انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معماری پس از ۱۹۹۰

معماری پس از ۱۹۹۰؛ زرق و برق اینده گرایانه[۱]

نوشته ی جین مـــــــــــرکل[۲]

برگردانی از ارش بصیرت[۳]

رشد بدون منطقِ اقتصادیِ دهه ۱۹۹۰ و سال های اولیه قرن بیست و یکم بدان سبب که زمینه ساز بازارهای داغ و سرمایه گذاری اقتصادی بیش از توان سرمایه گذاران، مخصوصا، در بازار مسکن گردید، به درستی، مورد انتقاد قرار می گیرد. این حجم عظیم پول تزریق شده به بازار، که بخش عظیمی از ان به سمت سرمایه گذاری در برج های اپارتمانی لوکس سوق یافت، نام گروهی از طراحان ـ که غالبشان در سپیده دمان پست مدرنیسم نضج گرفته بودند و حجم غیرقابل باوری زرق و برق اینده گرایانه به سبک های زندگی خانوادگی وارد کردند ـ را سر زبان ها انداخت؛ معمارانی مانند فرنک گـِـری، ژان نوول و هرتزوگ د ِمورِن، که مردم ـ چه شوخی، چه جدی ـ از ان ها به عنوان معماران اسمیstarchitects یاد می کنند.

امروز، در بحبوحه فروپاشی بازار مسکن و رکود اقتصادی اما، این معماران و اثارشان به سبب ان چه ترجیح صورت یا ظاهر بر جوهر یا باطن خوانده می شود مورد لعن قرار می گیرند، اگر چه این احتمال وجود دارد که در دهه های اینده، تاریخ نگاران معماری این بازه ی زمانی را یکی از ادوار بروزِ خلاقیت های غیر معمولِ معمارانه ـ مخصوصا از نظر تاثیری که بر معماری امریکا گذاشت ـ بنامند.

و البته فقط کافیست نگاهی به برج معظَمِ خلیفه ـ یک اسمان خراش چند منظوره در دبی که توسط ادریان اسمیت طراحی و در ژانویه ۲۰۱۰ تکمیل گردید و با ارتفاعی بالغ بر ۲۷۱۷ فوت هر سازه ی بلند مرتبه ی دیگری در دنیا را پشت سر گذاشت ـ بیاندازیم، تا متوجه شویم که دست معماران برای بروز خلاقیت هایی که غالبا ریشه در رشد تکنلژی داشته اند، خیلی هم بسته نبوده است. چرا که برج جدا از جلال و جبروت کمی اش، یک دستاورد خیره کننده تکنلژیکی نیز به حساب می اید.

مراحل اغازین ساخت برج به دهه ۹۰ باز می گردد، زمانی که معماران و کارفرماهایشان شروع به روی گرداندن از ره یافت بدبینانه نسبت به گذشته می نامیدند، ره یافتی که از بارزه های جنبش پست مدرن بود؛ تمایل مجدد به مدرنیسم دوباره بارمی گرفت، زوج های جوان شروع به خرید مبلمان مدرنی کرده بودند که علی رغم ظاهر و شمایل اینده نمای futuristic – looking شان [از نظر فرمی، مفهومی و تاریخی] ریشه در طرح هایی داشتند متعلق به اواسط قرن بیستم که توسط طراحانی هم چون ریچارد اِمس، اِرُ سارینن Eero Saarinen، جرج نلسـُـن، آرنه یاکـُـبــسـِـن Arne Jacobsen و هری بـِرتـُـیا طراحی شده بودند.

البته این روی کرد را صرفا نمی توان در چارچوب نگاه به گذشته صورت بندی نمود. به موازات ان که دسترسی به اینترنت و استفاده از ای میل فراگیر شد و مردم علاقه و عشق به کامپیوتر را جای گزین ترس از ان نمودند، ساختمان هایی که مبتنی بر محاسبات پیچیده کامپیوتری و استفاده از مصالح پیش رو طراحی می شدند نیز رونق یافتند؛ موزه گگنهایم فرنک گری در شهر بیلبائو، با ان تلالو بدنه و پیچ و تاب رام نشدنی [حجمی اش]، مدتی کوتاه پس از افتتاح ـ سال ۱۹۹۷ـ تبدیل به پدیده ایی جهانی گردید؛ اقبال پیش بینی نشده همگانی به این بنا نشان از ان داشت که تمسک به امر “نو” دوباره بازگشته است، اما این بار با شور و هیجان و طراوتی که پیش از ان به ندرت در انچه تحت شمول مدرنیته صورت بندی می گردید یافت می شد.

معماری مدرن متقدم پس از جنگ، معماری ایی بود بی نهایت متین و موقر و شدیدا هندسی که بر اساس تسلسل ها و تکرارهای منطقی تعریف می شد. جذاب ترین ساختمان های سال های اخیر، اما، ساختمان هایی اند نسبت به اسلافشان بازی گوش، هیجان زده، تجربی و در برخی مواقع خیره کننده تر از انان، این روزها این نگاه به معماری گستره ی متنوعی از ابنیه معمارانه؛ از موزه ها و محوطه های ورزشی گرفته تا برج های اداری و مسکونی را تحت شمول خود تعریف می کند. معماریِ دو دهه اخیر، درست بر خلاف ان چه مدرنیسم قرن بیستم مبتنی بر ان برنامه ریزی شده بود، اعمال تغییرات دفعتی و البته بنیادی بر جامعه نبوده است؛ در عوض ان چه طی دو دهه گذشته بر معماری رفته، بیشتر روی کردی پراگماتیستی بوده که هدفش استفاده از طراحی برای بهبود شرایط زیست، ان هم بر سیاقی بیشتر مزمن، ملایم و مشمول مرور زمان می باشد.

البته دامنه این بهسازی [تمدنی از طریق طراحی] صرفا به طراحی های لوکس محدود نبوده و بر طراحی خانه های عادی نیز جاری شده است، کـَـما اینکه بسیاری از برج های مسکونی کلنگیِ شیکاگو و بسیاری از شهرهای دیگر کاملا تخریب و به جای ان ها طرح های موجه تری که در پیوندی عمیق تر با حساسیت های اجتماعی تعریف شده بودند اجرا شدند. اداره خانه سازی نیویرک[۴] که پیــشـتر معماری نو مبتنی بر خلاقیت را تشویق می کرد، در اوایل دهه ۱۹۹۰، طراحی مجموعه ایی از مراکز مهم اجتماعی را به معماران محلی ایی سپرد که پیش از ان برنده جایزه هایی در حوزه های مختلف مرتبط با معماری شده بودند، اداره خانه سازی، محل اجرای پروژه ها را محوطه های سبز و فاقد کاربری نسبتا وسیعی که پیرامون برج های مسکونی را فراگرفته بودند تعیین می کرد، این جانمایی کارکردی دو سویه داشت از سویی مستاجرین این برج ها از امکانات تفریحی و اموزشی مجموعه استفاده می کردند و از سوی دیگر وجود مجموعه به جذاب و امن تر شدن کلی مجموعه های مسکونی کمک می رساند.

در این بازه سازمان های غیر دولتی نیز بعضی پروژه های خانه سازی؛ مثل بزرگترین طرح توسعه ایی که نیویرک تا امروز به خود دیده را پیشنهاد کردند: اولین مجموعه ۱۱۷ تایی از مجموعه ۸۰۰ خانه ی ردیفیِ پیش ساخته که با استفاده از یارانه های دولتی در نی یه مایا اسپرینگ گریک Nehemiah Spring Creek اجرا شدند و در سال ۲۰۰۸ به بهره برداری رسیدند از این جمله اند.

مجموعه توسط الکساندر گـُـرلین Alexander Gorlin که خانه های مدرنِ شیک و لوکسش همیشه در ارکیتکچرال دایجستArchitectural Digest چاپ می شود طراحی شد و به کمک جمعی از کلیساها در زمینی خالی به مساحت ۴۵ آکر در شرق بروکلین به اجرا درامد؛ طرح بازگشتی است به خانه های ردیفی با روکار قهوه ایی brownstones ولی در یک زبانِ ویژه idiom مدرن، با همان تردی و شکنندگی خاصش، بازدهی مالی بارها ازموده شده و پاسخ گرفته ی این الگوها موجب شده است ارزش یک واحد ۱۶۰۰ فوت مربعی این مجموعه حول حوش ۱۵۸ هزار دلار تخمین زده شود.

البته ان چه پیش امد بدان معنا نیست که معماریِ خانگی امریکایی تماما مبتنی بر رعایت ملاحظات اجتماعی حرکت می کند. پول بی زحمت easy money [طی دو دهه اخیر] موجب شد امریکایی ها خانه هایی بزرگتر بسازند که ریخت و شمایلی سنتی داشتند اما در هاله ایی از بازیچه های الکترونیکی ملفوف می شدند. از سوی دیگر علی رغم تمام خطابه هایی که بر محسنات ساختمان سبز رانده می شود غالب این ساختمان ها ـ با اس یو وی های SUVs بزرگی که ساکنانشان برای امد و شد به شهر از ان ها استفاده می کنند و وانت کامیون هایی که در محوطه کف سازی شده جلو خانه شان پارک می کنندـ در حومه شهرها ساخته می شوند که به ذات خوره یِ انرژی اند. تا سال ۲۰۰۸ مساحت یک خانه معمولی امریکایی به رقمی بالغ بر ۲۵۱۹ فوت مربع رسید، مساحتی بیش از دو برابر خانه های ۹۶۳ فوت مربعی دهه ۱۹۵۰. حتی در نیویرک؛ که هم خانه سازی بی نهایت پرهزینه است و هم زمین بی نهایت کم یاب، مساحت طبقات هم کف به شدت رشد کرده اند و تجمیع دو یا سه اپارتمان کوچک در یک اپارتمان بزرگ تر به امری رایج تبدیل شده است.

درواقع نیویرک حباب عظیم خانه سازی را تجربه کرده است، خانه سازی هایی که اصلا هدفشان اصلاح بافت شهری نبوده است؛ برج های جدید خط اسمان های جدیدی برای برکلین و منهتن تعریف کرده اند، حتی یازدهم سپتامبر [۲۰۰۱] هم از این هجمه نکاست، طی یک دهه اخیر بیش از ۶۰ مجتمع اپارتمانی شاخص فقط در نیویرک بالا رفته اند. این برج های جدید نه تنها عاملی شده اند بر یک تجارت شیک و لوکس بلکه محلی برای نواوری های واقعی نیز می باشند؛ ان ها به محور یک حرکت جهانی هم تبدیل شده اند؛ به لطف ارتباطات الکترونیکی معماران امریکایی در سرتاسر جهان مشغول به کارند، برهمین سیاق معماران اسمی[غیر امریکایی]هم از راه دور مشغول ساخت و ساز در اقصا نقاط دنیا می باشند، طراحی برج های چشم نواز ـ مخصوصا در نیویرک ـ هم یکی از سرگمی هاشان می باشد؛ بیکــمَــن؛ برج مسکونی ۷۶ طبقه طراحی شده توسط فرنک گری [در نیویرک]؛ با حجمی پس نشسته و نمای فولادی مواج و مدرسه ابتدایی که با اجر کلاسیک قرمز نما خواهد شد و بلندترین برج شهر خواهد بود یکی از ان هاست. مجموعه یازده طبقه متال شاترMetal Shutter Houses [5] [در نیویرک] که توسط [معمار ژاپنی] شیــگـِـرو بان Shigeru Ban طراحی شده است و جداره بیرونی اش با جمع شدن به سمت بالا بدنه های شیشه ایی هر اتاق را نمایان می سازد و داخل اتاق را به سمت بیرون می گشاید نیز از همین قسم مجموعه ها هستند. در کنار این دو می توان به مجموعه چلسی مدرن Chelsea Modern [در نیویرک] که توسط آدری مـَـتــلـــاک Audrey Matlock طراحی شده است اشاره کرد مجموعه ایی با بدنه آبی و سفیدِ کج شده به سمت بیرون یا خم شده به سمت داخل و محاط پیرامون فضای داخی که گونه های نوینی از جلوه های بصری و فضاهای داخلی را تولید خواهد کرد. قوطی های شیشه ایی سبز پوشش دهنده ساختار بتنیِ ترکیب شده با نمای بی نهایت بازی گوش و پرتکاپوی ساختمان شماره ۴۰ باند استریت [در نیویرک] طراحی شده توسط [دفتر معماری سویسی] هرتزوگ دِ مورِن Herzog & de Meuron که بر سیاقی بی نهایت خلاقانه اپارتمان ها و خانه های شهری را با باغ ترکیب کرده است را نیز می توان به این سیاهه افزود و در اخر می توان از ساختمان شماره ۱۰۰ خیابان یازدهم [معمار فرانسوی] ژان نوول در حاشیه ازاد راه وست ساید [نیویرک] یاد کرد، مجموعه ایی با بدنه پیچ خورده شیشه اییِ بی رنگ که به واسطه زاویه تابش های متفاوت نمای شهری متفاوتی تولید می کند و از داخل چشم اندازی دلربا از هادسن شکل می دهد و از نظر شهری نیز چیزی شبیه حجم بیست و سه طبقه موازییکی بر کناره خیابان می افریند.

اگر از طرح های توسعه ایی هم چون نی یه مایا اسپرینگ گریک بگذریم، بخش عظیمی از ابداعات معمارانه دو دهه اخیر معطوف ساخت برج های شیک شده اند. البته ازمایش گری ـ مثلا مطالعه و پژوهش بر تکنلژی سبزـ هم چنان ادامه خواهد داشت، مخصوصا اگر رکود ادامه پیدا کند، در کنار این روند و از ان رو که زندگی شهری، قطعا، از نظر مصرف انرژی کاراتر از هرزه روی حومه شهری suburban sprawl ست، منشی که توسط این موج اخیر ابداعات شهری قوام یافته به سادگی می تواند به حومه شهرها نیز رسوخ کند. البته اگر مردم بتوانند با “کم” بسازند، احتمالا طرح های ابداعی ارزشمندتری نیز به منصه ظهور خواهند رسید.

 

۱ – این مقاله از ستون لیوینگ رومز Living Rooms روزنامه نیویرک تایمز برداشته شده است و برگردانی از ان به سال ۱۳۸۹ در شماره ۱۰۹۴ روزنامه شرق به چاپ رسید.

[۲] – تاریخ نگار و منتقد معماری، معاون سردبیر مجله ارکیتکچرال دیزاین و ارکیتکچرال رکورد

[۳] – سردبیر سایت تخصصی معماری ـ شهرسازی اتووود و مدیر گروه معماری انسان شناسی و فرهنگ

[۴] – The New York City Housing Authority که تاریخ تاسیسش به ۱۹۳۴ بازمی گردد وظیفه تامین مسکن بهینه و ارزان در محیطی امن برای ساکنان کم درامد یا با درامد متوسط در شهر نیویرک را بر عهده دارد.

[۵] – این نام به سبب وجه کارکردی بنا بدان اتلاق شده، پنل های فلزی پوشش دهنده نمای بنا به مانند یک دیافراگم shutter باز و بسته می شوند