انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «مطالعات فرهنگی درباره فرهنگ عامه»

هانیه کرمیان

 

استوری، جان. مطالعات فرهنگی درباره فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده، تهران، نشر آگه، ۱۳۸۵

بررسی «مجموعه ای از رهیافت ها که نقش بسزایی در تکوین رویکرد مطالعات فرهنگی به مطالعه درباره فرهنگ عامه معاصر داشته اند»(استوری،۱۳:۱۳۸۵)
این عبارت خلاصه ای است از کتابی که جان استوری باگردهم آوردن رویکردها و نظریات گوناگون در ارتباط با رسانه های عامه پسند،مطالعات فرهنگی،فرهنگ عامه وارتباطی که می توانند با یکدیگر برقرارکنند،به تألیف رسانده است.

این کتاب در ۸ فصل موضوعاتی همچون تلویزیون،داستان ها،فیلم ها و روزنامه ومجلات عامه پسند را از دیدگاه های نظری مختلف مطرح کرده و در ادامه رویکرد و نوع نگاه مطالعات فرهنگی را به تحلیل های پیشین می افزاید.

در تمام طول کتاب ودر هر فصل،نکته مهم و بنیادینی که از نقطه نظر مطالعات فرهنگی در خصوص رسانه های عامه پسند مطرح می شود،کنارگذاشتن و مردود شمردن «نخبه گرایی بدبینانه»است.مقصود سوگیری هایی است که از جانب مکاتب نظری ای مثل مکتب فرانکفورت مطرح می شود مبنی بر اینکه هر آنچه که به فرهنگ عامه مربوط می شود را با برچسب هایی مثل «واقعیت گریزی» بی اهمیت می شمرند.همان طور که در بخش روزنامه ها ومجلات عامه پسند،نقل قولی از جاستین گریپسرود آورده می شود که می گوید این بدان معنا نیست که ما موظفیم «با توسل به ادله ای ساده انگارانه و عوام پسندانه یا ضد نخبه گرایانه از نشریات عامه پسند دفاع کنیم بلکه باید از این نوع مطبوعات ادراکی به دست آوریم متفاوت با آه وناله های معمول درباره «سودجو» بودن و «مبتذل بودن» آن ها و غیره»(استوری،۱۷۹:۱۳۸۵)
و اینکه مطالعات فرهنگی،به بررسی هر چه بیشتر چگونگی رویارویی،استفاده و برداشت افراد از رسانه های عامه پسند تأکید می کند.

 

– ددر فصل اول،رابطه فرهنگ با قدرت با تأکید بر آرای گرامشی و فوکو بررسی می شود و از هژمونی گرامشی به عنوان مفهومی که منجر به بازاندیشی درباره فرهنگ عامه،هم از جنبه سیاسی و هم در ارتباط با خود مفهوم فرهنگ عامه که به عقیده گرامشی،موازنه ای مبتنی بر مصالحه بین ساختار و کنشگری ،تولید و مصرف و یا همان ساختار و عاملیت است،یاد می کند.

 

– در بخش تلویزیون،جان مایه اساسی ای که مباحث در انتها به آن ختم می شوند،همین دوگانه ساختار و عاملیت است که نشان می دهد مطالعات فرهنگی چگونه ابعاد مختلفی از نحوه دریافت و فهم رسانه های عامه پسند را توسط افراد را مورد واکاوی قرار می دهد و انفعال محض آن ها را مردود می داند.تاثیر عواملی مثل تأثیر زمینه خانگی تماشای تلویزیون،نحوه تماشا کردن و جایگاه اجتماعی مخاطبان بر روی دریافت پیام و نوع استفاده ای که افراد از برنامه های تلویزیونی در زندگی شخصی خود می کنند یا مواجهه ای که می تواند موجب چرخش هدف تولید کننده پیام و نظام ایدئولوژیکی شود که در پس این گفتمان ایستاده ،از مواردی است که به آن پرداخته است.

 

– در بخش داستان های عامه پسند،در همان راستا،بحث «قرائت نشانه گرایانه» با تکیه بر آرای آلتوسر و در ادامه نظریه دریافت که از ماهیت تغییرپذیر معنا و تحقق متن توسط خواننده صحبت می-کند،مطرح می شود.

– فیلم های عامه پسند،سر فصل دیگری است که در ابتدای بحث از تاریخچه پژوهش درباره فیلم درمطالعات فرهنگی که از طریق ساختارگرایی آغاز شده، شروع می کند و با طرح دو رویکرد ساختار گرایی و پسا ساختارگرایی با ذکر دو نمونه،از یک سو هدفش «نشان دادن اینکه اسطوره های یک جامعه چگونه از طریق ساختارهای شان نوعی نظم مفهومی را به اعضای جامعه القا می-کنند»(استوری،۱۴۸:۱۳۸۵) و از دیگر سو ملهم از دریدا از به تعویق افتادن معنا و بی ثباتی آن می-گوید.اما در انتها دیدگاه مطالعات فرهنگی را در مخالفت با تحلیل های ایدئولوژیک اواخر دهه ۷۰ و ۸۰ نشان می دهد که بیشتر بر «زمینه ای» تأکید می کنند که مخاطب در آن با پیام موجه می شود مثل سالن های سینما.

 

– روزنامه ها و مجلات عامه پسند نیز بخش دیگری است که از آرای کسانی مثل «جان فیسک» و «ایان کانل» ،که همان چارچوب کلی کتاب را یادآور می شود،مطرح می کند.مینسک معتقد است «نشریات عامه پسند مملو از خیال پردازی های واهی درباره شکل دیگری از ادراک جهان هستند که واقعیت عادی جبهه قدرت را به چالش می گیرد.»(استوری،۱۸۵:۱۳۸۵)
اما ایان کانل با اندکی تفاوت از فیسک معتقد است «مهم ترین کار این قبیل اخبار و گزارش ها عبارت است از اعتراضی عوام پسندانه به (برخورداری بالادستی ها از ) امتیاز…)(استوری،۱۸۹:۱۳۸۵) و مقاومتی آنچنان که فیسک می گوید،شکل نمی گیرد.

 

– در موسیقی عامه پسند با مدنظر قرار دادن اقتصاد سیاسی موسیقی پاپ و صنعت موسیقی سازی از یک طرف و از طرف دیگر مصرف از جانب مخاطبان،بحث ارزش مبادله و ارزش مصرف را مطرح می کند و از ضرورت فهم وشناخت این دو نظام در کنار یکدیگر می گوید و همین طور به پاره فرهنگ ها و گروه های اجتماعی ستم دیده ای که موسیقی برای آن ها وسیله ای است در جهت مشخص کردن تمایز خود از گروه های دیگر،به عنوان مصداقی برای اهمیت توجه به زمینه مصرف اشاره می گردد.
در فصل مصرف کالا در زندگی روزمره، از دلایلی صحبت می کند که موجب شده تا مطالعات فرهنگی بر مصرف کالا متمرکز شود؛یکی به لحاظ نظری که زمینه به وجود آمدن متن را که مستلزم بررسی مصرف کالا است،مورد توجه قرارمی دهد و دیگری به لحاظ سیاسی که همان «نخبه گرایی بدبینانه» را نقد می کند.

– در بخش آخر یعنی جهانی شدن و فرهنگ عامه،باز از همان جایگاه قبلی و درهمان راستا،با طرح رویکردی شروع می کند که معتقد است نمی توان به آسانی از یک فرهنگ مسلط صحبت کرد که به یک فرهنگ ضعیف تحمیل و تزریق می شود.در مفهوم جهانی شدن،ایرادهایی که بر« جهانی شدن فرهنگ آمریکایی» وارد شده را از قبیل عدم توجه به خودِ فرهنگ آمریکایی که مقوله ای یکپارچه نیست و همین طور تأثیری که فرهنگ های غیر غربی بر روی غرب گذاشته اند،ذکر می کند.