شاید بتوان گفت که در هر نسل تنها بتوان یک کتاب یافت که مانند این کتاب دیدگاه ما را نسبت به خودمان تغییر دهد. این اثر مهم، به بحث در این رابطه میپردازد که ژنهای ما این راز مهم را از ما مخفی نگه داشتهاند و باعث شکلگیری تلخترین مشاجرات علمی در قرن گذشته شدهاند. این راز چیزی جز این نیست که همهی ما از یک نژاد به وجود آمدهایم و منشا ما در آفریقاست. این اتفاق در حدود صد هزار سال پیش رخ داده است و بعد از آن گونهی ما جایگزین دیگر گونههای انسانی شد. او با استفاده از فسیلهای یافت شده و شواهد ژنتیکی سعی در اثبات این مسئله دارد. به عقیدهی او شواهد تنها در استخوانها نیست، بلکه در خون انسانها نیز هست. مک کی و استرینگر در این کتاب باورهای ریشهداری که بر این عقیدهاند که ما در حدود دو میلیون سال پیش و به عنوان نژادهایی متفاوت و به صورت جداگانه و با ساختار ژنتیکی متفاوتی تحول یافتهایم را به چالش میکشند. به عبارت دیگر به عقیدهی استرینگر همهی ما منشا آفریقایی داریم و این تفاوتهای نژادی صرفاً از تفاوتهای جغرافیایی سرچشمه میگیرد.
در این کتاب استرینگر با جزئیات دقیقی تئوریهایش را بیان میکند. به عقیدهی او هومو ساپینسها که منشا انسان امروزی بودند فقط در آفریقا به وجود آمدند و از آنجا به نقاط مختلف کره زمین رفتند و گسترش پیدا کردند. آنها سپس جایگزین دیگر گونههای انسانی شدند. استرینگر مخالف این نظریه پرطرفدار است که نمونههای مختلفی از هومو ساپینسها در نقاط مختلف زمین به صورت همزمان و موازی تحول پیدا کردند اما کمابیش مسیر یکسانی در جهت تطوری برداشتند که این مسیر حدود یک میلیون سال یا بیشتر طول کشید. به عقیدهی او این تحولات که تنها در آفریقا شروع شده بود قدمتی تنها در حدود صد هزار سال دارد. در نتیجه در این کتاب نویسندگان سعی دارند که با استفاده از شواهد یافت شده در علوم دیگر مانند باستان شناسی و ژنتیک و … از موضع خود دفاع کنند. به طور مثال، با استفاده از دادههای ژنتیک و ترسیم نقشههای ژنتیکی به ما نشان میدهند که چگونه بین نقشهی ژنتیکی یک اسکیموی قطبی و یک بانتوی آفریقای شباهتهای بسیار زیادتری وجود دارد، به نسبت نقشهی ژنتیکی دو گوریل درختی از یک جنگل.
آنها همچنین در این کتاب سعی در پاسخ دادن به این سوال دارند که انسان بودن به چه معناست. آنها در راستای پاسخ به این سوال با بررسی فسیلهای گونههای مختلف انسانی، سعی در تغییر تصور فرضی روابط بین نئاندرتالها و انسانهای امروزی داشتند. در ادامه آنها تلاش میکردند تا توضیح قابل قبولی در مورد موفقیت هومو ساپینسها در تسلط بر زمین و البته عواقب این موفقیت ارائه کنند. آنها سعی داشتند با آزمایش و بررسی وضعیتهای آب و هوایی مناطق مختلف با یکدیگر و تاثیر آنها بر تفاوتهای نژادی و قومیتهای مختلف نشان دهند که چگونه این تفاپتها در نقشهی ژنتیکی بسیار کوچک هستند. نظریات استرینگر در زمان خود با اینکه از پشتوانههای علمی برخوردار بود اما به دلیل تاثیرات سیاسی و اجتماعی که داشت، کمتر از آنچه که باید مورد استقبال قرار گرفت. اما با گذشت زمان انتظار میرود که این نظریه باز هم مورد توجه قرار بگیرد.
نوشتههای مرتبط
به عقیده استرینگر، مک کی و همفکران آنها ما به گونهی بسیار جوانی تعلق داریم و سعی آنها در این کتاب نیز به چا?%۸$ش کشیدن همه عقیدههای قبلی ما در مورد خودمان است: اینکه نژادها چگونه ما را از هم جدا کردند: اینکه ما موفقیتمان را مدیون مغزهای بزرگمان هستیم. اینکه ترقی ما اجتناب ناپذیر بود و مهمتر از همهی اینها، نئاندرتالها منقرض شدند، حتی با اینکه مغز بسیار بزرگتری از هومو ساپینسها داشتند. اما ما در مقایسه از طراحی بهتری برخوردار بودیم. آنها سپس اینطور ادامه میدهند که: یک میمون دو پا با مغزی کوچک منشا چندین گونهی مختلف انسانی میشود و نهایتاً منجر به پیدایش هومو ساپینسها میشود، گروهی از اجداد ما. در این بین ما این را نیز آموختیم که نئاندرتالها با اینکه به نوعی گونهی باهوشی بودند و در همان محدودهی زمانی میزیستهاند اما اجداد انسان امروزی نیستند، آنها بیشتر چیزی شبیه به عموزادههای انسان امروزی هستند.
آنها همچنین بحث میکنند که کاملاً مشخص است که فقط یک مهاجرت بزرگ وجود نداشته است، هیچکس شیپوری را به صدا در نیاورده است تا همهی انسانهای اولیه و شکارچیان را برای سفر به دنیای جدیدی فرا بخواند. در عوض مهاجرت ما باید به صورت کم کم رخ داده باشد، همانطور که نیاکان ما به آهستگی برای شکار بیشتر از قاره خارج شدند و قلمرو جدیدی را به دست آوردند.
به عقیدهی آنها بین نوادگان کسانی که استرالیا را در پنجاه هزار سال پیش یافتند و نوادگان قبایلی که صد و بیست هزار سال پیش در آمریکا ساکن شدند و همینطور همه ساکنین اروپا، آفریقا و آسیا یک پیوند بیولوژیکی مشترکی وجود دارد. آنها همه، فرزندان آفریقاییهایی هستند که خیلی پیشتر سرزمینشان را ترک کرده بودند.
به نظر استرینگر توانایی ژنتیکی ما در صحبت به زبانهای پیچیده بود که باعث بیرون کشیدن انسان مدرن از آن سکونی بود که ما در آن هزارهی طولانی با نئاندرتالها تا چهل هزار سال پیش شریک بودیم. این توانایی بود که با ما قدرت داد تا کل زمین را احاطه کنیم.
مشخصات کتاب شناختی:
نوشته: کریس استرینگر، رابین مک کی
انتشارات هالت، ۱۹۹۸
تصاویر
1. معمای فسیل کیبیش
یک معرفی شخصی نوشته کریس استرینگر
2. داستان بخش شرقی
3. مردم ترسناک
4. زمان و شانس
5. مادر همهی انسانها؟
6. ردپاها بر شنهای زمان
7. همه در حقیقت آفریقایی هستیم
8. جادوگر
9. رها شدن پرومتئوس
توضیحات
نمایهها