انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «ما همه باید فمینیسم باشیم»

چیماماندا ادیچی نویسنده‌ای نیجریه‌ایست که در سال ١٩٩٧متولد شد. او تحصیلات خود را ابتدا در رشته ی پزشکی در دانشگاه نیجریه دنبال کرد، در مدت یک سال و نیمی که در آن دانشگاه مشغول تحصیل بود به ویراستاری مجله ی پزشکی دانشکده پرداخت. اما بعد از آن به امریکا رفت و طی سه دوره ی متوالی به تحصیل در رشته های علوم سیاسی‌و‌ارتباطات، نویسندگی‌خلاق و مطالعات‌افریقا مشغول شد. سپس مدتی در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت و درسال ٢٠١۶ از دانشگاه جان هاپکینز و ادینبورگ دکتری افتخاری اش را دریافت کرد. آثار او به بیش از سی زبان ترجمه شده و تعدادی از آن ها برنده ی جوایز متعددی از جمله، جایزه ی اورنج و جایزه‌ی حلقه ی ملی منتقدین کتاب بوده اند. سخنرانی Ted او در سال ٢٠١٢ با موضوع “همه ی ما باید فمینیسم باشیم” موج جدیدی از بحث ها را در زمینه ی فمینیسم بوجود آورد. این سخنرانی بعد تر در سال ٢٠١۴ در فرم یک کتاب از طرف انتشارات وینتج برای خوانندگان تدوین شد. ادیچی در این اثر خود تعریف جدیدی از فمینیسم که مختص قرن ٢١ است ارائه می کند. با دادن تصویری از تجربیات خود به عنوان یک زن رنگین پوست اثرش را شروع کرده، و در ادامه به این می پردازد که چطور سیاست های جنسی در دنیا خود را به جای واقعیت نشانده اند و چه اندازه آگاهی و تفکر فعالانه نسبت به آنها برای همه ی ما نیاز است. نکته ی مثبتی که این کتاب را از خیلی از کتاب های فمینست محور دیگر متمایز می کند این است که ادیچی با لحنی امیدوارانه زن ها و مرد ها را به فمینیست بودن و ساختن دنیایی عادلانه تر دعوت می کند. قسمتی از متن کتاب در ادامه آمده است.

همه ی ما باید فمینیسم باشیم

نوشته ی چیماماندا ادیچی

زن ها و مردها با هم متفاوت اند. هورمون ها، اندام های جنسی و توانایی های زیستی ماباهم متفاوت است (مثلا زن ها می توانند بچه به دنیا بیاورند، مردها نمی توانند). مرد ها تستوسترون بیشتری دارند و در حالت کلی ازنظرجسمی از زن ها قوی تر اند. تعداد زن ها در دنیا از تعداد مرد ها تقریبا بیشتر است (۵۲ درصد از جمعیت دنیا زن ها هستند، اما بیشترین مناصب قدرت و منزلت توسط مرد ها اشغال شده است. به قول وانگاری ماتای۱ (برنده ی جایزه ی صلح نوبل که اهل کنیا بود) هر چه جای بالاتری پا بگذارید در آن جا زنان کم تری می بینید.

در انتخابات اخیر امریکا از قانون Lily Ledbetter زیاد شنیدیم و اگر کمی فراتر از این اسم آهنگین برویم، می بینیم که در واقع قضیه از این قرار بوده است:در امریکا یک زن و یک مرد کار مساوی انجام می دهند با مهارت های یک سان و مرد حقوق بیش تری برای آن کار دریافت می کند به این دلیل که مرد است.
بنابراین چیزی که به ما گفته می شود این است که مردها دنیا را اداره می کنند. این گفته هزار سال پیش معنی داشت. زیرا آن زمان انسان ها در دنیایی زندگی می کردند که برای زنده ماندن توان جسمی حرف اول را می زد. کسی که از نظر جسمی از همه قوی تر بود برای رهبری کردن در اولویت قرار داشت.و به طور کلی مردها قوای جسمی شان از زن ها بیشتر است (البته استثنا های زیادی برای این مساله وجود دارد). امروزه ما در یک دنیای کاملا متفاوتی زندگی می کنیم. کسی که برای رهبری کردن مناسب تر است آن کسی نیست که قدرت جسمانی اش بیشتر است.بلکه کسی است که باهوش تر، با دانش تر، خلاق تر و مبدع تر است.و برای هیچ کدام از این خصایص هورمونی وجود ندارد. یک مرد و یک زن می توانند به یک اندازه باهوش، با دانش، مبدع و خلاق باشند. ما به تکامل رسیده ایم.اما نظرات مان در مورد جنسیت هنوز به تکامل نرسیده اند.

مدت زمانی پیش من به سالن یکی از بهترین هتل های نیجریه رفتم، و نگهبان دم در مرا نگه داشت تا یک سری سوال مسخره از من بپرسد؛ اینکه شماره اتاق و اسم فردی که من قرار بود آن جا ملاقات کنم چیست؟ آیا آن فرد را از قبل می شناختم؟ آیا مدرکی داشتم که ثابت کنم من مهمان یکی از مسافران هتل هستم؟ واقعیت این است که معمولا فرض را بر این می گیرند که یک زن نیجریه ای وقتی تنها پا درهتلی بگذارد یک روسپی است. چون امکان ندارد یک زن تنها در آن جا مهمان باشد و پول اتاقش را خودش بدهد.اما اگر مردی وارد همان هتل شود قرار نیست مورد آزار جنسی قرار گیرد.فرض بر این است که او آنجا برای انجام دادن کاری مشروع آمده است.( بماند که چرا این هتل ها هیچ گاه به این مسآله توجه نمی کنند که منبع تقاضا برای روسپی ها از کجا می آید بجای اینکه به منبع عرضه ی ظاهری آن بپردازند.)

اخیرا مقاله ای در مورد زندگی کردن با هویت یک ” زن جوان در لاگوس ” نوشتم، و یکی از آشناهایمان به من گفت که لحنم در آن مقاله خشم گین بوده و نباید با آن لحن می نوشتم. اما من اصلا بابت کارم معذور نبودم. معلوم است که لحن من خشم گین بود. جوری که امروزه با مقوله ی جنسیت برخورد می شود یک بی عدالتی ای بیش نیست. من خشم گین ام. همه ی ما باید خشم گین باشیم. خشم در طول تاریخ باعث بوجود آمدن تغییر شده. اما من امیدوار هم هستم چون به قدرت انسان ها در اینکه می توانند خودشان را بازسازی کنند و بهتر شوند یقین دارم.

اما برگردیم سر خشم. من متوجه تذکری که در صدای آن فرد بود شدم و می دانستم که آن حرف همان اندازه در مورد مقاله ی من بود که در مورد شخصیت من هم بود. آن صدا می گفت که خشم برای یک زن اصلا خوب نیست. اگر تو یک زن هستی ، نباید خشمی ابراز کنی چون تهدید آمیز به نظر می رسی. من یک دوست آمریکایی دارم، خانمی که در محل کارش جانشین یک مدیر آقا شد. مدیر قبلی از آن آدم های سفت و سختی بود که هر چه دوست داشت به دست می آورد. خیلی رک و مصمم بود و به شدت در مورد ثبت زمان ورود و خروج کارمندان سخت گیر بود. حالا آن خانم جای آن آقا را گرفت و پیش خودش فکر کرد به همان اندازه آدم محکمی است، البته کمی مهربان تر از او.به گفته ی او آن اقا همیشه در نظر نمی گرفت که هر فردی یک خانواده دارد که برایش وقت بگذارد ، اما آن خانم این نکته را در نظر می گرفت. هنوز چند هفته از کار جدید آن خانم نگذشته بود که یکی از کارمندان شرکت را بخاطر جعل امضا در برگه ی ورود و خروج بازخواست کرد. دقیقا همان کاری که ان آقا هم قبل از او انجام می داد. این شد که کارمند مورد نظراز آن خانم به خاطر روش کارش به مدیریت کل شکایت کرد و گفت که کار کردن با این خانم سخت و خشن است. بعد همه ی کارمندان در این شکایت به او ملحق شدند حتی یک نفر گفت انتظار ما از مدیر جدید این بود کمی لطافت زنانه وارد کار کند که نکرد. هیچ کدام از آن ها به این فکر نکرد که آن خانم دقیقا همان کاری را انجام داد که اگر یک مرد می کرد بابت آن تحسین هم می شد.
یکی از دوستان دیگرم که او هم یک خانم امریکایی است یک شغل پر درامد تبلیغاتی دارد. او یک همکار خانم دارد. تعریف می کرد یک بار در یکی از جلسات شان خیلی تحقیر شده، چون وقتی نظر داده رئیس اش هیچ توجهی نکرده اما به محضی که یکی از کارمندان آقا همان حرف را زده بسیار از نظرش استقبال کرده است. دوست من خواسته از حق اش دفاع کند اما این کار را نکرده. در عوض به دستشویی رفته و گریه کرده و بعد با من تماس گرفت. او صدایش را بالا نبرده چون نمی خواسته پرخاش گر به نظر برسد پس تمام ناراحتی اش را در خودش نگه داشته.
چیزی که در مورد این دوستم و بقیه ی دوستان امریکایی ام برای من عجیب بود این بود که چقدر همه ی آن ها دنبال این هستند که دوست داشته شوند. این که آن ها جوری تربیت شده اند که فکر کنند دوست داشته شدن خیلی مهم است و برای اینکه دوستت بدارند نباید مخالفتت با بقیه یا خشم و اعتراضت را نشان دهی.
ما زمان زیادی صرف می کنیم که به دخترهایمان یاد دهیم نگران این باشند که پسرها چه نظری در موردشان دارند.اما به آن طرف مساله توجهی نمی کنیم. به پسرها یاد نمی دهیم تمرین کنند دوست داشته شوند. دائم به دخترها می گوییم نباید عصبانی، محکم و خشن باشند و این اصلا خوب نیست. اما همان موقع برمی گردیم و پسرهایی که این کار می کنند را تشویق می کنیم. همه جای دنیا کتاب ها و مقالات زیادی وجود دارد که به دخترها می گوید چه کارهای انجام دهند یا ندهند تا پسرها خوششان بیاید. اما نصف این اندازه هم راهنما برای پسران وجود ندارد که چطور برای دختر ها جذاب باشند.
جنسیت همه جا در دنیا اهمیت دارد. امروز من از همه می خواهم به دنیایی متفاوت فکر کنیم. به دنیایی عادلانه تر. دنیایی با زنان و مردانی شادتر که باخودشان صاف تر هستند. برای شروع فقط باید یک کار کرد: ما باید دخترانمان را جور دیگری تربیت کنیم. همانطور پسرمانمان را.

References:
Adichie, Chimamanda Ngozi,We Should All Be Feminist, Vintage Books, US, 2014
https://en.wikipedia.org/wiki/Chimamanda_Ngozi_Adichie
https://www.chimamanda.com

فریبا جان‌نثاری

چیماماندا ادیچی نویسنده‌ای نیجریه‌ایست که در سال ١٩٩٧متولد شد. او تحصیلات خود را ابتدا در رشته ی پزشکی در دانشگاه نیجریه دنبال کرد، در مدت یک سال و نیمی که در آن دانشگاه مشغول تحصیل بود به ویراستاری مجله ی پزشکی دانشکده پرداخت. اما بعد از آن به امریکا رفت و طی سه دوره ی متوالی به تحصیل در رشته های علوم سیاسی‌و‌ارتباطات، نویسندگی‌خلاق و مطالعات‌افریقا مشغول شد. سپس مدتی در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت و درسال ٢٠١۶ از دانشگاه جان هاپکینز و ادینبورگ دکتری افتخاری اش را دریافت کرد. آثار او به بیش از سی زبان ترجمه شده و تعدادی از آن ها برنده ی جوایز متعددی از جمله، جایزه ی اورنج و جایزه‌ی حلقه ی ملی منتقدین کتاب بوده اند. سخنرانی Ted او در سال ٢٠١٢ با موضوع “همه ی ما باید فمینیسم باشیم” موج جدیدی از بحث ها را در زمینه ی فمینیسم بوجود آورد. این سخنرانی بعد تر در سال ٢٠١۴ در فرم یک کتاب از طرف انتشارات وینتج برای خوانندگان تدوین شد. ادیچی در این اثر خود تعریف جدیدی از فمینیسم که مختص قرن ٢١ است ارائه می کند. با دادن تصویری از تجربیات خود به عنوان یک زن رنگین پوست اثرش را شروع کرده، و در ادامه به این می پردازد که چطور سیاست های جنسی در دنیا خود را به جای واقعیت نشانده اند و چه اندازه آگاهی و تفکر فعالانه نسبت به آنها برای همه ی ما نیاز است. نکته ی مثبتی که این کتاب را از خیلی از کتاب های فمینست محور دیگر متمایز می کند این است که ادیچی با لحنی امیدوارانه زن ها و مرد ها را به فمینیست بودن و ساختن دنیایی عادلانه تر دعوت می کند. قسمتی از متن کتاب در ادامه آمده است.
همه ی ما باید فمینیسم باشیم
نوشته ی چیماماندا ادیچی

زن ها و مردها با هم متفاوت اند. هورمون ها، اندام های جنسی و توانایی های زیستی ماباهم متفاوت است (مثلا زن ها می توانند بچه به دنیا بیاورند، مردها نمی توانند). مرد ها تستوسترون بیشتری دارند و در حالت کلی ازنظرجسمی از زن ها قوی تر اند. تعداد زن ها در دنیا از تعداد مرد ها تقریبا بیشتر است (۵۲ درصد از جمعیت دنیا زن ها هستند، اما بیشترین مناصب قدرت و منزلت توسط مرد ها اشغال شده است. به قول وانگاری ماتای۱ (برنده ی جایزه ی صلح نوبل که اهل کنیا بود) هر چه جای بالاتری پا بگذارید در آن جا زنان کم تری می بینید.
در انتخابات اخیر امریکا از قانون Lily Ledbetter زیاد شنیدیم و اگر کمی فراتر از این اسم آهنگین برویم، می بینیم که در واقع قضیه از این قرار بوده است:در امریکا یک زن و یک مرد کار مساوی انجام می دهند با مهارت های یک سان و مرد حقوق بیش تری برای آن کار دریافت می کند به این دلیل که مرد است.
بنابراین چیزی که به ما گفته می شود این است که مردها دنیا را اداره می کنند. این گفته هزار سال پیش معنی داشت. زیرا آن زمان انسان ها در دنیایی زندگی می کردند که برای زنده ماندن توان جسمی حرف اول را می زد. کسی که از نظر جسمی از همه قوی تر بود برای رهبری کردن در اولویت قرار داشت.و به طور کلی مردها قوای جسمی شان از زن ها بیشتر است (البته استثنا های زیادی برای این مساله وجود دارد). امروزه ما در یک دنیای کاملا متفاوتی زندگی می کنیم. کسی که برای رهبری کردن مناسب تر است آن کسی نیست که قدرت جسمانی اش بیشتر است.بلکه کسی است که باهوش تر، با دانش تر، خلاق تر و مبدع تر است.و برای هیچ کدام از این خصایص هورمونی وجود ندارد. یک مرد و یک زن می توانند به یک اندازه باهوش، با دانش، مبدع و خلاق باشند. ما به تکامل رسیده ایم.اما نظرات مان در مورد جنسیت هنوز به تکامل نرسیده اند.
مدت زمانی پیش من به سالن یکی از بهترین هتل های نیجریه رفتم، و نگهبان دم در مرا نگه داشت تا یک سری سوال مسخره از من بپرسد؛ اینکه شماره اتاق و اسم فردی که من قرار بود آن جا ملاقات کنم چیست؟ آیا آن فرد را از قبل می شناختم؟ آیا مدرکی داشتم که ثابت کنم من مهمان یکی از مسافران هتل هستم؟ واقعیت این است که معمولا فرض را بر این می گیرند که یک زن نیجریه ای وقتی تنها پا درهتلی بگذارد یک روسپی است. چون امکان ندارد یک زن تنها در آن جا مهمان باشد و پول اتاقش را خودش بدهد.اما اگر مردی وارد همان هتل شود قرار نیست مورد آزار جنسی قرار گیرد.فرض بر این است که او آنجا برای انجام دادن کاری مشروع آمده است.( بماند که چرا این هتل ها هیچ گاه به این مسآله توجه نمی کنند که منبع تقاضا برای روسپی ها از کجا می آید بجای اینکه به منبع عرضه ی ظاهری آن بپردازند.)
اخیرا مقاله ای در مورد زندگی کردن با هویت یک ” زن جوان در لاگوس ” نوشتم، و یکی از آشناهایمان به من گفت که لحنم در آن مقاله خشم گین بوده و نباید با آن لحن می نوشتم. اما من اصلا بابت کارم معذور نبودم. معلوم است که لحن من خشم گین بود. جوری که امروزه با مقوله ی جنسیت برخورد می شود یک بی عدالتی ای بیش نیست. من خشم گین ام. همه ی ما باید خشم گین باشیم. خشم در طول تاریخ باعث بوجود آمدن تغییر شده. اما من امیدوار هم هستم چون به قدرت انسان ها در اینکه می توانند خودشان را بازسازی کنند و بهتر شوند یقین دارم.
اما برگردیم سر خشم. من متوجه تذکری که در صدای آن فرد بود شدم و می دانستم که آن حرف همان اندازه در مورد مقاله ی من بود که در مورد شخصیت من هم بود. آن صدا می گفت که خشم برای یک زن اصلا خوب نیست. اگر تو یک زن هستی ، نباید خشمی ابراز کنی چون تهدید آمیز به نظر می رسی. من یک دوست آمریکایی دارم، خانمی که در محل کارش جانشین یک مدیر آقا شد. مدیر قبلی از آن آدم های سفت و سختی بود که هر چه دوست داشت به دست می آورد. خیلی رک و مصمم بود و به شدت در مورد ثبت زمان ورود و خروج کارمندان سخت گیر بود. حالا آن خانم جای آن آقا را گرفت و پیش خودش فکر کرد به همان اندازه آدم محکمی است، البته کمی مهربان تر از او.به گفته ی او آن اقا همیشه در نظر نمی گرفت که هر فردی یک خانواده دارد که برایش وقت بگذارد ، اما آن خانم این نکته را در نظر می گرفت. هنوز چند هفته از کار جدید آن خانم نگذشته بود که یکی از کارمندان شرکت را بخاطر جعل امضا در برگه ی ورود و خروج بازخواست کرد. دقیقا همان کاری که ان آقا هم قبل از او انجام می داد. این شد که کارمند مورد نظراز آن خانم به خاطر روش کارش به مدیریت کل شکایت کرد و گفت که کار کردن با این خانم سخت و خشن است. بعد همه ی کارمندان در این شکایت به او ملحق شدند حتی یک نفر گفت انتظار ما از مدیر جدید این بود کمی لطافت زنانه وارد کار کند که نکرد. هیچ کدام از آن ها به این فکر نکرد که آن خانم دقیقا همان کاری را انجام داد که اگر یک مرد می کرد بابت آن تحسین هم می شد.
یکی از دوستان دیگرم که او هم یک خانم امریکایی است یک شغل پر درامد تبلیغاتی دارد. او یک همکار خانم دارد. تعریف می کرد یک بار در یکی از جلسات شان خیلی تحقیر شده، چون وقتی نظر داده رئیس اش هیچ توجهی نکرده اما به محضی که یکی از کارمندان آقا همان حرف را زده بسیار از نظرش استقبال کرده است. دوست من خواسته از حق اش دفاع کند اما این کار را نکرده. در عوض به دستشویی رفته و گریه کرده و بعد با من تماس گرفت. او صدایش را بالا نبرده چون نمی خواسته پرخاش گر به نظر برسد پس تمام ناراحتی اش را در خودش نگه داشته.
چیزی که در مورد این دوستم و بقیه ی دوستان امریکایی ام برای من عجیب بود این بود که چقدر همه ی آن ها دنبال این هستند که دوست داشته شوند. این که آن ها جوری تربیت شده اند که فکر کنند دوست داشته شدن خیلی مهم است و برای اینکه دوستت بدارند نباید مخالفتت با بقیه یا خشم و اعتراضت را نشان دهی.
ما زمان زیادی صرف می کنیم که به دخترهایمان یاد دهیم نگران این باشند که پسرها چه نظری در موردشان دارند.اما به آن طرف مساله توجهی نمی کنیم. به پسرها یاد نمی دهیم تمرین کنند دوست داشته شوند. دائم به دخترها می گوییم نباید عصبانی، محکم و خشن باشند و این اصلا خوب نیست. اما همان موقع برمی گردیم و پسرهایی که این کار می کنند را تشویق می کنیم. همه جای دنیا کتاب ها و مقالات زیادی وجود دارد که به دخترها می گوید چه کارهای انجام دهند یا ندهند تا پسرها خوششان بیاید. اما نصف این اندازه هم راهنما برای پسران وجود ندارد که چطور برای دختر ها جذاب باشند.
جنسیت همه جا در دنیا اهمیت دارد. امروز من از همه می خواهم به دنیایی متفاوت فکر کنیم. به دنیایی عادلانه تر. دنیایی با زنان و مردانی شادتر که باخودشان صاف تر هستند. برای شروع فقط باید یک کار کرد: ما باید دخترانمان را جور دیگری تربیت کنیم. همانطور پسرمانمان را.

References:
Adichie, Chimamanda Ngozi,We Should All Be Feminist, Vintage Books, US, 2014
https://en.wikipedia.org/wiki/Chimamanda_Ngozi_Adichie
https://www.chimamanda.com