مقدمه :
غلامعلی رییس الذاکرین(دهبانی)(متولد فروردین ۱۳۱۸) از زابل و آغازگر سرایش شعر به گویش سیستانی می باشد. ایشان را از چهره های نامی ادبیات و برترین بومی سرای ایران می دانند. به طوری که برخی از آثارش را نیز با صدای خودش خوانده است، و به زبان سیستانی نوشته و انتشار یافته است. همچنین کارشناس زیست شناسی می باشد و هیچ تخصصی در زمینه ی شعر و ادبیات نداشته است. وی نخستین کتاب شعرش را به گویش سیستانی در سال ۱۳۵۵ با نام کورنامه ی نیمروز منتشر نمود. علاوه بر آن انتشار کتبی با عناوین عیدوک جمازه سوار شب رو، پنج ارغن، کندو، زاده سروان سیستان، غزلیات عبرت سیستانی، خال کجک، آسوکه، اشعار مقبولی، فرهنگ منظوم دهبانی، صد پند صد حبه قند، اسناد
نوشتههای مرتبط
تاریخی سیستان، کاکلک(k kolak)، هفت خوان یعقوب، زیر بادگیر بلور، یک شهر در آتش سه بار و گج واگج (goje v )را نیزدر کارنامه ی درخشان خود دارد. (ویکی پدیا، دانشنامه ی آزاد)
معرفی کتاب کندو(فرهنگ مردم سیستان): کتاب کندو توسط غلامعلی رییس الذاکرین(دهبانی) در سال ۱۳۷۰ چاپ اول و ناشر مولف در مشهد به انتشار رسیده است. نویسنده در این کتاب به قسمت های مختلف فرهنگ مردم سیستان با رویکرد توصیفی در ۱۲۹ صفحه با ۱۵ قسمت به طور پیوسته پرداخته است، در پایان هر قسمت مطالبی را تحت عنوان یادداشت، برای فهم بهتر متن به تفصیل آورده است. در قسمت اول به بازی های مرسوم (اره غنی Araghoni، کدوش کدوش، تغار تغارtagh ،ورزش چاپ و غیره)پرداخته شده که هر بازی در ارتباط با محیط زندگی افراد رایج شده است. به عنوان مثال بازی کدوش کدوش(kdo kdo ) ارتباط کودک را با طبیعت به تصویر می کشد، زیرا گل جزء ابزار کار بازی است و کودکان آن را به شکل قابلمه کوچک در می آورند و از جانب سر به زمین می زنند. تا صدا دهد، و هر شخصی که کدوش های پرصداتر بسازد برنده است. بعضی از بازی های دیگر نوعی ورزش برای افزودن نیروی تهاجم و دفاع در برابر دشمن به هنگام صلح می باشد، علاوه بر این که نیروی نفس را تقویت می کند. ( رییس الذاکرین، ۱۳۷۰: ۲) به عنوان مثال می توان به ورزش چاپ و چوبازی (یا همان چوب بازی) اشاره نمود، که در طول زمان به رقص محلی چوب و شمشیر معروف و رایج شده است. این رقص، نوعی رابطه ی دیالکتیکی میان نیروهای متضاد در بستر جامعه و تداعی گر نبرد رستم و سهراب در شاهنامه ی فردوسی می باشد، که داستان و حماسه را در روایت جنگ و صلح برای ما به تصویر می کشد. و آمادگی را در افراد برای جنگ تقویت می نمود. البته به نظر می رسد این مسئله با باورهای زرتشت در مورد مفاهیم خیر و شر قرابت معنایی داشته باشد. به طور کلی در بازی ها کارکرد کل نسبت به جزء را در نظم می توان مشاهده نمود. همچنین عامل رقابت در میان آنها وجود دارد که به فرد پیروز، احساس قدرت می بخشد. در قسمت دوم با توجه به باورهای مردم می توان اذعان داشت که نذورات در سیستان اجرای مناسک شفابخشی می باشد، به عنوان مثال نذر خانه ی خدا (مسجد)، نذر بی بی سه شنبه و سایر نذرها در ارتباط با شفای بیمار و برآورده شدن حاجات کارکرد می یابند. در قسمت سوم جامه و زیور آلات با توجه به شرایط محیطی و تقسیم طبقاتی، معنا و کارکرد یافته است. زیرا اکنون تغییراتی در پوشاک مردان و زنان صورت گرفته است که نمایانگر تاثیرات مد می باشد. اما به نظر می رسد که این مسئله را باید در بستر گذار و تحولی بررسی نمود که با آگاهی نسبت به آن برخورد شود، زیرا هر تحولی با ارزش ها و باورهای جدیدی همراه است که ممکن است با سنت های بومی سازگار نباشد. همچنین بازتاب دهنده ی هویت افراد( استقلال ،اعتماد به نفس و غیره)افراد می باشد. در قسمت چهارم غذاها ارتباط نزدیک میان طبیعت و زندگی افراد را در ساختارهای خاصی با توجه به فرم و محتوا نشان می دهد. یعنی در ابتدا صورت غذا وجود دارد و سپس عملکرد آن با توجه به مصرف معنا می یابد. به عنوان مثال تاس آوی (یا همان کاچی) را برای زنان زائو با دارچین، زنجبیل، تخم قرنفل، تخم رازیانه یا بادیان و برخی دانه های گرمازای دیگر در روغن حیوانی سرخ کرده و نبات کوبیده را به مقدار کافی در آب گرم حل نموده به آن اضافه می نمایند، و برای ترمیم وجود این زنان قابلیت مصرف را دارد. (همان، ۳۶) علاوه بر آن با فرا رسیدن سال نو بعضی از نان ها و شیرینی های محلی از جمله (چلبک ، تجگی Tajgi، لندو Landoo، کلوچه و غیره ) تهیه می گردد. مردم سیستان بر این باور می باشند که سال جدید را با نیت خیر وشادی آغاز نمایند. در قسمت پنجم صنایع دستی( ریسندگی، بافندگی، سفالگری، سبدبافی و غیره) در زندگی مردم در بسترهای گوناگون با توجه به اهمیت کشاورزی و دریاچه هامون کارکردهای خاصی یافته است. نوعی شیوه ی مبارزه ی انسان را با نیروی طبیعت می توان مشاهده نمود. بنابراین رابطه ی متقابلی میان او، طبیعت و ابزار شکل می گیرد که در کارکردها معنا می یابد. به عنوان مثال در سبدبافی می توان به لوبندک (Lobandak) اشاره نمود، که صافی برنج و چوب گرده نان پزی از ترکه گز بافته می شود. (همان، ۴۷) همچنین با توجه به نظریه ی ماتریالیسم فرهنگی ماروین هریس نیز می توان این مسئله را تبیین نمود، زیرا ارتباط آشکاری میان صنایع دستی به عنوان محصولات مادی و شیوه ی زندگی مردم به مثابه ی شرایط مادی که در آن زندگی می کنند، وجود دارد. درقسمت ششم زیارتگاههای سیستان با باورهای مذهبی مردم نسبت به ائمه ی اطهار(ع) قابل بررسی می باشد به عنوان مثال می توان به زیارت های دوازده امام، علی المومنین (ع)، حضرت عباس یا ابولفضل(ع) و غیره اشاره نمود. که به نظر می رسد مراجعه ی مردم به زیارتگاهها بیانگر باورهای مقدس آنها برای رفع مشکلات، شفای بیماری ها و برآورده شدن حاجات نیز باشد. علاوه بر آن کارکرد انسجام بخشی را در زندگی افراد بر عهده داشته است. به این ترتیب نظم معنای واقعی خود را می یابد. همچنین جهان بینی افراد را در نمادهای گوناگون، بازتولید می نماید. به عنوان مثال خوشه های گندم تزیینی بر دیوار زیارت حضرت عباس(ع) و یا گندم بریان کردن در شب شش و به گویش محلی شب خیر نوزاد تازه متولد شده نماد خیر و برکت می باشد. که در سنتها در مورد نوزاد در قسمت هفتم به تفصیل آمده است. در گذشته مادران سیستانی برای اینکه پاهای نوزاد پرانتزی نشود تا چند ماه او را قنداق و در گویش محلی بندوک ( bandok ) می کردند، حتی چشم های او را سرمه می کشیدند. که به نظر می رسد برای آنها زیبایی حائز اهمیت بوده است، زیرا نوعی هماهنگی را القا می نمود. اما اکنون به مدت کوتاهی نوزاد را قنداق می کنند، زیرا به نظر می رسد که او احساس بهتری داشته باشد.مراسم دندان در آوردن کودک نیز با مناسک خاصی همراه است ، به عنوان مثال مادر نوزاد غذای مخصوصی به نام گندم جوشک (مقداری حبوبات،غلات و غیره) (gandomjoo به صورت نذر تهیه نموده ، و مقداری از آن را برای سفت شدن دندان ها به او داده و بقیه را در بین همسایه ها تقسیم می نمود. البته در اینجا نوعی همیاری وجود دارد. همچنین میان سبکی و سنگینی سر زمان، دندان درآوردن و راه رفتن روابط معنا داری به نظر مادران سیستانی وجود دارد. زیرا آنها معتقدند که اگر سر نوزاد سبک باشد، زود دندان درآورده و زود می تواند راه برود. و حالت عکس آن نیز برقرار می باشد. می توان اذعان داشت که میان بدن به مثابه ی امر بیولوژی و باورهای درونی شده در سیستم شناختی به روابط نمادین می توان دست یافت، زیرا از طریق کنش های نوزاد و مادر کارکردهای سیستم اجتماعی را می توان تفسیر نمود. در اینجا با تیپی از انتظار روبه رو هستیم و مادران مراقب هستند کسی دهان نوزاد را در ابتدای تولد بوسه نزند، برای اینکه معتقدند آب دهان او به هنگام خواب بر روی بالش می ریزد، که به گویش سیستانی، لرکردن (Lerkardan) (یعنی آب دهان ریختن) می گویند. به نظر می رسد که میان امر بهداشتی و تابوها یعنی نبوسیدن دهان نوزاد و رعایت نمودن آن به مثابه ی سلامتی در جایگاه عینیت یافته ی آن رابطه ی نزدیکی وجود دارد. زیرا لر نکردن ، نوعی هنجارمندی محسوب می شود. برای اینکه در نهایت نوعی نظم برقرار شود.
در قسمت هشتم سنتها در مورد عروس و داماد با اجازه و رضایت پدر و مادر و بیشتر به صورت درون همسری( یا درون گروهی) صورت می پذیرفت. زیرا به نظر مردم، زندگی افراد از پایداری بیشتری برخوردار بود. همچنین در مناسک ازدواج ، هدیه (نقدی، جنسی و غیره) به مثابه ی نوعی همیاری متقابل، نقش حائز اهمیتی دارد. زیرا به دوام و پایداری خویشاوندی (صله ی ارحام) علاوه بر رعایت احترام کمک می نماید.و کارکرد انسجام بخش نظام خویشاوندی را بر عهده دارد. در قسمت نهم اشعار مقدس الوکه (Alok )المان ها ی مذهبی یا سروده های عشقی و تاریخی را در بر می گیرد. آیکه (Aika) یا لالایی را مادر برای نوزاد خویش می خواند، علاوه بر آن کارکردهای پیام رسانی زنان را به هنگام محاصره ی شهر توسط دشمنان به مردان بر عهده داشته است. ارده خوانی یا رباعی خوانی (Arda ) را زنان به هنگام مرگ عزیزان خویش می خواندند، که موتیف هایی از بی وفایی، مذمت دنیا، غربت، هجران و آرزوی وصال را نشان می دهد. رمضونیکه(Remazonike) تداعی گر آیین یادآوری برای محقق نمودن نوعی از همکاری از طریق جمع آوری پول یا شیرینی در شب های ماه رمضان بوده است، زیرا به نظر می رسد با برگزاری این مراسم، توجه به محرومان صورت عملی می پذیرد. در قسمت دهم تنوع سیستم زندگی و اقسام خانه های مسکونی متاثر از شرایط زیست-محیطی بوده است. به عنوان مثال آسایاهای بادی، کارکردهای حائز اهمیتی(تامین آرد مورد نیاز، آب کشیدن از چاه و عامل تنظیم کننده ی هوای سرد در فصل گرما) را برای مردم در بر داشته است. در بخش یخچال ها و کولرهای طبیعی ( خارخانه ها و غیره) نیز کارکردهای سرمایشی مورد توجه بوده است. در قسمت یازدهم سیاست کردن کودک را داریم، معمولا هنگامی صورت می گیرد که بخواهیم او را به اصطلاح سیستانی از شیر بگیریم. یعنی مادر در اینجا به راههایی متوسل می شود، به عنوان مثال با چسباندن پر مرغ یا موی بز یا آغشته نمودن نوک پستان به کتیرا توانایی مقابله را از او می گیرد. به این ترتیب چیزی تبدیل به تابو شده و در کودک نوعی ترس را ایجاد می کند و باعث می شود او دیگر رغبتی برای خوردن شیر مادر نداشته باشد. در اینجا با تیپی از خطر روبه رو هستیم ، زیرا مادر، کودکش را علی رغم میل باطنی خود کودک وادار به انجام عملی دیگر می کند. البته در موارد دیگر نیز تابو وجود دارد، به عنوان مثال یکی از شیوه های متداول تنبیه کودک، تهدید او به داغ کردن با فتیله ی پارچه ای بود، در واقع همان چیزی بوده که اکنون جای خود را با ترسانیدن کودک از آمپول عوض کرده است. در قسمت دوازدهم انواع فالگیری برای آغاز بسیاری از کارها به انجام فال های ساده(فال دست، فال سینک sinak یا چوب کبریت و غیره) مبادرت می ورزند. علاوه بر آن به طلسم بندی نیز اشاره شده است که ریشه های تاریخی را در آن می توان جستجو نمود و برای خنثی نمودن بدی ها به کار می رود. در قسمت سیزدهم در مورد انواع هنرهای نمایشی(شبیه خوانی یا تعزیه خوانی، شاهنامه خوانی، نقالی، لوبتک Lobatak ) می توان اذعان داشت که شبیه خوانی، نوعی ادای دین و ابراز ارادت به آل علی(ع) می باشد و شاهنامه خوانی یادآوری شجاعت ها، آمادگی ها و برخورد نیروهای متضاد یا آرایه ی جنگ و صلح است. مهم نیست که پیروزی از آن کیست؟ بلکه مهم است بدانیم چرا جنگ وجود دارد؟ به نظر می رسد هر نبرد با توجه به نظر فوکو عاملی برای کسب قدرت بوده است، تا نوعی مشروعیت را در خود جذب نماید. در نقالی با تخیلات افراد در قالب تجربه های زیسته ی آنها روبه رو هستیم که نوعی هماهنگی را در هستی به مخاطب القا می کند. در نمایش بی کلام یا لوبتک نیز کاربرد چشم زخم برای هدف معین اما در اصل جهت رهایی و ایمنی از تاثیر شور چشمی وجود دارد. در بخش دیگر هنرهای نمایشی زنانه نمایش طنزگونه و موزون زایمان بوده است، که اهمیت خانواده را در کنار کارکردهای آن نشان می دهد.
درقسمت چهاردهم اعتقادات و باورهای مردم سیستان با توجه به عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک و آتش) قابل بررسی می باشد. به عنوان مثال نام های مختلفی برای باد( صد و بیست روزه، ثور، پنجکه و غیره) وجود دارد، حتی پیشوند بعضی از بیماریها (باد بواسیر، باد خناق و غیره) با نام باد پیوند خورده است، و گاهی وزیدن آن با توجه به فصل گرما به حکمت تعبیر شده است. آب نیز در گذشته عامل رونق کشاورزی از طریق دریاچه ی هامون در زندگی مردم تاثیر به سزایی داشته است. با توجه به این که سیستان خواستگاه زرتشت بوده است، آتش برای آنها از جایگاه مهمی برخوردار بوده است، و گاهی به اجاق خانواده تعبیر شده است.
در قسمت پانزدهم پزشکی سنتی به کارهایی اشاره می کند، که در مورد برخی از بیماران انجام می دادند. به عنوان مثال باد ناق و باد خناق را با محلول غلیظی از فلفل هندی یا فلفل سیاه به کودک مبتلا می خورانیدند و به این ترتیب مداوا می نمودند. ( همان، ۱۰۶) بحث دانه ها یا زخم ها وجود دارد که برای درمان دانه های گوناگون از شیوه های سنتی بهره می گرفتند. به عنوان مثال دانه ی امونک(Amunak) زخمی به گونه ی کیست یا کیسه ی چرکی بر روی پوست در ناحیه بناگوش و در کنار گردن ایجاد می شود که برای مداوای آن زنان مجرب سوزنی را داغ کرده از جهات گوناگون، آن را با سوزن سوراخ سوراخ می کنند، آنگاه مقداری دانه ی اجغون کوبیده همراه با آرد جو مرهمی تهیه کرده و بر روی زخم می گذارند. و این کار را چندین بار انجام می دهند تا چرک آن کشیده شود و زخم خشک گردد. (همان،۱۰۶-۱۰۷)
به طور کلی کارکردهای معناداری میان بیماری ها و دانه ها یا زخم ها با طبیعت وجود داشته است، که به مثابه ی بازتولید نظم در بستر نیازهای افراد کاملا مبرهن می باشد. تا برای ما همچنین شیوه های تازه ای را از کنش های آنها نشان دهد. در قسمت شانزدهم مراسم مربوط به مردان مشرف به موت به تفصیل آمده است. که به نظر می رسد نوعی نوستالژی مرگ و آمادگی برای آن باشد، که افراد خواسته یا ناخواسته به استقبال آن می روند تا از طریق باورهای خود چیزی را برای عدم غفلت در کارها یادآوری کنند.
به عنوان مثال اطرافیان به درخواست خود شخص و یا به اراده و میل خویش با مراقبت تمام وی را استحمام نموده لباس تمیز بر تن او می پوشاندند، موهای سر او را کوتاه و ریش او را به حنا و خضاب بسته ناخن هایش را نیز کوتاه می کردند. در موارد بسیار حتی دست و پای بیمار مشرف به موت را حنا می بستند. البته برای زنان مشرف به موت نیز با تفاوت اندک چنین عمل می کردند. ( همان، ۱۰۹-۱۱۰)
درقسمت هفدهم نواختن دهل در حالت های مختلف در ابتدا به مثابه ی یک فراخوان عمل می کند، زیرا این نواختن به سمت ارگ می توانست علامت جنگ در برابر نیروهای مهاجم شناخته شود، یا در رقص محلی نیز تداعی گر همین مسئله بوده همچنین برای خارج ساختن غریق گم شده در آب به کار می رفته است.
علاوه بر آن یکی از سازهای محلی است که برای اجرا ی موسیقی، رقص چوب و شمشیر کاربرد فراوان دارد. در قسمت هجدهم وسایل عبور از آب (توتن، کدوی آبی مشهور و سل)به تفصیل آمده است. به عنوان مثال توتن( Tutan)یا قایق پوشالی ساخته شده از نی که معمولی ترین وسیله ی عبور از آب بوده با توجه به این که در گذشته مردم برای زیارت خواجه غلطان با توتن به کوه خواجه (یکی از آثار باستانی) می رفتند. به طور کلی ارتباط میان طبیعت، ابزار و زندگی افراد را با توجه به نظر ماروین هریس که در نظریه ی محیط شناسی فرهنگی به شیوه ی معیشت با توجه به اقلیم می پردازد، می توان تبیین نمود. در قسمت نوزدهم توضیح واژه ها (طسوج، پنچک کخاگو یا باد پنجک، دل اندروای و غیره)به ریشه ی نام ها و مکان های مختلف می پردازد. حتی اغلب آنها با توجه به شرایط زیست محیطی و نقش آنها در زندگی مردم تفسیر می شود. و اعتقادات دین زرتشت را در این زمینه به وضوح می توان دریافت .
به عنوان مثال واژه ی دل اندروای به این اشاره دارد که فرشته ی آب در کوه خواجه اسکان یافته است. (همان،۱۱۹) و واژه ی طسوج یا تسوک (Tasuk) که ریشه ی عربی دارد، به معنی و مفهوم بخش یا ناحیه زراعتی است و تاسوکی، آبادی کوچک و بی آب و علفی در سیستان است که مردم از آب چاه استفاده می کنند و آب آن شور بود. در گذشته حوالی آن را مزارع سرسبز تشکیل می داده که از رامرود یا رود بیابان سیراب می شده است. (همان، ۱۱۷)
در قسمت بیستم ابزار شکار (الغچAlgha ، لتو Latow، دو گزه Dogaza ، سارو حلقه مویک، شکندوک kandook و تیرکموtirkamo یا تیرکمان، ترگ Trag) و نام پرندگان به کارکردهای حائز اهمیت دریاچه ی هامون در گذشته می پردازد، زیرا مردم سیستان با توجه به رونق دریاچه ی هامون به شکار آهو، خرگوش و پرنده ها(با نام های مختلف) می پرداختند. یکی از عوامل موثر بر شیوه ی معیشت آنها بوده است. ابزار به شیوه های ساده ای تهیه می شدند، یعنی میان سادگی ابزار و کارکرد آنها با توجه به در دسترس بودن به رابطه ی متقابلی می توان دست یافت. که به نظر می رسد از حداقل امکانات می توان حداکثر استفاده را برد. علاوه بر آن مردان به صید ماهی نیز می پرداختند که نقش بسیار حائز اهمیت در زمینه ی اقتصادی ایفا می نمود. به عنوان مثال الغچ، ابتدایی ترین نوع وسیله شکار چوب دستی کوچک و نسبتا ضخیمی بوده است و در گویش محلی پرتاب کردن هر شیء را نیز الغچ می گویند. ( همان، ۱۲۲)
نام پرندگان به گویش سیستانی با توجه به نظر ماروین هریس حلقه ای برای ارتباط با شکل حیات در گذشته ایجاد می کند، و روح هر فرد را به صدای آب پیوند می زند. اما اکنون فضا ما را به سکوت دعوت می کند. و زمان در یکنواختی تعبیه شده است. در پایان آسوکه های سیستان یا افسانه ها انعکاس دهنده ی اعتقادات و باورهای مردم در زندگی می باشد. بنابراین جهان بینی هر فرد را می توان از این طریق درک نمود.
نتیجه :
عنوان کتاب یعنی کندو به نظم نهفته در طبیعت اشاره می کند، زیرا عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک و آتش) در فضا هویت می یابند. و تنها پایداری، آنها را به گرد هم آیی فرا می خواند. برای اینکه تداعی گر شیوه های کنجکاوی باشند. بنابراین می توان اذعان داشت که یادداشت های پایان هر بخش به مثابه ی تلنگری می باشد تا حوادث گوناگون را در بستر زندگی، سفر و مرگ تجربه نماییم. زیرا مناسک زمان را برای ما روایت می کند، همچنین سوژه در معانی خود عینیت می یابد. در واقع به خوانش های متعدد می توان دست یافت. هر واژه برای ما می گوید : تولد در جایگاه نام، نمادین می شود. و ازدواج، گاهواره ی نقش هاست، همچنان که مرگ، آوردگاه تجربه ها می باشد. به طور کلی رابطه ی دیالکتیکی میان پدیده های گوناگون تجسم می یابد، و کارکردهای مختلف نمادها و اعداد ( نواختن دهل، رقص محلی و غیره) تجلی بخش نظم در کل هستی می باشد. که واقعیت های اجتماعی بر ارکان آن احاطه می یابد. وقتی فرهنگ در تمامیت مطرح می شود، به هویت سیستانی می توان پی برد. که در بستری آمیخته با سکوت، تنش، توقف و حرکت پرورش یافته است. زیرا نظم را در نوعی بی نظمی می یابد. بنابراین فضایی لایتناهی برای درک زمان متصور می شود. و به این پرسش می پردازد: چرا افراد دسترسی های متفاوت به امکانات دارند؟ اگر با اذعان به نظر فوکو به مسئله توجه کنیم که معتقد است : نقش روشنفکر مبارزه بر علیه آن شکل هایی از قدرت است که او را در حوزه ی دانش، حقیقت، خودآگاهی و سخن، مفعول و عامل خود می کنند. (بودریار،لیوتار وغیره،۱۳۸۹: ۳۰۰-۳۰۱) بنابراین می توان اذعان نمود که روابط گسترده ای میان حوزه های مختلف در جامعه وجود دارد و جایگاه فرد را با توجه به سلسله مراتبی مشخص تعریف و تعیین می نماید. به نظر می رسد که بعضی از افراد دسترسی های یکسانی به ورزش داشته باشند و این مسئله باعث تمایز و تفاوت شود. در واقع انسان شناسی می تواند راهی برای درک و فهم ژرف ارتباط با طبیعت باشد، با رویکرد کل گرا می توان شدت و ضعف را در اوقات فراغت بازتاب نمود. همچنین واقعیت با دقت به اشیاء استحاله می یابد و جابه جایی در بستر اتلاف وقت، بازنمایی می شود. برای اینکه افق ها در امکان تداوم برنامه ریزی شوند و پدیده ها نیز نظم یابند.
۱-بودریار، بارت، بلانشو، لیوتار، واتیمو، دلوز، نگری، هارت، کریستوا، فوکو، گتاری، دریدا (چاپ اول ۱۳۷۴و چاپ ششم ۱۳۸۹): سرگشتگی نشانه ها( نمونه هایی از نقد پسامدرن)، گزینش و ویرایش: مانی حقیقی، تهران، نشر مرکز
۲- رییس الذاکرین، غلامعلی (دهبانی)( چاپ اول ۱۳۷۰) کندو( فرهنگ مردم سیستان)، مشهد، ناشر: مولف
۳-فکوهی، ناصر (چاپ ششم ۱۳۸۸) تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران: نشر نی
منابع در مورد سیستان :
۱-افشار سیستانی، ایرج(۱۳۶۳) نگاهی به سیستان و بلوچستان(مجموعه ای از تاریخ جغرافیای
منطقه و ایران)، تهران: نشر هما
۲- افشار سیستانی، ایرج(۱۳۶۷) بزرگان سیستان، تهران: نشر دیبا
۳- افشار سیستانی،ایرج(۱۳۶۹) سیستان نامه(جلد اول و دوم)، تهران: نشر مرغ آمین
۴- افشار سیستانی، ایرج(۱۳۷۰) عشایر و طوایف سیستان و بلوچستان، تهران: نسل دانش
۵- افشار سیستانی، ایرج(۱۳۸۴) پژوهش در جغرافیای تاریخی کوه خواجه، زاهدان:
میراث فرهنگی
۶- افشار سیستانی، ایرج(۱۳۶۶) مقدمه ای بر شناخت ایل ها،چادرنشینان و طوایف
عشایری، تهران: مولف
۷- ابراهیم زاده، عیسی(۱۳۸۹) سیستان مرکز نیمروز واقعی یا نصف النهار مبدا جهان،
زاهدان: اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
۸- ابراهیم زاده، عیسی(۱۳۸۸) بنیان های جغرافیایی جنوب شرق ایران، زاهدان: دانشگاه
سیستان و بلوچستان
۹- باسورث.کلیفورد.ادموند(۱۳۷۰)تاریخ سیستان(از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان)
ترجمه: حسن انوشه، تهران: انتشارات امیر کبیر
۱۰-بهار، ملک الشعرای(۱۳۱۴) تاریخ سیستان، تهران: کتابخانه زوار
۱۱- بهاری، محمدرضا(۱۳۸۳) سیستانیکا(فرهنگ لغات سیستانی)، زاهدان: مولف
۱۲- براهویی، زهرا(۱۳۸۳) گلچینی از فرهنگ سیستان، زاهدان: فاروق اعظم
۱۳- پورداوود، ابراهیم(۱۳۷۷) یشت ها، تهران: اساطیر
۱۴- تیت.جی.پی (۱۳۶۴) سیستان(جلد اول) ترجمه: سید احمد موسوی، زاهدان: اداره کل ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان
۱۵- تیت.جی.پی(۱۳۶۲) سیستان(جلد دوم)، ترجمه: غلامعلی رییس الذاکرین، زاهدان:
دانشگاه سیستان و بلوچستان
۱۶- حیدری مکرر، حمید و همکاران(۱۳۸۰)، سیستان خاستگاه آسیاهای بادی در جهان
، زابل: دانشگاه زابل
۱۷- حیدری مکرر، حمید و همکاران(۱۳۸۰) هیرمند بزرگترین رودخانه فلات ایران،
زابل: دانشگاه زابل
۱۸- حصوری، علی(۱۳۷۱) فرش سیستان، تهران: فرهنگان
۱۹- حسن زاده، علیرضا(۱۳۸۷) خوراک و فرهنگ( مجموعه مقالات سمینار خوراک و
فرهنگ)، تهران: نشر مرکز
۲۰- رییس الذاکرین، غلامعلی(دهبانی)(۱۳۶۴) کورنامه نیمروز، نشر فرهنگ سیستان
۲۱- رییس الذاکرین، غلامعلی(دهبانی)(۱۳۷۰) کندو(فرهنگ مردم سیستان)، مشهد، مولف
۲۲- رییس الذاکرین، غلامعلی(دهبانی)(۱۳۸۶) فرهنگ منظوم دهبانی به گویش سیستان،
مشهد، مولف
۲۳- رییس الذاکرین، غلامعلی(دهبانی)(۱۳۸۹) پنج ارغن(فرهنگ سیستان)، نشر مشهد
۲۴- رخشانی، بدیل(۱۳۶۰) سیستان، تهران: فرهنگان
۲۵- سید سجادی، سید منصور(۱۳۸۵) شهر سوخته، زابل: پایگاه میراث فرهنگی و
گردشگری شهر سوخته
۲۶- سید سجادی، سید منصور(۱۳۸۸) مجموعه مقالات شهر سوخته، تهران: سازمان
میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
۲۷- سیستانی، محمد اعظم(۱۳۶۶)سیستان، سرزمین ماسه ها و حماسه ها، کابل: مرکز
علوم اجتماعی
۲۸- سیستانی، محمد اعظم(۱۳۶۸) مردم شناسی سیستان، کابل: مرکز علوم اجتماعی
۲۹- سند گل، کبری و سرابندی امین الله( ۱۳۸۶) نوروز در نیمروز، مشهد
۳۰- شاه محمدی، زمان و ملکی سعید(۱۳۹۰) حیات هامون، تهران: سازمان انتشارات جهاد
دانشگاهی
۳۱- فروزانفر،فرزاد(۱۳۸۸) گزارش های شهر سوخته ۳، تهران: سازمان میراث
فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
۳۲-کریستی، کانلی، فریه، اسمیت، راولینسون، سایکس، مکماهون، هانتینگتون، لندور،
تیت، آنندال(۱۳۷۸) جغرافیای تاریخی سیستان(سفر با سفرنامه ها)، ترجمه: حسن احمدی،
تهران: مولف
۳۳- کاوش، حسین علی(۱۳۸۲) کوه و دریاچه سیستان در آیین ادیان، زابل: دانشگاه زابل
۳۴- کرباسچی، مسعود و همکاران(۱۳۷۳) بررسی امکانات توسعه صنایع دستی در استان
سیستان و بلوچستان، زاهدان: جهادسازندگی استان سیستان و بلوچستان
۳۵- کرمانی، ذوالفقار(۱۳۷۴) جغرافیای نیمروز، تهران: عطارد
۳۶- کلدوی، علی(۱۳۸۲) صنایع دستی سیستان، زابل: دانشگاه زابل
۳۷- گیرشمن، رومن(۱۳۸۳) ایران از آغاز تا اسلام، تهران: معین
۳۸- گلستانه، مزار(۱۳۸۶) ادبات و شعر عامیانه مردم سیستان، مشهد: عروج اندیشه
۳۹- گلستانه، مزار(۱۳۸۴) امثال و حکم مردم سیستان، مشهد: هلیاتوس
۴۰- گلستانه، مزار(۱۳۸۸) سور و سوگ در سیستان، مشهد: عروج اندیشه
۴۱- محمدی خمک، جواد(۱۳۷۸) ماتیکان سیستان، مشهد: واژیران
۴۲- میرلطفی، محمودرضا و همکاران(۱۳۸۰) دریاچه هامون، زابل: روابط عمومی
دانشگاه زابل
۴۳- میرلطفی، محمودرضا و خمر،غلامعلی(۱۳۸۲) سیستان(مهد تمدن و شهرنشینی
باستان) زابل: دانشگاه زابل
۴۴- مصطفوی، علی اصغر(۱۳۶۱) سرزمین موعود، تهران: فرهنگ دهخدا
۴۵- منصوری، جمشید(۱۳۶۴) تالاب هامون، سازمان حفاظت محیط زیست
۴۶- نیکوکار،عیسی(۱۳۵۲) ترانه های نیمروز، تهران: انتشارات فرهنگ و هنر
۴۷- نوری، غلامرضا و همکاران(۱۳۸۶) تالاب هامون(حیات سیستان) تهران: سپهر
۴۸- وولف، هانس(۱۳۸۵) صنایع دستی کهن ایران، ترجمه: سیروس ابراهیم زاده، تهران:
نشر علمی و فرهنگی
۴۹- هرتسفلد، ارنست(۱۳۸۱) ایران در شرق باستان، ترجمه: همایون صنعتی زاده، تهران:
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۵۰- هدین، سوین(۱۳۵۵) کویرهای ایران، ترجمه: پرویز رجبی، تهران: توکا
۵۱- هینلز،جان(۱۳۸۱)شناخت اساطیر ایران،ترجمه:ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه