انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب مالیات سرانه و تاثیر آن در گرایش به اسلام اثر دنیل دنت

دنیل کلمانت دنت(۱) شرقشناس و اسلام شناس آمریکایی است که در سال ۱۹۱۰ در ایالت ماساچوست به دنیا آمد. وی در سال ۱۹۲۷ وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از چهار سال با تشویق از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. پس از این وی به مدت سه سال در دانشگاه آمریکایی بیروت به تدریس تاریخ و انگلیسی مشغول شد. در سال ۱۹۳۵ دوباره به هاروارد بازگشت و دورهی دکتری خود را در ۱۹۳۹ به پایان رساند. دنت بعد از این به مدت سه سال در هاروارد بود و سپس به گروه تاریخ دانشگاه کلارک در شهر وستر ایالت ماساچوست پیوست. دنت در چند سالی که در گروه تاریخ مشغول تدریس و پژوهش بود بیشتر با موضوعات معاصر سر و کار داشت و دروسی دربارهی تاریخ معاصر اروپا در قرن نوزده و بیست، روابط روسیه و خاورمیانه، و روابط بینالملل ارائه میداد. تسلط دنت بر گسترهی وسیعی از موضوعات تاریخی و دانش بالایش وجه تمایز او بود. دنت در سال ۱۹۴۳ از دانشگاه کلارک جدا شد و در وزارت خارجه مشغول به کار گشت؛ وی مابین سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۷ در سفارت آمریکا در بیروت به عنوان دستیار ویژه حضور داشت. دنت علاوه بر تسلط بر زبان عربی، با سنتها، تاریخ، فرهنگ و مذهب در خاورمیانه و کشورهای عربی آشنایی عمیقی داشت. دنیل دنت به شکل غیر منتظرهای در ۲۲ مارس سال ۱۹۴۷ به علت سانحه هوایی در ارتفاعات اتیوپی درگذشت.
دنیل دنت در رساله دکتری خود به بررسی انتقادی اثر یولیوس ولهاوزن(۲) به نام «دولت عرب و سقوط آن»(۳) میپردازد. دنت در پرتو منابع جدیدتر به خصوص مطالعاتی که پس از ولهاوزن انجام شده بودند نتیجهگیریهای متفاوتی را دربارهی دلایل سقوط امویان مطرح میکند. دنت در رسالهی خود به قوانین نظام مالیاتی و عملکرد آن در خلافت امویان میپردازد و نگاهی انتقادی نیز به زندگی و دوران مروان بن محمد، آخرین خلیفهی اموی دارد.*
کتاب «مالیات سرانه و تاثیر آن در گرایش به اسلام»(۴) سه سال پس مرگ دنت و از روی دستنویسهای وی منتشر شده است. دنت در این اثر به شکل جدیتری با مسائل مالیاتی خلافت اموی مواجه شده است. همچنین وی در این کتاب نقدهای اساسی به نظریات ولهاوزن وارد میکند.
کتاب «مالیات سرانه…» توسط محمدعلی موحد به فارسی ترجمه شده است. نخستین ترجمهی این کتاب در سال ۱۳۴۰ در تبریز زیر عنوان «جزیه در اسلام» به چاپ رسید. چاپ دوم کتاب در سال ۱۳۵۴ به نام « مالیات سرانه و تاثیر آن در گرایش به اسلام» توسط انتشارات خوارزمی منتشر شده، و پس از آن دوبار دیگر در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۹۱ توسط همین انتشارات تجدید چاپ شده است.
نوشتههای دنت در این کتاب به شش بخش تقسیم شده است. بخش اول تحت عنوان «بررسی مسائل اساسی» شامل مروری بر نظریات ولهاوزن و جمعبندی آنهاست. دنت پس از آن نظریات دیگر شرقشناسانی را که در ادامهی کارهای ولهاوزن تلاش کردهاند معرفی میکند و وجوه اشتراکشان را نشان میدهد. در نهایت نیز دنت انتقادات خود را به روششناسی ولهاوزن و نتایج وی ایراد میکند.
بخشهای دوم تا ششم کتاب (به ترتیب: سواد، بینالنهرین، سوریه، مصر و خراسان)، به نواحی گوناگون فتوحات اسلامی و رویکردهای خلافت نسبت به اخذ مالیات از آنها سرزمینها اختصاص دارد.
ما نیز در اینجا مطلب را با بخش اول کتاب و بررسی نظرات شرقشناسان متقدم و انتقادات دنت آغاز میکنیم و در مورد بخشهای دیگر به ذکر نکات مهم مربوط به هر یک از نواحی بسنده خواهیم کرد.

۱) مسائل اساسی
برای نخستین بار یولیوس ولهاوزن نظریهای را دربارهی سقوط امپراتوری عربی امویان مطرح کرده است. وی در کتاب خود به نام «دولت عرب و سقوط آن» نظریاتی را در مورد نظام مالی خلافت و نحوهی ستاندن مالیات و نیز نظریات فقهی پیرامون آن مطرح کرده است.
به عقیدهی ولهاوزن اعراب در فتوحات خود بر مردمی که به آنها دست مییافتند باج میبستند. ولی این باج توسط مامورین محلی و حتی متصدیان مذهبی بومی ممیزی و جمعآوری میشد که قبل از فتوحات نیز همین مسئولیت را بر عهده داشتند. در اینجا ولهاوزن نتیجه میگیرد که اعراب در نحوهی وصول مالیات دخالتی نداشتهاند؛ و گرچه مالیاتها از دو بخش مالیات ارضی و مالیات سرانه تشکیل میشده است، اما به علت ناآشنایی عربها با سیستمهای مالیاتی، تفاوت آنها را نمیدانستند و تنها به دریافت مبلغ مقرر شده در عهدنامهها اکتفا میکردند. در این بین اگر کسی اسلام میپذیرفت از هرگونه مالیاتی معاف میگشت. این عامل اقتصادی انگیزهی مهمی برای گرایش مردم به اسلام بود. این فرایند درآمدهای مالیاتی اعراب را کاهش میداد و پیامدهای اجتماعی نیز در پی داشت. مثلاً با مسلمان شدن عدهای سهم مالیاتیشان به دوش همکیشان سابقشان قرار میگرفت و نیز به مهاجرتهایی در بین شهرها و نیز از سرِ زمینهای زراعی به شهرها منجر میشد. به علت فشارهایی که استمرار این وضعیت بر دستگاه خلافت وارد میکرد، در سال ۱۲۱ ه.ق. و در زمان خلافت هشام ابن عبدالملک، والی خراسان نصر بن سیار مقرر داشت که از آن پس تمام مردم باید مالیات ارضی بپردازند و تنها غیر مسلمانان ملزم به پرداخت مالیات سرانه هستند. در اینجا چون نکات مورد اشارهی ولهاوزن با روایات بیشتر حقوقدانان و مورخان اسلامی نخستین مغایرت دارد، وی چنین بیان میکند که این روایات به داستانسرایی میمانند و رویهی حقوقدانان اسلامی این بوده است که برای نظامهایی که به تدریج ظاهر گشتهاند جایی در صدر اسلام پیدا کنند و از این طریق جنبهی مذهبی و قدسی به آنها بخشند.
کارل هاینریش بِکِر(۵) از پرشورترین هوادارن نظریه ولهاوزن است که نظریات او را در مورد کشور مصر تطبیق میکند. بکر نیز معتقد است چون اعراب عامل وصول مالیات بودند و نه عامل ممیزی و جمعآوری آن، لذا فرقی بین مالیات ارضی و مالیات سرانه قائل نبودند. بکر معتقد است در مورد مصر پس از سرشماری که در سالهای ۱۰۶ و ۱۰۷ ه.ق. توسط عبیدالله بنالحَبحاب انجام شد نظام واقعی مالیات ارضی و مالیات سرانه برقرار گردید.
تحقیق جامع دیگری دربارهی مالیات را در کار لئون کایتانی(۶) به نام «سالنامهی اسلام» میتوان یافت. کایتانی هم مانند ولهاوزن و بکر به نظرش مراجعی که در تاریخ اسلام به دست ما رسیده غیر قابل اعتماد و ناموثق میباشند. بر روی چنین فرضیاتی کایتانی توانسته است بسیاری از فتواها را مورد انتقاد قرار داده و رد کند.
به طور خلاصه میتوان گفت سه نکتهی اساسی نخستین بار توسط ولهاوزن مطرح شده است که در آثار شرقشناسان بعد از او مورد اعتراض واقع نشده و به طور ضمنی یا آشکار پذیرفته شدهاند:
۱) تمایل منابع اسلامی بر اینکه سازمانهای حقوقی ادوار متاخر را با ادوار سابق مربوط سازند.
۲) مترادف بودن معانی کلمات خراج و جزیه که هر دو به معنی باج است.
۳) اینکه با قبول اسلام شخص از پرداخت هرگونه باجی معاف میشده است.

ولی دنت با این نتیجهگیریها مخالف است و معتقد است پذیرفتن نظرات ولهاوزن موجب بروز اشکالاتی میشود که این اشکالات در نحوهی بررسی و تفسیر متون تاریخی و فقهی اسلامی قرار دارند. یکی اشکال در روش است. به عقیدهی دنت، ولهاوزن ابتدا فرضیهای را مطرح میکند، بعد شواهدی برای اثبات آن میآورد و آنگاه کلیهی شواهد دیگر را که مخالف فرضیه وی است معجول خوانده و رد میکند. این عمل گاهی تا جایی پیش میرود که از عبارتی فقهی جملاتی را تصدیق کرده و جملات پس و پیش آن را به خاطر ناسازگاری حذف میکند.
دیگر نوع مواجهه با ضد و نقیضگوییهای متون عربی است. گرچه معمولاً جزیه در معنای مالیات سرانه، و خراج در معنای مالیات ارضی استفاده میشود، گاهی با عبارتهای «جزیه بر اراضی» و «خراج رؤوس» مواجه هستیم. به گفتهی دنت اگر بیش از آنکه به بحثهای لغوی توجه شود هریک از متون را با برخوردی انتقادی و تاریخی بررسی کنیم این تناقضگوییها کمرنگ میشوند. در حالی که ولهاوزن این آشفتگی لغوی را دلیلی بر مترادف بودن الفاظ جزیه و خراج میداند.
با فرض پذیرش نظریات ولهاوزن، اشکال مهم دیگر تعیین تاریخ جدا شدن مفهومی خراج از جزیه است. ولهاوزن استدلال میکند این امر در خراسان در سال ۱۲۱ ه.ق. اتفاق افتاده است، در حالی که بکر میگوید این در سال ۱۰۶ و ۱۰۷ ه.ق. در مصر روی داده است. دیگر شرقشناسان پیرو ولهاوزن، مانند گروهمان(۷) این جدایی مفهومی را مربوط به «اواسط سدهی سوم» و دیگرانی مانند لمنس(۸) آن را «مقارن روزگار آلسفیان یا کمی دیرتر از آن» میدانند. اما هیچ مدرکی در منابع مسیحی و اسلامی نمیتوان یافت که ایدهی جدایی مفهومی خراج و جزیه در قرون دوم یا سوم هجری را تایید کند. پاپیروسهای مصری نیز در این زمینه اطلاعاتی را در بر ندارند. به علاوه ابویوسف اولین قاضیالقضات خلافت اسلامی و مولف کتاب الخراج که مهمترین کتاب مربوط به این بحث است، با اینکه خود در سال ۱۲۱ ه.ق. در قید حیات بوده است ولی هیچگونه اشارهای به چنین رویدادی ندارد. رویدادی که اگر واقع شده باشد احتمالاً باید آن را انقلابی وسیع در امور مالی دانست.
با جمعبندی اشکالات مطرح شده و نیز دیگر مطالبی که دنت در کتاب بیان میکند، وی نتیجه میگیرد نمیتوان به نظریهی ولهاوزن دربارهی ستاندن مالیات در سدهی نخستین خلافت اسلامی استناد کرد و باید از دیدگاه دیگری به این مساله نگریست. به طور اجمالی نظریات دنت در این باره بدین گونه است:
۱: شرایط قراردادهایی که در دوران فتوحات نسبت به بلاد مختلف مقرر میگردید یکسان نبود.
۲: لذا ما در بررسیهای خود باید معلوم کنیم بحث ما در مورد کدام قسمت امپراتوری است و نیز چه مقررات مالی خاصی در آن قسمت برقرار بوده است. با این کار بسیاری از اشکالات و تناقضاتی که در روایات مختلف وجود دارد از بین خواهند رفت.
۳: خراج و جزیه در معنای عام خود اصطلاحاتی مترادف بودند که البته نه برای باج که برای معنای مطلق مالیات به کار میرفتند. و با این حال هر کدام از این دو کلمه معنای اختصاصی خود را نیز داشتهاند و خراج به معنای مالیات ارضی و جزیه به معنای مالیات سرانه به کار میرفتند. لذا در هر مورد باید مشخص کرد این کلمات در معنای عام یا خاص خود به کار رفتهاند.

۲) سواد
ناحیه سواد در میان نویسندگان اسلامی به «سواد کسری» مشهور است به لحاظ جغرافیایی طولاً از موصل تا آبادان و عرضاً از قادسیه تا حلوان را در بر دارد. این ناحیه مرکز حکومت ساسانی محسوب میشده است. به طور معمول اعراب نظام اداری هر قسمت از سرزمینهایی را که به آن دست مییافتند با مختصر تغییراتی حفظ میکردند. در مورد منطقه سواد نیز به همین ترتیب تا حد امکان متصدیان امور را که برای دولت ساسانی کار میکردند در مناصب خود نگاه داشتند. اطلاعات ما دربارهی بخش سواد به علت آشنایی بیشتر مولفان اسلامی با آن ناحیه معمولا بیش از سایر مناطق اسلامی است.
بسته به شکل فتح شهرها، که با شمشیر فتح شوند یا بنا به مصالحه عهدنامهای بپذیرند نوع مالیات آن شهرها متفاوت میبود. در منطقهی سواد بر خلاف عقیدهی ولهاوزن و کایتانی، به استثنای چند شهر که باجی به موجب عهدنامه میپرداختند، باج ثابتی توسط اعراب مقرر نشده بود. در این منطقه بیشتر شهرها که بنا به جنگ و با شمشیر فتح شده بودند اگرچه زمینها در مالکیت دولت اسلامی قرار داشت لیکن مالکین سابق همچنان زمینها را در تصرف خود داشتند. انتقال مالکیت زمینها از طرف دولت به مسلمین تنها با اجازه خلیفه صورت میپذیرفت و گرچه مواردی از این دست وجود دارد ولی این مساله شکل قاعدهی عمومی و ناظر به همهی زمینهای منطقه را نداشت.
از آنجایی که در زمان خسرو اول ساسانی اصلاحات گسترده مالی صورت گرفته بود و نحوهی ستاندن مالیات ارضی، از مالیات بر محصول به مالیات بر زمین تغییر کرده بود، در دورهی خلافت نیز مالیات ارضی بر حسب محصول هر واحد زمین مقطوعاً معین میشد.
عناصر غیر مسلمان علاوه بر مالیات ارضی مالیات سرانهای نیز به نسبت درآمد خود میپرداختند. و قبول اسلام تنها به معنای معافیت از مالیات سرانه بود. لذا نومسلمانانی که میخواستند بر روی زمین خود بمانند باید مالیات ارضی را میپرداختند ولی در صورت ترک زمین و مهاجرت به شهرها از این مالیات نیز معاف میشدند.
مالیات شهرهایی که به موجب عهدنامه تسلیم شده بودند توسط خود نمایندگان اهالی جمعآوری و پرداخت میشد و عربها دخالتی در نحوه ممیزی و دریافت مبلغ یا جنس معهود نداشتند. در صورتی که عدهی زیادی از مردم این شهرها اسلام میآوردند خلیفه میتوانست میزان کل باج قید شده در عهدنامه را کاهش دهد ولی الزامی به انجام این کار نبوده است. ولی در هیچ صورتی خلیفه نمیتوانست میزان باج عهد شده را افزایش دهد.

۳) جزیره (بینالنهرین)
این منطقه مابین دو ناحیه سواد و شام قرار دارد و پایتخت آن شهر اِدِسا (الرُّها، امروزه شانلیاورفه) میباشد. از دیگر شهرهای مهم این منطقه میتوان به رقه اشاره کرد.
در مورد منطقهی جزیره باید به این نکته توجه کرد که سیستم مالیاتی آن پیش از فتح با سواد متفاوت بوده است. همچنین در هنگام فتح این منطقه اعراب با حکومتهایی محلی مواجه میشدند در حالی که در ناحیه سواد حکومت و فرمانروایی باقی نمانده بود. با این حال از آنجایی که هر دو این نواحی غالباً با شمشیر گشوده و فتح شده بودند اراضی جزیره نیز مانند سواد اراضی خراجی تلقی میشدند که اعراب میتوانستند وضع مالیاتی آن را تغییر دهند و در عمل نیز در دورههای گوناگون به این عمل دست میزدند.
شهرهای جزیره مانند ادسا و … هنگامی تسلیم میشدند که جنگ را به کلی باخته بودند و لذا به جای پرداخت مبلغ مقطوعی به عنوان باج، ملزم میگشتند مالیات سرانهای به نقد و مقداری از محصول به جنس بپردازند. لذا مجموع مبالغ وصولی از این شهرها به نسبت افزایش یا کاهش جمعیت متغیر بود. به علاوه اعراب در مورد این شهرها خود را ملزم به قراردادی که با اهلی میبستند نمیدانستند، چرا که اراضی مفتوحه قانوناً در اختیار «امام» بود.
قراردادها در مورد جاهایی که طوعاً و به اختیار خود تسلیم شده بودند «عهد» نامیده میشد، و در جاهایی که بعد از فتح تسلیم شده بودند «صلح» نام داشت.

 

۴) سوریه
اطلاعات ما دربارهی سیستم مالیاتی سوریه و شامات اندک است و منحصر به متون رومی و سریانی است که به دست ما رسیده است. به طور کلی اعراب در سوریه و مناطق تحت کنترل امپراتوری بیزانس با سیستم پیچیدهتر اقتصادی و مالی مواجه شدند.
همچنین برای شناخت دقیقتر این منطقه باید به تاریخ و نحوهی فتوحات در آن پرداخت. چه بسیاری از شهرها چندباره تسلیم و فتح شدند و یا خود سر به شورش گذاشتند یا توسط سپاه بیزانس از چنگ اعراب درآمده و باز دوباره توسط اعراب گشوده شدند. لذا در هر بار قراردادی جدید بین سپاهیان فاتح و اهالی شهر منعقد میشد.
همچنین تحولات سیاسی امویان نیز حائز اهمیت است چرا که بسیاری از زمینهای شام را برای کسب حمایت قبایل عرب به شکل اقطاع به آنان واگذار کردند، که از این واگذاریها اطلاعات کمی برجای مانده است.
با این حال به نظر میرسد ادارهی امور مالیاتی در شام توسط اعراب شبیه به وضعی است که در بینالنهرین جریان داشته است و شرایط دربارهی نومسلمانان در هر دو جا تا حد زیادی شبیه به هم بوده است.

۵) مصر
به علت وجود تعداد زیادی از اوراق پاپیروسی در مورد سازمان مالیاتی مصر اطلاعات بیشتر وجود دارد. دنت در بخش پنجم که به مصر اختصاص دارد با جزییات بسیاری این اسناد را بررسی کرده است. اگرچه لازم توجه است که این اوراق و اسناد تنها به اگاهی ما از بخشهای خاصی از مصر کمک میکند و همچنان از مناطق مهمی مانند مصر علیا و اسکندریه اطلاعات ما بسیار اندک است.

۶) خراسان
در مورد خراسان و سیستم مالیاتی آن چند نکته حائز اهمیت است. پیش از فتح اعراب نسبت درآمد افراد از طریق منابع غیرکشاورزی در خراسان بیش از سایر قسمتهای امپراتوریهای ساسانی و رومی بود. اگرچه در خراسان نیز هنوز اکثریت مردم کشاورز بودند ولی جمعیت بزرگی از بازرگانان و صنعتگران و پیشهوران در آنجا میزیستند. برای این طبقات برابر مالیات ارضی دیگر نواحی مالیاتهای خاص بازرگانی و صنعت مقرر شده بود.
همچنین با هجوم قبایل و سپاه اعراب ترکیب جمعیتی این ناحیه بیش از دیگر نواحی (مثلاً مصر) دچار دگرگونی شد. چه قبایل عرب در سرتاسر این ناحیه ساکن شده و جمعیتهای قابل توجهی را به وجود آوردند و تقریباً با مخالفتهای گستردهای هم مواجه نشدند.
همچنین بخش عمدهای از شهرهای خراسان به صلح و عهدنامه تسلیم شدند و متعهد به پرداخت مبلغ مقطوع سالانه بودند. در اینجا هم امرای محلی در همکاری با رؤسای مذهبی مسئول جمعآوری مالیات بودند که بخشی از آن به شکل مالیات ارضی و بخشی به شکل مالیات سرانه ستانده میشد. گرچه عربها به مانند دیگر نواحی دستکم در مقام بیان عنوان داشته بودند که افرادی که اسلام میآورند از پرداخت مالیات سرانه معاف هستند ولی این دستور به شکل گستردهای اجرا نمیشد. و حتی در بعضی موارد در خراسان از کسانی که اسلام آورده بودند مبالغ سنگینتری به عنوان مالیات سرانه ستانده شده است. اگر در نواحی دیگر (باز هم میتوان مصر را مثال زد) خود اعراب به علت کم شدن عایدی جلوی اسلام آوردن اهالی را میگرفتند در اینجا ممیزین مالیاتی اسلام آوردن اهالی را خطری برای موقعیت خود دیده و به وسیلهی اخذ سنگینتر مالیات گاهی در مقابل این روند ایستادگی میکردند.
مطالبی که به طور مفصلتری دنت دربارهی خراسان بیان میکند اهمیت زیادی در فهم انقلاب عباسیان دارد و تا حدودی نظریات تقلیلگرایانهای که جنبش عباسی در خراسان را محدود به ظلم اقتصادی اعراب میکند، زیر سوال میبرد.

 

* مطالب درباره زندگینامهی دنیل دنت از مقدمهی ویلیام تامسنز بر چاپ اول کتاب مالیات سرانه و نیز مقدمهای بر یکی از مقالات دنت چاپ شده پس از درگذشتش در ژورنال مطالعات خاورمیانه سپکولوم در سال ۱۹۴۸گرفته شده است.
(۱) Daniel Clement Dennett (1910- 1947)
(۲) Julius Wellhausen (1844- 1918)
(۳) Das arabische Reich und sein Sturz (1902)
(۴) Conversion and poll tax in early Islam (1950)
(۵) Carl Heinrich Becker (1876- 1933)
(۶) Leone Caetani (1869- 1935)
(۷) A. Grohmann
(۸) Henri Lammens (1862- 1937)