مفاهیم کلیدی در فرهنگ و زبان
سلسو آلاوارز کامامو برگردان زهرا خلجی پیربلوطی
نوشتههای مرتبط
رمزگانهای ارتباطی شیوههای عمومی هستند که هم فرستنده (زبانور یا اشارهور) و گیرنده باید ارتباط مقاصد خود را علامت دهند (و به گونهای این مقاصد را تعبیر کنند) به وسیلهیمنابع چند نمایی مانند علامت های زبانی و پیرازبانی، نوای گفتار، نگاه کردن، حرکات دست، اشارهشناسی و طرز قرار گیری بدن. برای تولید جمعی معنا، علامت دادن صرف فرستندهها کافی نیست، گیرندهها نیز باید از راه استنباطی علامت های درک شده را با انتظارات ارتباطی و تجربیات ارتباطی گذشته انطباق دهند. در این حالت هم فرستنده و هم گیرنده فعال و زایا هستند. اگر بخواهیم سخت گیرانهتر نگاه کنیم، گیرندهها نمیتوانند مقاصد را دوباره تکرار کنند، چون که اینها ویژگیهای انتزاعی ذهن فرستنده هستند؛ بلکه گیرندهها رمزگان ارتباطیخود را اعمال میکنند تا بتوانند تعبیرهایی را به دست دهند. این تعبیرات سپس وضعیت شناختی گیرنده را تحت تاثیر قرار میدهد و پس از آن یک حس «دریافتن» را در پی دارد. بنابراین رمزگان ارتباطی که هم برای علامت دادن قصد استفاده میشود و هم برای به دست دادن تعبیری از این علامتها یک شکل از توانش فردی هستند که متناوبا (یا هم زمان) در برهمکنش فعال میشود.
وجود ایدهی «رمزگان» در زبان شناسی از نظریه اطلاعات سر چشمه میگیرد. در نظریه اطلاعات یک رمزگان سازوکاری برای جفت کردن دو دسته از علامتها به روشی بدون ابهام، وارونپذیر و بدون نیاز به همبافت است. برای مثال در رمزگان مورس حرف «s» همیشه به شکل ۳ نقطه برگردانده میشود بدون توجه به شرایط ویژهای که میتواند در آن قرار بگیرد (مستقل از بافت)؛ «s» تنها میتواند به شکل سه نقطه برگردانده شود (بدون ابهام)؛ و سه نقطه همیشه به عنوان s دریافت میشود
(وارونپذیری). رمزگان مورس ترکیبات نقطه و خط ابداعی نیست که برابر حرفها هستند، بلکه قانون انتزاعییا پیام رمزی است که این حرفها را به آن ترکیبها ربط میدهد.
در ابتدا نظریه پردازان اطلاعات این ایده از «رمزگان» را به طور سامانمند برای گفتار اعمال کرده بودند و بعد اساسا رومن یاکوبسن این کار را کرد. یاکوبسن دوگانگی (لانگ/پارول) «زبان/گفتار» سوسور را دوباره در قالب «رمزگان/پیام» بیان کرد. در این مدل علامت های گفتار همان «معنا» در «رمزگان» زبانشناسی هستند، که در اینجا معادل «دستورزبان» است. اگرچه مدلیاکوبسن نیز عاری از ابهامات، قسمت های بدون توضیح رهاشده و شاید تناقضات نیست. برای مثال بسیاری از معناهای کاربردی مانند بسیاری از منظورهای ضمنی گفتار را نمیتوان به تنهایی با ساختار زبانشناختی توضیح داد. دوما، برهم کنش بین زبانشناسی و دیگر نظامها در تعامل (مثلا بین دستورزبان، نوای گفتار و طرز قرار گیری بدن برای انتقال طعنه) بین مفاهیم تحت اللفظی و بیان نشده ناسازگاری های واضحی را تولید میکند که مدل رمزگان-زبان شناختی نیز نمیتواند توضیح دهد. سوما، در بسیاری از برهمکنشهای رو در رو ارزش های علامت دهی متنوع زبانِ تصویرییا شنیداری را نمیتوان از بدنهی علامت های غیرزبانی جدا کرد، همانطور که کاربرد زبان و دیگر شیوهها به صورت متقابل در هم آمیخته شده اند. (برای اطلاع رجوع شود به کار های چارلز گودوین دربارهی سازمان بندی گفتمان.)
به این مشکلات در کاربرد سختگیرانهی «رمزگان» در برهمکنش انسانی در سطح وسیعی اشاره شده است. فلاسفه، انسان شناسان و زبان شناسانی مانند پل گرایس، جان سرل، جان گومپرز، چارلز گودوین، الساندرو دورانتی، و دن اسپربر و دیردره ویلسون به روی ذات بسیاری از تعبیراتنیازمند به همبافت، ابهام معانی بیان نشده و بر هم کنش متغیر بین دریافتن و سوتفاهم تاکید کردهاند. دیدگاه های استنتاجی ارتباط بیان میکنند که قسمت اعظم دریافت بستگی به جزئیات رابطهی بین مفهوم تحت اللفظی و همبافت دارد. ایدههایی مثل «دانش پیش زمینه/دوطرفه/مشترک/همگانی» و یا ساده تر «ارزشهای فرهنگی» به این ترتیب، متغیرهای کلیدی همبافت برای تعبیر شمرده میشوند.
و در نتیجه به این منجرشده است که کاربرد «مدل رمزگان» برای ارتباط انسانی غیرقابل استفاده شود. اگرچه یک مفهوم فراختر از رمزگان را هنوز میتوان و باید برای فرآیند های ارتباطی به کار برد. بعضی از دلایل برای چنین دیدگاهی از این قبیل هستند:
اول این که حتی برای طرفداران دیدگاه استنتاجی از ارتباط مسلم است که دست کم بعضی از مفاهیم (به طورمثال: تحت اللفظییا معانی «جمله») هم که وارد تعامل میشوند را میتوان با کمال آسودگی «رمزگذاری شده» حساب کرد. (نکتهای که به وضوح مثلا در کارهای اسپربر و ویلسون مشاهده میشود) اگر من بگویم «این جا گرم است» من به طور کلی بدون توجه به هیچ تعبیر اضافی ممکن دیگر (مثلا: بیا بریم پارک یا چه روز بدی برای آمدن به سخنرانی ) در حال محمول قرار دادن دمای اتاق نیز هستم.
دوم و مهم تر از همه این که کارهای انجام شده درباره استنتاج و همبافت سازی نیز به روی منظم بودن تعبیرهای مردم از علامتها یا «سرنخ های همبافت» تاکید میورزند، همانطور که تعامل به تعریفیک حقیقت فرهنگی و اجتماعی است و نه یک حقیقت صرفا فردی که در آن هر فردی معنی را از نو در هر برخوردی دوباره بسازد. به این شکل روششناسان مردمنگار بر این باورند که قابل درک بودن انسان بر پایهی «نظم پرقدرت» نهادی «عادتهای هنجارگرا»ی گفت و گو است. به علاوه زبان شناسان اجتماعی برهمکنشی و انسان شناسان به روی انباشته شدن فرضیات از راه «تاریخ های برهمکنشی» همگانی تاکید دارند که به توضیح تعبیرهای بسیار منظم از پاره گفتارها و کنش های دیگران کمک میکند. معانی بیان نشده و به طور غیر مستقیم استنباط شده نیز از پیوند سامانمند بین علامتها (پاره گفتارها، نگاه و غیره)، معانی تحت اللفظی آنها و همبافتشان (اجتماعی، تعاملی، گفتمانی و شناختی) بر میآیند.
در مجموع اگرچه ویژگیهای مهم رمزگان در نظریه اطلاعات(بدون ابهام، وارون پذیر و مستقل از همبافت) در برهمکنش های انسانی مشکل ساز است، دریافت هنوز هم تحت تاثیر پیوند به شدت الگومند بین علامتهای مادی از جنس های مختلف و مفاهیم شناختی قرار دارد. مدل رمزگانِ برهم کنش هنگامی قابل استفاده است که ما فرایندهای رمزگذاری را به صورت نهادی بدون محدودیت، قصدی و تعبیری تصور کنیم و نه به صورت عملیاتهای محدود صوری که مانع هرگونه داد و ستد معنا میشوند.
رمزگانهای ارتباطی بنابراین آن اصول کلی هستند که اول مقاصد را با دستهای از عبارات مرتبط میسازند (بدون توجه به شکل آنها) و سپس این دسته از علامتها را با تعابیرشان مرتبط میکنند. منابع فیزیکی علامت دهی که رمزگان ترتیب میدهد چندگانه است. شواهد این که برهمکنش های انسان به صورت نهادی چند نمایی است باعث میشود به یک مدل نیاز داشته باشیم که راه های جامعی را که علامتها در آنها قرار میگیرند را توضیح دهد. در علامت دهی مقاصد رمزگان هر منبع ارتباطی که انسانها در دسترس خود دارند را به کار میگیرد. همانطور که کد مورس فهرست موجود ترکیبهای خط و نقطه نیست؛ رمزگان های ارتباطی نیز خود علامتها (کلامییا غیر از آن) نیستند، بلکه فرایند های پیوندی انتزاعی هستند که آنها را به مفاهیم وصل میکنند.
مفاهیم که از راه رمزگان علامتدهی میشوند شامل مفاهیم ارجاعی-گزارهای، استقرارهای گزارهای، پنداشتها، باورها، ارزشها، اثر، دانش و به شکل تعیینکنندهای مقاصد دربارهی علامت دهی این مفاهیم نیز میشود. برای مثال یک شرکت کننده مفروض در یک برهمکنش ممکن است بخواهد همزمان باورهایش دربارهٰی جهان، «تعریف موقعیت»، بازنمایی هویتهای محلی مرتبط، هدفهای کلی برهمکنشی، فعالیت در حال انجام، ارزش ساختار نوبتییک کنش مشخص (کلامییا غیرازآن)، نیروی منظوری سخنور از یک پارهگفتار و مقاصد علامتدهندهی همه این مفاهیم را علامت دهد. اگرچه رمزگان های ارتباطی معنا را به شیوهای بدون ابهام نشان نمیدهند. در فرایند پویای بازخورد برهمکنش، علامتها هم به مفاهیم ذهنی فرستنده اشاره میکنند و هم مواد خامی هستند برای دیگران (یا برای خود فرستنده) که معنا را تولید کنند. این محل دوگانهی علامتها میتواند به ما کمک کند تا هم دریافت و هم سوتفاهمات را که تار و پود برهمکنش های روزانه را میسازند توضیح دهیم.
یکی از پیامدهای رمزگان های ارتباطی به عنوان یک فرآیند تعمدی/تعبیری ذاتا آزادانه این است که طبعا علامت دهی قصد و تعبیر علامت دهی با هم تا حد زیادی تفاوت دارند. فرستندهها خلاقانه اصول رمزگذاری قصد را به کار میبندند درحالیکه گیرندهها خلاقانه از اصول رمزگذاری علامتها استفاده میکنند که ارزش معنا را انتخاب میکند و تغییرات را در وضعیت ذهنی خودشان انجام میدهد. بنابراین ما باید از از دو رمزگان صرفا یکطرفه جداگانه صحبت به عمل بیاوریم: «رمزگانهای قصدی ارتباطی» و «رمزگان های تعبیری ارتباطی» که هر دو فرایند فرستنده و گوینده را به یک اندازه توانا میداند. رمزگان های قصدی و تعبیری بنابراین ویژگیها و نقشهای متفاوتی دارند، گرچه اساس همگانی آن ها باید به اندازهای وسیع باشد که تضمین کند فرایند تقلید معناشناختی هر کدام از گفت و شنودگران را فریب میدهد تا به یک فهم کافی از دریافت برسند.
پیامد دیگر این است که «تغییر دادن رمزگان» به طور دقیق از همبافتسازی دوباره از برهمکنش تشکیل میشود که در آن شرکت کنندگان، همانطور که پیتر آوئر زبان شناس اجتماعی بیان میکند «دیگربودگی را نشان میدهند» که توجه را به مفاهیمی غیرمربتط پیشین از راه تجمع چند نمایی سرنخ های همبافت سازی جلب کند. از آنجایی که نمیتوان ارزش های نشانهای خاص گوناگونیهای زبانشناختی را به تنهایی از پیش انگاشت، تغییر دادن رمزگان کمتر از راه های گوناگون و متضاد (شامل جایگزینی زبان، ولی نه صرفا فقط آن) که انسانها مقاصد خود را انتخابی بیان میکنند به امر شناخته شده به نامرمزگردانی که کاملا گوناگونی های گفتاری را در کنار هم قرار میدهد مرتبط است.