نوشته: جان راب (John Robb)
ترجمه: سمانه کاظم نیا (کارشناس باستان شناس)
نوشتههای مرتبط
پایه همه تئوری های مرتبط با گذشته به طور ضمنی برخی مفاهیم ماهوی انسان است :چرا انسان اینگونه رفتار می کند وارتباط رفتار ما با محیط اجتماعی و فیزیکی ما چگونه است؟. به عنوان مثال در دیدگاه تاریخ فرهنگی(Cultural history) انسان در مرحله اول اقدام به تکثیر سنت های فرهنگی خاص خود می کند،در دیدگاه کارکرد گرا واکنش انسان ها به شرایط محیطی برای به حداکثر رساندن شانس زنده ماندن است .این مفهوم اگرچه معمولا بیان نمی شود، بدیهی است ، مفهومی که در واقع پلی است برای درک گذشته و به ما اجازه می دهد که روابط اجتماعی و تغییر در رابطه با سنت های فرهنگی ، تغییرات زیست محیطی وغیره را تفسیر کنیم .
به صورت کلی، تئوری عاملیت در باستان شناسی راهکاری است برای مدلسازی از عامل انسانی ، مدلی که شناخت آثار و نشانه های او در جوامع گذشته را به شکلی نظام مند ممکن می سازد.در این معنای گسترده ،مفهوم تاریخی شده عامل در درجه اول به دو رویکرد مجزا که ازدیگاه های متمایز به نمادها و قدرت شکل گرفته تقسیم می شود.
ابتدادر سنت روندگرای امریکا دانشمندان به نتیجه رسیدند که تغییرات اجتماعی ناشی از استراتژی جاه طلبانه بازیگران سیاسی است. گرچه نقش تاثیر گذار بازیگران انسانی در نظریه های مخصوص جهان وسنت ها مورد تایید است، فرض براین است که انسان ها به وسیله میل به شهرت وقدرت تحریک می شوند . در این راهکار با توجه به این نکته که قدرت وشهرت محرک قابل تشخیص چند فرهنگی را فراهم می کند ،قدرت به منزله مهار کننده شخصی اعمال دیگران مفروض می شود. نماد ها دست ساخته های ایدئولوژیک برای متقاعد کردن دیگران هستند. در دیدگاه روندگرا(processual) عامل انسانی متعهد به فهم پیچیدگی فرایند سیاسی واقتصادی منتج از عملکرد فردی را است: به هر حال این هم یکی از محدودیت هاست.
به لحاظ نظری، اگر ما فرض کنیم که عملکرد انسان مشروط به یک چارچوب تاریخی وفرهنگی است این رویکرد بالقوه در توضیح کامل ماهیت این چارچوب محدود است.اگر بازیگران سیاسی برای بردن در یک بازی تلاش می کنند،قواعدی که از آنها پیروی می کنند از کجا آمده ؟وچگونه می توان گفت که به نمادها یشان اعتقاد دارند در حالی که آنها را تغییرات استراتژیک می دهند؟ به لحاظ تجربی،عواقب ناخودآگاه وغیر ارادی رفتار فردی ممکن است نسبت به اینکه بازیگر چه فکری می کند و در حال انجام چه کاری است در توضیح روابط اجتماعی نتیجه بیشتری داشته باشد.
دومین سنت نظری عامل انسانی در باستان شناسی بر گرفته از یک سنت فلسفی عمیق وقوی است که در اصل از تصور مارکسیستی از عمل (praxis) در دیدگاه مارکس مشتق شده است.رفتار انسان در هردو جهان خارج از ترکیبات وعوامل فیزیکی بازیگر است:کار در کارخانه هم فراورده های اقتصادی وهم آگاهی کارگر را ایجاد می کند.این مفهوم در پژوهشهای ساختار گرایانه بسط داده شده است،از در پژوهشهای جمله گیدنز وبوردیو. به گفته گیدنز در رفتار انسان ،ساختار ها به مردم اجازه عمل می دهند و به آنها تحمیل می کنند که چگونه عمل کنند ودر همین حال رفتار های فردی ساختارها را دائمی می کنند (فرایند دوگانگی ساختار) . یک مفهوم این است که با هر اقدامی برخی اعتقادات و باورها انتشار می یابند در حالی که بازیگر آگاهی چندانی از این فرایند ندارد:یک مرد در را برای یک زن باز می کند ،او ممکن است فقط قصد رعایت ادب را داشته باشد،اما بر این عمل تاکید دارد و دیدگاه خاص توانایی مردها و تاثیر پذیری زن ها را دائمی می کند . بوردیو همچنین معتقد است که بین اعتقادات بازیگران یا ارزش ها و روش های عمیق غیر قابل تغییر آنها(برای مثال :چگونگی درک از شخصیت مرد در یک جامه خاص) و روش های عملی مردم که برای دنبال کردن آن ارزش ها استفاده می کنند رابطه ای وجود دارد(برای مثال :احترام گذاشتن یا اعتبار مرد). در نوشته بوردیو :ارزش عمیق حفظ شده دقیقا با یک عمل خاص دیکته نشده است بلکه از طریق درک وضعیت وپشتوانه های استراتژیک بازیگران یک چارچوب منطقی عملی فراهم شده است.
در نظر هردو نویسنده، قدرت فقط شامل کنترل رفتار افراد دیگر نیست بلکه بیشتر منتشر کننده جنبه ای از همه روابط اجتماعی است. تاثیر پژوهشهای بوردیو(Bordieu) ،گیدنز(Giddens)، فوکو (Focault) ،ساهلینز(Sahlins) و ارتنر (Ortner) در مورد عامل انسانی برباستان شناسی در اوایل ۱۹۸۰آغاز شد،به خصوص تاثیر پژوهشهای بارت قابل مشاهده است،هرچند اساس مفاهیمش بیشتر نظریه های پسا روندگرا (post processual) است.نظریه پردازان مختلف پسا روندگرا از عوامل انسانی در راه ها مختلف و درجات متفاوتی از توضیحات استفاده کردند.این حوزه مرکز ثقلی دارد که تحت تاثیر این فرض است که انسان در یک جهان مملو از ساختار های معنی دار متولد می شود.در عمل،ما نه تنها عمل خاصی را که قصدش را داریم انجام نمی دهیم بلکه ما آن ساختارها را با اعمالمان در خود وروابط اجتماعی تقویت ودائمی می کنیم.
مراسم تدفین برای مثال، لزوما و یا فقط برای نشان دادن وضعیت سلسله مراتب فرد متوفی نیست ؛ ممکن است پوشش این وضعیت تاکید ماهیت جمعی جامعه،ایجاد حس تعلق عاطفی ،انتشار مفاهیم کیهانی (یعنی ایده ها در مورد ماهیت فضا،زمان وجهان ) واحساس عمومی از قدرت و غیره باشد. با این وجود این رویکرد کلی مورد بحث وجود است. بعضی از نظریه پردازان به مشاهده ساختارها ومعانی نسبتا استوار ومحکم پرداخته اند در حالی که دیگران برای تعریف دوباره معانی سمبل ها در زمان عمل بر توانایی انسان تمرکز کرده اند.به همین ترتیب برخی به فرد به عنوان یک واحد مورد نیاز برای عمل نگاه می کنند در حالی که دیگران به فرد به منزله قدرت بالقوه باز تعریف معنای سمبلها می نگرند. و برخی در مقابل مفهوم مدرن فردیت می ایستند مفهومی که منطقی فرد انسانی می ایستند.
رویکرد اجتماعی به عامل عموما مکمل رویکرد سیاسی- بازیگر است. برخی بازتاب روشها انتخاب داده در مطالعات میدانی است. از آنجا که تفسیر بر سناریوهای محلی متمرکز است از عاملیت در راستای توضیح الگوهای تغییر مقایسه ای به ندرت استفاده شده است. یک واکنش در مقابل رویکرد های کارکرد گرا به حذف رویکردهای محیط زیستی،زمینه های جمعیتی واقتصادی منجر شد . تمرکز بر تجربه معنا دار بشری در کوتاه مدت به تفاسیر باستان شناسی فاقد جنبه های سیاسی و اقتصادی منتهی می شود.
به طور کلی روابط بین ساختارهای با دوام و آزادی بازیگران برای پیکر بندی مجدد وتفسیر دوباره آنها کمتر مورد بحث قرار گرفته است (در واقع این نکته شامل نظریه پردازانی چون بوردیو ، علی رغم جدلیات پساساختارگرایه اش، می شود). “دوگانگی ساختار”گید نز از سروده های عرفانی به عنوان وسیله ای برای پوشش این مشکل استفاده می کند نه به عنوان وسیله ای برای تدقیق درآن.
در حالی که دوسنت یاد شده نظری قوی باقی مانده اند، بررسیهای نقادانه ای از سوی پژوهشگران مکاتبی که هنوز به ورطه کلیشه شدن نیافتاده اند در حال انجام است. تعداد زیادی از محققان آمریکایی کلید واژه هایی از هر دو دیدگاه را وام گرفته اند که به سادگی نمی توان نقطه همگرایی یا انشعاب آنها را از اصطلاحات روندگرایی یا پشاروندگرایی مشخص کرد. هسته اصلی تئوری عاملیت در یک دیدگاه ترکیبی شامل موارد زیر است:
۱- انسان ها وجود خود و روابط اجتماعی شان را از طریق شیوه های روزمره تکثیر می کند.
۲- رسوم را از طریق مواد مادی از میان مواد فرهنگی می گیرند.۳
۳- -سنت ها که در زمینه های تاریخی به ارث برده از گذشته روی می دهد شامل عقاید فرهنگی،روش ها وعادات:بنا براین بازیگران دارای ارزش هایی هستند که هر دو آنها به آنان کمک می کنند که عمل کنند واعمالشان را تحمیل کنند.
۴- در عمل انسان ها شرایط مادی،ساختار های معنی دار و اطلاعات تاریخی شان را به راحتی منتشر نمی کنند.اما تغییر،تفسیر دوباره و تعریف مجدد آنها خوب است.
این شرح مختصری است از آنچه از لایه های تئوری قبل از به کارگیری آنها در موقعیت های باستان شناسی لازم است.
این خلاصه ای از قواعدی است که شامل تداخل لایه های مختلف تئوری پیش از مرحله ای است که قابلیت کاربرد برای موارد باستان شناختی داشته باشد. در معنای گسترده، تئوری کلی خودکفا است: می دانیم که به کارمان می آید وقتی به تفسیر می پردازیم. در اینجا راهکار استفده از آن با استفاده از مفاهیم کلیدی ارانه می شود:
بدن،تجسم وباستان شناسی فمینیستی: بدن منبع فیزیکی اصلی تجربه شده واسطه ای است که از طریق آن عمل می کنیم،هویت خود را درک و رابطه آنها با دیگران را می فهمیم.
مطالعه فرهنگ مادی:مثل بدن،هر چیز عاملی است که ازطریق آن درک از خود ودیگران برای ما ایجاد می شود و از این جهت عنصر غیر قابل اجتنابی در تکثیر اجتماعی است. دست ساخته ها راهنمایی هستند برای روابط اجتماعی وچار چوب های ذهنی.
در واقع،بین نظریه پردازان باستان شناسی بحث های زیادی شده در مورد اینکه آیا اشیا می توانند به عنوان رابطه ای برای عمل مردم مطرح شوند.از جمله راه های بسیار این که اشیا مادی بازگو کننده عامل هستند. ممکن است تکنولوژی را به منزله سیستم آگاهی اجتماعی و تجسم عمل در نظر بگیریم ،استفاده روزمره اشیا در انتقال ماهرانه معانی سیاسی از قبیل توانایی اقتدار سیاسی، استفاده زمینه ای از مواد فرهنگی برای بازتعریف معانی به ارث برده شده و پرسش گسترده در مورد انگیزه مند بودن ساخت داده باستان شناختی.
قدرت: اگر قدرت به شکلی فرهنگی تعریف شود ، توسعه را نه تنها در شکل کنترل سیاسی که در شکل راهکارهای تعریف شده تفکر به مثابه انگیزه های جهانی همانند قدرت یا اعتبار تیز می توان ردیابی کرد. همچنان می توان تحقیق کرد که چگونه باورها به ساختارای سیاسی مربوط می شوند و چگونه انسانها ذر مقابل سلطه سیاسی از طریق مبارزه فرهنگی مقاومت می کنند.
تاریخ دراز مدت:اگرچه زمان باستان شناسی عمیق است ما می توانیم آثار را رد یابی کنیم در شیوه ها وسازمان به عنوان نسل انتشار ارث برده منطقی فرهنگی در بافت تاریخی جدید.
منابع پیشنهادی در مورد عاملیت:
– Barrett, J. 1994. Fragments from Antiquity: An Archaeology of Social Life in Britain, 2900–۱۲۰۰
BC. Oxford: Blackwell.
The classical source for an elegant use of post-structural agency theory in long-term archaeology.
– Bourdieu, P. 1977. Outline of a Theory of Practice. New York: Cambridge University Press.
An important statement of practice theory.
– Dobres, M.-A. 2000. Technology and Social Agency: Outlining a Practice Framework for
Archaeology. Oxford: Blackwell.
An important recent synthesis and re-formulation of agency theory incorporating elements of
phenemonology.
– Dobres, M.-A. and Robb, J. (eds) 2000. Agency in Archaeology. London: Routledge.
An edited volume containing a wide variety of interpretations of agency in archaeology, illustrating
most of the positions referred to above.
– Giddens, A.1979. Central Problems in Social Theory: Action, Structure and Contradiction in
Social Analysis. Berkeley: University of California Press.
Lays out the theoretical basis of agency in sociology.
– Johnson, M. 1989. Conceptions of Agency in Archaeological Interpretation. Journal of
Anthropological Archaeology 8:189–۲۱۱.
A historical review of how agency has been used in archaeology.
متن حاضر ترجمه ای است از:
Robb, J., 2005 , Agency , in Archaeology , Key concepts (ed. C.Renfrew and Paul Bahn), Routledge, pp.2-5