقتصادی، اقتصاد از جامعه و روابط و نهادهای اجتماعی جدا نیست. اقتصاد و جامعه درهم تنیده¬ اند. جامعه¬شناسی اقتصادی در بیان این درهم تنیدگی مفهوم حک¬ شدگی (Embeddedness) را از مطالعات پولانی (polany) اخذ کرده است. جامعه شناسان اقتصادی از این مفهوم برای بیان کم و کیف تبعیت اقتصاد از روابط اجتماعی استفاده می¬کنند. به نظر آن¬ ها جامعه از گذشته تاکنون وجود داشته است و اقتصاد همواره در روابط اجتماعی حک شده بوده است. یعنی نظام اقتصادی تابع روابط اجتماعی بوده است، اما این حک شدگی شدت و ضعف داشته است. گاهی حک شدگی قوی و گاهی سست بوده است، ولی هرگز به فک شدگیِ اقتصاد از روابط اجتماعی نیانجامیده است(سوئد برگ، ۱۳۹۱: ۵۶و ۵۶) جامعه شناسی اقتصادی جنبه ¬های غیر اقتصادی را که بر عرصه اقتصاد تأثیر می گذارد و از عرصه اقتصاد تاثیر می¬ پذیرد، مورد بررسی قرار می ¬دهد. در جامعه شناسی اقتصادی، انسانِ اقتصادی مجزا و مستقلی وجود ندارد، بلکه در جامعه، مردمی هستند که در تلاش های خود با یکدیگر در تعاملند و منافع خود را می¬ شناسند. جامعه شناسی اقتصادی نه تنها بر تأثیر روابط اجتماعی بر کنش اقتصادی توجه می¬کند، بلکه به منفعت هم اهمیت می ¬دهد (همان، ۱۱،۱۳،۴۹،۷۲،) در جامعه شناسی اقتصادی بر خلاف اقتصاد نئوکلاسیک، منفعت اقتصادی حرف اول را نمی¬ زند بلکه واقعیت¬ های دیگری چون روابط و نهاد¬های اجتماعی در پیوند با منفعت اقتصادی حائز اهمیت است.
نئوکلاسیک ¬ها بازار را تنها از منظر شکل گیری قیمت نگاه می¬کنند و آن را مترادف با نظریه ی قیمت تلقی می¬کنند، اما از دید جامعه شناسی اقتصادی بازارها نهاد¬هایی هستند که تحول پذیرند و این تحول در بازارها ی مختلف به سبب ساخت ¬های اجتماعی متفاوت با هم فرق می¬کنند. بازارها نهاد¬ها¬یی تاریخی ¬اند و به مثابه سازمان¬ هایی اقتصادی در آن¬ ها فرهنگ، اعتماد و دیگر روابط اجتماعی و تاریخی جاری و ساری است (سعیدی، ۱۳۹۰). نئوکلاسیک¬ ها بر این نظرند که اطلاعات از طریق بازار گردش می¬کنند و همه به آن دسترسی پیدا می¬کنند. اما به نظر جامعه شناسان اقتصادی، اطلاعات به صورت نامتقارن توزیع می¬ شود. یک عده اطلاعات بیشتری کسب می¬کنند و عده دیگر دسترسی کمتری به اطلاعات دارند. به طور مثال درباره گرفتن یک شغل، نئوکلاسیک¬ ها می¬گویند بازار کار محلی است که اطلاعات درباره به دست آوردن شغل به تمام متقاضیان می¬رسد. در صورتی که گرانووتور (Graonvaotur) به عنوان جامعه شناس اقتصادی نشان داد که در بازارکار بیشترِ اطلاعات از طریق برخی فرایند های اجتماعی منتقل می ¬شود. کسانی که ارتباطات و تماس شبکه¬ ای دارند، بهتر کار پیدا می¬کنند، حتی اگر افراد شایسته ¬ای نباشند و افرادی ممکن است شایسته باشند، اما اگر از ارتباطات و تماس برخوردار نباشند ؛ امکان دارد موفق به یافتن کار نشوند(سوئد برگ، ۱۳۹۱: ۱۶۰-۱۵۹). بنابراین نزد نئوکلاسیک ¬ها بازار¬ها از پیش، فرض می¬ شوند نه اینکه مطالعه شوند، اما در جامعه شناسی اقتصادی ، بازارها در واقعیت نامتجانس ¬اند و به اشکال مختلف بر روابط و شبکه ¬های اجتماعی بنا شده ¬اند. در بازار¬ها شبکه ¬های قوی و ضعیف حک شده وجود دارند که در یکدیگر ادغام شده اند.
در حالی که نئوکلاسیک ¬ها همه چیز را در بازار می¬ بینند، رهیافت فرهنگی در جامعه ¬شناسی اقتصادی به مطالعه¬ ی نقش فرهنگ و ارزش¬های انسانی در زندگی اقتصادی و تأثیرات آن¬ ها در بازار می¬ پردازد. از منظر آن ها ارزش¬ های فرهنگی و ساختارهای معنامحور بر سمت و سوی بازار نفوذی انکار ناپذیر دارند. از دید نئوکلاسیک ¬ها فرِد مصرف کننده آزادی انتخاب دارد ، انگار برای اولین بار با کالا روبرو شده است. اما در جامعه شناسی اقتصادی، فردِ مصرف کننده با این که ممکن است آزادی انتخاب داشته باشد، ولی آگاهی¬ اش از کالا¬ها و خدمات را از پیش (گذشته) کسب کرده است. به طوری که مثلاً نزد«بوردیو» سرشت هر فرد نه تنها به تعلق طبقاتی ¬اش بستگی دارد، بلکه این سرشت از طریق روابط طبقاتی شکل می¬گیرد(سعیدی، ۱۳۹۰). به علاوه جیزکلمن نشان می ¬دهد که نوعی اعتماد به مثابه آگاهی در مبادله بین خریدار و فروشنده موثر است در حالی که نئوکلاسیک¬ها به نقش عوامل غیراقتصادی در پدیده¬های اقتصادی اهمیت و بهایی نمی ¬دهند(همان).
نزد نئوکلاسیک¬ ها منابع کمیاب است و اقتصاد علمی است که به تخصیص منابع کمیاب می ¬پردازد، پس به نحوی اقتصادی، تنها احتمال وقوع کنش ¬های عقلانی و ابزاری وجود دارد. اما در جامعه شناسی اقتصادی احتمال وقوع انواع و اقسامی از کنش¬ها و رفتارها وجود دارد، که کنش عقلانی یکی از آن¬ ها است. نئوکلاسیک ¬ها به عقلانیت و کنش عقلانی به عنوان یک فرض می¬ نگرند، در حالی که جامعه شناسی اقتصادی به عنوان یک متغیر به آن نگاه می¬کند. (اسملسر، ۱۳۷۶: ۳۰) از دید نئوکلاسیک¬ ها نتیجه ¬ی کنش در بازار و نظام عرضه و تقاضا، همگرایی و تعادل است، اما در جامعه شناسی اقتصادی ستیز منافع و تنش تثبیت شده در جامعه و بازار برقرار است. در نئوکلاسیک¬ ها زمان در برابر کنشی که تحلیل می¬ شود، ساکن و انتزاعی است، در حالی که در جامعه شناسی اقتصادی زمان واقعی است. در نئوکلاسیک¬ها روش علمی مبتنی بر مفاهیم و پیش بینی ¬های انتزاعی است. اما در جامعه شناسی اقتصادی، توصیف ¬ها و تبیین¬ ها و مفاهیم متکی بر تجربه است. موقعیت تحلیل¬گر در نئوکلاسیک¬ ها عینی و خارجی و بیرونی است، اما در جامعه شناسی اقتصادی تحلیل¬گر عضو فعال جامعه است و از این طریق به تولید نتایج علمی می¬ پردازد. (همان، ۳۰)
نئوکلاسیک ¬ها قائل به تفاوت جنسیتی در بازار نیستند، در حالی که جامعه¬ شناسان اقتصادی در موضوع جنسیت این سئوال را مطرح می¬کنند که اگر بازارها تعیین کننده¬ ی میزان دستمزد¬ها هستند، پس چرا در شرایط تخصصی مشابه، مردان بیش از زنان دستمزد دریافت می¬کنند؟ بنابراین سطح دستمزدها صرفاً به قواعد بازار بستگی ندارد، بلکه به مناسبات و روابط جنسیتی در جامعه گره خورده است (سوئد برگ، ۱۳۹۱: ۳۵۲-۳۴۶).
ج) توصیف مقایسه¬ ای ویژگی¬ های نهادگرایی اقتصادی و جامعه شناسی اقتصادی
از منظر نهاد¬گرایی، آن چیزی که نهادها و سازمان ها را می¬سازد منفعت طلبی است و انسان هم چنان موجودی اقتصادی است. آنچه که جامعه را می ¬سازد، هزینه مبادله و منفعت است و اقتصاد و نفع شخصی در دل جامعه و نهادهای آن حک شده است. اما از دید جامعه شناسی اقتصادی هر پدیده اقتصادی از دل ساخت¬های اجتماعی و فرهنگی بیرون می ¬آید و اقتصاد در جامعه حک شده است، ولی این حک شدگی از شدت و ضعف برخوردار است. « کنش¬های اقتصادی هم منحصراً از منافع اقتصادی نشأت نمی¬گیرد. به محض این که کنش¬گرا¬ن با یکدیگر تعامل می¬کنند، منافع اجتماعی نیز وارد می¬ شوند» (سوئد برگ، ۱۳۹۱: ۵۷). بنابراین می¬توان نتیجه گرفت در حالی که بین نهادگرایان اقتصادی و نئوکلاسیک¬ ها فاصله ¬ی معرفتی چندانی وجود ندارد و واجد مرزهای مشترک قدرتمندی هستند، اما جامعه شناسی اقتصادی به لحاظ معرفتی در حوزه¬ ای متفاوت قرار دارد و به عنوان نزدیک¬ ترین شاخه¬ی جامعه شناسی به اقتصاد، پدیده¬ ی اقتصادی را در چارجوب نظری و معرفت شناسیِ خود مورد مطالعه قرار می دهد. با این حال جامعه شناسان اقتصادی جدید خود را کاملاً در مقابل علم اقتصاد قرار نمی¬دهند (سعیدی، ۱۳۸۸: ۲۰۴،۲۰۳، ۱۹۱).
تشابه جامعه شناسی اقتصادی و نهادگرایان در توجه و علاقه ی شان به پدیده ¬ی اقتصادی است. ولی تفاوت هایی بین آن¬ ها مشهود است. نهاد گرایان عوامل نهادی یا عوامل غیر اقتصادی را در تبیین پدیده¬های اقتصادی مورد توجه قرار می¬دهند. اما جامعه شناسان اقتصادی بر نقش روابط و نهادهای اجتماعی بر اقتصاد تمرکز خاص دارند و افراد کنشگر را در جامعه و ساختارهای اجتماعی می ¬بینند که با دیگران در تعامل و ارتباط هستند (سعیدی، ۱۳۹۰). برای جامعه شناسان اقتصادی جهت شناخت پدیده¬های اقتصادی ساختارها، شبکه¬ های اجتماعی و فرهنگی و هم چنین مشارکت و نهاد سازی ¬ها از اهمیت بسیار معنادار برخوردار هستند (سعیدی، ۱۳۸۸: ۲۰۰، ۱۹۸، ۱۹۶).
بازار نزد نهادگرایان چیزی بیش از محلی جغرافیایی یا جایی برای مبادله است و آن را به مثابه سازوکار تخصیص اقتصاد مطرح کرده ¬اند. نهادگرایان ضمن تأکید بر عقلانیت منفعت طلبانه¬ ی فردی و تداوم جریان پول و اعتبارات در بازار، فرایند های هزینه مبادله و حقوق مالکیت و هم چنین نقش نهاد دولت را در مطالعات و روند¬های بازار در نظر می¬گیرند. از دید آن¬ ها برخی نهاد های اقتصادی مانند بازار ممکن است هزینه مبادله¬ ی بالاتر یا پایین¬تر داشته باشند. «نورث» می¬گفت بازار، کیسه ¬ی درهمی از نهاد¬هاست که برخی از آن¬ها کارایی را افزایش می ¬دهند و برخی دیگر کاهش می دهند (سعیدی، ۱۳۹۰). در حالی که جامعه شناسان اقتصادی ضمن وارد کردن عقلانیت اجتماعی (غیر اقتصادی) در بررسی پدیده¬های اقتصادی، به روابط و مراودات اجتماعی درون بازار و تأثیر عوامل اجتماعی مانند اتحادیه¬ های کارگری و سازمان¬ های کارفرمایی بر بازار تأکید بیشتر و فراوانی داشته و هدف مطالعات خود قرار می ¬دهند . نهاد گرایانی مانند پولانی و جامعه شناسان اقتصادی به کنش ¬ها و پدیده¬ های اقتصادی و در پیوند با عوامل غیر اقتصادی از منظر تاریخی می¬ نگرند. به طوری که بازارها و نهاد¬ها در بستر تاریخ شکل گرفته و تحول و دگرگونی می ¬یابند (سوئد برگ، ۱۳۹۱: ۱۷۶،۶۵،۶۴).
از نظر نهاد گرایان افراد و نهادها اطلاعات را به دلیل کسب منفعت دریافت می¬کنند، اما به راحتی در اختیار دیگران قرار نمی ¬دهند. بنابراین اطلاعات را پنهان نگه می ¬دارند و در نتیجه اطلاعات به طور نامتقارن انباشته می¬ شوند (نورث، ۱۳۹۲). اما نزد جامعه شناسان اقتصادی افراد از طریق شبکه¬ های روابط اجتماعی اطلاعات را به دست می-آورند. در شبکه ¬های اجتماعی پیوند های قوی و ضعیف وجود دارد که از طریق آن¬ ها اطلاعات کسب شده و هر اطلاعاتی مورد قبول قرار نمی¬گیرد. افراد به وسیله¬ی اطلاعات شبکه¬ ای توان آن را پیدا می¬کنند منفعت اقتصادی خود را تأمین کنند(سوئد برگ ،۱۳۹۱: ۶۰- ۵۵).
از نظر نهادگرایان ،اعتماد را منفعت به وجود می¬آورد. اما از منظر جامعه شناسان اقتصادی مانند جیمز کلمن اعتماد را روابط اجتماعی به وجود می¬آورد و تقویت می¬کند (همان، ۶۷- ۶۵). در نهایت این که نهاد گرایان به مانند جامعه شناسان اقتصادی بر این نکته تأکید دارند که حل مشکلات اقتصادی تنها راه حل اقتصادی ندارد، بلکه در این خصوص باید به عوامل غیر اقتصادی نیز توجه کرد.
فهرست منابع
۱- اسملسر، نیل جی، (۱۳۷۶)، جامعه شناسی اقتصادی، ترجمه محسن کلاهچی، تهران: کویر.
۲- پولانی، کارل (۱۳۹۱)، دگرگونی بزرگ، ترجمه محمد مالجو، تهران: پردیس دانش.
۳- سعیدی، علی اصغر (۱۳۸۸)، تمایز جامعه شناسی اقتصادی و علم اقتصاد (با تأکید بر نهاد گرایی جدید)، فصلنامه اقتصاد و جامعه، سال ششم ، شماره ۲۰- ۱۹، ۱۳۸۸ .
۴- سعیدی، علی اصغر (۱۳۹۰) ، همه را «هایکی» دانستن ساده انگارانه است، مهر نامه، شماره ۱۹، بهمن ۱۳۹۰، شناسه مقاله ۳۲۴۶، بر گرفته از اینترنت.
۵- سوئد برگ، ریچارد (۱۳۹۱)، منفعت طلبی و ساختار اجتماعی، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران: لوح فکر.
۶- کوز، رونالد (۱۳۸۵) ، ساختار نهادی تولید، ترجمه محمود کاظمیان ، مجله اقتصاد سیاسی تحول همه جانبه، سال اول، شماره دوم، پاییز ۱۳۸۵.
۷- لیند بلوم، چارلز(۱۳۸۸) ، نظام بازار، ترجمه محمد مالجو، تهران: نشرنی.
۸- نورث، داگلاس (۱۳۹۲)، اقتصاد نهاد گرای جدید و توسعه، ترجمه مرتضی مصطفوی، برگرفته از اینترنت.
۹- نورث، داگلاس (۱۳۸۵) ، اقتصاد نهادی نوین و توسعه، ترجمه فرشاد مومنی، مجله اقتصاد سیاسی تحول همه جانبه، سال اول شماره اول، تابستان ۱۳۸۵.
۱۰- ویلبر، چارلز و هاریسون، رابرت( ۱۳۸۵)، بنیان روش شناختی اقتصاد نهادی، ترجمه عباس رحیمی، مجله اقتصاد سیاسی تحول همه جانبه، سال اول، شماره سوم، زمستان ۱۳۸۵.